معضل فرهنگ پایه و اساس بسیاری از معضلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بهداشت هر کشوری است. ایران کشوری است که از دیرباز در مسائل فرهنگی زبانزد همه کشورهای دنیا بوده و هست، اما در دهههای اخیر این ارزش گرانبها دستخوش بسیاری از معضلات و آسیبهای داخلی و خارجی قرار گرفته است تا جایی که رهبر معظم انقلاب از آن به «تهاجم فرهنگی» یاد کردهاند. متأسفانه دولتها نیز کمتر به این مسئله توجه داشتهاند که سبب شده فرهنگ به حاشیه برده شود. از این رو دولت سیزدهم باید رویکردی واقعبینانه و خاص به این مسلئه داشته باشد و از افراد توانمند و دارای قابلیتهای فرهنگی در این حوزه استفاده کند. به همین دلیل با دکتر «حسن بنیانیان» رئیس سابق کمیسیون پیوستنگاری فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
در حوزه فرهنگ چه مسائل و مشکلاتی وجود دارد که لازم است دولت آینده به آنها توجه بیشتری داشته باشد و در صدد برطرف کردن آنها باشد؟
اولین مشکل در بخش فرهنگ، نگاه تقلیل یافته به موضوع فرهنگ است. متأسفانه با وجود اینکه انقلاب ما فرهنگی بوده است، بسیاری از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، ریشههای فرهنگی دارد؛ یعنی باید ریشه این مشکلات را در نگرشها، ارزشها و الگوهای رفتاری مردم جستوجو کرد؛ برای نمونه در گفتوگو با دانشجویان متوجه میشوید که حدود 90 درصد آنها دنبال مدرک هستند که این یک فرهنگ شده است؛ آنها اغلب به دنبال علم نیستند تا از طریق آن به جامعه خدمت کنند و پول کسب کنند، بلکه در پاسخ به اعتبار اجتماعی مدرک، به دانشگاه آمدهاند. از این جنس معضلات فرهنگی که در حوزه اقتصاد از آن با عنوان فرهنگ تخصصی یاد میکنند، بسیار داریم. هر وزارتخانه و سازمانی یک فرهنگ اختصاصی دارد که یکی از زمینههای ادامه مشکلات آن بخش، باورها، ارزشها و الگوهای رفتاری است. همه وزارتخانهها با موضوعی به نام موانع فرهنگی روبهرو هستند و فعالیت هر وزارتخانه تأثیراتی روی کارمندان و خدمت گیرندگان خود در حوزه فرهنگ و فرهنگ عمومی جامعه میگذارد.
حدود 80 درصد تحولات فرهنگی که در ساختارهای اقتصاد، سیاسی، نظامی و غیره اتفاق میافتد، اساساً متولی ندارد و کسی دلش نسوخته است که کار علمی انجام دهد؛ به همین دلیل وزیری میتواند در دولت خدمت کند که اولاً این مسائل را متوجه باشد و ثانیاً 50 درصد وقت و انرژی وزارت ارشاد را در ساماندهی عملکرد دولت در بخش فرهنگ قرار دهد؛ یعنی پیامدهای فرهنگی سبک مدیریت در وزارت کشور را، روی فرهنگ جامعه مورد ارزیابی، حمایت و آموزش قرار دهد؛ برای نمونه بررسی کند چه بخشی از مسائل وزارت نیرو با فرهنگ جامعه ارتباط دارد و در این راستا به او کمک کند، چون وزارتخانهای که نسبت خود را با فرهنگ جامعه اصلاح کند، هم از ظرفیتهای فرهنگی جامعه استفاده میکند و هم فعالیتهایی انجام میدهد که روی فرهنگ اثرمثبت و سازندهای دارد، لذا آن آثار شناخته و اصلاح میشود. این همان موضوع پیوستنگاری فرهنگی است که رهبر معظم انقلاب چندین مرتبه بر آن تأکید کردهاند که هر مدیر در هر بخشی که تصمیم مهمی میگیرد، برای آن پیوست فرهنگی تهیه کند.
