گروه ترجمه/ سالها نام شهید قاسم سلیمانی غرب را نگران میکرد. مطبوعات غربی او را گاهی «رهبر سایه» و گاهی «خطرناکترین مرد» خطاب میکردند. این درحالی است که او در پشت صحنه همچون «شبح افسانهای» بود. او افسر استراتژی نظامی علیه داعش، آمریکا و دشمن صهیونیستی بود، او همچون تیرانداز ماهر، دشمنان ملت را آزار میداد و اولین ستاره در قلب و ذهن همه مردم صادق و آزاده جهان بود. او از اوایل جوانی به موضوع مستضعفان و مسئله نشان دادن حقیقت نسبت به باطل و پیروزی مظلوم اعتقاد داشت. او مسئولیتهای زیادی را بر عهده گرفت تا اینکه در سال 1998 به عنوان «فرمانده نیروی قدس» منصوب شد و برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی از طرف حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدال «ذوالفقار» به وی اعطا شد. این سخن دختر ژنرال سلیمانی را به یاد داشته باشید که پدرش پس از دریافت این مدال عالی، به او گفته بود: «من از داشتن این مدال خوشحالم، اما آرمان من بیش از این است. من از این صحبتها متعجب شدم و از او پرسیدم آرزوی چه چیزی را دارد؟ پدرم پاسخ داد که آرزو دارد مدال شهدا که بزرگترین و مهمترین مدال است به او داده شود.»
دفتر او در میدانهای جهاد و مقاومت بود. در اینجا تکریت برای او سرودهای پیروزی را پس از آزادسازی آن از دست داعش میخواند. او این سرودها را در آزادسازی البوکمال آخرین پناهگاه داعش تکرار کرد. در جنوب لبنان هم هنوز خاک این سرزمین، درختان و دشتهای آن شاهد سمفونی پیروزی هستند که سلیمانی نوازنده آن بود. در هر جبهه جهاد او یک داستان داشت و این همان چیزی است که حضرت سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله تأیید کرده و میگوید: «وی یک شریک اساسی و کامل برای دستیابی به پیروزی در 25 مه 2000 بود»، حتی در پیروزی جولای 2006، سلیمانی همیشه در گوش رهبران مقاومت اسلامی تکرار میکرد، «یا من با تو زندگی میکنم یا با تو میمیرم» شاید مهمترین چیزی که او را متمایز کرد، جسارت و شجاعتی بود که داشت.
«بیتالمقدس»، مهمترین مسئله و اصلیترین دغدغه او بود و برای دفاع از آن به شهادت رسید. رهبران مقاومت ارشد در فلسطین اشغالی از سلیمانی آموزش دیدند، و او در توسعه تواناییهای مقاومت فلسطین به ویژه در مورد موشکها سهیم بود. یکی از رهبران مقاومت فلسطین در این خصوص میگوید: «تقریباً هیچ موشکی یا حتی یک تفنگ در فلسطین وجود ندارد که اثری از سلیمانی را نداشته باشد.» او در مقابل رژیم صهیونیستی بازدارندگی ایجاد کرد. او حامی اصلی رهبری مقاومت فلسطین بود، هنگامی که ترامپ «بیتالمقدس» را «پایتخت اسرائیل» اعلام کرد، سلیمانی با «تیپهای القسام» و «گردانهای القدس» ارتباط گرفته و آنها را به پشتیبانی آشکار از جناحهای مقاومت دعوت کرد. این برای یک شخصیت استثنایی علاقهمند به آرمان فلسطین، که «هدف قرار دادن اسلحه، سلاح، خون و عزت در دفاع از بشریت و اسلامی را در فلسطین خلاصه میکند» تعجبآور نیست.شهید سرلشکر سلیمانی تحرکاتی در سوریه داشت که باعث میشود نام او مانند قلب موشکهای بالستیک در قلب گروههای تکفیری و افراد پشت سر آنها به نظر برسد و پس از پیروزی از زمان عملیات «عقربا» در دمشق، درعا، البوکمال، حمص و سایر شهرها شاهد مبارزه، مقاومت و دستورالعملهای عملیاتی و اطلاعاتی وی بودیم. بدون شک او مهندس و طراح بلامنازع پیروزیهاست. پس از افزایش حضور و نفوذ داعش در سوریه و عراق، این سلیمانی بود که برای ایجاد «حشدالشعبی» و تقویت ارتش و نیروهای کمکی سوریه برای مبارزه با سازمان تروریستی تلاش کرد. هیچ کس نقش و تلاش او را برای وارد کردن روسیه به خط جنگ سوریه به عنوان راهی برای حمایت از رئیسجمهور اسد انکار نمیکند. او اتاقهای عملیاتی مشترکی را ایجاد کرد که روسیه، ایران، سوریه و عراق را گرد هم آورده بود و برنامههای زیادی را برای توسعه و نوسازی کارهای نظامی، اطلاعاتی و تسلیحاتی اجرا کرد. او شخصاً در نبردهای حلب و مناطق دیگری در سوریه حضور داشت و شکست دادن آمریکا و اعوان آن، هدف او بود که به لطف فداکاریها و تلاش او برای احقاق حق به دست آمده است. به موازات این، او برای از بین بردن داعش در عراق حضور داشت و از مقاومت در آنجا برای مبارزه با این گروه تروریستی پشتیبانی میکرد و مأموریتهای نظامی دشوار و تعیینکنندهای را انجام میداد. از جمله شکست دادن داعش در موصل و اطراف آن و سایر عملیاتهایی که همیشه با پیروزی همراه بود. به گفته «هادی العامری» رئیس سازمان بدر اگر سلیمانی نبود دولت عراق باید در تبعید تشکیل میشد و عراقی هم وجود نداشت. مأموریتها، عملیاتها و پیروزیهای ویژهای که سرلشکر شهید قاسم سلیمانی به دست آورد، برای ثبت شدن نیازمند چندین جلد کتاب است. او هر کجا که رفت، داستانی از شکوه، غرور و پیروزی رقم زد.
بزرگان تاریخسازی میکنند و سلیمانی تاریخسازی کرد.