تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۲۱۲۲۷۱

فرهنگ و هویت

المیرا اکرمی اشاره: «فرهنگ» و «هویت» به عنوان دو مقوله مهم از جمله دلمشغولی‌های ذهنی طیف وسیعی از پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی است که در سالهای اخیر بخش قابل توجهی از ادبیات سیاسی و زیرمجموعه‌های مرتبط با آن را به خود معطوف داشته است. با محور قرار دادن این دو مقوله، آقایان دکتر مجتبی مقصودی، دکتر علی کریمی‌مله و داوود میرمحمدی موضوعات فرهنگ و هویت ایرانی، تعاملات فرهنگ و هویت ایرانی با فرهنگ اسلامی، فرهنگ غربی و خرده‌فرهنگهای قومی، چالشها و آسیب‌پذیریهای احتمالی، نقش نخبگان سیاسی و روشنفکران و نیز تأثیر جهانی شدن بر این دو حوزه را مورد تبیین و مداقه قرار داده‌اند که از نظرتان می‌گذرد. گروه اندیشه

* چه تعریفی از هویت و فرهنگ و نیز هویت ایرانی و فرهنگ ایرانی دارید و مؤلفه‌های آن را چه می‌دانید و کدام مؤلفه‌ها را مهمتر ارزیابی می‌کنید؟
** دکتر مقصودی: اگرچه واژه‌های فرهنگ و هویت همخوانیها و قرابتهایی داشته ولی در عین حال دو مقوله جدا از هم هستند. از فرهنگ صدها تعریف در دست است که ما از میان این تعاریف تنها به یکی از آنها اشاره خواهیم کرد. در یک تعریف ساده، فرهنگ مجموعه‌ عناصر معنوی در جهان‌بینی تا نظام ارزش‌های اخلاقی، آداب و رسوم و گرایش‌های سیاسی و ملی و علایق زیبایی‌شناسانه است که ایستار و رفتار فرد و گروه‌های اجتماعی را نسبت به جامعه، طبیعت و دیگر پدیده‌ها تعیین می‌کند. رفتار و ایستار انسانها در برابر دولت و در رابطه با دین، بوم‌زیست، مقررات راهنمایی و رانندگی، ازدواج، نظافت و فعالیت اقتصادی تابع فرهنگ آنها نسبت به هر یک از پدیده‌هاست.
و اما در مورد هویت، هویت یا Identity معطوف به چیستی و کیستی «من» و «ما» است: «من فردی» و «ما جمعی». انسانها دارای هویتهای چندگانه‌ای هستند که برخی ذاتی و برخی عرضی است. همچنان که جنسیت، محل تولد، خانواده و وابستگی به گروه قومی و نژادی از هویتهای ذاتی انسانهاست.
تعلقات سیاسی و صنفی هویتهای عرضی انسان را تشکیل می‌دهد. برخی از هویتها به صورت همزمان جمع‌پذیر بوده و اشکالی بر این همزمانی مترتب نمی‌باشد و برخی نیز به‌ طور همزمان غیرقابل جمع هستند، بدین لحاظ می‌توان هویتها را به موازات و یا در تقاطع یکدیگر ملاحظه کرد. بخشی از تعریف هویت فردی و اجتماعی توسط «من» و «ما» صورت می‌گیرد.
بخش دیگری از این تعریف از نسبت میان «ما» با «دیگران» و از «دیدگاه دیگران» انجام می‌شود. انسانها علاوه بر تعریفی که از هویت خویش و به گروه خودی توجه داشته و این هویت را با همه کژی‌ها و کاستی‌ها و یا راستی‌ها و استواری‌ها از آینه دیگران جستجو می‌کنند، بدین‌لحاظ است که فراشد شکل‌گیری هویتها «غیریت» به مثابه مفهومی کلیدی ارزیابی می‌شود و هویت انفعالی را شکل می‌بخشد.
هویتها برای استمرار حیات خویش در طول تاریخ نیازمند بازسازی، دگرسازی و دگرنمایی خود و مؤلفه‌های تشکیل‌ دهنده خویش‌اند. به دیگر سخن، هویتها انعطاف‌پذیر و تغییرپذیرند. تعریف و بازتعریف از هویت و برجسته‌سازی دوره‌ای، یکی از مؤلفه‌های مهم هویت‌هاست. هویتها همچون ارگانیزم زنده دائماً‌ در واکنش به شرایط متغیر محیطهای فکری و فیزیکی در حال تغییرند.
