تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۶  ، 
کد خبر : ۲۴۶۷۲۴
نقد 9 دی بر خوش‌بینی مضاعف نسبت به نتایج انتخابات مصر و بایسته‌های جلوگیری از انحراف یک انقلاب اسلامی

از «محمّد‌المُرسی» «اردوغان» جدیدی نسازید

مقدمه: گروه پژوهش‌های بین‌الملل: انتخابات ریاست جمهوری مصر بعد از یک خیزش عظیم مردمی از اوسط اردیبهشت ماه امسال وارد تبلیغات رسمی شد و سرانجام با برگزاری دور اول و سپس دور دوم به کار خود پایان داد. اخبار مربوط به این اتفاق چنان جهانی شده بود که هفته‌ها درصد بالایی از افکار عمومی جهان را به خود مشغول کرد و نهایتا مورخ 6 خرداد سال جاری اولین رئیس‌جمهوری مصر بعد از دوران سیاه حکومتداری «افسران جوان» از «جمال عبد‌الناصر» تا «حسنی مبارک » توسط کمیته عالی انتخابات این کشور معرفی گردید. خبر نهایی شدن ریاست جمهوری «محمد‌المرسی» گزینه شاخه سیاسی اخوان‌المسلمین موجی از شادی و شعف را بین ملل عرب و مسلمان منطقه به راه انداخت و همزمان تلی از سئوالات گوناگون و ابهامات جدید درباره هویت این انتخاب را در افکار عمومی و خواص آشنا به مسائل منطقه به جای گذاشته است. خیلی از مشتاقان به روند بیداری اسلامی می‌خواهند بدانند «مرسی» کیست، اخوان چگونه تشکیلاتی است و نسبت آنها با انقلاب اصیل اسالامی چه هست و چه خواهد بود، در کل برای انقلابیون مسلمان ایران مهم است که بدانند: «مصر به چه می‌اندیشد؟». آنچه می‌آید تحلیلی مجمل و قابل تامل از فضای کنونی مصر است.

زیربَنا
در رابطه با بیداری اسلامی مصر و انتخابات اخیر این مردم مسلمان آنچه پیش از هر تحلیل، تئوری و گمانه ای باید بدان اشاره کرد این است که انتخابات ریاست جمهوری مصر و اجبار سیستم غالب دیوانسالاری این کشور در پذیرش نتایج انتخاب این ملّت انقلابی بصورتی کاملاً صریح و غیر قابل کتمان حاکی از اراده مصریان است، اراده ای که طیّ دو دوره انتخابات پارلمانی (مجلس شعب) و ریاست جمهوری بر این قرار گرفت که منتسبین به اسلام خواهی و اسلام گرایی سکّان انتفاضه را به دست گیرند. این اراده مصمّم نشان می دهد آنچه امروز از آن تحت عنوان "بیداری اسلامی" یاد می شود حقیقتاً و در مقام آغاز یک بیداری اسلامی است و تنها کاری که شبکه مستکبرین می تواند انجام دهد و در تدارک آن است به انحراف کشاندن بیداری است.
همراهی ملل مسلمان با نتایج این انتخابات مانند جشن های بزرگ در مصر، پایکوبی در یمن و نوار غزّه و پیام تبریک حزب الله لبنان، حماس و جمع کثیری از سیاسیون به «مُرسی» بیش از آنکه مؤیّد اقبال به شخص «مُرسی» باشد؛ عُمق مطالبات انقلابی مردم منطقه را فاش می کند و بیش از گذشته گوشزد می کند که خاورمیانه برای آمریکائیها واقعاً بشکه باروت است. نباید فراموش کرد که برای شورای نظامی - به نیابت از غرب- هرگز مطلوب نبود که نامزدی غیر از «احمد شفیق» از صندوق آراء بیرون بیاید ولی در موضعی انفعالی و البته همراه با تزویر و نفاق مجبور شدند با کمی عقب نشینی به «محمّد المُرسی» رضایت دهند که البته وی نیز طبق آنچه گفته می شود یک گزینه ایده آل نیست و نخواهد بود و ابهامات و نگرانی ها پیرامون وی کم نیستند.
عجز نظام سلطه وقتی بیشتر نمایان می شود که بفهمیم اسرائیلی ها و بخشی از اتاق های فکر آمریکایی- صهیونی حتی از به قدرت رسیدن نیروهای دسته چندُمی چون «مُرسی» هم به شدّت واهمه دارند، بطور مثال بلافاصله بعد از اعلام پیروزی «مُرسی» ارتش رژیم صهیونیستی در مرزهای فلسطین اشغالی با مصر وضعیت آماده باش بر قرار کرد (پایگاه خبری الیوم الّسابع)، «عبدالباری عطوان» نویسنده سرشناس عرب و سردبیر روزنامه فرامنطقه ای «اقدس العربی» نیز از محدود نماندن تغییرات در مرزهای مصر خبر داد و تلویحاً از جنگ آتی اعراب- اسرائیل سخن به میان آورد، «ایعودت آهارونت» روزنامه صهیونیستی نیز نتوانست خشم خود از انتخابات مصر را پنهان کند. هر چند گمانه هایی بر این مطلب استوار است که سیاه نمایی سریع و آنی رسانه های اسرائیلی علیه «مُرسی» اقدامی تنظیمی و طرّاحی شده برای عملیات فریب است.
روبَنا
به موازات این مطالبات اصیل و زیربَنایی مردم انقلابی مصر و جهان اسلام، بازیگران مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای سعی می کنند روبَنای مورد علاقه خود را روی این ساختمان مونتاژ نمایند. جریان پشت پرده ای که در اکثر انتخابات در اقصاء نقاط جهان در کنار رویدادهای آشکار به راه می افتد، جریان قدرت است و البته انتخابات ریاست جمهوری مصر از این قاعده عام تافته جدا بافته نیست و نامزدهای انتخاباتی بسته به عوامل گوناگون به کانون ارتباطات مختلف جریانات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل می شوند. ستادهای انتخاباتی محلّی می شوند برای داد و ستد و رقم زدن آینده دولتی که قرار است از این ستادها به اریکه قدرت برسند؛ به طبع درباره انتخابات اخیر مصر که بدلیل واقع شدن در بیداری اسلامی وجهه ای جهانی و فرامنطقه ای یافته بود بازیگران خارجی نیز حضور پیدا خواهند کرد.
