*به عنوان یک نویسنده و محقق در عرصه دفاع مقدس مهمترین پیامی را که در آثار خود سعی دارید به جا گذاشته و آن را به مخاطبان خود برسانید چیست؟
**بابایی: بدون شک دوران جنگ از درخشان ترین دوران تاریخ ایران است. با توجه به مستندات موجود قدرتهای استکباری همچون انگلیس که نقشه تجزیه خوزستان نفت خیز از ایران را از سالها قبل از جنگ و حدود سال 0331 تدارک دیده بودند با هدف تجزیه بخشی از سرزمین ایران، در سال 95، ابرقدرتهای جهانی و دولتهای وابسته منطقه ای آنها، صدام، دیکتاتور عراق را ترغیب کردند که به ایران حمله کند. آنها در پی جنگ از تمام امکانات خود برای حمایت از صدام استفاده کردند. و وارد یک جنگ نابرابر با ما شدند.
هشت سال این رویارویی به طول انجامید و حوادث عظیم و بی بدیلی از ایثار رقم خورد. حال در این برهه که سالها از آن دوران گذشته است باید با جدیت واقعیات آن اتفاقات بزرگ ثبت شود و از تحریف تاریخ دفاع مقدس جلوگیری گردد به نظر من بزرگترین کمک به دفاع مقدس ثبت واقعیات آن دوران همانگونه که هست می باشد. تا در سالهای آینده، نسل های بعد با حقیقت جنگ تحمیلی به خوبی آشنا شوند. متاسفانه اکنون برخی افراد با ارائه گزارشهای ناصحیح و با انگیزه های شخصی دست به تحریف وقایع جنگ می زنند. بعلاوه به دلیل تعدد مراکز تاریخ نگاری جنگ تحمیلی و عدم تمرکز آنها در برخی موارد تناقضاتی در ثبت عملیاتها و غیره دیده می شود که باید مرکزی واحد، داعیه دار این مهم شود الان ارتش، سپاه و بنیاد حفظ آثار هر کدام مستقل به این کار می پردازند که اگر دور هم بنشینند و با هم کار کنند نتایج مطلوب تری خواهیم گرفت. البته کار باید هرچه سریعتر انجام بگیرد تا نسلی که در آینده جنگ را ندیده است مرجع خوبی از جنگ در دست داشته باشد.
**محمودزاده : در هشت سال جنگ آنهایی که حکومت را از نظر تشیع دنبال می کردند مشاهده کردند چطور یک رهبر می تواند برقلبها حکومت کند شرح این اتفاق برای نسل بعدی به راحتی میسر نیست و شاید آنهایی که نبوده اند تا آن زمان را درک کنند برایشان باورنکردنی باشد که چطور این اتفاق رخ داد؟ او چطور توانست رابطه بسیار قوی بین رهبر و مردم و جوانان ایجادکند لذا باید بستری برای باور پذیری آن دوران فراهم شود و به نظر من از طریق هنر می توان این تاثیرگذاری را ایجاد کرد. اگر از این خاطرات استفاده نکنیم سرمایه های اعتقادی خود را از دست خواهیم داد. . در واقع آنچه که فرد را متقاعد می کند تا شخصی که تا مرز شهادت پیش می رود را باور کند ،انتقال آن روحیه همراه با صداقت است البته به این شرط که برای شهدا تفسیری را که خودمان می پسندیم ارائه ندهیم.
یک نویسنده دفاع مقدس باید چنین چارچوبی داشته باشد. بنابراین اگر آنچه که در یک عملیات اتفاق افتاده با وفاداری و نگارش هنری آن واقعه را بیان کند که چطور برای شهادت از هم سبقت می گرفتند آنگاه می تواند تضمین کننده آینده باشد.