در این بین نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چقدر و چگونه است؟
مشکل بزرگ ما در کارکرد وزارت ارشاد این است که وزارتخانهای است در حاشیه دولت و در دولت هم نقش زیادی برای آن قائل نیستند؛ این نگاه نسبت به وزارت ارشاد در همه نخبگان و مدیران ارشد جامعه در مسائل اجرایی وجود دارد؛ همین نگاه سبب میشود که مسائل تربیتی در آموزش و پرورش حل نشود، چون کسی از آموزش و پرورش توقع ندارد که روی کودکان و نوجوانان از نظر تربیتی و فرهنگی طوری عمل کند که برای نقش مؤثری در پیشرفت کشور، آماده شوند.
اولین مشکل ما این است که تاکنون وزرای ما توجهی به این مسائل نداشتهاند و فرهنگ را در محدوده توان علمی و امکانات مادی خود تقلیل دادهاند. توان آنها این بوده است که از دولت منابع مالی بگیرند و به رشتههای مختلف هنری کمک کنند یا کمکهای بلاعوض دهند تا هنرمندان راضی شوند، بنابراین همیشه یک خلأ مدیریت فرهنگی در دولتها داشتهایم.
به نظر شما دولت سیزدهم چگونه و با چه روشی میتواند در مسیر حل مشکلات بخش فرهنگ گام بردارد؟
امیدوار هستیم در دولت آقای رئیسی با درکی که از فرهنگ دارند، به این موضوع توجه شود و وزیری را در رأس وزارت ارشاد قرار دهند که اولاً درک جامعی از فرهنگ داشته باشد و ثانیاً با کارهای سازندهای که انجام میدهد، یک وزیر اصلی در فضای دولت جمهوری اسلامیشود، وزیری که وقتی افراد به او نگاه میکنند، فکر کنند این وزارتخانه چقدر به افزایش راندمان و اثربخشی دولت در پیشرفت کشور کمککننده است و واسطهای بین فعالیتهای فرهنگی عامه مردم و دولتها شود و اثربخشی فعالیتهای فرهنگی در کشور، در خدمت پیشرفت کشور قرار گیرد.
بسیاری از فعالیتهای فرهنگی که در کشور انجام میشود، مشخص نیست که چه مشکلی از جامعه را برطرف میکند و بعضا مشکل هم ایجاد میکند. بنابراین وزارت ارشاد باید 50 درصد وقت خود را برای اصلاح پیامدهای فرهنگی عملکرد وزارتخانهها و سازمانهای دولتی قرار دهد تا درک فرهنگی آنها بالا رود و 50 درصد وقت خود را برای اصلاح فرهنگ عمومی قرار دهد تا در سازندگی و پیشرفت کشور نفش مؤثرتری ایفا کنند.
اگر چنین وزارت ارشادی ایجاد شد، میتواند در مسائل فرهنگی حلقه وصل بین حوزههای علمیه و دولت و بین دانشگاه و دولت شود. برای نمونه معمولاً در خانوادهها، اختلافات وسیعی بین والدین و فرزندان در مسائل فرهنگی، سیاسی و اعتقادی وجود دارد که موجب ایجاد تنش میشود؛ 110هزار مدرسه در کشور داریم که بعدازظهرها بسته میشوند، لذا نهادی به عنوان وزارت ارشاد لازم است که به این مسائل توجه داشته باشد و با آموزش و پرورش مذاکره کند و تعدادی از کلاسهای خالی را در اختیار بگیرد و از استادهای دانشگاه، حوزههای علمیه و دبیران با سواد استفاده کند تا در وقت خالی خود در دل محلات مختلف انواع خدمات مشاورهای و سایر آموزشهای کیفیت بخش به زندگی ارائه دهند؛ برای نمونه، به خانوادهها مشاورههای خانوادگی، تحصیلی و ازدواج بدهند و باعث تحکیم خانوادهها شوند. وزارت ارشاد فعلی، یک وزارت منفعل و کم خاصیت است و فضای موجود بیشتر خدمتدهنده به عده محدودی از هنرمندان است که نقش سازندهای در جامعه ما ایفا نمیکنند، در حالی که ما به شدت نیازمند حضور همه جامعه هنرمندان هستیم که نقش خود را در سازندگی کشور بشناسند و آثار هنری تولید کنند و با کمک ابزارهای هنری مشکلات فرهنگی خاص هر منطقه و کشور را اصلاح کنند.
