پایگاه بصیرت گروه ترجمه- پایگاه اینترنتی آسیاتایمز 23 ژوئیه 2013 (1مرداد) در مقالهای به از سرگیری گفتوگوهای رژیم صهیونیستی و فلسطینیها پرداخت و نوشت: از سرگیری گفتوگوهای مستقیم صلح اسرائیل[رژیم صهیونیستی] و فلسطین در آمریکا در این هفته نهتنها توان شکلدادن مجدد به صحنه سیاسی اسرائیل و فلسطین بلکه تمام منطقه را دارد و در عین حال، بهار عربی نیز متأثر از آن خواهد بود. اینکه این ظرفیت محقق شود یا خیر، مسئلهای دیگر است و به تعهد تمام طرفها و نیز توطئههای منطقهای بستگی دارد. درست است که ترمیم شکافهای موجود میان اسرائیلیها و فلسطینیها در گفتوگوها دشوار است؛ اما برخلاف خرد متعارف، این مسئله تأثیر چندانی بر محتوای گفتوگوها ندارد و در واقع، بیشتر در راستای اعتمادسازی و ارائه ترکیب درستی از مشوقها و فشار است که آمریکا بهعنوان میانجی در آن ایفای نقش میکند.
در ادامه مقاله آمده است: برای نمونه، گفتوگوکنندگان سابق اسرائیل و فلسطین ظاهراً اثبات کردهاند که حلوفصل مسئله مرزی امکانپذیر است. این مسئله طی نشست غیررسمی اخیر در دانشگاه رایس بررسی شد و آنها در مورد احتمال اقدام اسرائیل برای الحاق معادل حدود چهار درصد کرانه باختری به خاک خود در ازای اعطای سایر اراضی بحث کردند. در مورد سایر مسائل نیز شکافها از زمان نشست کمپدیوید در سال 2000 بهطور چشمگیری کاهش یافته است. جان کری، وزیر خارجه آمریکا، بهطور شفاف تعهد آمریکا به گفتوگوها را اثبات میکند؛ اما مشخص نیست که آیا این تعهد برای حلوفصل مسائل جدیتر میان دو طرف کافی است یا خیر. در هفتهها و ماههای گذشته، جان کری به برخی موفقیتهای مهم از جمله بیانیه اتحادیه عرب دست یافت که در آن آمده بود تبادل حداقلی زمین مطابق ابتکارعمل صلح عربی 2002 قابلقبول است که در واقع، بر اساس مرزهای 1967 و تأییدیه اخیر اتحادیه عرب در مورد ابتکارعمل خود است. ظاهراً جان کری توانسته اسرائیلیها را به محدودسازی غیررسمی شهرکسازی فراتر از خط سبز و آزادی برخی زندانیان طولانیمدت فلسطینی ترغیب کند. بهنظر میرسد این پیشرفت با فرمول پیچیدهای به دست آمده که مطابق آن، آمریکا مرزهای 1967 و شناسایی اسرائیل به عنوان کشوری یهودی را پایهای برای گفتوگوها اعلام کرده؛ اما اسرائیلیها و فلسطینیها حداقل در مراحل اولیه خود از بیان این موارد پرهیز خواهند کرد.
در پایان مقاله آمده است: دو تحول بینالمللی مهم نیز که بهتازگی رخ داد، بسیار مؤثر بود: نخست، اتخاذ رهنمودهای جدید حل مسئله از سوی اروپا در هفته گذشته که سبب شد نخستوزیر اسرائیل را به ابتکارعمل آمریکا ترغیب کند تا او بین بد و بدتر، بد را انتخاب کند. دوم، کودتای نظامی در مصر که سبب شد حماس در غزه بیشتر از گذشته منزوی شود؛ اما اینکه میزان نفوذ حماس بر توافق اسرائیل و فلسطین چقدر است، در نتیجهگیری گزارش اخیر مؤسسه استراتفور مستقر در آمریکا مشهود است: «دو طرف (اسرائیل و حماس) باید برای آمدن به میز مذاکره پیش از تلاش برای احیای گفتوگوهای صلح، ترغیب شوند.» اما حماس تاکنون با وجود فاجعهآمیز خواندن این ابتکارعمل برای پروژه فلسطینی، برای تضعیف گفتوگوها اقداماتی مانند پرتاب موشک و حملات تروریستی علیه اسرائیل صورت نداده که دلیل آن مشخص است: کودتای نظامی مصر که به کنار رفتن اخوانالمسلمین از قدرت انجامید، حماس را در برابر ارتش مصر در سینا قرار داد. در صورتی که حماس با اسرائیل جنگ آغاز کند، از دو طرف با تهدید وجودی علیه رژیم خود در نوار غزه مواجه خواهد شد. در واقع، غزه یکی از محورهای اساسی بود که مقامات ارتش مصر را متقاعد کرد که با توسل بهزور، محمد مرسی را از قدرت کنار بزنند. مقامات ارتش مصر بهتازگی به آسوشیتدپرس گفتند: «... مقامات نظامی و اطلاعاتی گفتند امنیت در صحرای راهبردی سینا که با غزه و اسرائیل هممرز است، محور اصلی اختلافهاست. این منطقه پس از سرنگونی مبارک از واپایش (کنترل) خارج شده و شبهنظامیان اسلامی بهتدریج قدرتمندتر میشوند. بلافاصله پس از به قدرت رسیدن مرسی، شبهنظامیان 16 سرباز مصری را در یک حمله کشتند و تیراندازی علیه نیروهای امنیتی در مقیاسی کوچکتر افزایش یافت. در ماه می، شش پلیس و یک سرباز نیز ربوده شدند.» بنابراین، در صورت درگیری با اسرائیل، حماس نمیتواند انتظار کمک از ارتش مصر داشته باشد؛ البته مطابق برخی گزارشهای تأیید نشده حتی ادعا میشود شماری از نیروهای حماس در درگیریهای صحرای سینا کشته شدهاند. انتظار میرود گفتوگوها طولانی و دشوار باشد؛ اما این کابوس نیز وجود دارد که مانند شکست گفتوگوهای کمپدیوید در سال 2000 که به انتفاضه فلسطینیها منجر شد، شکست گفتوگوهای آتی چنین سناریویی را رقم بزند.