*در سال های اخیر صحبت از کار فرهنگی و مقابله با تهاجم فرهنگی بسیار است. با توجه به اینکه ما در دورانی از تاریخ نزدیک خود، تجربه کردیم که در آن جوانان تا پای جان در مقابل دشمن ایستادند و زیباترین فصل انقلاب را رقم زدند، به نظر شما آن دوران چه اتفاق خاصی رخ داد و متولیان فرهنگی چه اقدامی صورت دادند؟ و آیا می توان با الگوگیری از آن دوران باز هم آن فرهنگ را به جامعه بازگرداند یا اینکه آن دوران سپری شده است؟!
**بابایی: جریان انقلاب یک موج و خیزشی بین تمام اقشار جامعه ایجاد کرده بود و اخلاص و صفای باطن به مردم بخشید از طرفی هم رهبری معنوی حضرت امام (ره) و چهره نورانی ایشان باعث شد مردم دست به چنین حرکت عظیمی بزنند. به اعتراف دوست و دشمن ، بی آلایشی و صداقت حضرت امام (ره) نقش بسزایی در این امر داشت و پیروزی انقلاب سبب وحدت میان مردم شد. در مورد قسمت دوم سوال هم بگویم که برخی از ویژ گی های اخلاقی شبیه ایثار، شهادت طلبی و غیره به خود اشخاص باز می گردد و شاید کار فرهنگی اثر چندانی نداشته باشد. البته باید خاطرات نقل شود. مثلا داریم که روزی شهید همت بسیار خسته و کلافه از گرما وارد حسینیه دو کوهه شد و مشغول استراحت بود. متوجه شد پنکه ای آورده اند و بالای سر او گذاشته اند. فورا می پرسد آیا سربازها هم پنکه دارند؟ و دستور می دهد پنکه را بردارند و درگرما استراحت می کند و ماجراهایی از این دست که در جنگ بسیار اتفاق افتاد.
چنین روحیه هایی در حال حاضر که هر مسئول اتاق مخصوص با ابعاد میز مشخص شده ای دارد- حتی در خود سپاه : کمتر پیدا می شود. مگر آنکه خود شخص دارای یک روحیه بسیجی باشد.
**محمودزاده: حضرت امام (ره)یک جمله ای دارند با این مضمون که هنر نباید برای هنر باشد. اگر هنر و فرهنگ ابزاری باشند برای تعالی انسان آن زمان کاربرد دارند. بزرگترین اشتباهی که مسئولان فرهنگی دارند این است که کار فرهنگی انجام می دهند تا کاری کرده باشند! آن زمان اینگونه نبود. یک هنرمند احساس می کرد که همگی بشدت درگیرند و او هم باید کاری کند که مفید باشد آن هم در جهت هدف آن عملیات که در آن شرکت داشت. به عنوان مثال تخته ای برمی داشت و با ماژیک یا رنگ می نوشت «خسته نباشید بسیجی» که آن هنر آنجا بسیار تاثیر می گذاشت چون قصدش این نبود خط خود را به رخ دیگران بکشد و خود را ثابت کند متاسفانه مسئولان فرهنگی هزینه می کنند ولی اثری دیده نمی شود.
البته این به طور مطلق نیست و چون الان در جهاد اکبر هستیم کار مشکلتر شده است. برای الگوبرداری از آن زمان هم باید توجه داشته باشیم که شرایط زمان و مکان حاضر را در نظر بگیریم. در واقع گرچه اهدافمان تغییر نکرده است ولی روشها باید متفاوت باشد. چنانچه روشهای دشمن نیز تغییر کرده است. منتهی باید توجه داشت تنها به ظاهر و نمادها پرداخته نشود که از محتوا غفلت کنیم. باید بین نمادها و رفتارها ارتباط برقرار کنیم. مثلا شما هنگامی که چفیه را بردوش مقام معظم رهبری می بینید آن یک نماد است اما آنهایی که آقا را در جبهه دیده اند حکمت انداختن چفیه ایشان را درک می کنند. ما نتوانستیم در فیلم ها و کتابها به مردم انتقال دهیم که خوبترین جوانهای قرن، جوانهای جنگ بودند. شاداب ترین و امیدوارترین جوانها آنها بودند. ما نتوانستیم قهقهه مستانه شهدا را برای مردم بازگو کنیم. ما چون خودمان از مرگ می ترسیم از دیدن جسد یک شهید دل می سوزانیم در حالی که آنها هستند که برای ما دل می سوزانند. آن معجزه ای که آن زمان رخ داد در هر زمان و مکان می تواند دوباره اتفاق بیفتد.چون راهی جز این برای ظهور نداریم.
