مهدي سعيدي / واگرايي از ملت و انقلاب، انحرافي بود که از فرداي پيروزي انقلاب برخي افراد و جريانهاي سياسي کليد زدند. آنهايي که تاب حرکت و همراهي با ملت را نداشتند، آنهایی که سهمخواهانه از انقلاب طلبکار شده بودند، آنهايي که آرمانهاي انقلاب را تأمينکننده منافع خود نمييافتند، خرج خود را به تدريج از انقلاب و انقلابيون جدا کردند، يا به گوشهاي خزيدند، يا آنکه به مانعتراشي در مسير انقلاب مشغول شدند و از قطار انقلاب جا ماندند!
در طول 38 سال گذشته نيز در بزنگاههاي مختلف شاهد ريزشهايي بودهايم که هرچند همواره با هزينههاي فراواني براي کشور همراه بوده است؛ اما به لطف رويشهاي دوچندان انقلاب اسلامي، دنبالههاي نامطلوب اين ريزش پوشانده شده است.
اوج ريزشها و واگراييهاي يک جريان سياسي از خط انقلاب و ملت را ميتوان در انتخابات رياستجمهوري سال 1388 و فتنه ايجاد شده در آن ماجرا مشاهده کرد. يک جريان سياسي که با همه تلاش خود براي به دست گرفتن قدرت به ميدان آمده بود، وقتي با جواب منفي اکثريت مواجه شد، بر طبل بيقانوني و ايجاد آشوب و بلوا کوفت و با زير سؤال بردن انتخابات، خواهان ابطال رأي ملت گرديد! ايستادگي نظام و در رأس آن رهبر معظم انقلاب، پاي رأي و حقوق ملت کافي بود که اين جريان زيادهخواه خود را اپوزيسيون و بيرون از نظام تعريف کرده و هجمه بيسابقهاي را عليه انقلاب و نظام و مسئولان کشور آغاز کند.
تلاش براي بازگشت
اين جريان خيلي زود به پایان خط رسيد و وقتي بر چاشني خشونت افزود، حداقل هواداران اغواشده نيز از صفوف فتنهگران جدا شدند و حماسه نهم دي ماه 88، پاياني بر اين الگوي واگرايي بود. نتايج انتخابات خردادماه 92 نیز سند محکمي بود که بيش از پيش رسوايي دروغ بزرگ تقلب را آشکار کرد و نشان داد که نظام انتخاباتي در ايران آنچنان استوار است که حتي کمترين اختلاف رأي هم در سلامت و مصونيت کامل مورد احترام خواهد بود. اين رخداد کافي بود تا اين جريان مغمون از اقدامات بينتيجه خود، سوداي بازگشت به عرصه سياست را در سر بپروراند! و براي فعاليت سياسي در کشور چاره بیندیشد.
سناريوي آشتي ملي
اصلاحطلبان با به قدرت رسيدن دولت يازدهم، بخشي از آمال خود براي بازگشت به قدرت را محقق يافتند! به طوری که حاضر شدند با رضايت نسبت به رئیسجمهور و دولتي که بدان به مثابه دوراني براي گذار مينگرند، کار را ادامه داده و حتي ائتلاف خود با دولت اعتدال را براي انتخابات سال 1396 حفظ کنند تا اینکه شرايط براي تشکيل دولت اصلاحطلب در سال 1400 فراهم آيد؛ اما حوادث آنگونه که پيشبيني ميکردند رقم نخورده است!
عملکرد ضعيف دولت يازدهم در رفع مشکلات کشور، به ویژه در حوزههاي اقتصادي، ناکامي سناريوي حل مشکلات کشور از طريق مذاکره با غرب، به روي کارآمدن ترامپ و شکست نامزد مورد علاقه غربگرايان در انتخابات آمريکا و از دست رفتن مرحوم هاشمي رفسنجاني به مثابه مهمترين بازيگر حامي اين جريان، اصلاحطلبان و غربگرايان را مجدداً در وضعيت بغرنجي قرار داده و نگراني از افول مجدد و از دست رفتن فرصت براي بازگشت به قدرت، آنان را به تکاپو انداخته است که سناريوی آشتي ملي راهکاري براي خروج از اين وضعيت بحراني در آستانه انتخابات سال 1396 ميباشد.
اين طرح را که اولين بار رئیس دولت اصلاحات در دي ماه امسال مطرح کرد، بلافاصله با به ميدان آمدن چهرههاي سرشناس سياسي اين جريان همراه شد و به يکباره افراد تندروی اين جريان نيز با تغيير لحن و ادبيات، از نزديکي و همگرايي و تعامل با نظام سخن گفتند که در نوع خود تأملبرانگیز بود.