بازیگران مهم و مؤثّر منطقه ای و فرامنطقه ای با شکل گیری مرکز قدرت جدید تمام تلاش خود را به خرج می دهند که از منافع این کُنشگر تازه کمال بهره را ببرند، آمریکا و غرب که اساسی ترین خواسته شان در این گیر و دار بازگشت به شرایطی شبیه به قبل از بیداری اسلامی است می خواهند از این شرایط جدید استفاده کنند تا انقلاب نارَس مصر به انحراف دچار شود، غربی ها سعی می کنند مصائبشان در عربستان، یمن، بحرین، اردن و حتّی اروپا و آمریکا را با مرهم گذاشتن بر دردهای مصر التیام بخشند، سعودی ها سعی می کنند بعد از رفتن «حُسنی مبارک» (شریک استراتژیک مشترکشان با اسرائیل) حداقّل اگر قرار است رقیب جدیدی در دنیای اسلام داشته باشند؛ نگذارند رقیب جدید به دشمن تبدیل شود.
به هر حال غرب هر چه سعی کند پنهان کاری کند در نهایت نمی تواند واهمه اش از تبدیل شدن بیداری اسلامی به انقلاب های اصولگرایی مانند «انقلاب اسلامی ایران» را کتمان کند، اسرائیل هرگز نمی تواند با یک مصر انقلابی و مرزهای ملتهب و کابوس هر روزه جنگی دوباره کنار بیاید و همچنین عربستان سعودی نمی تواند تحمّل کند قرائت تقریبی از اسلام و مخالف با سلفی گری در کشوری مثل مصر که حائز شرایط الگودهی به اعراب است؛ به قدرت برسد. این نگرانی های آمریکا، اسرائیل و عربستان درباره مصر ظاهراً چندگانه به نظر می رسد لیکن عمیقاً در یک سامانه هم افزا جای می گیرند و بسترهای مشترکی دارند؛ دقیقاً از همین جهت سعی می کنند کنشگر جدید صحنه بیداری اسلامی را تا آنجا که می توانند محافظه کار یا متمایل به خود کنند.
بر همین اساس غرب و شرکای منطقه ای آن سعی دارند مصر را به شکلی افراطی قبله آمال و مرجع نخبگانی جهان اسلام معرّفی کنند تا در مهندسی جدید منطقه، جریان های به ظاهر اسلامی، محافظه کار و غربگرای مصر جایگزین الگوبخشی نظام جمهوری اسلامی و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران شوند. از این حیث نگرش افراطی به پیشبرندگی مصر در جهان اسلام و قرائت های غربی از قشر نخبگانی منطقه قطعه ای از پازل آمریکائیست که می خواهد الهام بخشی ایران اسلامی در توده ها و نخبگان اسلام را پنهان کند.
مصر و عملیات "قرنطینه"
همین الآن فرض کنید در یک بازی پیچیده شطرنج گیر افتاده اید و حریف مهره ای با حرکات عدیده و غیر قابل کنترل دارد، چیزی مثل یک "وزیر"؛ اگر نتوان این مهره را به هیچ وجه حذف کرد خیلی زود منطقی ترین و مفیدترین راهی که به نظر می رسد اتّخاذ تدبیری است که باعث شود از اختیارات "مهره" کاسته شود؛ در این هنگام شما با مهره های خود وزیر را "قرنطینه" می کنید. تئوری بازی ها در صحنه سیاست نیز قرابت معناداری با بازی شطرنج دارد؛ غرب و شرکای منطقه ایش وقتی نمی توانند از شرّ یک انتفاضه بزرگ فرامنطقه ای با مطالبات بنیادین اسلامی و رگه های مستضعفی بر بیایند چه می توانند بکنند؟
بهترین راه حل قلب هویّت است که طبق آن ظاهر ما وقع حفظ می شود ولی از درون خالی از هویّت و شاخصه های اصلیش می شود و از شیوه های مؤثّر قلب هویّت، گرفتن کارکردها و اختیارات اصلی جنبش از آن است، بطور مثال اگر از اسلام بخواهیم جهاد نداشته باشد یا به سیاست کاری نداشته باشد همین عملیات "قرنطینه" رخ داده است؛ در واقع قسمتی از کارکردهای اساسی مهره را از او گرفته ایم و هویّتش قلب می شود عارضه ای که امام خمینی (رحمه الله علیه) آن را به نام "اسلام آمریکایی" معرّفی نمودند.
فقط برای همه آنهایی که خوش بینی مفرطی به وقایع مصر دارند و ندانسته می خواهند از «مُرسی» یک «رجب طیّب اردوغان» ثانی بسازند و برای رسانه هایی مثل «صدا و سیما» که گویی تحلیل دقیقی از عُمق اتّفاقات مصر ندارد، گفته می شود که «مُرسی» مهره ای است که به انقلاب نارَس مصر تحمیل شد و البته یا قبل از انتخابات "قرنطینه" شده است و یا بعد از پیروزی در انتخابات دچار عملیات "قرنطینه" می شود. با این فرض هر چند وجود کسی چون "مُرسی" در ریاست جمهوری مصر بهتر از فردی مثل "شفیق" است ولی بدون توجّه به خطرات و نگرانی هایی که بیان خواهد شد، شاید امثال «مُرسی» کارکرد بهتری برای انحراف بیداری اسلامی مصر و احیاناً خاورمیانه داشته باشند.
