سایت بصیرت، گروه فرهنگی/ در حالیکه مقام معظم رهبری سال 1393 را سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیدهاند صداوسیما مهمترین و تأثیرگذارترین نهاد فرهنگی کشور با مشکلات ناشی از عدم وصول بودجه و مطالبات دست و پنجه نرم میکند و در چنین شرایطی استیلای نظام سرمایهداری بر تولید محتوای خودپیش از پیش درک میشود.
کافی است به میزان پیامهای بازرگانی تلویزیون که نسبت به سالهای گذشته چند برابر رشده یافته است و این افزایش به شدت قابل محسوس است توجه کنید. میل سیری ناپذیر نظام سرمایهداری که تا دیروز به بخشی از آنتن تلویزیون در ابتدا و انتهاء و میان برنامهها اکتفا نموده بود امروز افزایش پیدا کرده و محتوای برنامههای تلویزیونی را نیز تحت تأثیر قرار داده به طوری که تبلیغات مجری برنامهها برای برندهای تجاری به امری عادی تبدیل شده است و این روند حتی در برنامههای کودک نیز به وفور مشاهده میشود.
اهمیت تلویزیون بیش از آنکه وابسته به بنیان های فرهنگی ما باشد متکی بر زندگی امروز انسان است. زندگی اجتماعی انسانها به شدت با تلویزیون گره خورده است و در چنین شرایطی امکان حذف تلویزیون را با اتکاء به مضرات آن نداریم. در حال حاضر چه بخواهیم و چه نخواهیم انسان مدرن برای زندگی خود شدیداً وابسته به توانایی اعجابآور تلویزیون در تصویرسازی است. حیات انسان مدرن به بازنماییهای تلویزیون از امور مختلف گره خورده است و در حالیکه این توانایی مؤثر میتواند برای انتقال مفاهیم دینی – انقلابی به کار گرفته شود، اقتضائات ساختگی موجب شده آن را در اختیار نظام سرمایهداری قرار دهیم تا به موج مصرفزدگی و تجملگرایی دامن بزند، نیازهای کاذب را در میان مردم افزایش دهد و از قبل پول و سرمایهای که در اختیار برنامهسازان ما قرار میدهد اگر وقت ناچیز و غیرمؤثری باقی ماند مخاطبی که خودمان به مصرفزدگی واداشتهایم مورد نقد و موعظه قرار دهیم! سوال در خور توجه این است که در حالی که گستره رسانههای جایگزین عرصه را بر تصویرسازیهای صداوسیما تنگ نموده است چرا و با چه توجیهی این امکان را در اختیار بنگاههای سرمایه داری میگذاریم؟
به نظر میرسد اینک برهه تاریخی مناسبی برای یک بازنگری اساسی در ساختار تأمین منابع مالی سازمان صداوسیماست. از سویی عدم تأمین بودجه لازم از سوی دولت، صداوسیما را دچار چالش جدی در تأمین برنامههای خود کرده است و از سوی دیگر تأمین بودجه سازمان صداوسیما توسط دولت خود نیز دارای آفات جدی است. مدیران صداوسیما علی رغم تلاشهای دلسوزانه خود چوب بیتوجهی مدیران برون سازمانی بدون دغدغه را میخورند! و این در حالیست که رهبر کبیر انقلاب این نهاد تأثیر گذار را مهمترین نهاد فرهنگی کشور تعریف نموده است و این میزان تأکید بر اهمیت آن در شرایطی بوده که تلویزیون از لحاظ اجتماعی به گونه امروزی با زندگی اجتماعی مردم عجین نشده بود:
«الآن از همه جاها توجه دارند و به همة چيزهايي كه در ايران هست توجه دارند. و يكي از اموري كه توجه زياد براي آن هست همين صدا و سيماست؛ براي اينكه خوب معلوم است كه اين از همة دستگاهها حساستر است».(27/12/60، صحيفة امام، ج 16، ص 121)
«بنابراين، الآن حيثيت اسلام، حيثيت جمهوري اسلامي بسته به اين دستگاههاست، كه يكي اش هم دستگاه تلويزيون و راديو است، كه بيشتر از جاهاي ديگر بستگي دارد». (12/7/58، همان، ج 10، صص 213-214)
«اين دستگاه حساسترين دستگاهي است كه در مملكت موجود است. يعني از حيث اينكه در راديو تلويزيون هم چشم مي بيند، هم گوش م يشنود؛ آن هم در يك سطح وسيعِ همه جايي و راديو در خارج هم پخش م يشود و همة آنجاهايي كه موجش م يرود، اطلاع بر آن پيدا مي كنند و اگر، خداي نخواسته، اين دستگاه يك وقتي نقيصه داشته باشد، يعني بر مسير ملّت نباشد، بر مسير اسلام نباشد، اين خطرش بيشتر از اين است كه وزارت مثلاً فلان بر مسير اسلام نباشد». (12/7/58، همان، ج 10 ، صص 212-213)