رئيسجمهور نیز در سخنراني روز 22 بهمن خود در حالی از آشتي و انسجام ملي سخن گفت که پس از مدتها اين جريان از هواداران خواسته بود تا در مراسم 22 بهمن همگام با ملت در راهپيمايي شرکت کنند!
اهداف پيدا و پنهانسناريوي آشتي ملي
براي ارائه آنچه آشتي ملي خوانده شد، طراحان حداقل دو دليل ارائه کردهاند.
الفـ ضرورتهاي کشور: دليل اول تأکيد بر حل مشکلات داخلي است. حميدرضا جلاييپور در اين باره ميگويد: «اهميت لزوم تحقق آشتي ملي ناشي از ارزيابي فعالان اصلاحجوي ايران از وضعيت کشور است. ايران با معضلات اساسي روبهرو است. بيکاري انبوه، فرسايش اقليم، بحران خاورميانه، نارسايي و عدم کارايي در نظام بوروکراسی کشور، فساد ساختاري و افزايش آسيبهاي اجتماعي از جمله معضلاتي است که يک همکاري عميق بين حکومت و نيروهاي جامعه مدني براي حل آن ميطلبد. اگر اين همکاري به وجود بيايد، شايد بتوانيم در دو دهه معضلات جامعه ايران را نه ريشهکن، بلکه مهار کنيم.»
در اين باره بايد گفت که تأکيد بر وحدت براي رفع مشکلات کشور راهبردي است که در طول نزدیک به چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي همواره مورد تأکيد حضرت امام(ره) و امام خامنهاي(مدظلهالعالی) بوده است. در طول سالهاي زعامت امام خامنهاي زماني نبوده که معظمله به اين امر مهم تأکيد نورزد و آن را مهمترين شرط براي رفع مشکلات کشور نداند؛ اما دريغ از توجه برخي جريانهاي سياسي به منافع ملي و مقدم دانستن آن بر منافع جناحي!! که همواره مهمترين تضعيفکننده وحدت ملي به شمار آمده است!
کافي است نگاهي به عملکرد اين جريان سياسي در طول دو دهه اخير داشته باشيم تا مشخص شود که اين جريان به هيچ وجه به وحدت پايبند نبوده و همواره ساختارشکنان و تندروهاي اين جريان با هجمه عليه ارزشها و ساختارها و رقباي سياسي خود تلاش کردهاند تا بيتوجه به ضرورتها و اولويتهاي کشور، مسائل سياسي را بر رفع مشکلات مردم ترجيح دهند! اوج اينگونه اقدامات در دور اول تشکيل دولت اصلاحات و جولان افراطیونی بود که حتي فضا را براي آقاي هاشميرفسنجاني در انتخابات مجلس ششم چنان تنگ کردند که وي پس از کسب نمايندگي مردم تهران، ترجيح داد از سمت نمايندگي مجلس استعفا دهد و خانهنشيني را بر مقابله با تندروها و تبلیغات مطبوعات زنجيرهاي ترجيح دهد!
در سال 88 نيز بزرگترين خيانت فتنهگران همين بود که حاضر نشدند مصالح کشور و ضرورتهاي جامعه را درک کنند و فضا را چنان سياستزده و پر مناقشه کردند تا با فريب و آشوب و کودتاي مخملين اهداف سياسي و جناحي خود را دنبال کنند و يکي از باشکوهترين انتخابات تاريخ کشور با مشارکت 40 ميليوني ـ که بزرگترين مظهر همدلي و وفاق و وحدت ملي بود ـ را قرباني زيادهخواهي خود کنند. کافي است نگاهي به کلام حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در همان ايام بيندازيم که همين تعابير آقاي جلاييپور و دوستانش را با بياني رساتر بارها تکرار فرمودند؛ اما اين جريان هيچگاه حاضر به پذيرش آن نشد! يک ماه مانده به انتخابات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار خانوادههاي شهدا و ايثارگران كردستان فرموده بودند: «كساني ميخواهند به هر وسيلهاي، به هر بهانهاي، ميان آحاد ملت اختلاف و تفرقه به وجود بياورند. هر كسي كه ديديد در اين زمينه كار ميكند، درباره او داوري كنيد كه سرانگشت دشمن است؛ بداند يا نداند. ممكن است ندانند، اما سرانگشت دشمنند؛ براي دشمن كار ميكنند. نتيجه يكي است. آن كسي كه دانسته به شما ضربه ميزند، با آن كسي كه ندانسته همان ضربه را وارد ميكند، با هم فرقي در نتيجه ندارند. بايد هوشيار بود؛ بايد بيدار بود. خوشبختانه ملت بيدار است. در اين تجربه طولاني سالهاي گذشته، ملت ما آبديده شده است. انواع و اقسام توطئهها را مردم ما توانستند بشناسند و با آن مواجهه و مقابله كنند. امروز هم همين اتفاق خواهد افتاد. ما بايد از درون، خودمان را تقويت كنيم؛ تقويت علمي، تقويت اقتصادي، تقويت نوآوري و فناوري و بالاتر از همه، تقويت ايماني. من به شما عرض ميكنم آن روزي كه جوانان امروز ما بتوانند به توفيق الهي زمام كارهاي كشور را به دست بگيرند، آن روز چندان دور نيست و بدون ترديد كشور و ملت ما به آن مرحله و دوره در آينده نه چندان دور خواهد رسيد كه هيچ دشمني هوس تهاجم به اين كشور را؛ نه تهاجم نظامي و نه تهاجم سياسي و اقتصادي، در سر نپروراند.»(22/2/۱۳۸۸)
لذا سخن گفتن از وحدت ملي و خود را دغدغهمند تقويت همبستگي و انسجام دروني نشان دادن، ادعاي مضحکي است که غربگرايان و فتنهگران سال 88 نميتوانند پرچمدار آن باشند!