از نظر غرب مضرّترین کارکرد بیداری اسلامی علیه منافع "شبکه جهانی ماسونی" نقش ضدّ استکباری آن می تواند باشد چه آنکه برقراری دموکراسی در مصر اگر به نمونه هایی مثل «اوباما»، «اولاند» و «اردوغان» ختم شود خطر خاصّی برای کارتل های سیاسی- اقتصادی جهان نیست؛ لذا تصمیم سازان غرب کارکردهای ضدّ استکباری خیزش مصریان را هدف گرفته اند و حتّی اگر مسائلی مثل انحلال پارلمان انجام می شود برای محدود کردن نقش خارجی انقلاب است.
متولد فصل اخوان
«محمّد المُرسی» گزینه احراز پُست ریاست جمهوری مصر از طرف «حزب عدالت و آزادی»، شاخه سیاسی «جماعت اخوان المسلمین» است که بعد از ردّ صلاحیت «خیرت الّشاطر» گزینه اوّل جماعت برای کاندیداتوری معرّفی شد. بنابر این اوّلین منبع برای شناخت نسبی از وی مربوط است به مشرب سیاسی او که طیّ سالها در جماعت اخوان شکل گرفته است. هر چند باید به اخوان جداگانه پرداخته شود لیکن اجمالاً همین کافی است که اخوان دارای چندین اصل ویژه در سیر سازمانیش بوده است: تقیّد به اسلام سیاسی با شیوه مشورتی، تمرکز بر کادرسازی و ارتباط مردمی، اعتقاد به اصول تقریبی در دنیای اسلام، حرکت بر مبنای خیزش تدریجی و مرحله به مرحله، گریز از جنبش های خونین و پُر تنش، شریعت گرایی و احیای دوباره خلافت فراگیر اسلامی.
با رجوع به تاریخ، اخوانی ها در نقاط حسّاسی با تأکید بر حرکت های تدریجی و غیر تنش آمیز به محافظه کاری های بزرگی دست زدند که بسیاری از تحلیل گران را وادار می کند این جماعت را محافظه کار بدانند و این حس ایجاد می شود که برای جماعت نفس تشکیلات اصالت دارد نه انقلاب، اخوان از وقتی «حسن البنا»، مؤسس جماعت و مرشد عامّ آن شهید شد بطور مداوم در رابطه با نوگرایی و جریان های اصلاحی درون سازمانی دست و پنجه نرم کرد تا جاییکه در حال حاضر انبوهی از کتب مختلف عربی درباره اصلاحات در اخوان نوشته شده است، ضمن اینکه این احتمال وجود دارد که برخی از نوگرایان نفوذیان غرب باشند که می خواهند اخوان را متزلزل نمایند، از طرفی اخوانی ها در بزنگاه ها در تفسیر مقتضیّات زمان دچار مشکل بوده اند که ساز و کار مشورتی آنها نه تنها کمکی نکرد بلکه به آینده یک انقلاب همه جانبه آسیب رساند (این آسیب را باید در ضعف فقهی اهل تسنّن جستجو نمود).
از این ها مهمتر اینکه طیّ سالیان اخیر طیفی از اخوانی ها به این نتیجه رسیدند که به جای تشکیل "حکومت شریعت محور" باید به جامعه مدنی و اصول دموکراتیزه روی آورد؛ چیزی که در آثار صاحب نفوذان اخوان دیده می شود و نگرانی ها نسبت به خواستگاه متجدّد و غربگرای فکری اخوان المسلمین را دو چندان می نماید.
عامل ناشناخته
اگر جزء کسانی باشیم که مستمرّاً اخبار بیداری اسلامی را با جزئیات دنبال می کنند و تیپولوژی خورده رهبرهای بیداری اسلامی را بررسی می کنند، حتماً یکی از نگرانی هایمان نسبت به مدیران سیاسی این جنبش های اسلامی، تحصیل خیل عظیمی از اعضای متنفّذ احزاب عرب در انگلستان، فرانسه یا کانادا و آمریکا است. بی شک غرب برای واکسیناسیون منافع خود در خاورمیانه از مدّتها پیش سعی کرده خواص فرهنگی و نخبگان سیاسی کشورهای اسلامی را از اقشار لیبرال و سکولار یا از جریان های ملّی گرا و همینطور از گروه های بنیادگرای اسلامی جذب دانشگاه ها و محافل آکادمیک پُر زرق و برق خود نماید.
بطور مثال می توان مهاجرت تعدادی از مدیران میانی دوره هاشمی رفسنجانی از ایران به خارج کشور برای تحصیل (که زمینه ساز فتنه پیچیده 88 شدند)، اقامت چند دهه ای «راشد الغنوشی» یکی از رهبران نهضت اسلامی تونس در لندن و اکنون جذب عظیم دانش آموختگان عراقی در ترکیه – با مشخّص شدن زوال آمریکا در عراق- و ... را نام بُرد. از این منظر تعجّب آور نیست که روشن شود «محمّد المُرسی» نیز سال ها برای تحصیل در «ایالات متّحده آمریکا» اقامت داشته و مهمتر اینکه در دانشگاه «نورس ریج» ایالات کالیفرنیا کرسی تدریس داشته است و قابل توجّه اینکه سابقه همکاری با «ناسا» (سازمان فضانوردی آمریکا) را هم در کارنامه دارد.
همین الآن که او در مصر زندگی می کند دو فرزند از پنج فرزندش یعنی «احمد» و «شیما» تابعیت آمریکایی دارند و شهروند این کشور هستند؛ برخی طیّ اخبار اثبات نشده ای گمان می برند که «احمد» کُد ارتباطی «المُرسی» با وزارت خارجه آمریکاست و پیشتر از این «المُرسی» هنگام اقامت در آمریکا با این وزارتخانه ارتباط داشته است.
