گاليا توانگر
رهبرکبير انقلاب اسلامي با فرياد برآوردن آنکه «همه بدبختي ما از آمريکاست» از خوي تجاوزطلبي و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار چنين سخن ميگويند: «خيال نکنيد که روابط ما با آمريکا و روابط ما با نميدانم شوروي و روابط ما با اينها يک چيزي است که براي ما يک صلاحي دارد. اين مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندي براي بره نيست، اينها ميخواهند از ما بدوشند، اينها نميخواهند به ما چيزي بدهند.»
(صحيفه امام، ج 10، ص 360، 1358/8/4)
ايشان با صراحت تمام آمريکا را شيطان بزرگ ناميده و اعلام ميدارد: «آمريکا دشمن شماره يک مردم محروم و مستضعف جهان است» و از ملت ايران و ملل مسلمان و محروم جهان چنين خواستند: «هرچه فرياد داريد سر آمريکا بکشيد.» و همه مبارزان جبهه توحيد در سرتاسر جهان را اين گونه بشارت دادند: «اگر دقيقا به وظيفهمان که مبارزه با آمريکاي جنايتکار است ادامه دهيم فرزندانمان شهد پيروزي را خواهند چشيد.» حضرت امام(ره) در اين مسير تلاش کرد تا با نمادسازي جبهه مبارزه با استکبار جهاني را تثبيت کرده و بسط دهد.
دلايل سازش ناپذيري امام(ره) با استکبار
يکي از دلايل استکبارستيزي حضرت امام (ره) درلزوم مقابله با توطئه قدرتهاي بزرگ در جهت استحاله فرهنگي تعريف ميشد: «ما آن صدمهاي كه از قدرت هاي بزرگ خورديم، بايد بگوييم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاي شخصيت ايراني و اسلامي، يك شخصيت وابسته اروپايي شرقي و غربي به جايش بگذارند. يعني تربيت فاسدي كه در رژيم سابق بود و به تدريج داشت قوت مي گرفت. اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه كه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان را به يك موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان بعد هم بالاتر از او.» (صحيفه نور، ج14، ص76)
مقابله با استعمارگران گامي در جهت ايجاد وحدت و همدلي،لزوم مقابله با مستكبران جهانخوار از طريق هوشياري و وحدت، لزوم مقابله با جهانخواران شرق و غرب براساس اسلام، لزوم مبارزه با مستكبرين و حمايت از مستضعفين، لزوم مقابله با تهاجم تبليغاتي ابرقدرتها، لزوم مقابله با نقشههاي شيطاني قدرت هاي استعمارگر در جهت منزوي كردن روحانيت، لزوم مقابله با توطئههاي جهانخواران با تكيه بر اسلاميت نظام ،لزوم مقابله با راهبردهاي تبليغاتي غرب در جهت تضعيف مسلمانان، لزوم مقابله با شرقيها و غربيها به جهت اسلام ستيزي آنها، لزوم مقابله با توطئههاي شرق و غرب براي براندازي اسلام همگي از ديگر دلايل مستحکم امام راحل در تاکيد و اصرار به مبارزه با مستکبرين در سخنرانيهاي روشنگرانه ايشان است.
مهدي سعيدي پژوهشگر و نويسنده يکي ازمولفههاي مهم مباني انديشهاي حضرت امام(ره) مسئله مبارزه با استکبار، مسئله ماهيت الهي مبارزه و قيام براي خدا دانسته ضمن اينکه ايشان امکان هرگونه تلاش براي نزديکي و سازش و مصالحه با استکبار را نفي ميکند و آن را نافي عزت مسلمين ميداند.اين حرکت را ثمربخش ندانسته و بر اين باور است که استکبار از موضع خود کوتاه نخواهد آمد. اين نگاه برآمده از آموزههاي قرآني است که خداوند در شرح وضعيت جبهه حق و دشمنان آن بدان اشاره کرده است.
اين پژوهشگر و نويسنده در باب سازش ناپذيري امام (ره) با استکبار جهاني توضيح ميدهد: «خداوند متعال مومنين را از هرگونه دوستي با دشمنان نفي ميکند و ميفرمايد: (اي کساني که ايمان آوردهايد، يهود و نصاري را دوستان خود مگيريد چراکه آنان دوستان يکديگرند. و هر کس از شما آنها را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود. آري، خدا گروه ستمگران را راه نمينمايد. مائده:51) و در جايي ديگر يادآوري ميکنند: (اي کساني که ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستي برمگير به طوريکه با آنها اظهار دوستي کنيد، و حال آنکه قطعاً به آن حقيقت که براي شما آمده کافرند.ممتحنه: 1)»
وي در تکميل صحبت هايش ميگويد: «حضرت امام(ره) مبتني بر اين آيات و روايات متعددي که در نفي پذيرش ولايت کفار و مستکبر آمده، با صراحت در نفي هرگونه سازش با استکبار جهاني فرياد بر ميآورد: «کسي تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نميدانيم. ولي هيهات که خادمان اسلام به ملت خود خيانت کنند!... اگر بندبند استخوان هايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالايدار برند، اگر زنده زنده در شعلههاي آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستيمان را در جلوي ديدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نميکنيم.»