در هر صورت ما باید به سوی تلویزیونی که بنیان اقتصادی آن مبتنی بر الگویهای هزارساله شیعی باشد مانند حوزههای علمیه و هیأئات حرکت کنیم و ساختار تأمین منابع مالی امور دینی که در نظام شیعی به شدت درست و صحیح طراحی شده است را مورد استفاده قرار دهیم. در چنین سیستمی که فعالیت های دینی متکی بر اراده مردم در تأمین بودجه است امکان فساد اقتصادی به حداقل ممکن می رسد و از طرف دیگر مطالبات مردمی که به حق در قبال تأمین بودجه این امور با دقت فراوان دنبال می شود امکان کم کاری را از متولیان امر می گیرد. تلویزیون جمهوری اسلامی از طرفی باید وابستگی خود را از دولت کم کند و از طرف دیگر نظام جمهوری اسلامی باید به سوی نهادینه سازی تأمین بودجه این نهاد توسط مردم متدین حرکت کند. بدیهی است که در چنین شرایطی رسانه دینی به جای برآورده نمودن تقاضای مردم به سمت تأمین نیازهای آنان خواهد رفت و از حرکت بر مدار نظام سرمایهداری گریز خواهد نمود. این الگو کاملا با آنچه امروزه تحت عناوین خصوصی سازی انجام میشود متفاوت است. تفاوت عمده این الگو در این است که خصوصیسازی نیز نوعی تسلط نظام سرمایهداری را در بر دارد. بدیهیست که مردم توانایی رقابت با بنگاههای خصوصی را ندارند و در صورتی که شرایط مساوی میان مردم و بنگاههای اقتصادی برقرار شود برنده اصلی نظام سرمایه داری است.
فراموش نکنیم نمونههای موفقی از چنین روشی در تأمین بودجه درسراسر دنیا وجود دارد که صداوسیما میتواند الگوی آن را بررسی کند. به عنوان مثال میتوان چند تلویزیون عربی مثل المنار و هدهد را نام برد و به گزینههای غیر اسلامی – غیرسکولار که شباهتهای اجرایی بسیاری با ما دارند مثل شبکههای مسیحی اشاره نمود.
در برخی کشورها که نظام اقتصادی آنان مبتنی بر مالیات است در پایان یا ابتدای هر سال فرمی به مردم کشور داده میشود که در آن فرم مردم تعیین میکنند که از چه خدمات عمومی دولت استفاده نمودهاند. انچه مردم در این فرم تعیین میکنند ملاک تخصیص اعتبار به نهادهاست. مثلا اگر شهروندی تعیین کند که من از سیستم حمل و نقل عمومی استفاده کردهام بخشی از مالیاتی که ایشان به دولت پرداخت میکند به سیستم حمل و نقل عمومی اختصاص پیدا میکند. میزان اقبال عمومی در تعیین یک خدمات عمومی مختلف در این فرم تأثیر مستقیم با میزان بودجه اختصاصی دولت با آن نهاد دارد.
یکی از خدماتی که در این فرم ذکر شده تلویزیون ملی آن کشور است. اقبال عمومی مردم به اینکه در این فرم معین کنند که از برنامههای تلویزیون ملی راضی هستند و از آن چه میزان استفاده نمودهاند به صورت مستقیمی با میزان بودجهای که دولت از مالیات کلی کشور برای تلویزیون ملی اختصاص میدهد مرتبط است. همین اقبال عمومی مردم در سالهای مختلف باعث میشود بودجه مذکور در سالهای مختلف دچار نوسان شود که باعث افزایش کیفیت رسانه در سالهای بعد میشود.
بیش از چند دهه است که هیأئات مذهبی و امور دینی ما با اتکاء به مردم در حال حیات است. بخش اعظمی از پیروزی جمهوری اسلامی ایران مرهون حمایتهای مردمی از این حرکت است. اما پس از انقلاب به یک باره ساختار بسیار روشمند و دقیق شیعی خود را در طراحی نهادهای فرهنگی فراموش کردیم.
این پیشنهاد در صدد این نیست که نظام را به عدم حمایت از جریانها و نهادهای فرهنگی سوق دهد. نظام اسلامی متولی حمایت از حرکتهای فرهنگی- دینی است و نمیتوان این وظیفه را تعطیل نمود. بلکه هدفد از ارائه این پیشنهاد استفاده از روشها و ظرفیتهای مغفول مانده برای بهرهمندی از جریانهای فرهنگی مردمی در نهادهای فرهنگی است. حضور مردم در جریان هدایت فرهنگ باعث اصلاح بسیاری از کاستیهاست. در حال حاضر ضمن اینکه مردم امکان تأثیرگذاری بر سیستم اقتصادی رسانه ملی را ندارد عرصه برای حضور پر رنگ سیستم سرمایهداری مساعد شده است و عملاً این سیستم بدون رقیب جدی که مردم میتوانند نقش آن را ایفا کنند در حال حرکت است. حضور مردم در این روند ضمن ایجاد توازن در رقابت باعث ذائقهسازی در نظام سرمایهداری خواهد شد و از این منظر نیز حائز اهمیت است.