آیا شک برانگیز نیست که اوّلین ارتباط «المُرسی» با جماعت اخوان درست بعد بازگشت از آمریکا و در سال 1985 م. اتّفاق افتاده باشد؟ اخوانی ها تا قبل از این با «المُرسی» ارتباط سازمانی نداشته اند و او با بازگشت به مصر به یکباره با جماعت ارتباط گرفته است. با نگاهی به نظر همقطاران اخوانی وی مِن جمله «عبدالّرحمن عیّاش» - عضو سابق اخوان- مشخّص می شود مهمترین خصیصه «مُرسی» که باعث ترقّیش در جماعت شد مربوط به اطاعت سازمانی و توانایی مذاکره می شود.
او با جلب اعتماد «خیرت الّشاطر» عضو ارشد "مکتب ارشاد" اخوان المسلمین از سال 2000 م. توانست تدریجاً اعتماد مکتب را به خود جلب کند («مکتب ارشاد» به عنوان کمیته مرکزی جماعت بعد از فوت مرشد سوم اخوان معمولاً بر سر تعیین رهبری با «سازمان ویژه» به عنوان تشکیلات مخفی معارضه داشته اند)؛ بعدها همین اعتماد مکتب ارشاد به وی زمینه ساز محوّل شدن مأموریت های مهمتر به او شد. «مُرسی» با محکوم کردن حادثه "قطار الّصعید" در مصر (2002 م.) و حمایت یکپارچه روزنامه ها از او بصورتی آنی به یک مرد رسانه ای تبدیل شد؛ اتّفاقی که بخاطر آن بهترین نماینده پارلمانی جهان در سال 2000- 2005 م. شد ! (به نقل از سایت رسمی «محمّد المُرسی»)
«مُرسی» همان کسی است که در اثناء جنبش بی نظیر مردمی مصر از طرف اخوان برای مذاکره با «عُمر سلیمان» (معاون جانشین «حُسنی مبارک») انتخاب شد، این نشان می دهد شخصیت وی مورد قبول "جبهه معارض اسلامگرایان مصر" و دولت های غربی نیز بوده است و لذا همانطور که بسیاری از کارسناسان معتقدند وی فردی تکنوکرات، پراگماتیست و محافظه کار است.
چندی پیش از طرح اجرایی «مُرسی» و اخوانی ها نیز پرده برداری شد که به "طرح تمدنی- انقلابی" معروف است؛ این طرح به ادّعای تهیّه کنندگانش با حضور بیش از هزار متخصّص در زمینه های متنوّع، 16 گروه مشورتی و بعد بازدید از 50 کشور جهان با دیدی بومی نگارش یافته است که بر سه اصل: "دولت"، "جامعه مدنی" و "بخش خصوصی" استوار است و بر کاستن نظارت و کنترل دولت بر بخش خصوصی تأکید دارد. مانیفستی که به شعارهای اصلاح طلبان آمریکائی در ایران نیز نزدیک است و باعث شد که «B.B.C فارسی» از «مُرسی» نگاره ای شبیه به «محمّد خاتمی» بسازد.
اخوان؛ بازی در سه محور
رابطه با آل سعود: خرداد ماه سال 1389 بود که شیخ «محمّدمهدی عاکف»، مرشد عامّ جماعت اخوان در پی فشارها بدلیل حمایتش از جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان و مواضع نزدیکش به انقلاب اسلامی مجبور به استعفاء شد؛ همان زمان یک خبرنگار خارجی در مصاحبه با وی از او پرسید: "چرا «حسنین هیکل» اخوان را به دریافت پول از عربستان سعودی متّهم کرده است؟"! شاید آن زمان برای تحلیل گران ایرانی سخت بود که ادّعاهای «هیکل» درباره اخوان را قبول کنند، امّا امروز اخبار قطعی شنیده می شود که شک ها نسبت به رابطه مالی اخوان- آل سعود را بیشتر و بیشتر می کند. تاریخ به راحتی از یاد نخواهد بُرد که کشاکش شدید «ناصر» و «اخوان المسلمین» از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۰ فرصتی برای تحکیم مناسبات میان آل سعود و اخوان بوده است.
بسیاری از رهبران و کادرهای اخوان که توانستند از تیغ دستگاه امنیتی «ناصر» نجات یابند به عربستان پناه بردند. اغلب آنها در مؤسسات علمی و آموزشی سعودی مشغول به کار شدند. سعودی ها آن زمان در جنگ سرد عربستان- مصر کمال استفاده از این وضعیت را نموده و از اخوان جهت مقابله با هژمونی "مصر ناصریستی" بهره برداری نمودند. «حسن الهضیبی» (دومین مرشد عامّ جماعت) و همچنین عمرتلمسانی (مرشد سوم اخوان) پس از درگذشت ناصر در سال های 1973 و 1985 م. به حج رفتند و مورد استقبال دولت سعودی قرار گرفتند، «مأمون الهضیبی» (سخنگوی رسمی اخوان) مدّتی در واحد «حقوقی وزارت کشور عربستان سعودی» استخدام شد؛ لذا طرفین بر اساس منافع روابط خود را سازماندهی کرده بودند.
چندی قبل نیز «محمّد المُرسی» دقیقاً بعد از اعلام پیروزیش در انتخابات بلافاصله به سفارت عربستان رفت تا در مراسم ختم ولیعهد متوفّای عربستان شرکت کند؛ بعد از همین مراسم بود که شبکه خبری «العالم» به نقل از «یاسر علی» (سخنگوی ستاد انتخاباتی «مُرسی») نوشت: «نخستین سفر مُرسی پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مراسم سوگند، به عربستان سعودی خواهد بود.». هر چند این خبر در مصاحبه «مُرسی» با خبرگزاری «فارس» تکذیب می شود ولی نباید فراموش کرد که اظهارنظر مسئول ارشد ستاد «مُرسی» قبل از نهایی شدن پیروزی وی نوعی پالس به سعودی ها و غرب بوده است.