هویتها دارای سلسله مراتب هستند و این سلسله مراتب ابدی نبوده و قابل جابه‌جایی است و اصولاً جابه‌جایی نقش‌ها و مرتبت‌های هویتی در این سلسله مراتب بخشی از واقعیت وجودی هویت‌ها است و نهایتاً آنکه هویتها ابدی نبوده، گاه مد روز شده و مورد اقبال واقع می‌شوند و گاه از مد افتاده و کوچک و کوچکتر می‌شوند. از این منظر معطوف به «گزینش عقلانی» (یا محاسبه سود و زیان احتمالی اتخاذ و امتناع از عملی) می‌باشند.
مؤلفه‌های فرهنگ در واقع ناظر بر خاطرات، تصورات، ارزشها، نشانه‌ها، برداشتها، تعبیرات، نوآوری‌ها و کشفیات است. در کنار این امر مؤلفه‌ هویت شامل یک‌ سری عوامل فرهنگی مشترک مثل ادبیات مشترک، گذشته تاریخی مشترک، احساس مشترک در شادیها و غم‌ها، زبان مشترک و خصایص مشترک می‌باشد. بخشی از این تجلیات فرهنگی و معنوی در مؤلفه‌های مادی نظیر سرزمین و دین مشترک نمود پیدا می‌کند.
در مورد اهمیت هر یک از مؤلفه‌ها در واقع باید به زمان و مکان مورد بحث رجوع کرد. انسانها و گروه‌های اجتماعی مختلف برای حفظ و بازسازی هویت خویش در هر مقطعی به عمده‌سازی برخی از مؤلفه‌ها اقدام می‌ورزند. از جمله مؤلفه‌های هویتی مهم در طول تاریخ ایران که همواره نقشی کارساز در حفظ و استمرار این مملکت داشته است، دین اسلام و زبان فارسی می‌باشد.
** میرمحمدی: فرهنگ و هویت را از دو بعد می‌توان تعریف کرد: از بعد لغوی و از بعد مفهوم (مفهوم‌سازی). از بعد لغوی هویت در پاسخ به کیستی است، یعنی وقتی که ما می‌گوئیم چه کسی هستیم، در واقع به نوعی ناظر بر تعیین هویت است. از نظر لغوی برای اولین‌بار توسط اریکسون مطرح شد. سپس به تدریج وارد روانشناسی اجتماعی شد و در این حوزه مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن وارد ادبیات سیاسی - اجتماعی شد.
امروزه هویت یکی از مفاهیم مهمی است که هم از بعد اجرایی و هم از بعد علمی مورد توجه است. بعد علمی بیشتر از طرف محققین و صاحبنظران و پژوهشگران و مراکز دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت، به علت آنکه آن را مفهوم‌سازی کنند و علل تقویت و تضعیف آن را جستجو نمایند. از بعد اجرایی بیشتر مدیران اجرایی به دنبال این هستند که با استفاده از دستاوردهای علمی برای حفظ و تقویت هویت ملی سیاستگذاری و برنامه‌ریزی کنند.
و اما تعریف مفهومی هویت: آن بخش از حوزه قلمرو حیات اجتماعی که فرد خودکشی را به آن معرفی می‌کند و در قبال آن احساس تعهد و تکلیف می‌کند و معمولاً‌ با «ما» مشخص می‌شود مثل «ما تهرانیان»، «ما کردها»، «ما ایرانیان».
در مورد فرهنگ شاید بتوان بین دویست تا سیصد تعریف ارائه داد، اما اگر بخواهیم تعریف جامعی ارائه دهیم می‌توان گفت: فرهنگ عبارت است از مجموعه دست‌آفریده‌ها و آفریده‌های فکری بشر در یک جامعه که در واقع دست‌آفریده‌ها شامل مصنوعات و تولیدات ساخته بشری است که جنبه‌های مادی فرهنگ را تشکیل می‌دهند، ولی آفریده‌های فکر و ذهن بشر جنبه‌های معنوی فرهنگ را تشکیل می‌دهد مثل اعتقادات، ارزشها، هنجارها، آداب و رسوم، زبان و....
