چرا غرب همیشه درصدد تجزیه خاورمیانه است؟ چرا ما غربیها همیشه در حال تلاش برای تقسیم ملتهای منطقه هستیم و به گونههای مختلف سعی کردهایم که به ملتهای خاورمیانه این باور را تزریق کنیم که فاصله، تفاوت و اختلاف میان آنها حاکم است؟ آیا این سیاست یکی از انواع غیررسمی نژادپرستی غربیها نیست؟ شاید هم تعریف این سیاست چیزی فراتر از نژادپرستی باشد، فراتر از تسلط تاریکی بر روح و روان غرب.
به گزارش رابرت فیسک تحلیلگر روزنامه آیندیپندنت با ارایه تحلیلی تحت عنوان تمایلات نژادپرستانه غرب برای تجزیه و تقسیم خاورمیانه مینویسد: اگر نگاهی به نقشههای انتشار یافتهی خاورمیانه در روزنامهها و کلا رسانههای غربی داشته باشیم میتوانیم این میل و احساس برای تجزیه و تقسیم منطقه را در غرب کاملا احساس کنیم. مثلا عراق با رنگهای مختلف به مناطق مشخص تقسیم شده است. شیعه در جنوب، اهل تسنن در مثلث مرکزی و کردها در شمال قرار گرفتهاند. نقشه عراق در بسیاری از روزنامهها و رسانههای غرب به یک هشت ضلعی با رنگهای مختلف مشخص شده است. اما لبنان که از نقشه متنوعتری برخوردار است. شیعه در جنوب لبنان، جنوب بیروت و طرابلس، دروزیها درشمال، اهل تسنن در صیدا، سواحل جنوبی بیروت، مرکز بیروت و شمال لبنان.
غیرقابل انکار
در ادامه این تحلیل آمده است: «واقعیت قابل انکار نیست، غربیها عطش سیرابنشدنی نسبت به نشر این نقشهها و بزرگنمایی این موضوع دارند. اما این نقشهها و تقسیمها را دوست داریم زیرا وسیله بسیار مناسبی برای گسترش اختلاف، فتنه و تنفر میان طوائف مختلف منطقه است. من خود مدتی در یک منطقه دروزی در غرب بیروت ساکن بودم. مغازهدار محله که از وی خرید میکردم سنی بود. راننده من نیز سنی بود، آیا براساس نقشهای که ما غربیها برای لبنان تعریف کردهایم باید به آنها میگفتم که شما در منطقه متعلق به خود ساکن نیستید و براساس نقشه تعریف شده غرب باید از این مکان به اماکن در نظر گرفته شده برای شما انتقال یابید؟ آیا باید به همسایه سنی خود میگفتم حق نداری خودروی خود را در برابر منزل من یا کلا در این منطقه پارک کنی چرا که تو سنی هستی و ساکنین این منطقه دروزی هستند؟ آیا باید به ناشر عرب مسلمان سنی که کتابم را از انگلیسی به عربی برگردانده است بگویم تو نمیتوانی با من در رستوران پل واقع در بیروت شرقی دیدار کنی چرا که این منطقه برحسب نقشه ما غربیها متعلق به مارونیها مسیحی است؟ من در لبنان شاهد وقایع بسیار ملموسی بودم وقایعی که باید نقشههای این کشور براساس آن ترسیم شود نه براساس باورهای اشتباه یا شاید به عمد ما غربیها.
تحلیلگر روزنامه ایندیپندنت مینویسد: «در مناطق سنینشین بسیاری از اهل تشیع ساکنند. این خانوادههای شیعی برای انجام سفرهای موقت کلیدهای منازل خود را به همسایگان سنی خود امانت میدهند، این است واقعیت لبنان. امروز آنچه که در لبنان و عراق رخ میدهد برخلاف واقعیتهای موجود سابق در این کشورها است. واقعیتهای امروز لبنان و عراق را ما غربیها ترسیم کردهایم نه ملتهای این کشورها. غرب دقیقا همان کاری که با لبنان و عراق کرده است با بالکان نیز انجام داده است. منطقه درنیا در بوسنی پیش از[آنکه] پاکسازی نژادی از سوی صربها دراین منطقه انجام گیرد، یک منظقه مسلماننشین بود. در صربرنیستا تابلویی با علامت و نشان صربها جایگزین تابلویی تحت عنوان منطقه امن شد.»