به هر حال ضمن اینکه نگاه "اخوان" در برابر جهان بینی "سلفیّون" و ایده آل های سعودی نوعی رقیب به شمار می رود و از همین رو روابط عربستان و اخوان در ظاهر بسیار گرم نیست امّا «آل سعود» به بخشی از کارکردهای اخوان در ساخت دوگانه "جبهه سنّی- شیعی" محتاج است و از طرفی سعی دارد با عملیات قرنطینه بیش از گذشته اخوان را دچار محافظه کاری کند و مصر را از تبدیل شدن به یک شریک استراتژیک برای انقلاب اسلامی دور کند. در بُعد همکاری و هماهنگی میان اخوان و آل سعود باید گفت شاهزاده «نایف بن عبدالعزیز» (از جناح سدیری ها، وزیر کشور، نفر دوم و ولیعهد سابق عربستان سعودی) به مدت چهل سال مسئول پرونده همکاری و هماهنگی با اخوانی ها بوده و شاهزاده «ترکی الفیصل» (مسئول و مدیر دستگاه اطلاعاتی سعودی به مدت سی سال و مهندس تأسیس «القاعده» و افاغنه عرب) نیز مسئول دوم ارتباط با رهبران جریان اخوانی بوده است.
پس از تیره شدن روابط اخوان و عربستان سعودی در قضایای حمایت اخوان از جنبش اصلاحی یمن، اشغال کویت توسّط صدّام و حالا بیداری اسلامی، اخوان تلاش های فراوانی جهت ترمیم مناسبات خود نموده است. بطور مثال «محمّد بدیع» مرشد فعلی اخوان (جایگزین «عاکف») به «نایف بن عبدالعزیز» بخاطر انتصابش به «ولیعهدی عربستان سعودی» تبریک گرمی گفت و در این رهگذر خواست فصل تازه ای در روند روابط فیمابین جماعت و سعودی ها، ایجاد کند.
بنابر این رابطه استراتژیک عربستان- اخوان همانطور که «مُرسی» می گوید کاملاً تأیید شده و علنی است. روزنامه «الکویتیّه»، قبل از اعلام رسمی نتایج انتخابات مصر در مصاحبه با «مُرسی» نوشت: «ما به حق ملت فلسطین برای مقاومت در برابر اسرائیل اشغالگر احترام می گذاریم و آن را بد نمی دانیم؛ ولی در مقابل هیچگاه در صف هیچکدام از قدرتهایی که کشورهای دوست در منطقه خلیج ع.ر.ب.ی. (فارس) را تهدید می کنند، قرار نمی گیریم ... من دیدار با کاردار ایران در مصر را نپذیرفته ام، البته حداقل تا هنگامی که موضع آنها در خصوص سوریه مشخص شود ...
اما در ارتباط با اظهارات شما تأکید می کنم که امنیت و ثبات منطقه عربی نیازمند وجود روابط مثبت بین مصر و منطقه ]کشورهای عربی[ است، زیرا هیچکدام از دو طرف بی نیاز از یکدیگر نیستند؛ رهبری طرح سنّی بین "الازهر" و "عربستان" و بالهای آنها در کشورهای عربی باقی می ماند، البته بدون ورود به جزئیات در خصوص طرح دیگر که در مقابل آن قرار دارد ]آیا منظور مُرسی هلال شیعی است؟[ ... روابط ما با کشورهای منطقه ]عربی[ ابدی، قوی و راهبردی و برای بقا است». (این اظهارات توسّط شبکه خبری «العالم» نیز بازتاب داده شد.)
رابطه با هژمونی غرب: «مُرسی» در اظهاراتی متناقض روابط "مصر جدید" با رژیم صهیونیستی و آمریکا را ملغی ندانسته و درباره معاهده «کمپ دیوید» می گوید: «ما به توافقنامه های رسمی مصر تا زمانی که به نفع ملت مصر باشند، احترام می گذاریم .. ملت مصر در تعیین سرنوشت "آشتی" صاحب نظر هستند؛ درنتیجه خود ملت درباره آن تصمیم گیری می کند. ... روابط ما با آمریکا بر اصل برابری در تعامل استوار است و منافع مصر در اولویت قرار دارد.
ما بعنوان یک حزب سیاسی مصری فعال در صحنه، از سفرهای رسمی نمایندگان دولت آمریکا و سفارت این کشور در قاهره استقبال کردیم.». شاید علّت این انفعال «مُرسی» این باشد که مصر به لحاظ اقتصادی با وجود فساد و بی لیاقتی طولانی حکّامی چون «سادات» و «مبارک» به وهله فروپاشی رسیده است، و هم اکنون با بروز تظاهرات های مردمی گسترده و ادامه دار در حوزه صنعت توریسم که بزرگترین منبع مالی این کشور است با مشکلات عدیده ای مواجه شده است.
از نظر غرب "مصر جدید" باید قویّاً اثبات کند که قرار نیست به یک حکومت بنیادگرا تبدیل شود، چرا که مصر به صنعت توریسم اهرام ثلاثه، عواید کانال سوئز، کمک های سالانه دو میلیارد دلاری ایالات متّحده، آرامش در صحرای سینا و پرهیز از یک جنگ خانمان برانداز با اسرائیل نیاز وافری دارد. ضمن اینکه اگر قرار باشد روابط "مصر جدید" با شرکای "مصر قدیم" متشنّج شود، سرمایه های امیرنشینان خلیج فارس از این کشور خارج می شود و در ازای آن موج انبوهی از کارگران مهاجر مصری در قطر و عربستان به این کشور عودت داده خواهند شد که به درصد بیکاری جوانان مصری می افزاید.
از وجهه دیگر اخوان شدیداً از این می هراسد که اقلیّت کوچک فعلی "قبطی ها- لیبرال، سکولارها- ناصریست ها" با گره خوردن به توده های مردمی تبدیل به یک اقلیّت بزرگ شوند و از این روی در چینش دولت جدید دست به یک ائتلاف فراگیر زده است، ائتلافی که بیم می رود مقدّمات ناکارآمدی دولت «مُرسی» را فراهم آورد و مضافاً اینکه با عدم راهیابی عناصر انقلابی مردم را سرخورده کند. این دو مسئله می توانند در آینده حمایت توده های مردمی را از دولت جدید سلب نماید.