اگر این نگرش را پذیرفتیم که قاطبه هنرمندان باید در خدمت تقویت فرهنگ اسلامی و ایرانی قرار گیرند، به این بلوغ میرسیم که هرمدرسه و مسجدی یک سالن سینما داشته باشیم، ظاهر این حرف کمی تند است، چرا که همیشه گفتهایم مسجد، محل عبادت است. از اینکه چرا در این سینما فیلمهای نامناسب تولید میشود، انتقاد میکنیم؛ در حالی که اگر مساجد ما سالن سینما داشته باشد، مردم برای دیدن فیلم با خانواده میتوانند پیاده به سمت سالن سینمای وابسته به مسجد بروند؛ همچنین فیلمساز فیلمی تولید میکند که در کنار مسجد بتواند به نمایش گذاشته شود، پس سینما اصلاح میشود و در خدمت خانواده قرار میگیرد و از این طریق سینما، دینی هم میشود.
چه اقدامات دیگری باید در این بخش رقم بخورد تا شاهد بازنمایی فرهنگ اصیل کشور باشیم؟
اولین اقدام این است این نگاه سنتی بسیار محدودی که رؤسایجمهور و دولتها به وزارت ارشاد دارند، تغییر کند که یک بخشی به مسئولان، بخشی دیگر به نمایندههای مجلس و بخش دیگر به خود وزیر و معاونان او برمیگردد که روح بلند و نگرش وسیعی نسبت به فرهنگ داشته باشند و نسبت به دستگاههای مختلف دولتی مدعی شوند که نقش آنها در فرهنگ چیست و چگونه میتوانند آن را اصلاح کنند؛ این بحث باید در همه سازمانها و نهادهای حکومتی مطرح شود، برای نمونه ویژگیهای منفی و مثبت جوانی که از سربازی برمیگردد، ارزیابی شود که این رسالت وزارت ارشاد است تا در این باره تحقیق و پژوهش کند که سربازان در کنار مسائل مثبت فرهنگی چه آسیبهایی میبینند و اصلاح آن را از نیروهای مسلح بخواهند. همچنین وزارت ارشاد باید کارکرد دانشگاهها در تحولات فرهنگی جامعه را از نظر علمی ارزیابی کند و با وزیر علوم جلسه بگذارد و مثلاً موضوع کاهش وابستگی دانشجویان به وطن را بررسی کند که یکی از عوامل مؤثر در فرار مغزهاست و از آنها درخصوص اصلاح این مورد برنامه بخواهد، همین کار را میتواند برای وزارت آموزش و پرورش انجام دهد و ویژگیهای مثبت و منفی کودکان و نوجوانانی که از مدرسه و دبیرستان فارغالتحصیل میشوند، ارزیابی شود. وزارت ارشاد رسالت تزریق علم و فناوری را در کارکردهای فرهنگی کلیه نهادها و سازمانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه بر عهده دارد، برای اینکه منطقاً هیچ سازمانی چه اقتصادی، چه نظامی و چه بهداشتی ر تحولات فرهنگ بیطرف نیستند و در حال تخریب هستند یا نقش مثبت ایفا میکنند. اگر بخواهیم تمدنسازی اسلامی کنیم، به یک وزارت ارشادی نیاز داریم که روی اصلاح کارکردهای سازنده و مخرب همه سازمانها ونهادها کار کند تا یک تحول در فرهنگ جامعه اتفاق بیفتد.