این را هم عرض کنم که با بخش نامه ودستورالعمل نمی توان روحییه بسیجی ایجاد کرد.کسی با دستورالعمل به جبهه نرفت.کسی به آنها فرمان نداد چند روز با نان خشک سپری کنید و تسلیم عراقیها نشوید.کسی را مجبور نکردند به دلیل اعتقادی که داشتند این روحیه برایشان هنجار شد اگر می خواهیم روحیه بسیجی در میان مردم و حتی بدنه حکومت جای خود را پیدا کند باید بستر سازی کنیم بسیج فقط پایگاه زدن و یک دوره آموزشی و چفیه نیست. شما ببینید که امسال هنگامیکه رئیس جمهور در دیدار با آقا گزارش عملکرد دولت را ارائه می کرد.آقا فرمودند من ندیدم گزارش فرهنگی هم داده باشید.آقا انتظار به حقی از دولت دارند. چرا بخش فرهنگ در دولتی که مدعی است نماد دولت شهید رجایی است باید کمرنگ باشد؟و مردم هم از این دولت انتظار دارند برای کارهای دراز مدت فرهنگی برنامه داشته باشد.خلاصه کلام اینکه ما کارکرد بسیج را در جنگ خوب بلد بودیم اما در بیرون از جنگ نه!
*در حال حاضر برای آنکه دفاع مقدس همچنان در زندگی مردم جریان داشته باشد و محدود به تقویم ها نشود چه باید کرد؟
**محمودزاده: اکنون که هنوز نسل جنگ در جامعه وجود دارد این اتفاق زیاد شفاف نیست ولی باید آن را برای دو-سه نسل آینده پیش بینی کرد. لذا باید کتابهایی که مطابق با واقعیت است تولید کرد، تا برای آیندگان به عنوان سند باقی بماند. اگر الان این کار صورت نپذیرد در آینده ممکن است چنین بلایی سر دفاع مقدس بیاید که منحصر در مناسبتها شود. البته همین الان هم عده ای ادعا می کنند که در باب دفاع مقدس موضوعی دیگر برای کار وجود ندارد. اینها چون نوآوری و نگاه تازه ای ندارند چنین صحبتی می کنند. چگونه است که بعد از 50 سال از جنگ جهانی دوم هنوز هم فیلمهایی که در این باره ساخته می شود اسکار می گیرند؟ لذا باید زاویه ای جدید بگشاییم و کم کاری خودمان را توجیه نکنیم.
**بابایی: دفاع مقدس به طور کلی با حوادث مشابهی که در طول تاریخ ایران رخ داده است متفاوت است. چرا که در این جنگ تمام مردم کشور شرکت داشتند و بسیاری از مردم آن را از نزدیک لمس کردند و برخلاف جنگ اول و دوم ایران و روس و قیامهایی مثل قیام سردار جنگل و رئیس علی دلواری که محدود به بخش خاصی از کشور بود،نباید گذاشت این حادثه درخشان به فراموشی سپرده شود. شما نگاه کنید، می بینید که کتابهای درسی پراست از داستانهای شاهان و اشخاصی که خدمتی به این مملکت نکرده اند و یا مثلا داستانهایی مثل دهقان فداکار یا پطرس که تمام کودکان با آنها آشنایی دارند. ما باید زندگی فرماندهان جنگ و داستانهای دفاع مقدس را وارد کتب درسی کنیم و در دانشگاه ها برای آنها واحد درسی اختصاص دهیم، جای کار برای این امر فراوان است.
همچنین باید جایی برای آموزش تاریخ نگاری و تحقیقات درباره جنگ برای نسل جدید وجود داشته باشد تا بتوانیم حقایق و عظمت آن دوران را نسل به نسل منتقل کنیم.