در کل ضریب بالای استفاده از واژه "منافع مصر" در سخنان «مُرسی» نشان از آن دارد که اخوانی ها به هیچ وجه حاضر نیستند بار اضافی انقلابی گری و اسلامگرایی را بپردازند، چنانچه رهبری معظّم انقلاب اسلامی فرمودند: «پیروزى، بدون مجاهدت، بدون حرکت، بدون خطرپذیرى، امکان ندارد. خداى متعال وعده‌ى پیروزىِ بدون حرکت به هیچ کس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم کافى نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است؛ «و لنصبرنّ على ما ءاذیتمونا» این حرف پیغمبران است به مخالفانشان: ما ایستادگى میکنیم.».
همچنین نباید از حاشیه تعاریف و تمجیدهای سنگین رسانه های ایرانی منتسب به اصلاح طلبی درباره مصر جدید تحت لوای «مُرسی» بی تفاوت گذشت، آنچه از تعابیر محافل فکری و سیاست خارجی اصلاح طلبان ایران نسبت به انتخابات مصر به مشام می رسد خیلی زیاد موضع چپ های ایران نسبت به «اردوغان» و درگیری هایش با نظامیان ترکیه را تداعی می کند. این همان چیزی است که اصولگرایی اسلامی را نسبت به یک پدیده جدید مظنون تر می نماید: دوستی دوستان آمریکا با یک عامل نوظهور.
رابطه با جمهوری اسلامی: چندی پیش یکی از روحانیون مصری می گفت: اگر پیام امام خامنه ای نبود، ما میدان تحریر را خالی می کردیم، ولی پیام ایشان ]اشاره به اوّلین خطبه عربی رهبر انقلاب اسلامی- بهمن 1389[ به ما امیدواری و قدرت داد. بنابر این اخوان به انقلاب اسلامی و عُمق نفوذش در توده های مردمی خاورمیانه بویژه در جنبش جوانان مصری نیاز دارد. از همین جهت است که با ایجاد موج منفی علیه «مُرسی» بخاطر مصاحبه اش درباره ایران و سفرش به عربستان مجبور می شود در مقابل رسانه ایرانی «فارس» تغییر موضع دهد. چرا؟
بین سال های 2003 الی 2005 م. «حسّام تمّان» نویسنده مشهور عرب زبان و تحلیلگر نشریّه «لوموند دیپلماتیک» طیّ سلسله مقالاتی تحلیلی از زوایای جدید «جنبش اخوان المسلمین مصر» پرده برداری کرد، وی در آنجا به این اشاره کرد که اخوان جدید مخصوصاً بعد از ظهور جریان جوانان اصلاح خواه به نمایندگی «عبدالمُنعم ابوالفتوح» (دوست صمیمی «مُرسی»، کاندیدای دور اوّل انتخابات ریاست جمهوری2012 مصر و عضو ارشد سابق اخوان) از جهان بینی گذشته اش فاصله گرفته است. طرحی موسوم به "تمکین" (Empowerment) از سوی کادرهای ممتازتر سازمان که بین سال های ١٩٧٠ تا ١٩٨٠ م. به تشکیلات پیوسته بودند؛ تدوین شد.
این متن غیر علنی به تشکیلات امکان داد خود را تجدید سامان و نو نماید و هم چنین مراحل لازم برای تضمین کنترل تدریجی دولت و کسب صلح آمیز قدرت را تعیین کرده بود. این سند در سال ١٩٩٢ م. به دست پلیس افتاد و از طریق آن قدرت حاکمه توانست توانائی های اخوان المسلمین را ارزیابی کند. سازمان به یک دولت موازی واقعی ولی بدون معایب دولت رسمی تبدیل شده بود. «تمّان» معتقد بود که اخوان طیّ سال ها بدلیل محافظه کاریش و سیاست های «مکتب ارشاد» عامداً جذبش از اقشار فقیر جامعه را کاهش داده و در حال حاضر یک حزب بورژوا است.
وی اشاره می کند که اخوان بدون آنکه تعارضات دموکراسی و جامعه مدنی با اسلام را بررسی کند، در حُکمی نا نوشته به آن تن داده و در حال حاضر نه تنها از "خلافت فراگیر اسلامی" سخن نمی گوید که حتّی رویکرد "شورایی" را نیز مسکوت نموده است؛ نویسنده در آخر نتیجه می گرفت که اخوان مانند خیلی از احزاب مصر و حتی مثل لیبرال ها تبدیل به "کبریت بی خطر" شده است.
امروز برای ما سخت است که این گزارش های کُدینگ «لوموند دیپلماتیک» را نادیده بگیریم زیرا «مُرسی» در برابر سه پرسش متوالی «کریستین امانپور» درباره اینکه وی در مصر با مدل ایران حرکت خواهد نمود یا مدل ترکیه؛ فقط سکوت کرد. با تأسّف فراوان تکنوکراسی اخوانی در یک برزخ واقعی گیر کرده است، اخوان مصر را درست در مرکز مثلّثی می یابد که از سه رأس: جمهوری اسلامی، غرب و آل سعود ساخته شده است و گمان می کنیم اخوانی ها هنوز نتوانسته اند بفهمند کفه سنگین مثلّث به سوی اراده ملل و حرکت پیشبرنده انقلاب اسلامی است نه دولت های غربی- سعودی و کارتل های زرسالار یهود.