در حوزه انتخاب افراد برای وزرا به ویژه در حوزههای فرهنگی، آقای رئیسی باید به چه شاخصهها و ویژگیهای فردی توجه کند و اینکه نگاه به یک طیف و جریان خاص باشد یا اینکه باید از افراد توانمند همه گروههای سیاسی استفاده کرد؟
فرهنگ باید بالای سر جریانهای سیاسی باشد؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید نفوذ کلام داشته باشد تا اثربخشی لازم را داشته باشد، علاوه بر انقلابی و متدین بودن، نباید عضو یک جریان سیاسی باشد تا بتواند فراتر از جریانهای سیاسی بیندیشد تا دیدی فراتر از آنها داشته باشد. متأسفانه در این سالهای بعد از پیروزی انقلاب، هر جریانی میخواسته فرد مورد نظر را در وزارتخانه مشغول کند، اما وزارتخانههایی، مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به اینکه تأثیرات سیاسی هم دارند، به این پستها به عنوان طعمه دیده میشود؛ در حالی که باید مستقل از گروههای سیاسی باشند تا فارغ از جناح و جریان عمل کنند. بنابراین برای این وزارتخانهها باید چهرههای فراجناحی، علمی و سیاست فهم، انتخاب شوند که مسائل بلندمدت جامعه را در کنار مسائل کوتاهمدت جامعه ببیند و حل کنند، وگرنه جنس سایر وزارتخانهها خدماتی است و مسائل کوتاهمدت را میبینند. آثار تصمیم برخی وررا مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی در دهههای آینده ظاهر میشود، بنابراین این افراد نمیتوانند به یک جریان سیاسی وابسته باشند و باید فردی باشد که دید بلند و درک عمیقی از تحولات آینده داشته باشند، ضمن اینکه با همه جریانهای سیاسی تعامل مثبت برقرار میکنند، کمی تعدیلکننده درگیریهای جریانهای سیاسی هم باشند.
این پستها میطلبد که افراد قدرت سخنوری، علم، نفوذ کلام و پرونده پاکی داشته باشند تا بتوانند اثرگذاری مورد نظر را داشته باشند تا جامعه آنها را به عنوان یک شخصیت علمی و فردی که عمیق است، بپذیرد. این موارد مسائل مهمی است که در سالهای اخیر نسبت به آنها بیتوجه بودهایم و سال به سال وزرا ضعیفتر شدهاند و مشکلات آن وزارتخانهها نیز افزایش پیدا کرده است؛ به دلیل اینکه رئیسجمهورها دولت خود را چهار ساله میبیند، در ابتدا سراغ تعیین افراد برای سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت، صنعت و کشاورزی میروند و سپس به دنبال فردی برای وزارتخانه آموزش و پرورش و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد میروند و نتوانستهایم وزرای توانمند و قدرتمندی که متناسب با عظمت آن ساختار باشند، پیدا و منصوب کنیم. برای نمونه باید فردی برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب شود که بتواند با هزینه کم آن را مدیریت کند و اعتراض معلمها کم کند و با دید بلند خود، آموزش و پرورش را موتور توسعه و پیشرفت کشور کند. در حالی که این نگاه وجود نداشته و این امور به قدری به حاشیه رفته است که رئیسجمهور وقت ملاقات به وزیر مربوطه را نداده و وزیر مجبور شده از طریق مکاتبه با ایشان حرف بزند که این مسائل مصیبت و نشانه یک فاجعه در مدیریت کشور است.