بـ روي کار آمدن ترامپ: این جریان براي سناريوي آشتي ملي دليل دومي نيز مطرح کرده است. مصطفي تاجزاده از فتنهگران محبوس پس از حوادث سال 88، که امروز در صف اول مدافعان آشتي ملي است، در اين باره ميگويد: «دليل دوم به مخاطراتي بازميگردد که پس از روي کار آمدن ترامپ، ميهن ما را تهديد ميکند و رفع و دفع آنها نياز به همکاري و هماهنگي همه نيروها دارد؛ چراکه به نظر ميرسد ترامپ به دنبال بهانه است که با ايران تسويه حساب کند، تا در صورتي که نتواند ديگر قولهاي انتخاباتياش را محقق کند، بگويد که در مورد اين موضوع شعارهايش را عملي کرده است.»
در اين باره نيز بايد بر اين مهم تأکيد کرد که در طول دهههاي اخير که از عمر پر برکت نظام اسلامي ميگذرد، هيچ روزي نبوده که تهديدات استکبار جهاني عليه جمهوري اسلامي و ملت ايران شنيده نشود! در اين مسير چه دموکراتها و چه جمهوريخواهان وحدتنظر داشتند و تفاوتشان تنها در نوع تهديدات آنها بوده است. بیشک بخش عمدهاي از رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب در طول اين سالها به بررسي مسئله دشمن و ترفندها و تهديدات و سناريوهاي آن اختصاص يافته است. جالب آنکه غربگرايان در طول اين سالها همواره نيروهاي انقلابي را متهم به «توهم توطئه» و «بزرگنمايي دشمن» کردهاند! اما حال چه شده است که نگراني از تهديدات دشمن آنان را به سناريوي آشتي ملي کشانده است؟! اين مسئله نشان از آن دارد که چنين اظهاراتي دلايل واقعي طراحان سناريوی آشتي ملي نيست و بايد براي آن علل پنهان ديگري را جستوجو کرد که در ادامه خواهد آمد.
درباره گزافهگوييهاي ترامپ نيز نکته اساسي آنکه هر چند رفتارهاي احمقانه رئیسجمهور جديد مردم آمريکا بيش از ديگر رؤسايجمهور اين کشور خودنمايي ميکند، اما حقيقت آن است که در شرايط مواجهه آمريکا با ايران تغييری حاصل نيامده است و نه تنها از ناتواني اين کشور براي حمله به ايران کاسته نشده است، بلکه با توجه به بالا گرفتن اختلافات با همپيمانان غربي، شرايط دشوارتري نيز بر اين کشور حاکم است.
پشت پرده سناريوي آشتي ملي!
بيمبنا بودن دلايل برشمرده ما را به اين حقيقت رهنمون ميسازد که در پس اين ظاهرسازي، اهداف و نيات ديگري نهفته است که سناريوي آشتي ملي به دنبال تحقق آن است. واقعيت آن است که اصلاحطلبان در شرايط دشواري قرار گرفتهاند و حوادث رخداده، نگرانيهاي آنان را نسبت به موفقيت در انتخابات ارديبهشت ماه 1396 و ادامه حيات سياسي اين جريان افزايش داده است.