رصد شطرنج
وقتی انتخابات دور اوّل ریاست جمهوری در مصر برگزار می شد، اخوان خیلی عادّی و بی تفاوت از کنارتوطئه های "جبهه معارضه اسلامگرایی" عبور کرد. اخوان در برابر ردّ صلاحیت همزمان «عُمر سلیمان» و «خیرت الشّاطر» موضع خاصّ و قاطعی از خود نشان نداد، در برابر مهندسی آراء در مرحله اوّل هیچ حسّاسیتی از خود نشان نداد و فقط وقتی شروع به اعتراض کرد که پی بُرد ممکن است فتح کرسی ریاست جمهوری توسّط «مُرسی» به یک افسانه تبدیل شود. مصریان پیش از انتخابات دور اوّل ریاست جمهوری چیزی حدود چهار ماه پیش از آن برای انتخابات پارلمانیِ «مجلس شعب» پای صندوق ها رفته بودند و در آنجا احزاب اسلامگرا توانستند مجموعاً 368 کرسی از 498 کرسی پارلمان را از آن خود نمایند؛ عددی معادل 80 درصد کلّ آراء و کرسی ها.
این رقم برای انتخابات دور اوّل ریاست جمهوری از 80 درصد به چیزی حدود 43 درصد تنزّل یافت! بنابر این بسیاری کارشناسان خیلی قاطع از یک "مهندسی رأی هوشمند" توسّط غرب در این انتخابات سخن به میان آوردند. در ابتدا برخی از خود می پرسیدند: آیا طرّاح بازی انتخاباتی مصر یک احمق تمام عیار است؟! چرا که فکر می کردند با کاندیداتوری «عُمر سلیمان» مردم به خیابان ها خواهند ریخت و کار شورای نظامی را یکسره می کنند، این اتّفاق در حال رویدادن بود که شورای نظامی با حذف همزمان «شاطر» و «سلیمان» از یک تنش بزرگ جلوگیری کرد.
سپس «احمد شفیق» معرّفی شد؛ ظاهراً برای یک انقلاب جوان مضحک است که سران رژیم سابق بعد از انقلاب کاندیدا شوند و از قضاء چیزی حدود نیمی از آراء انقلاب را به خود جلب کنند. ولی این مسئله برای اخوان اصلاً عجیب نبود چون احیاناً بازی قبل از کلید خوردن با آنها نیز هماهنگ شده بود، طرّاح بازی تمام هوشمندی خود را به خرج داد تا با یکبار خالی کردن انرژی مردم آنان را به گزینه بعدی راضی کند: "به مرگ گرفت که به تب راضی شود". بعد از این و در دور دوم مهندس آراء می دانست که جرأت اعلام پیروزی «شفیق» را ندارد، بنابر این با اطلاع قبلی اخوان به «شفیق» نیمی از آراء را اختصاص داد تا همیشه یک ترس بزرگ برای انقلابیون اصیل وجود داشته باشد: بازگشت اکثریتی "قبطی ها- لیبرال، سکولارها- ناصریست ها".
درست به همین دلیل اخوان در مرحله دوم مردم را به خشونت دعوت کرد که فکر کرده بود گویا قرار است سناریو در سکانس پایانی بدون هماهنگی آنها عوض شود. شورای نظامی به نیابت از آمریکا یک استراتژی واحد در برابر احزاب محافظه کار و قدرت گرایی مثل اخوان دارد؛ اینکه همیشه چماقی وجود داشته باشد که آنها در برابر آن یک امتیاز به غرب بدهند؛ این بازی گام به گام ادامه دارد. ابتدا اخوان از این می ترسد که گزینه دومش یعنی «مُرسی» هم ردّ صلاحیت شود بنابر این پُشت پرده یک امتیاز می دهد، سپس اخوان از این می ترسد که در مرحله دوم اسم کاندیدای آنها بالاخره اعلام نشود پس یک امتیاز بزرگتر می دهد، اکنون که رئیس جمهور مشخّص شده «ماجرای متمّم قانون اساسی» و «انحلال پارلمان» پیش می آید که یک امتیاز بزرگتر نیز داده شود؛ کسی چه می داند شاید آن امتیاز نهایی عدم لغو کمپ دیوید باشد!
در عالَم نقد نباید محافظه کار بود پس بگذارید بدون رو دربایستی یک حقیقت بزرگ را روشن نماییم، بزرگترین اشتباهی که اخوان می توانست بکند همین بود که انقلاب را در برابر اقلیّتی توهّمی ("قبطی ها- لیبرال، سکولارها- ناصریست ها") برای همیشه محافظه کار و دغدغه مند نماید. ما که در جمهوری اسلامی زندگی می کنیم این تجربه را با گوشت و پوستمان لمس کرده ایم، در ایران که بطور متوسّط سالی یکبار انتخابات برگزار می شود و هر ساله راهپیمایی های مردمی و حمایتی بزرگ از نظام انجام می شود؛ اقلیّت قابلمه به دست غرب زده سکولار هر روز مدیران میانی کشور را از «افسانه رأی خاکستری ها» می ترسانند و این می شود که دولت ما، مجلس ما، قوّه قضائیه ما و حتی صدا و سیمای ما به درد ناعلاج محافظه کاری دچار می شوند.
امروزِ روز اخوان این اجازه را به غرب داد تا این افسانه خاموشِ اقلیّتی را به یک افسانه بیدارِ اکثریتی برای مردم مصر تبدیل کند و با پرسش مکرّر این گزاره که "کجای انقلاب 2011 مصر اسلامی بود!"، ترمزی همیشگی جلوی پای انقلاب و اسلامگراها قرار دهد. البته در کنار این اشتباه بزرگ یک خطای بزرگ دیگر هم رُخ داده است. وقتی انقلاب اسلامی با صحنه گردانی خداوند متعال، مردم و رهبری آن یعنی امام خمینی (ره) در ایران پیروز شد، رهبر و معمار جمهوری اسلامی اجازه نداد اصولگرایان و در صدر آنها روحانیت پا به عرصه های اجرایی بگذارد تا شرایط امتحانی برای "لیبرال ها- ملّی گراها- غرب گراها- پراگماتیست ها" فراهم شود.