در این تحلیل همچنین آمده است: «هدف غرب در این بازی سیاسی کاملا مشخص است، ما میخواهیم دشمن فرضی و احتمالی خود را تضعیف کنیم و این تضعیف جز با تجزیه، تقسیم و دور نگه داشتن ملتها و طوائف مختلف این دشمن فرضی از یکدیگر نیست. این امر یعنی تجزیه و تقسیم ملتها براساس اعتقادات طوائفی از نظر غرب درباره خاورمیانه امکانپذیر است اما درباره غرب که از ارزشها، اعتقادات و فرهنگ بالایی برخوردار است و به عنوان یک جهان پیشرفته تلقی میشود، نمیتواند صادق باشد، حتی به رغم تنوع فرهنگها و ادیان موجود در این جهان پیشرفته. من میتوانم به راحتی نقشه طوائفی شهر بیرمنگام انگلیس را ترسیم کنم و علامتهای مناطق مسلمان و غیرمسلمان را در این نقشه مشخص کنم اما مطمئنا هیچ روزنامه انگلیسی این نقشه را منتشر نخواهد کرد. من میتوانم نقشه بسیار دقیق و براساس ریشههای تاریخی از شهر واشنگتن ترسیم کنم و مناطق سیاه پوست و سفیدپوست در این شهر را به صورت جداگانه مشخص کنم اما مطمئنا روزنامهای چون واشنگتن پست حاضر به منتشر ساختن این نقشه نخواهد بود. تصور کنید اگر روزنامه نیویورک تایمز بخواهد نقشهای از مناطق بروکلین، هارلم و وایست ارایه دهد، چه تقسیمبندیهایی که در این نقشه انجام نمیگیرد. سیاهپوست، زردپوست، ایتالیایی، کاتولیک، یهود و سفیدپوست. این تنها جزیی از این ائتلافهای ظاهری و طوائفی است. یا اینکه روزنامه تورنتوگلوب و میل کانادا بخواهند نقشهای از مونترال ارائه دهند و این منطقه را به فرانسوی و غیر فرانسوی تقسیم کنند. حتی میتوان نقشهای از شهر تورنتو و تقسیمبندیهای این شهر به مناطق مسلمان، یونانی، اکراینی و غیره ارائه دهیم. محقق ساختن این امر و ترسیم این نقشهها کار سخت و شاقی نیست اما ما نمیخواهیم این نقشههای هیتلری را برای جامعه خود ترسیم کنیم و برای جلوگیری از تحقق این امر به صورت جدی و قاطعی با این مسئله برخورد میکنیم چرا که میخواهیم تمدن بزرگ خود را حفظ کنیم. این است دیدگاه غرب نسبت به خود و نسبت خاورمیانه.»
تحلیل غرب
فیسک در این تحلیل خود میآورد: «هفته جاری در نیویورک در کنار یک باجهی روزنامهفروشی ایستاده بودم و نسخهای از مجله آن روز تایم را خریدم. بر روی صفحه اول و اصلی این روزنامه عکسی به تصویر کشیده شده بود که ممکن است تنها در صفحه اول روزنامههای نازی دهه 30 آن را یافت. این عکس عبارت بود از تصویر یک مردی که کت سیاه برتن داشت و مرد دیگری که عمامه رنگی بر سر گذاشته بود. بالای این تصویر تیتر رنگی بزرگی تحت عنوان "اهل تسنن در برابر اهل تشیع: چرا از یکدیگر متنفرند؟" نوشته شده بود. طبیعتا این تصویر و این تیتر تحلیلی از اوضاع داخلی عراق که به جنگهای داخلی توصیف میشود، بود. اما حقیقت آن است که هیچ یک از شهروندان عراقی با مذهب و اعتقادات سیاسی و حزبی متفاوت پیش از حمله آمریکا و به اشغال درآمدن این کشور حتی تصور چنین روزی را نمیکردند که این رویارویی میان اهل تشیع و اهل تسنن رخ دهد اما آمریکا از امکان وقوع این رویاروییها در آگوست سال 2003 سخن گفته بود.
در صفحه 30 مجله تایم که با توجه به بسیاری از مطالب نقل شده در آن باید از آن به عنوان مجله خباثت یاد کرد، گزارشی مبنی بر چگونگی تشخیص اهل تسنن از اهل تشیع منتشر شده بود و این که افراد وابسته به این دو طایفه مذهبی عراق را میتوان از روی اسمها چون ابوبکر، عمر، عثمان که سنی هستند یا عبدالحسین و عبدالزهراء که شیعه هستند، تشخیص داد.
در این گزارش به صورت تفصیلی به چارچوببندیهایی که میتوان به واسطه آن اهل تشیع را از اهل تسنن شناخت، پرداخته شده است از نوع لهجهها، مناطق مسکونی، خودروها و الی آخر. نمیدانم شاید بهتر است ارتش آمریکا تعدادی از نسخههای مجله تایم را بخرد و میان ساکنین بغداد توزیع کند بلکه این مجله به این مردم کمک کند که بتوانند قاتلان محلی خود و اهداف این قاتلان را تشخیص دهند اما آیا مجله تایم میتواند به ما برای شناخت بسیاری از واقعیتهای درونی آمریکا و اختلاف آراء شهروندان آمریکایی نسبت به بسیاری از قضایای مطرح سیاستهای خارجه کاخ سفید در راس آن عراق کمک کند؟»
در پایان این تحلیل، فیسک مینویسد: «من نیز خود به نوعی به دلیل تن دادن به این سیاستها و بازیهای طوائفی در خاورمیانه گناهکارم. از هر زن و مرد لبنانی، مذهب و وابستگی طوائفیشان را میپرسم تا براساس نقشه ما غربیها این افراد را در مکان مناسب قرار دهم اما زمانی که به سوال کردن از این افراد مبادرت میکنم میبینم اصلا امکان تطبیق نقشه غرب در این کشور امکانپذیر نیست.
مردی شیعه از جنوب لبنان در حاصبیا، روستای دروزیها در جنوب لبنان ساکن است و زنی مسیحی در میان اهل تشیع جنوب سکونت گزیده، این است واقعیتهای لبنان اما ما بدون در نظر گرفتن این واقعیتها همچنان به کار خود برای تقسیم خاورمیانه ادامه میدهیم و ادامه میدهیم و بسیاری از نقشههای نژادپرستانه خود را به چاپ میرسانیم و به چاپ میرسانیم. آیا این امر بیانگر چیزی جز تمایل بیحد و اندازه ما غربیها برای برانگیختن جنگهای طوائفی در این نقطه از جهان (خاورمیانه) نیست؟»