نخبگان بيتوجه به مسئله استکبارستيزي نباشند
همه فعالان فرهنگي وظيفه دارند در مسير تقويت ايمان و مبارزه با شرک و کفر فعال شوند و اگر اين دو مؤلفه را در نظام تقويت کنيم ميتوانيم در برابر آسيبهاي داخلي نظام را مصون نگه داريم. آيتالله محمود رجبي قائممقام موسسه آموزشيپژوهشي امام خميني(ره) صراحتا خطاب به نخبگاني که نسبت به مسائل انقلاب اسلامي و مواضع استکبار ستيزي امام راحل بيتفاوتند، ميگويد:«نخبگان نبايد نسبت به مسائل انقلاب اسلامي بيتفاوت باشند. در قرآن بر حاکميت اسلام و استکبارستيزي تاکيد شده است.استکبارستيزي به معاني جنگ طلبي و جنگافروزي نيست، بلکه استکبارستيزي به معني اين است که سلطه، کفر جهاني را بر خود حرام بدانيم ومعتقد باشيم که هيچ نيرو و قدرتي بر ما جز قدرت خداوند تسلط ندارد.»
قائم مقام مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با بيان اينکه استکبارستيزي اگر بخواهد در مقام عمل تداوم پيدا کند نياز به مولفه ايمان پايدار و بصيرت دارد، تصريح ميکند: «اگر معرفت و بصيرت نباشد نميتواند گفتمان انقلاب اسلامي مستقر و پايدار شود. خداوند ملتي را به درجه و رفاه الهي ميبخشد که ايمان و علم را در کنار هم داشته باشند تا شکوفايي و بالندگي آنها افزايش پيدا کند، از اين بيان شريف ميتوانيم آسيبهايي را که موجب چالش در نظام ميشود شناسايي کرد.»
آيت الله رجبي با اعلام اينکه دشمن با توطئههاي بسيار جدي به دنبال فاصله دادن مردم از مسائل اصلي نظام است و تلاش دارند حساسيت مردم را نسبت به مسائل اصلي نظام دور نگاه دارند، خاطرنشان ميکند: «دشمن تلاش ميکند در جريان تهاجم فرهنگي، غيرت و حساسيت مردم را نسبت به ارزشهاي اسلامي کم کند.براي مبارزه با اين افراد بايد آگاهي مردم را افزايش دهيم تا اهداف دشمن پياده نشود. يکي ديگر از مؤلفههاي جدي که بايد براي آن تدابيري انديشيده شود، ايجاد نفاق در بين مردم توسط برخي جريانهاي سازمانيافته است که اين موضوع بسيار خطرناک است که در طول تاريخ اسلام نيز اين مسئله وجود داشت. اين جريان با آگاهي مردم از بين ميرود که نمونه آن در فتنه 88 ديده شد که اين توطئه در کوتاهترين مدت خنثي شد و اين موضوع معلول بصيرتي بود که در جامعه بهوجود آمد. جريان نفاق تلاش دارد که در حاکميت ورود پيدا کند، نمونه آن را در طول تاريخ اسلام و پس از آن در انقلاب اسلامي ايران نيز شاهد بوديم.»
استکبارستيزي در تداوم نهضت عاشورايي
حجت الاسلام حميد کمالي استاد حوزه و دانشگاه اولين وظيفه يک مسلمان عليه استکبار را اعلام بيزاري دانسته ومي گويد: «يک مسلمان نميتواند فقط تولي داشته باشد يعني نسبت به ائمه اطهار(ع) ابراز دوستي و مودت کند،اما نسبت به دشمنان خدا و دين خدا بهطور صريح تبري نجويد. اعلام موضع صريح عليه استکبار درسي است که ما از زيارت عاشورا ميگيريم. در زيارت عاشوراميگوييم يا ابا عبدالله اني سلم لمن سالمکم، يعني وقتي با امام حسين (ع) ارتباط ولايي ايجاد ميکنيد و ميگوييد من با دوستان شما دوستم، اگر اين تولي و همراهيِ با امام حسين(ع)، با تبري نسبت به دشمنان حضرت همراه نباشد کافي نيست؛ لذا به دنبالش ميگوييم: و حرب لمن حاربکم. بعضي از کساني که لانه جاسوسي را تسخير کردند بعدها از اين کار انقلابيشان ابراز پشيماني کردند؛ درحالي که امام (ره) فرمودند تسخير لانه جاسوسي انقلاب دوم است.
