در تلاش برای ارائه یک جریانشناسی سیاسی نوین بر مبنای نسبت نخبگان و جریانهای سیاسی با انقلاب اسلامی و مسائل کشور، تلاش شد[...]
در تلاش برای ارائه یک جریانشناسی سیاسی نوین بر مبنای نسبت نخبگان و جریانهای سیاسی با انقلاب اسلامی و مسائل کشور، تلاش شد دو ضابطه یا مبنای کلی ارائه شود؛ نوع نگاه نخبگان و جریانهای سیاسی نسبت به انقلاب اسلامی و آینده آن و نوع راهحل و شیوه مدنظر آنها برای حل مسائل کشور و برونرفت از شرایط موجود. براساس ضابطه اول با دو نوع جریان سیاسی ترمیدوری و تکاملی مواجهیم و براساس ضابطه دوم، با دو جریان کلان یا دو قطب ناهمنام مواجهیم؛ جریانی که راهحل مشکلات کشور را در اتکا به ظرفیتهای درونزای داخلی جستوجو میکند و جریان دیگری که راهحل را در بیرون از مرزها و با خوشبینی و اعتماد به ظرفیتهای خارجی میبیند. بر مبنای این چهار مؤلفه، میتوانیم چهار جریان سیاسی را در وضعیت کنونی کشور از هم تفکیک کنیم.
گونهشناسی چهار جریان
1ـ جریان تغییرگرا: جریانی است که نسبت به ماهیت و آینده انقلاب اسلامی نگاه ترمیدوری دارد و با ارائه روایتی تحریفآمیز از وضعیت کنونی کشور، برای مشکلات و مسائل کشور راهحلی برونگرایانه ارائه میکند.
2ـ جریان ادغامگرا: جریانی است که همانند جریان اول، نسبت به ماهیت و آینده انقلاب اسلامی نگاه ترمیدوری دارد و روایت آن از وضعیت کنونی کشور نیز تحریفآمیز است. راهحل مدنظر آن برای حل مسائل کشور نیز مبتنی بر اولویتبخشی به ظرفیتهای بیرونی است. با این حال، تفاوت آن با جریان نخست در میزان و شدت کمتر تحریف و همچنین، غلظت کمتر نگاه ترمیدوری آنها نسبت به انقلاب اسلامی است. در همین راستا، آنها کاملاً هم برونگرا نیستند و نیمنگاهی به ظرفیتهای داخلی دارند(هرچند جزئی). در واقع، این جریان اگرچه نگاه ترمیدوری به انقلاب اسلامی دارد، اما به سبب ماهیت پراتیک و عملگرایانهاش، نگاه ترمیدوریاش تعدیل شدهتر از جریان نخست است.
3ـ جریان احیاگرا: جریانی است که اگرچه نگاه تکاملی نسبت به انقلاب اسلامی دارد، اما نگاه و تحلیل آن نسبت به وضعیت کشور، غیرواقعبینانه است و سویههای ضدساختاری دارد. این جریان کاملاً درونگرا میاندیشد و میتوان ادعا کرد، نقش و جایگاهی برای ظرفیتهای خارجی به منظور حل مسائل کشور قائل نیست.
4ـ جریان استحکامگرا: جریانی است که ضمن داشتن نگاه تکاملی به ماهیت و آینده انقلاب اسلامی، قرائت و تحلیلی آرمانگرایانه توأم با واقعبینی از وضعیت کنونی کشور دارد. در ارتباط با راهحل مسائل کشور و شیوه برونرفت از آنها نیز رویکردی تلفیقی دارد؛ درونزا و بروننگر است؛ یعنی اگرچه اولویت را به ظرفیتهای داخلی میدهد، اما نافی و منکر استفاده از ظرفیتهای خارجی نیست. در ادامه هر یک از این جریانها را بیشتر معرفی میکنیم.
جریان تغییرگرا
این جریان در بررسی مشکلات موجود کشور و ارائه راهحل برای آنها، مسائل سیاست و روابط خارجی را علتالعلل مشکلات کشور میداند و از اینرو، با نگاهی کاملاً برونگرایانه، خواهان حل گرههای موجود در سیاست خارجی کشور بوده و به زعم خود، خواهان پرهیز از هرگونه تنش است. از این دیدگاه، جمهوری اسلامی برای حل و رفع چالشها و مسائل سیاست خارجی و به تبع آن، گرهگشایی از وضعیت اقتصادی کشور، چارهای جز حل مسئله با آمریکا ندارد و البته در این زمینه معتقد است، جمهوری اسلامی باید برساختهها و شرایط طرف مقابل را بپذیرد.
در همین راستا باید گفت، اصل دیدگاه آنها بر این محور میچرخد که برای حل مشکلات اقتصادی باید وضعیت روابط خارجی کشور به سامان برسد و لازمه تنظیم روابط خارجی کشور، پرهیز از هر نوع سیاست و رفتاری است که با منافع و ملاحظات قدرتهای بزرگ تصادم پیدا میکند؛ به همین دلیل طرفداران این جریان، عدول از شعارها، داعیهها و سیاستهای استکبارستیزانه و انقلابی نظام را تجویز میکنند. بنابراین، منظور از تغییرگرایان در اینجا جریانی است که چاره کار مشکلات کشور را در ادغام در نظام جهانی سرمایهداری و پذیرش الزامات رفتاری متناسب با آنها میدانند؛ یعنی تغییرگرایی آنها معطوف به تغییر سیرت انقلاب اسلامی است. بر همین اساس، این جریان را میتوان برونگرا و ترمیدوری دانست.