بنابراین می توانیم بگوییم پایه یک دولت، بحث فرهنگ است و اگر فرهنگ اصلاح نشود، بسیاری از مسائل دیگر نیز درست نمیشود؟
همینطور است؛ الان به این دلیل که به خوبی آموزش و پرورش و دانشگاهها را مدیریت نکردهایم، 40 درصد فارغالتحصیل بیکار داریم و اقتصاد هم بیمار است و همه از رئیسجمهور بعدی حل مشکلات اقتصادی را مطالبه میکنند. ما در یک دور باطل افتادهایم و الان رئیسجمهوری به این راحتی نمیتواند مسائل آموزش و پرورش و آموزش عالی را حل کند. مسائل آموزش عالی که فقط افزایش حقوق استادان نیست، بسیاری از رشتههای دانشگاهی باید تعدیل و رشته دیگر جایگزین آنها شود و باید بسیاری از دانشگاههای ما تغییر کاربری دهند، اما این کار مگر به راحتی عملیاتی میشود؛ چراکه جامعه را آماده این تحول نمیکنند و به لحاظ تنشهای سیاسی این کار را انجام نمیدهند و این روند ادامه پیدا کرده است. جوانها هم به عشق مدرک وارد هر رشته و دانشگاه میشوند و بعد از اخذ لیسانس دیگر سر هر کاری نمیروند و بسیاری از آنها بیکار میمانند. اگر وزرای شجاعی رأس کار نباشند، دولتها و صدا و سیما از این کار حمایت نکنند، نمیتوان این جراحیها را در دانشگاهها ایجاد کرد و وقتی هم انجام نشود، جوانهای کشور قربانی آن میشوند که آثار این قربانیها در دولت بعد مشخص میشود، مثل الان که دولت سیزدهم، دولت را با 40 درصد فارغالتحصیل بیکار تحویل گرفته است که برای کار به دولت فشار آورده میشود. بنابراین به وزرایی نیاز داریم که افقهای 20 ساله را ببیند و تصمیم بگیرند و جراحیهای لازم در آموزش و پرورش، آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام دهند. خبرهای خوشی از انتخاب وزرا به گوش نمیرسد و افراد بعضا ضعیفی در فهرست کاندیداهای وزرا قرار دارند که ما نگران هستیم از این افراد ضعیفِ حرفشنو انتخاب شوند، برای اینکه مطیع و در چارچوبهای فکری ما باشند و این تحولات مورد نیاز اتفاق نیفتد و معضلاتی که در آموزش و پرورش، آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد داریم، همچنان ادامه یابد. اینها نگرانیهای امثال ماست که عمر خود را در کارشناسی این عرصهها گذراندهایم.
اساساً اینکه یک رئیسجمهوری با تیم متفکر خود دور یک میز بنشیند و خود نخ تسبیح باشد، در نظام جمهوری اسلامی گم شده است؛ ما در دورهای رئیسجمهوری داشتیم که گفت وزیری میخواهیم که سرباز باشد و بسیاری از بدبختیها، در همین یک جمله ساده ریشه دارد. رئیسجمهور باید فردی متواضع باشد و انسانهای متفکر، صادق و صریحالهجه را انتخاب کند و فضای تملق از دولت بیرون برود. وزرا با رئیسجمهور علاوه بر رعایت احترام، باید بر سر مسائل مختلف بحث و گفتوگوی علمی کنند و اگر رئیسجمهور تحلیل اشتباهی داشت وزرا به راحتی بتوانند بگویند که تحلیلش غلط است یا اطلاعات غلط به او دادهاند و اینطور نباشد که از مخالفت با او واهمه داشته باشند. در شخصیت اخلاقی جناب رئیسی این آمادگیها را میبینیم، اما نگرانی ما از افراد متملقی است که معمولاً اطراف مقامات جمع میشوند و اجازه نمیدهند ویژگیهای اخلاقی رئیسجمهور نقش سازنده خود را ایفا کند. این مسائل هشدارهایی است که معمولا در این فصلها باید بیان شود که تیم متفکر، توانمند صریحالهجه و با یک نگاههای بلندمدت در اعضای دولت شکل بگیرد و رئیسجمهور نیز فاصله زیادی با وزرا تعریف نکند و معاونان رئیسجمهور نقش هماهنگی و تشکیل یک اتاق فکر به مفهوم واقعی ایجاد کنند.
دردهای مدیریتی در کشور ما هیج جا مورد اصلاح و مداخله قرار نمیگیرد، چرا که اینها وظایف سازمان امور اداری ما است که امروز سیاست زده شده است. لازم است که همه وزرای جدید چند ماهی آموزشهای لازم را ببینند؛ چراکه یک شبه علم طرف بالا نمیرود و باید از تجربیات مدون شده وزرای گذشته استفاده کند و تجربیات و اشتباهات گذشتگان را مرور کنند تا اشتباهات آنها را تکرار نکنند. به همین روی وزرا باید تواضع داشته باشند و توصیههای وزرای قبل را بشنوند و اظهار نظرهای آنها را استفاده کنند که وزرا این تشنگی را باید تا آخر عمر کاری خود حفظ کنند. همچنین باید تیمی از نخبگان به او کمک کنند که با این مصیبتهایی که امروز در کشورداری روبهرو هستیم در این دور، روبهرو نشویم.