وقتی از رسول اكرم(ص) سؤال میكنند یا رسولاللّه، أین اللّه؟ خدا كجاست؟ حضرت فرمودند: در قلب تو. البته حضرت حق احاطه قیومی دارد. آن نفس ناطقهای كه از بالا آمده است، با این قلب صنوبری گوشتی رابطه دارد و پروردگار با آن احاطه قیومیاش، با آن احاطه علمیاش، بر دلْ محیط است. این به جای خود، اما دل صاحبدلان انقدر توسعه دارد كه فرمود جای من در سما نیست، در ارض نیست. جای پروردگار در آن دلی است كه از اغیار خالی باشد. ای رفقای عزیز، انشاءالله كوشا باشید كه همین ساعت، از همینجا شروع كنید. تصمیم بگیرید. جوان تصمیمش هم جوان است، قاطع است، قاطعیت دارد. تصمیم میگیرد كه من باید از افاضات آن شب برخوردار بشوم.«فكلّ إقبالٍ علی طاعةٍ» یعنی هر روآوردی به بندگی «و إعْراض عَن سیئةٍ یوجبُ جَلائاً و نوراً للقلب». جوانی كه تمام غرایزش مشتعل و شعلهور است، یک تصمیم قاطع میگیرد كه من گناه نمیكنم، من برخلاف مقررات شرع هیچ عملی انجام نمیدهم. هرچقدر هم بدهید، نمیكنم. خب این قلب منور میشود و آمادگی پیدا میكند برای پذیرش علم یقینی؛ «یستعدّ لإفاضة علم یقینی»؛ یعنی نه آن علمی كه از روی استدلال درست شده باشد، كه یكی تا تشكیک بكند، علم شما برود و شک پیدا بشود. خیر، علم یقینی یعنی به او علم شهودی میدهند، و لذا قال سبحانه وتعالی: «والذین جاهَدوا فینا لنَهدینّهم سُبُلنا.» اگر گیوهها را وركشیدی، اگر حركت كردی، اگر مجاهده كردی، طرُق و راههایی كه به خدا میرسد برایت باز میشود. نگو من این همه زحمت كشیدم، هنوز راه درست را پیدا نكردهام؛ چون تحت رهبری استاد خبیر نبوده است، اینطور شده است. وقتی كه شخصی زحمت لازم را تحت نظر استاد خبیر كشید، آن وقت پروردگار «لنهدینّهم سُبُلنا»؛ البته راهها را به او نشان میدهد.باید زحمت بكشی. حضرت یونس علیهالسلام در دهان ماهی به زندان رفت، من هم در زندان چاه طبیعت گرفتارم؛ «فلولا أنه كان مِن المُسَبّحین» اگر تسبیح ما را نمیكرد، «للبثَ فی بَطنِه إلی یوم یبْعَثون» تا روز قیامت در شكم ماهی مانده بود. شما هم باید زحمت بكشی، داداش جان عزیز من، خودت را از چاه درآوری. باید زحمت بكشی. ببین باز در این حاشیه نوشتهام خدا محتاج به تسبیح من نیست، اما من باید زحمت بكشم، زیاد زحمت بكشم. زحمتها تحت نظر استاد خبیر باشد. آن حرفهای دیگر بیخود است. باید خودت جدیت بكنی، دعای سحرخیزان هم در عقب سر تو باشد.