مفروض اساسی تغییرگرایان این است که جمهوری اسلامی اکنون بر سر یک دو راهی قرار دارد که یک مسیر آن؛ پذیرش تغییرات رفتاری، کنار آمدن با نظام جهانی و در نتیجه بهرهمند شدن از امکانات و مزایای مترتب بر این امر که همان سرمایهگذاری خارجی، دسترسی به سیستم اقتصاد بازار آزاد و توسعه اقتصادی است و مسیر دیگر آن عبارت است از پایبندی به شعارها و داعیههایی که جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل و استقرار خود بر آنها پایبند بوده و البته مانعی برای تعامل سازنده با دنیا و بهرهبرداری از امکانات نظام بینالملل است که نتیجه آن تداوم عدم توسعهیافتگی اقتصادی ایران است. جریان تغییرگرا، نسخه نخست را تجویز میکند و آن را مطلوب خود میداند. با وجود آنکه تغییرگرایان رسمیت چندانی ندارند، اما در حاشیه جریان اصلاحطلبی فعال بوده و حتی در مقاطعی نفوذ و تعیینکنندگی بالایی در این جریان داشتهاند.
دالهای گفتمانی تغییرگرایان
متأثر از گزاره بنیادینی که تغییرگرایان به آن معتقد هستند، دالها و عناصر گفتمانی آنها در وضعیت کنونی عبارتند از:
1ـ بینالمللی کردن ایران؛ دال مرکزی گفتمان تغییرگرایان و هدف نهایی آنها، بینالمللی کردن ایران به معنای هماهنگسازی سیاست، اقتصاد و فرهنگ کشور با استانداردهای به اصطلاح جهانی است. درواقع، تغییرگرایان درصدد هستند سیاستها و رفتارهای نظام را براساس معیارهای جهانی تعریف کنند. بنابراین، به همراهی و هماهنگی کامل با آنچه از غرب میآید، معتقد هستند.
2ـ نگاه به بیرون؛ متأثر از درک بنیادی و هدف نهایی تغییرگرایان، ارتباط با جهان توسعهیافته، شرط لازم و کافی توسعه تلقی میشود و از اینرو، چاره کار توسعه کشور را بینالمللگرایی و نگاه به بیرون میدانند. به عبارتی، چون اینان، جهانی شدن و ارتباط با نظام بینالملل(کشورهای غربی) را یکسره فرصت تلقی میکنند و معتقدند پذیرش الزامات جهانی شدن و سیاستگذاری و رفتار بر مبنای این الزامات نه یک انتخاب و گزینش، بلکه جبر و تحمیلی است که شرایط موجود بر ما بار میکند، بنابراین، چاره توسعه کشور را نیز در پذیرش نسخههای بیرونی و استفاده حداکثری از ظرفیتهای خارجی میدانند.
3ـ ایدئولوژیزدایی از حوزه سیاستگذاری و رفتار؛ زدودن و کنار گذاشتن داعیهها و گزارههای ایدئولوژیکی از سوی جمهوری اسلامی و تبدیل کردن آن به یک دولت عرفی که همانند سایر کشورها براساس منطق محاسبه سود و زیان رفتار کند، از آن روی از سوی این گفتمان و جریان مطرح میشود که تأکید بر گزارههای ایدئولوژیکی و ارزشی را مانعی برای ارتباطات گسترده بینالمللی و به تبع آن توسعه کشور ارزیابی میکنند. به عبارتی، این جریان فاصله میان توانمندیها با داعیهها و شعارهای ارزشیـ ایدئولوژیک را زیاد دانسته و به پرکردن این شکاف، از طریق کاستن و بلکه عدول از شعارها و مواضع ایدئولوژیک نظام معتقد است.
4ـ تنشزدایی و اعتمادسازی؛ استدلال محوری اینها این است که برای رشد و توسعه اقتصادی کشور، باید به مدارهای توسعه جهانی وصل بود. برهمین اساس، معتقدند سیاست باید متناسب با الزامات اقتصاد حرکت کند و در شرایطی که ما نیازمند استفاده از امکانات خارجی هستیم، باید از بسیاری از رفتارهای سیاسی، که به زعم اینها، سبب تنشآفرینی در سطح نظام بینالملل میشود، پرهیز کرد. برهمین اساس، اینها در مقابل خواستههای بیگانگان مانند تحدید توان دفاعیـ موشکی کشور، تحدید نفوذ منطقهای ایران و... نه تنها واکنشی نشان نمیدهند، بلکه موافق هم هستند و حتی تلاش میکنند میان منافع و معیشت مردم با تقویت توان دفاعی کشور یا سیاستهای منطقهای دوگانهسازی کنند. در شمارههای آتی از این منظر سایر جریانهای اشاره شده را ارزیابی خواهیم کرد.