سِر اين پشيماني، عدم اعلام موضع صريحِ اين افراد عليه جبهه استکبار بود. نميتوان مدام دم از انقلاب زد، اما نسبت به استکبار اعلام موضع نکرد و از شعار مرگ بر آمريکا بر حذر بود. کساني که مرگ بر آمريکا نميگويند و اعلام موضع صريح نميکنند کم کم جذب استکبار ميشوند و دشمني با آمريکا را با اين پندار که دوست ما شده است، غلط ميدانند. در حالي که آمريکا همه را - اسرائيل، داعش و وهابيت و...-براي نابودي اسلام به کار گرفته است.»
اين استاد حوزه و دانشگاه با بيان اينکه تا زماني که آمريکا دست از خوي استکبارياش برندارد، دشمني با او ادامه خواهد داشت، ميگويد: «امروز شبهاتي در جامعه مطرح ميشود که از مسلماتِ تاريخ شيعه است. ميگويند اين راهپيماييها چه فايدهاي دارد؟ اين مرگ بر آمريکا گفتنها، فرياد زدنها، اعلام موضع کردنها از نظر تربيتي روي من و شماي مسلمان اثر دارد تا جذب دشمن نشويم. شعار مرگ بر آمريکا يک عبادت است و فکر نکنيم يک شعار سياسيِ صرف است. سهلانگاري در بيزاري نسبت به استکبار، باعث جذب به استکبار ميشود؛ يک دفعه ميبينيد دلش رفت. وقتي دل رفت، توجيه ميکند که چه اشکالي دارد حرف بزنيم و دوست بشويم. چون دلش به آن طرف متمايل شده ميخواهد برايش توجيه علمي درست کند.»
وي در پايان صحبتهايش خلاصه حرکت امام حسين (ع) از مدينه تا کربلا را استکبار ستيزي دانسته و ميگويد: «امام حسين (ع) در مدينه که با يزيد بيعت نکرد، در ادامه حرکت تا کربلا نيز تمام گفتار و رفتار امام حسين (ع) نماد استکبارستيزي است. بعد از شهادت ايشان نيز خطبههاي حضرت زينب کبري (س) و امام سجاد (ع) سراسر حماسه و عزت و استکبارستيزي است. مقاتل نوشتهاند حضرت زينب (س) در جلسه ابن زياد با حالت بزرگواري نشستند و هيچ توجهي به ابن زياد نکردند. ابن زياد پرسيد مَن هذه المتکبره: اين زني که متکبرانه نشسته و به ما محل نميگذارد چه کسي است. گفتند: هذه زينب بنت علي بن ابيطالب. بايد نسبت به کسي که خوي استکباري دارد اينگونه رفتار کرد.»
رابطه سادهزيستي و مقابله با ظلم در انديشه امام راحل
در مکتب اخلاقي- سياسي امام، ارزشهاي واقعي همان ارزشهايي هستند که پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) منادي آن به شمار ميرفتند؛ ارزشهايي چون ساده زيستي و پرهيز از تجمل و روي گرداني از مظاهر دنيا. براساس مکتب ارزشي امام، ساده زيستي صرف- بدون در نظر داشتن غايت و نيّت الهي- ارزش چنداني در پيشگاه خدا ندارد؛ و اگر ساده زيستي دکاني براي زهد فروشي، عزلت گزيني و خانقاهي براي شهرت طلبي باشد، مذموم است و در ترازوي اعمال بيمقدار و بيارزش ميباشد. در چنين مکتبي، ساده زيستي دو چهره دارد: چهره پيدا و چهره پنهان؛ و هرکس که بر آن است تا بر مسند قدرت تکيه زند، بايد چهره پيداي آن را نمايان کند و درصدد باشد با الهي کردن چهره پنهان آن، از دام و دانه شيطان بگريزد.
امام راحل براي اثبات اين دکترين خود، سندي به گويايي تاريخ داشت. سندي که برگ برگ تاريخ ديروز و امروز مهر تأييد بر آن ميزند. طبق اين دکترين، هرکس طعم رنج را نچشيده باشد، نميتواند طعم عدالت و مساوات را به جامعه بچشاند؛ و هرکس خوي کاخنشيني داشته باشد، نميتواند درد و داغ کوخنشينان را احساس کند.