از يک سو نتايج انتخابات آمريکا و به روي کار آمدن ترامپ، بازي اصلاحطلبان را بر هم زده است. غربگرايان که اميد داشتند با انتخاب کلينتون دموکرات، با تداوم برجام بهرهبرداريهاي انتخاباتي خود را کرده و با مديريت فضاي عمومي کشور خود را پيروز انتخابات رياستجمهوري دوازدهم ببينند، يکباره همه چيز را از دست رفته يافته و شاهد آن هستند که منتخب جمهوريخواه آمريکايي از برهم زدن توافق سخن ميگويد! غربگرايان اينک نگرانند که مواضع احمقانه ترامپ، آخرين اميد اين جريان براي حفظ افکار عمومي را نااميد ساخته و اکنون جريان انقلابي ميداندار صحنه سياسي کشور است! اين جريان که همه توان چهار ساله خود را بر موفقيت برجام گذاشته و از توجه جدي به عرصههاي ديگر از جمله اقتصاد و فرهنگ غفلت کرده است، در صورت تداوم قفلشدگي برجام! حرفي براي گفتن در آستانه انتخابات نخواهد داشت و با رويکردي انفعالي به استقبال آن خواهد رفت!
از سوي ديگر در عرصه داخل کشور، فقدان مرحوم هاشميرفسنجاني خلأ بزرگي در اردوگاه اصلاحطلبان ايجاد کرده است. هاشمي مطمئنترين کانالي بود که اصلاحطلبان از طريق وي مطالبات خود را در درون نظام دنبال ميکردند. نقش هاشمي در ساختار قدرت، اعم از رياست بر مجمع تشخيص مصلحت، عضويت در مجلس خبرگان رهبري، ارتباط و تعامل با رهبري، نفوذ در حوزههاي علميه، مديريت بر دانشگاه آزاد اسلامي و ... فرصتي براي نفوذ اين جريان محسوب میشد که با رفتن وي، کار بر اين جريان دشوارتر خواهد شد. سناريوي آشتي ملي میتواند تلاشي براي جبران اين خلأ و آغاز دوران پساهاشمي باشد تا فرصتهاي سياسي جديدي را براي اين جريان رقم بزند.
جالب آنکه، خروجي حاصل از ايده آشتي ملي، در اجماع همه جريانهاي سياسي بر سر رياستجمهوري آقاي روحاني نهفته است! به واقع برآيند آنچه آشتي ملي خوانده ميشود تداوم دولت اعتدالي است که در شرايط کنوني بهترين وضعيت براي اصلاحطلبان خواهد بود! و همين نتيجهگيري نشان ميدهد که اين سناريو تا چه اندازه فرصتطلبانه و به مثابه ترفندي براي مصادره به مطلوب نتايج انتخابات طرحريزي شده است!
اين ملاحظات به خوبي نشان ميدهد که سناريوی آشتي ملي نه براي رفع مشکلي در کشور که براي مرتفع ساختن دغدغههای سياسي يک جريان سياسي خاص طرحريزي شده است. به واقع، در جامعه شکاف و گسلي فعال که موجب واگرايي و قهر و کينه شود وجود ندارد که اين سناريو براي درمان آن طرحريزي شده باشد. حضور ملت در عرصههاي بزرگي چون راهپيمايي 22 بهمن حکايت از آن دارد که نه تنها چنين شکافي بين تودههاي ملت نيست؛ بلکه بين ملت و حاکميت نيز وجود ندارد و انتقادات و اعتراضات و گلهمندي بخشي از تودههاي جامعه نسبت به کم و کاستيها و معضلات کشور آنان را به تقابل و قهر با نظام نکشانده است!
آيا راهي براي بازگشت وجود دارد؟
در اين ميان ممکن است این سؤال مطرح شود که آيا امکاني براي بازگشت جريانهاي واگرا و به جا مانده از انقلاب وجود دارد؟ آيا نظام مسيري را براي آنهايي که از گذشته خود پشيمان شدهاند، فراهم آورده است؟ در اين باره بايد گفت، سياست و راهبرد نظام همواره جذب حداکثري و دفع حداقلي بوده و نظام اسلامي تلاش کرده تا مخالفان و منتقدان خود را به موافقان و همراهان تبديل کند و اين اصل را از سنتهاي ديني و اسلامي اقتباس کرده است؛ اما اين روند بدون قاعده و نظم و الزامات خاص خود نخواهد بود!
بیشک در اولين گام اظهار ندامت واقعي آنهايي که سرمايههاي ملي را مصروف زيادهخواهي خود کردهاند، قرار دارد. چطور کسي که مدعي تقلب و عدم سلامت انتخابات در کشور بوده و با اقداماتي خلاف قانون اساسي، نهادهاي کليدي نظام را زير سؤال برده و رأي ملت را بياعتبار خوانده، امروز خواهد توانست بدون اظهار پشيماني در پيشگاه ملت، فعاليت سياسي خود را از سر گيرد و خود را به رعايت قانون ملزم بخواند؟!
از سوي ديگر گاه برخي خطاها محروميتهايي هميشگي را به همراه خواهد داشت که اين اصل در همه فرهنگها و نظامهاي سياسي تعريف شده است. بیشک کساني که در سوابق سياسي خود ايستادگي در برابر قانون اساسي و ايجاد آشوب و بلوا را به ثبت رساندهاند، هر چند با توبه و بازگشت از بخشي از حقوق سياسي برخوردار خواهند بود؛ اما سپردن امور کليدي به آنها مبتني بر منطق عقل و شرع ممکن نخواهد بود! ضمن آنکه برخي از آنها در کارنامه خود جرائمي را به ثبت رساندهاند که پيش از هر چيز بايد به آنها رسيدگي شود!
از نگاهي جرياني يکي ديگر از الزامات آن است که جريانهاي سياسي که در طول اين سالها آنچنان اردوگاه خود را براي بيگانگان باز گذاشتهاند که نفوذيها تا عمق اين جريان نفوذ کردهاند، نيازمند آنند که مرزهاي فکري ـ سياسي خود را با ضد انقلاب مجدداً بازتعريف کنند! هيچ جرياني نميتواند مدعي فعاليت سياسي در چارچوب نظام سياسي شود، در حالي که مرزبندي مشخص و صريح و آشکار با بيگانگان و ضدانقلاب ندارد و دروازه خود را بر روي آنان گشوده است! چه تعهدي وجود دارد که چنين جريانهايي به فرصتي براي ضربه زدن ضدانقلاب و دشمنان ملت و نفوذ در ارکان قدرت بدل نشوند؟! بیشک تا ترسيم اين مرزبنديها هرگونه اظهار پشيماني نيز دروغي بيش نخواهد بود! لذا بايد گفت که فتنهگران براي بازگشت به ميدان سياست و کسب اعتماد ملت، هنوز راهي طولاني را پيش رو دارند!
سخن فصلالخطاب
در اين باره کلام حکيم انقلاب اسلامي همچون هميشه فصلالخطابي در اين زمينه خواهد بود. معظمله روز چهارشنبه در ديدار با اقشار مختلف مردم استان آذربايجان در اين باره چنين فرمودند: «ملّت متّحد است، ملّت مجتمع است. من امروز راجع به اين موضوع صحبت ميکنم، راجع به بيستودوم بهمن هم عرض خواهم کرد، راجع به مسئولان و مسئوليتهايشان هم عرض خواهم کرد؛ همه اينها را در کنار هم بايد ديد. ملّت ايران ايستادهاند، مجتمع هستند. حالا يک عدهاي ياد گرفتهاند تعبيرات «آشتي ملّي، آشتي ملّي» [را گفتن]؛ اين حرفها به نظر من معني ندارد؛ مردم مجتمعند، با هم متحدند؛ آنجايي که پاي اسلام در ميان است، پاي ايران در ميان است، پاي استقلال در ميان است، پاي ايستادگي در مقابل دشمن در ميان است، مردم با همه وجودشان ايستادهاند. ممکن است در فلان مسئله سياسي دو نفر با هم اختلاف نظر داشته باشند، [اما] تأثيري نميگذارد. چرا میگوييد آشتي؟ مگر قهرند که بيايند با هم آشتي کنند؟ اين تعبيرات را روزنامهها پَروبال ميدهند، متوجه نيستند که اشکال ايجاد ميکند. وقتي شما میگوييد آشتي، مثل اين است که يک قهري وجود دارد؛ [درحاليکه] قهري وجود ندارد. بله، مردم ما با آن کساني که به روز عاشورا اهانت کردند، قهرند. ملت با آنهايي که روز عاشورا، با قساوت، با لودگي، با بيحيايي آمدند جوان بسيجي را در خيابان لخت کردند و کتک زدند، قهر است. با اينها آشتي هم نميکنيم و با آن کساني که با اصل انقلاب بدند، میگويند اصل نظام هدف ما است، میگويند انتخابات بهانه ما است؛ که البتّه آنها عده معدودياند، عده کمياند؛ در مقابل اقيانوس عظيم ملّت ايران آنها يک قطرهاند؛ چيزي نيستند. اين اقيانوس با يکديگر منسجم و متحد است؛ اين اتحاد وجود دارد و بايد وجود داشته باشد و روزبهروز بايد تقويت بشود.»