«بازرگان»، «بنی صدر» و «منتظری» هر کدام نماینده ای از این جبهه بودند که با در اختیار گرفتن عرصه مدیریت مهر تأییدی بر ناکارآمدی تفکّرات و تشکیلاتشان زدند؛ مع الأسف اخوان در جریان طرّاحی های پیچیده "شبکه جهانی استکبار" بازی بزرگی خورده است و باید انقلاب را در بحرانی ترین روزها تحویل بگیرد و ضمن به دوش کشیدن محافظه کاری با اثبات ناکارآمدی خود برای همیشه کارت اسلامگرایان در مصر را بسوزاند.
ضمن اینکه بدلیل محافظه کاری های تصنّعی و پراگماتیستی خود باید نقد سنگین گروه های مردمی اصولگرا را به جان بخرد و بدین ترتیب با از دست دادن حمایت های مردمی شناسنامه سیاسی- اجتماعی اخوان را برای همیشه باطل کند؛ طبعاً بعد از این مرحله با جادّه صاف کنی اخوانی ها "قبطی ها- لیبرال، سکولارها- ناصریست ها" در قاموس منجیان ملّت مصر ظاهر خواهد شد. البته امیدواریم اخوان از پس مشکلات برآید.
چهار فرمان مصری
در آخر باید گفت تمام تفاسیر بالا هرگز نافی دستاوردهای یک بیداری همه جانبه اسلامی، اروپایی و آمریکایی در "قرن بیدرای" نیست، این قرن علیرغم نامگذاری های غرب بر آن مثل قرن اطّلاعات و ... واقعاً قرن ملّت ها، قرن بیداری و قرن معنویّت و خداگرایی است.
درست است که باید در مقام عمل و برنامه ریزی به آسیب های بیداری اسلامی و توطئه ها و ضدّ هدایت های جبهه معارضان اسلام توجّه نمود ولی در قاموس آرمان گرایی و نگاه به افق ها نباید برای لحظه ای از یاد برد که این مصر و این خاورمیانه با همه این سناریوهای چند وجهی اطّلاعاتی، امنیتی، سیاسی و... تحت هیچ شرایطی به جایگاه راهبُردی پیشین خود برای غرب و شرکت های چند ملّیتی، ارتجاع نخواهد نمود. به نظر می رسد که اراده خداوند و امّت ها به عنوان بازوی جهاد فی سبیل الله بر این قرار گرفته است که پای استکبار در یک نزاع دائمی و حتّی تدریجی و فرسایشی از مقدّرات مستضعفین بریده شود. با آنچه گفته شد به چهار نکته اساسی درباره اوضاع جاری مصر اشاره می شود:
1- درباره اخوان المسلمین و رئیس جمهور جدید مصر نباید دچار ذوق زدگی و تحلیل های توهّمی شد بلکه باید با رصد آسیب ها و نقاط قوّت به برنامه ای عملیاتی دست یازید که این حزب شبه اسلامی بیشتر به سمت ایده آل های ملّت انقلابی و مسلمان مصر نزدیک شود.
2- رسانه های فراگیر انقلاب اسلامی نباید با مصلحت سنجی های بی مورد از موجودی که وجود خارجی ندارد، شخصیّتی تصویر کنند که خدای نکرده بعد از رونمایی واقعیت، مردم نسبت به بیداری اسلامی سرخورده شوند؛ نباید فراموش کرد که تجربه «اردوغان» و حزب «عدالت و توسعه ترکیه» و ذوق زدگی های بی مورد مشاوران ناآگاه سیاست خارجی کشور شوک سنگینی به محور مقاومت اسلامی وارد نمود. رسانه هایی که سعی می کنند بر واقعیّت چشم بپوشند اگر فردا روزی «مُرسی» به عربستان رفت یا علیه «بشّار اسد» موضع گرفت یا حتّی «کمپ دیوید» را لغو نکرد، این رسانه های ذوق زده چه جوابی به مردم می دهند؟
3- اخوان و «مُرسی» ها حتّی با اطّلاعاتی که داده شد همچنان بر خطر حکومتداری مجدّد ناصریست ها و سلفی ها در مصر ارجحیت دارند؛ باید تدابیری اندیشیده شود که اخوان بیش از این انقلاب را به وادی محافظه کاری نبرد.
4- شبهه ای که باید همینجا بدون تعلّل پاسخ داد این است که برخی با توسّل به تحلیل هایی از جنس این مقاله سعی دارند اینطور القاء کنند که کلّ جریان بیداری اسلامی یک "طرّاحی هوشمندانه آمریکایی" است که از سال ها پیش در مراکز مطالعات استراتژیک ایالات متّحده پیشنهاد شده است! در پاسخ باید گفت آنچه دنیا در جهان اسلام با آن مواجه است از چهار لایه تشکیل شده است: لایه اوّل: بیداری ملل مسلمان، لایه دوم: جنبش های مردمی، لایه سوم: جریان های سیاسی و لایه چهارم: شخصیت های سیاسی و خواص.
بی شک اکثریت بازیگران هر چهار لایه در یک سیر ضدّ آمریکایی و ضدّ استکباری قدم بر می دارند با این تفاوت که لایه اوّل و دوم یعنی بیداری ملل و توده های مردمی دچار انحراف نمی شوند (احتمال ناچیزی برای انحراف متصوّر است) و در بدبینانه ترین حالت برای مدّتی ساکت خواهند شد ولی در لایه سوم و چهارم امکان انحراف و بازی سیاسی با مهره ها بسیار ساده است و غرب دقیقاً روی همین دو لایه سرمایه گذاری می کند، چون می داند انحراف توده های مردمی کاری عبس و پر هزینه است. بی شک بیداری اسلامی به محوریت انقلاب اسلامی و رهبری هوشمند و حکیمانه آیت الله العظمی خامنه ای-دامت برکاته- جریان دارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات