دعوا، كينه، داد و بيداد، عصبي بودن، بيتوجهي به قانون و هزار معضل ديگر و هر آنچه از خصوصيات بد جامعه ايراني هست و نيست، همه را در سه سريال ماه رمضان ميبينيد؛ ماه رمضاني كه قرار است پس از 11 ماه دوباره مهمان دلهاي تك تكمان شود و آرامش را به زندگي بازگرداند؛ اما انگار سريالهاي ماه رمضان چندان توجهي به اين تناسبات ندارد.
صدا و سيما نمره خوبي در سريالهاي مناسبتي نوروزي از مخاطبان و حتي منتقدان دريافت كرد؛ اما انگار خود را براي ماه رمضان آماده نكرده بود. سريالهاي «برادر جان»، «دلدار» و «از يادرفته» با سه ويژگي كاملاً مشترك؛ در «برادرجان» دعوا، كشمكش و كينه؛ در دلدار دعوا، عصبانيت و قتل و در «از ياد رفته» هم تكرار همه اينها. در هر سه شلوغي و درهم ريختگي موج ميزند.
«برادر جان» سريال شبكه سوم سيما با ديالوگي خاص، به سراغ قشر ميوهفروش رفته و حقخواهي يك دوست از فرزندان دوست مرحوم را داستان اصلي ماجرا كرده است. يك ماه رمضان گذشت و در اين يك ماه آنچه دائم در اين سريال شاهدش بوديم، جنگ، نزاع، دعوا، چاقوكشي، آتش زدن و قلدري كردن و خط و نشان كشيدن يكي براي ديگري است.
رسانه بيش از هر چيز بايد مقتضيات جامعه را بشناسد
آيا اين تصوير واقعي جامعه ما است؟ جامعهاي عصباني كه ميخواهند با زور حق ديگري را پايمال كرده يا حق خود را بستانند؟ شايد در پاسخ عدهاي بگويند بسياري از خانوادههاي ايراني درگير اين نزاعها هستند، چه ميوهفروش و چه اقشار ديگر. بله، هر داستان روايتي از زندگي برخي از افراد آن جامعه است، اما يك رسانه، يك مدير و يك نويسنده و همچنين يك فيلمساز نه موظف است و نه لازم است هر داستاني را روايت كند؛ بلكه يك رسانه بيش از هر چيز بايد زمانه و شرايط و مقتضيات آن را بشناسد و بنا بر آن راوي زندگي اشخاص و افراد جامعهاش باشد. محوريت داستان بحث حلال و حرام است و اين نياز كنوني جامعه ما است؛ اما با چه داستان و روايتي و با چه نوع بياني؟
در سريال «برادر جان» مخاطب نميداند با چه اشخاصي روبهرو است. ميتوان گفت بيشتر شخصيتها نه كاملاً سياه هستند و نه سفيد. نويسنده تلاش ميكند در شخصيتي مانند «چاووش» نكات مثبتي را هم بگنجاند؛ اما واقعيت اين است كه اين نكات مثبت آنقدر كمرنگ است كه بلافاصله و بدون لحظهاي تأمل دوباره مخاطب را به اين نقطه ميرساند كه من اشتباه كردهام. چاووش همان كاراكتر سياه اين سريال است و به او اميدي نيست و از اينكه حس كرده شايد اين كاراكتر هم خاكستري باشد، پشيمان ميشود.
البته طبق نظرسنجيها «برادر جان» توانسته است رضايت بيشتر مخاطبان را از آن خود كند. اين را ابتدا ميتوان به دليل بازي توانمند بازيگراني، چون علي نصيريان و حسام منظور دانست و بعد از آن، چيزي كه سبب پيگيري مخاطبان شده، «داستان» است؛ داستاني پر از كشمكش، كشمكشهايي كه به تنش ولو به چاقوكشي و آتش كشيدن ختم ميشود، به گونهاي كه مخاطب بلافاصله با خود ميانديشد كه آيا نويسنده از وجود قانون و پليس در كشور بيخبر است يا دوست دارد تنها در زماني كه داستان نياز دارد به مخاطب بگويد قانوني هم وجود دارد؟
سريال «دلدار» سريال شبكه دوم سيما است، شخصيتهاي اصلي اين داستان چند جوان هستند، تعدادي باجگير، تعدادي انتقام بگير و بقيه هم سادهلوح!
سريالي كه بدش نميآمد پا جاي پاي شب دهم بگذارد
«از ياد رفته» نيز سريال شبكه يك سيما است؛ سريالي كه بدش نميآمد بتواند ماندگاري مانند سريال شب دهم يا هيايويي مانند سريال خانگي شهرزاد را از آن خود كند؛ اما در اين سريال هم مانند دو سريال ديگر داد و بيداد و خشونت موج ميزند؛ صحنههايي كه حتي به خاطر آنها مجبور شدند رده سني براي مخاطبان آن مشخص كنند. در اين سريال هم بيش از دو سريال ديگر قتل و خون و خونريزي و در نهايت صحنههايي مانند دزدي و... به تصوير كشيده ميشود.
سريالهايي كه ماندگار نشدند
سه سريال ماه رمضان با وجود گفته معاونت سيما درباره آمار 55 درصدي مخاطبان چنگي به دل نزد و ماندگار نشد. مخاطبان دلشان بازگشت به سالهايي را ميخواهد كه سريالهاي طنز ماه رمضان خودشان را در دل مخاطب جا ميدادند و ماندگار ميشدند، به گونهاي كه بعد از سالها كه تكرارشان از شبكههايي مانند آيفيلم و يا تماشا پخش ميشود، همچنان خواهان و مخاطب دارند.
آيا مديران رسانه ملي به اين مهم دقت نميكنند كه در هر برههاي از زمان، چه موضوع و مفهومي و چه نوع قالبي ميتواند اولويت سريالها باشد؟
در جامعه كنوني ما كه گفته ميشود دشمن جنگ رواني و اقتصادي عليه ما آغاز كرده است، كجاست سريالي كه از اين جنگ و با زبانِ مورد نياز براي رويارويي با آن، با مخاطب سخن بگويد؟
آيا اين سريالها بازتاب جامعه كنوني ما و برگرفته از آن است و براي وضعيت كنوني ساخته شده است؟ مسلماً كه براي وضعيت كنوني ساخته نشده است؛ زيرا براي اين روزهايمان، به سريالهايي پر از اميد و نشاط نياز داريم، اگر هم بازتاب جامعه كنوني ما است كه واي به حال ما و جامعهمان!
توليد و سختيها و شيرينيهاي آن، طنز، شادي و خنده و اميد به آينده داشتن، ميتواند مهمترين موضوعات سريالي در چنين روزهايي باشد.
تا به حال دقت كردهايد؟ وقتي در يك خانواده اتفاقي ناگوار رخ ميدهد يا كمي شرايط زندگي براي خانواده سخت ميشود، بزرگتر خانواده كه مسئوليتي بر عهده دارد چه ميكند؟ قطعاً تلاش ميكند با شاد كردن اعضاي خانواده، مسافرت، رستوران و تفريح حال و هواي فرزندان را عوض كند؛ اما انگار مديران ما يا باور ندارند يا نميخواهند باور كنند كه سريالها به ويژه سريالهاي مناسبتي تأثيرگذار است و ميتواند حال ما را خوبتر و يا بدتر كند.
مردم دوست دارند سريال ببينند و به آينده اميدوار شوند، مردم دوست دارند طنز ببينند و استراحت كنند، اصلاً مردم دوست دارند حداقل رنگ و بويي از ماه رمضان را در سريالهاي مناسبتي اين ماه حس كنند، اما اين اتفاق امسال نيفتاد، حتي در يكي از اين سه سريال.
در گذشته حداقل با انداختن يك سفره سحري و افطاري و پخش فرازي از دعاي سحر به مخاطب ميفهماندند ما فراموش نكردهايم كه سريالمان ماه رمضاني است، امسال دريغ از اين سفرهها، دريغ از اين دعاها.
براي نمونه، در «دلدار» سفره پهن ميشد؛ اما براي ناهار و شام. در «برادر جان» بر سر يك سفره مينشستند؛ اما براي خوردن ديزي نه افطاري.