بین فرهنگ و هویت تفاوتهایی وجود دارد. اگر بخواهیم مؤلفه‌های هویت ملی را در جامعه‌ای مثل ایران بررسی کنیم مؤلفه‌های هویت را می‌توان به چند عنصر تقسیم کرد: اول تاریخ مشترک، تاریخ مشترک یعنی در واقع گذشته مشترکی که یک ملت آن را طی کرده‌اند و در آینده هم طی خواهند کرد که این جنبه را سرنوشت مشترک می‌گویند.
دوم زبان مشترک، به هر حال، تقریباً در هر جامعه‌ای زبانها و گویشهای مختلفی وجود دارد، ولی آن زبانی که فراگیری و دامنه گسترده‌تری دارد و در واقع سایر زبانهای قومی و محلی را زیر چتر خود دارد و به نوعی مورد پذیرش اقوام و گروههای مختلف است و جنبه رسمی دارد، نام زبان مشترک دارد.
سوم دین و اعتقادات مشترک؛ تفاوت دین و مذهب در ایران این است، که دین دارای دامنه وسیع‌تری است، یعنی اگر دین اسلام را به عنوان عنصر هویت بگیریم جمعیت بیشتری را دربرمی‌گیرد تا مذهب شیعه.
بعضی اندیشمندان فرهنگ مشترک را به عنوان چهارمین عنصر قلمداد می‌کنند که شامل اعتقادات، آداب و رسوم، مناسک و اعیاد عام است.
پنجمین عنصر قلمرو جغرافیایی مشترک است، مثلاً‌ ملتی که در درون یک قلمرو سیاسی مشترک واحد زندگی می‌کنند طبیعتاً دارای هویت ملی مشترکی هستند.
برخی عنصر دولت - ملت را هم به عنوان یک عنصر هویتی تعریف می‌کنند، مثلاً‌ وقتی می‌گوییم حکومت جمهوری اسلامی ایران، در واقع معرف مردمی است که در داخل این چهارچوب سیاسی قرار دارند.
برخی دیگر آثار باستانی، مفاخر، شخصیتها و چهره‌های ملی، اسطوره‌ها و بناهای تاریخی را به عنوان عناصر هویتی ذکر می‌کنند.
در آخر به تعریفی از «ارنست رنان» اشاره می‌کنیم که می‌گوید: یکی دیگر از عناصر هویت در هر کشوری و جامعه‌ای اراده با هم‌زیستی است، یعنی اگر همه عناصری که به عنوان عناصر هویت به آنها اشاره شد وجود داشته باشد ولی اراده با هم‌زیستی وجود نداشته باشد هویت ملی آسیب‌پذیر است.
* از منظر چه علوم و رشته‌های علمی فرهنگ و هویت ایرانی را می‌توان مورد بحث و بررسی قرار داد؟
** دکتر مقصودی: بررسی علمی فرهنگ و هویت ایرانی مختص به یک رشته خاص نبوده بلکه از طریق مطالعات بین رشته‌ای امکان تجزیه و تحلیل بهتر فرهنگ و هویت ایرانی میسر می‌باشد. اگر جغرافیای سیاسی به مؤلفه سرزمینی هویت ایرانی توجه دارد و آن را مورد بررسی قرار می‌دهد، اما رشته جامعه‌شناسی چگونگی در کنار هم زیستن گروههای اجتماعی، پیوندها و روابط میان این گروهها را از منظر جامعه‌شناسی مورد توجه قرار می‌دهد.
علم سیاست پایداری و ماندگاری قدرت سیاسی علی‌رغم تهاجمات و تجاوزات خارجی همچون اعراب، مغولها، تیموریان و... را مورد توجه قرار می‌دهد. رشته مردم‌شناسی نحوه زیست اقوام و خرده فرهنگها را در گذر تاریخ مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد، به عبارت دیگر بررسی علمی فرهنگ و هویت ایرانی از منظر یک علم اگرچه لازم است ولی کافی نیست، بلکه نیازمند مطالعات بین‌رشته‌ای است.
** میرمحمدی: اولین‌بار بحث هویت از منظر علم روانشناسی مطرح شد، سپس بتدریج وارد روانشناسی اجتماعی و از آنجا هم وارد حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی شد. در حال حاضر فرهنگ و هویت از منظر مردم‌شناسی، روانشناسی و روانشناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد، منتها نکته‌ای که هست ما به بحث فرهنگ و هویت و بویژه هویت از مناظر و دریچه‌های دیگری نگاه می‌کنیم، زیرا هویت، مفهومی بین‌رشته‌ای است و قابلیت مطالعه در حوزه‌های مختلف علوم انسانی را دارد مثلاً در حوزه جغرافیای سیاسی می‌توان روی آن بحث کرد.
** دکتر کریمی: هویت امری ذهنی و وجدانی است که عوامل و متغیرهای متعددی در تکوین آن ذیمدخل هستند. هویت گروهی نیز که وجه ممیزه خود و ما از غیر خود و دیگران است از پیش‌زمینه‌های مختلف سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی، روحی و روانی متأثر می‌شود.
در نتیجه می‌توان گفت که هویت به ‌طور کلی و فرهنگ و هویت ایرانی به‌ طور مصداقی مشمول مطالعه بین‌‌رشته‌ای واقع می‌شود و برای فهم صحیح و واقع‌بینانه هویت یا خرده‌‌هویتهای یک کشور ناگزیر از اتخاذ رهیافت بین‌‌رشته‌ای و توجه به رشته‌هایی چون سیاست، اقتصاد، جامعه‌شناسی، روانشناسی (اعم از فردی - اجتماعی)، جغرافیا و روابط بین‌الملل هستیم.
* تعاملات فرهنگ و هویت ایرانی با فرهنگ اسلامی، فرهنگ غربی و خرده‌فرهنگهای قومی چگونه بوده است و شما چه ارزیابی از آنها دارید؟
** میرمحمدی: بحث تعاملات فرهنگ و هویت ایرانی در طول تاریخ از دو بعد قابل بررسی است: اول از بعد تعاملاتش با پاره‌فرهنگها و خرده‌هویتهای قومی و محلی در ایران و دیگری از منظر تعاملاتش با فرهنگها و هویتهایی که وارد ایران شده و درواقع هم هویت ایرانی را تحت‌تأثیر قرار داده و هم به نوعی از هویت و فرهنگ ایرانی تأثیر پذیرفته است. اولین تعامل فرهنگ و هویت ایرانی در معنای کلانش زمانی بود که با فرهنگ اسلامی مواجه شد.
در این مرحله هویت ملی ایران و هویت ایران که عمدتاً‌ مبتنی بر اسطوره و فرهنگ باستانی - تاریخی بود عناصر مختلف فرهنگ اسلامی را جذب و درونی کرد، به این ترتیب هویت ایرانی و اسلامی عجین شده و ماهیت جدیدی پیدا کردند که هویت دینی - ملی بود. مرحله بعد زمانی است که در تاریخ معاصر اتفاق افتاد، به این معنی که با ایجاد ارتباط میان فرهنگ ایران و فرهنگ غرب، عناصری از فرهنگ غرب وارد فرهنگ ایران شد و فرهنگ ایران بخشهایی از فرهنگ غربی را پذیرفت و آن حالت ناب خود را از دست داد.
نمونه‌هایی از این آمیختگی را می‌توان در ورود بسیاری از واژگان بیگانه در زبان فارسی مشاهده کرد. ورود معماری اروپایی و غربی که باعث شد معماری ایران دستخوش تغییر شود، ورود تکنولوژی و مصنوعات دست ساخت غربی که درواقع روابط و مناسبات اجتماعی را در ایران تغییر داد و مناسبات و روابط خاص خودش را ایجاد کرد نمونه‌هایی از این دست می‌باشند. بنابراین در این سه مقطع هویت و فرهنگ ایرانی در تعامل با هویتها و فرهنگهای دیگر بوده که این مسأله باعث پویاتر شدن هویت ما گردید.
در عین حالی که تعامل هویت ایران با فرهنگ و هویت غربی زمینه را برای تضعیف و بحران هویت فراهم کرد، اما در تعامل هویت ملی با خرده‌فرهنگها در کشور این تعامل بیشتر جنبه تعارض داشته تا بده‌بستان. به این معنی که هر زمان که منزلت و پایگاه اجتماعی هویت ملی ما در طول دورانهای مختلف ضعیف‌ می‌شد و هر زمان که هویتهای قومی در تفوق و برتری قرار می‌گرفتند، بین هویت ملی و هویت قومی چالش ایجاد می‌شد و ما دچار بحران‌های قومی بودیم، که در مراحل مختلف بویژه در تاریخ معاصر با شکل‌گیری دولت ملی در ایران کفه ترازو به نفع تقویت هویت ملی سنگینی کرد.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات