صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۵۱۸۸۵

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۲۲ مهر

چرا این‌بار با دفعات قبل فرق می‌کند؟

جعفر بلوری
امروز «جنگ اسرائیل» وارد روز هشتم شد. جنگی که به قول ستون‌نویس وال استریت ژورنال «با جنگ‌های قبلی فرق دارد.» اینکه رژیم صهیونیستی در این جنگ و تا این لحظه شکست سختی خورده است را، همه گفته‌اند و همچنان می‌گویند. اما اینکه «این جنگ قرار است به کجا ختم شود؟» و «آیا کار اسرائیل واقعا تمام است؟» سؤالاتی است که، خیلی‌ها در پاسخ دادن به آنها هنوز تردید دارند و اتفاقا، سؤال بسیاری از مردم در سراسر دنیا نیز هست. در این یادداشت می‌خواهیم به دور از فضاهای هیجانی و تبلیغاتی، به بررسی پاسخ این دو سؤال بپردازیم.
برای یافتن پاسخ‌های این دو سؤال، ابتدا لازم است به طور اجمال هم که شده ببینیم، چرا این جنگ با قبلی‌ها فرق دارد و چرا سؤالی به بزرگی «آیا کار اسرائیل در این جنگ تمام است؟» به اذهان خطور کرده است. صهیونیست‌ها در این جنگ-همان‌طور که خود نیز بارها گفته‌اند- به شکل خجالت‌آور و تحقیر‌آمیزی غافلگیر شده‌اند. تصورش را بکنید، یک گروه مسلح-تاکید می‌شود یک گروه نه یک ارتش- وارد سرزمینی شود که رهبرانش خود را، هم جزو چهار ارتش بزرگ دنیا بدانند و هم جزو بهترین‌ها در حوزه اطلاعاتی و امنیتی. از آن سو، بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی جهان نیز که به شکل نامحدودی حامی آن هستند موجودیت آن را موجودیت خود بدانند و از هیچ کمکی -تاکید می‌شود هیچ کمکی- به آنها دریغ نکنند. این گروه در همان ساعات نخست آغاز عملیات ترکیبی خود 40 کیلومتر به عمق این سرزمین نفوذ کند، همان روز اول هزاران تلفات و اسیر و زخمی بگیرد. کار را به جنگ نامنظم شهری بکشاند و درجه‌داران و ژنرال‌های نام‌آوری را به هلاکت برساند یا از رختخواب‌های اتاق خوابشان و در حالی که شورت پایشان است، بیرون بکشد و....
حقیقتا پیروزی بزرگی است و برای صهیونیست‌ها نیز یک شکست بزرگ و تحقیری بی‌سابقه است. نیست؟ این که می‌گویند مصر از این حمله خبر داشت هم، به احتمال قریب به یقین «حرف مفت»ی است برای کوچک کردن ارزش کار بزرگ اطلاعاتی مقاومت فلسطین. با اطلاع می‌گوییم، جز چند نفر آن هم در سطوح بالای نیروهای حماس و جهاد، هیچ جنبنده‌ای از جزئیات این عملیات خبر نداشت و دقیقا همین «حفاظت اطلاعات بی‌نظیر» از جمله دلایل مهم موفقیت این عملیات است. اگر چه معتقدیم در این‌گونه معجزات نباید، صرفا به تحلیل‌ها و دلایل زمینی اکتفا کرد!
یک دلیل دیگر برای «فرق داشتن این جنگ با جنگ‌های قبلی اسرائیل و فلسطین» مربوط می‌شود به حوزه «رسانه». دیگر نیازی به توضیح این که، بزرگ‌ترین رسانه‌های دنیا زیر نظر صهیونیزم جهانی اداره می‌شود، نمی‌بینیم. یک جست‌وجوی ساده اینترنتی در منابع رسمی، قدرت، نفوذ و تاثیرگذاری صهیونیست‌ها در حوزه رسانه را دستگیرتان می‌کند. فلسطینی‌ها با همان ‌اندک تجهیزات رسانه‌ای خود توانستند، امپراطوری رسانه‌ای صهیونیزم را شکست دهند. این که صهیونیست‌ها همیشه آمار تلفات و خساراتشان را با قدرت رسانه‌ای و روایت و نماد‌سازی سانسور می‌کنند امری است که همه می‌دانند. مقاومت فلسطین (حماس و جهاد اسلامی) این بار در عملیات دقیق خود، علاوه‌بر جنگ سخت، برای جنگ نرم و رسانه‌ای خود نیز برنامه‌ریزی دقیقی داشت. تصویربرداری از جزئیات عملیات‌ها، هلاکت صهیونیست‌ها، به اسیری گرفتن آنها و انتشار همزمان و بعضا «برخط» فیلم‌ها و تصویر‌ها  دیگر چاره‌ای برای صهیونیست‌ها باقی نگذاشت و آنها را - برخلاف میلشان- به تغییر تاکتیک قدیمی‌شان یعنی از «سانسور تلفات» به «مظلوم‌نمایی» واداشت. بنابر این پاسخ این سؤال که، چرا صهیونیست‌ها این بار تلفات خود را سانسور نکردند، این است که «نتوانستند» و عملیات چندوجهی و ترکیبی صهیونیست‌ها در حوزه سخت و نرم، آنها را در عمل انجام شده قرار داد. این دقیقا راز مظلوم‌نمایی آنها و‌گریه‌های مصنوعی و زورکی سخنگوی کاخ سفید است. اینکه یک ‌اشغالگر نقش مظلوم را به خود بگیرد و عده‌ای نیز برای رژیم کودک‌کش اسرائیل فریاد «وا مظلوما» سر دهند نیز خود، موضوعی است که نیاز جدی به بررسی حوزه «قدرت رسانه در تحمیق‌سازی» دارد!
به روندی که این جنگ طی 8 روز گذشته طی کرده است هم اگر توجه کنیم، می‌بینیم، صهیونیست‌ها از «حمله زمینی» و «اعزام ناوها و جنگنده‌های استراتژیک آمریکا» رسیده‌اند به «قتل زنان و کودکان» و ریختن چند ده هزار تن بمب ممنوعه و غیرممنوعه و فسفر سفید بر سر باریکه‌ای که 90 درصد جمعیت دو میلیونی آن، غیرنظامی‌اند! همین دیروز نیز خبرهای زیادی در رسانه‌های دنیا منتشر شد مبنی بر این که، بسیاری از صهیونیست‌ها نتانیاهو را عامل این بدبختی می‌دانند و فشارها برای برکناری‌اش را افزایش داده‌اند. این خود به تنهایی، دلیلی قدرتمند بر شکست صهیونیست‌هاست. 
حالا برگردیم به پاسخ سؤال‌های اصلی این وجیزه. این که این جنگ به کجا خواهد کشید را نمی‌توان به طور دقیق پیش‌بینی کرد اما آنچه مسلم است، حرکت این جنگ به سمت، شهری و فرسایشی‌شدن است. کارشناسان نظامی می‌گویند، اگر طی سه روز، نفوذی‌ها به شهر پاک‌سازی نشوند، به احتمال زیاد این جنگ، فرسایشی و با تلفات بالاو سنگین خواهد شد. احتمال حمله زمینی به غزه نیز وجود دارد اما خود صهیونیست‌ها می‌گویند، تلفات بسیار سنگین‌تری در انتظارشان است ضمن اینکه صدها اسیر در غزه نگهداری می‌شود و در صورت حمله زمینی آنها را باید «مُرده» حساب کنند. چنین تجاوز آشکاری صهیونیست‌ها را در میان دولت‌های حتی غربی هم می‌تواند، تحت فشار بگذارد چرا که غربی‌ها این‌جا دیگر نمی‌توانند از صهیونیست‌ها حتی در ظاهر دفاع کنند. بنابر این پیش‌بینی می‌شود این جنگ، فعلا ادامه پیدا کند و صهیونیست‌ها تلفات بسیار بالایی را متحمل شوند. نکته دیگر این که، این حمله زمینی چه انجام شود چه نشود، کار نتانیاهو تمام است. بزرگ‌ترین شکست اطلاعاتی، نظامی و رسانه‌ای تاریخ نحس اسرائیل در دوره نتانیاهو بر این رژیم تحمیل شده و بعید است این روباه 73 ساله بتواند از این مهلکه جان سالم به در کند. مَخلص کلام این که، به عنوان یکی از دستاورد‌های مقاومت باید عمر سیاسی نتانیاهو را از هم اکنون تمام شده بدانید.
از سوی دیگر با توجه به این که آن ابزارها و نقاط قوت همیشگی رژیم صهیونیستی در این جنگ حالا به پاشنه آشیلش تبدیل شده است (مثل مظلوم‌نمایی با افسانه هولوکاست، توانایی‌های رسانه‌ای، توانایی‌های اطلاعاتی و جنگی) و با توجه به این که مهاجرت معکوس در این رژیم سرعت بی‌سابقه‌ای گرفته و باز هم خواهد گرفت، (که اگر نگرفته بود فرودگاه‌های آن را تعطیل نمی‌کردند!) و با توجه به این که، جبهه‌های دیگر جنگ علیه اسرائیل باز شده (مثل کرانه باختری و از همه مهم‌تر حزب‌الله لبنان و...!) می‌توان پاسخ سؤال دوم را هم حدس زد. اسرائیل را نیز از هم اکنون باید تمام شده دانست. این رژیم حتی اگر در جنایت و کشتار از نرون‌ها و چنگیزها هم جلو بزند-که بعضا زده است- مرگ خود را جلو خواهد ‌انداخت.
وقتی فرد در حل غرق شدن است، برای نجات خود به هرچیزی دست می‌اندازد لذا، صهیونیست‌ها قطعا مثل 8 روزی که دیدیم، دست به هر جنایتی خواهند زد و همین دست و پا زدن‌ها باعث افزایش سرعت غرق شدنش خواهد شد. «نابودی اسرائیل قطعی است» یک شعار تبلیغاتی نیست امری قطعی با دلایل منطقی است. به زور پول و حیله و سلاح و کشتار، نمی‌شود برای همیشه ملت‌‌سازی و کشور‌سازی کرد. پیشنهاد می‌کنیم صهیونیست‌ها همین حالا یک همه‌پرسی در میان ساکنان یهودیِ سرزمین‌های ‌اشغالی برگزار کنند. سؤال هم این باشد: «آیا اگر فرودگاه‌ها و مرزها باز باشد و امنیت‌تان هم تضمین گردد، حاضرید همچنان در اسرائیل بمانید؟» آن وقت است که متوجه خواهند شد، به زور تبلیغ، پول و وعده‌های اقتصادی و امنیتی نیز نمی‌توان کشور و ملت واقعی ساخت، مصنوعی شاید!
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۲۲ مهر
 
فراموشی الگوی پیشرفت
دکتر سید علی علوی 

دغدغه پیشرفت ایران اسلامی برای رهبر انقلاب در تمامی سال‌های رهبری‌شان چنان بوده که آن را می‌توان یکی از کلان پروژه‌های ایشان برای آینده ایران عزیز دانست؛ از چشم‌انداز 20 ساله و ابلاغ اسناد بالادستی تا بیانیه گام دوم، اما بی‌تردید یکی از ساختارمندترین اقدامات ایشان برای ترسیم آینده ایران اسلامی در چشم‌اندازی 50 ساله را می‌توان در تشکیل  «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» در 2خرداد1390 دانست تا به عنوان مرکزی تخصصی متولی تدوین و طراحی سندی جامع و دست‌یافتنی و متناسب با اقتضات تاریخی، آرمان و واقعیت‌ها شود. گرچه تدوین ابتدایی سند مشمول زمانی طولانی شد اما این مرکز بالاخره پس از 7 سال در 22 مهر1397 طی سندی در 10 صفحه و حدود 3500کلمه و در 6 قسمت طرحی را ارائه می‌کند و البته رهبر انقلاب در همان جلسه به مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ماموریت می‌دهند که ظرف 2 سال با فراخون از جامعه نخبگانی سند الگو نهایی شود. متاسفانه در موعد 2 ساله رهبر انقلاب خبری از نسخه نهایی نیست تا این‌که در اردیبهشت 1401 دبیر مرکز در یازدهمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اعلام می‌کند که پیش‌نویس سند پیشرفت اسلامی ایرانی در آستانه نهایی شدن است!
جالب این‌جاست که در سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به تاریخ 7مرداد1402 همان فراخوانی که در 22 مهر 1397 در سایت رهبر انقلاب منتشر شد با عنوان «فراخوان رهبر انقلاب برای تکمیل و ارتقا الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» پس از  حدود 5 سال مجدد بدون هیچ تغییری بازنشر شده است و جالب‌تر و عجیب‌تر این‌که تقریبا در سایت خود مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تقریبا هیچ خبری از سرنوشت نهای سند الگو نیست! در بخش «پرسش‌های رایج» البته در پاسخ به سوال 12 که «الگو چه زمانی به تدوین نهایی خواهد رسید؟» آمده «ان شاء ا... طبق نقشه راه و فرایند طراحی، تدوین، تصویب و پایش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، پیش‌نویس اولیه این الگو در دی‌ماه 1394 تهیه خواهد شد.» از پاسخ این‌طور می توان برداشت کرد که سایت مرکز مذکور از همان اوایل دهه 90 به‌روز رسانی نشده است؛ اما براساس آن‌چه در سایت مرکز مشخص است سندی با عنوان «پیش نویس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» بارگذاری شده که به‌نظر می‌رسد سندی است که تدوین آن به پس از 22 مهر 1397 مربوط است. تفاوت این سند با سند ارائه شده در مهر 1397 آن است که 10 صفحه آن تبدیل به 22 صفحه و از 6 بخش به 8 بخش افزایش یافته و البته در بخش تدبیرها از 56 به 51 تدبیر کاهش یافته است؛ اما آن‌چه از مقایسه دو سند به دست می‌آید این است که همچنان سند آرمانی و بدون واقع‌بینی‌های متناسب با واقعیت‌های داخلی و بین المللی و منطقه‌ای تدوین شده است.
 در واقع، به‌نظر می‌رسد به‌رغم تاکیدات و اهتمامی که رهبر انقلاب درباره مرکزو سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشته‌اند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «این، یک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه اسناد برنامه‌ای کشور و چشم‌انداز کشور و سیاست‌گذاری‌های کشور؛ یعنی حتی چشم‌اندازهای بیست‌ساله و ده‌ساله که در آینده تدوین خواهد شد باید بر اساس این الگو تدوین شود؛ سیاست‌گذاری‌هایی که خواهد شد، سیاست‌های کلان کشور باید از این الگو پیروی کند و در درون این الگو بگنجد» اما می‌توان این‌گونه ادعا کرد الگویی که از منظر رهبر انقلاب قرار بوده مبنای تدوین همه اسناد عالی کشور باشد تقریبا به دست فراموشی سپرده شده است. اینک از فراخوانی که قرار بود 2 ساله به سرانجام برسد 5 سال گذشته اما از «نسخه نهایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» خبری نیست.
در اهمیت ابلاغیه رهبر انقلاب همین بس که بر اساس تکلیف‌های که رهبر انقلاب به ارکان اجرایی و قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری در ابلاغیه 22 مهر1397 داده‌اند این ادعا را می‌توان مطرح کرد که در هیچ ابلاغیه‌ای، رهبر انقلاب این میزان وسیع مطالبه با ذکر جزئیات از سیاست‌گذاران و قانون‌گذاران و مجریان نداشته‌اند. در واقع، اکنون پس از 5 سال از فراخوان و ابلاغیه رهبر انقلاب می‌توان از مخاطبان آن ابلاغیه این مطالبه و پرسش را داشت که چه عملکردی در قبال ابلاغیه و مطالبات رهبری انقلاب داشته‌اید؟
۱- مجمع تشخیص مصلحت نظام طی 5 سال گذشته به چه میزان سند 22 مهر 1397 را به‌عنوان چارچوب بالادستی سیاست‌های کلی مورد ملاحظه قرار داده است؟ و چه پیشنهادهای تکمیلی برای حصول اطمینان از کفایت آن ارائه کرده است؟
۲- مجلس شورای اسلامی با نگاه ملی طی 5 سال گذشته چه نکات ضروری را برای ارتقای سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به‌عنوان سند بالادستی قوانین برنامه‌ای کشور پیشنهاد داده است؟ و چه تمهیداتی را برای تهیه و تصویب طرح‌ها و لوایح برنامه‌ای در چارچوب الگو مقرر ساخته است؟
۳-  دولت فارغ از ملاحظات زودگذر، طی 5 سال گذشته چه میزان سند الگو را از لحاظ قابلیت اجرا و تحول‌آفرینی بررسی کرده ؟ و چه پیشنهادهای عملی برای ارتقای آن را ارائه داده است؟ آیا طی 5 سال گذشته از ذخیره مدیریتی و کارشناسی دولت در مرکز و استان‌ها به این منظور استفاده شده است؟
۴- شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی در حیطه وظایف خود طی 5 سال گذشته چه پیشنهادهایی درباره سند الگو ارائه کرده‌اند؟
۵-  وزارت علوم، شورای عالی حوزه به‌عنوان متولیان دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه آیا این سند را عمیقاً بررسی کرده‌اند؟ آیا پیشنهادهای مشخصی برای ارتقای آن در ترسیم هدف و مسیر پیشرفت کشور ارائه کرده‌اند؟
6-  متولیان اعم از قوای سه‌گانه برای آماده شدن همه‌ دستگاه‌های کشور و کمک عمومی مردم برای اجرای الگو، چه کارهایی طی 5 سال گذشته کرده‌اند تا الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی با مقدمات کافی و سرعت مطلوب آغاز شود و امور کشور بر مدار آن قرار بگیرد؟
7- صداوسیما و دستگاه‌های تبلیغی و اطلاع‌رسانی رسمی کشور، برای این‌که الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و موضوع چشم‌انداز 50 ساله ایران را به یک مطالبه عمومی و عامه فهم تبدیل کنند در 5 سال گذشته چه کرده‌اند؟
8-  مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چرا مطالبه 2 ساله رهبر انقلاب برای تدوین نهایی سند الگو را محقق نکرده است؟ چرا درباره دلایل تاخیر سه ساله هیچ توضیحی نداده است؟ چرا هم اینک یک برنامه زمانی در بررسی نسخه حاضر الگو برای تنظیم و اخذ نظرات و پیشنهادهای تکمیلی و بهره‌برداری و جمع بندی نهایی اعلام نکرده است؟
کوتاه سخن این‌که، آن‌چه از شواهد امر برمی‌آید موضوعی که به‌شدت مورد اهتمام رهبر انقلاب بود به‌گونه‌ای که برای آن ساختاری متمرکز تشکیل داده‌اند و تنها یک ماموریت به آن داده‌اند و همه دستگاه‌ها اعم از مجمع تشخیص مصلحت تا دولت و مجلس و دانشگاه‌ها و حوزه و صداوسیما را متولی پیگیری و تکمیل و نهایی نمودن آن کرده‌اند اینک پس از حدود 12 سال از تشکیل مرکز و 5 سال از فراخوان و ابلاغیه رهبر انقلاب همچنان نهایی نشده است؛ آن‌گونه که از ابلاغیه و زمان‌های تعیین شده برمی‌آید این است که رهبر انقلاب تا مهر 1399 توقع نهایی شدن سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و از ابتدای قرن پانزدهم یعنی آغاز سال 1401 توقع اعمال سند نهایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را در تمامی اسناد بالادستی همچون برنامه‌های 5 ساله داشته‌اند؛ مطالبه‌ای که به‌نظر می‌رسد بر زمین مانده و متاسفانه توسط متولیانی که در بالا ذکر شده به فراموشی سپرده شده است. رخدادی که باید متولیان اعم از مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به‌عنوان متولی اختصاصی تا مجمع تشخیص مصلحت نظام و دولت و مجلس و صداو سیما به‌عنوان مخاطبان ابلاغیه  درباره آن باید پاسخگوی عملکرد خود باشند که برای این مطالبه بر زمین مانده رهبری چه کرده‌اند؟

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۲۲ مهر

 
تله بزرگ غزه برای صهیونیست‌ها
حسن رشوند
طوفان‌الاقصی یک نقطه عطف تاریخی و فصل نوینی در مقاومت فلسطین، بلکه مقاومت جهان اسلام و حتی دنیا است، زیرا مختصات و مؤلفه‌هایی دارد که آن را از دیگر عملیات مشابه در قبل متمایز می‌کند. مقاومت فلسطین با الگو‌گیری از مقاومت لبنان و مقاومت یمن و توجه در آموزه‌ها و عبرت‌های آن جنگ‌ها، به عملیاتی بی‌نظیر دست زد که پیامد‌های آن بر فرض محال اگر غزه را صهیونیست‌ها شخم بزنند و با خاک یکسان هم کنند، ماندگار و به زوال سریع‌تر رژیم غاصب منتهی خواهد شد. 
بهار امسال رسانه‌های صهیونیستی بخش‌هایی از سندی را منتشر کردند که طبق آن مقامات وزارت خارجه این رژیم به افول جایگاهشان در جهان اذعان داشتند. روزنامه هاآرتص که هنوز طعم تلخ شکست سنگین عملیات طوفان الاقصی را نچشیده بود درباره این سند نوشت: «سیاست‌های کابینه نتانیاهو، به‌خصوص در خصوص تغییرات در سیستم قضایی و تندروی اعضای کابینه در ارتباط با فلسطینی‌ها تأثیر منفی در جایگاه رژیم اشغالگر قدس در عرصه جهانی گذاشته است.»
 آلون بن دیوید، تحلیلگر امور نظامی نیز در مطلبی که در روزنامه عبری معاریو منتشر شد، ضمن تأکید بر قدرت مقاومت فلسطین و غزه گفت: «حماس، حزب‌الله و ایران می‌بینند که چگونه دولت [نتانیاهو]در حال برچیدن پایه‌های قدرت اسرائیل است.»
اسرائیل تا قبل از عملیات مقاومت در عمق ۴۰ کیلومتری سرزمین‌های اشغالی در مرز‌های غزه هیچ وقت تصور نمی‌کرد به سرنوشتی گرفتار شود که امروز در میان فراگیرشدن شعله‌های جنگ با غزه یا پذیرش شکست و رایزنی در خاتمه جنگ، مردد بماند. این رژیم نگران است با ادامه کشتار مردم غزه آتش خشم کرانه باختری فوران کند و وضعیت عملیات طوفان الاقصی در کرانه هم تکرار شود و بساط ۷۳ ساله آن‌ها برچیده شود و آن هشدار اولین نخست وزیر این رژیم بن گوریون که گفته بود دولت‌های اسرائیل هیچ گاه نباید بگذارند اولین شکست را اسرائیل تجربه کنند. چراکه اولین شکست، آغازی برشکست‌های آن‌ها و پایان اسرائیل خواهد بود. 
ظهور گروه‌های مقاومت مسلحی مانند عرین‌الاسود از زمان جنگ سیف القدس درکرانه باختری این منطقه را هم به انبار باروت علیه رژیم صهیونیستی تبدیل کرده است. این آن نگرانی است که همزمان با جنگ در غزه، صهیونیست‌ها از کرانه باختری دارند. 
تاکنون رژیم صهیونیستی تلاش زیادی کرده نبرد‌های غزه را از کرانه باختری جدا کند، اما جهاد اسلامی و سایر گروه‌های فلسطینی با هوشیاری و حفظ اتحاد خود در صدد بازکردن جبهه‌های مقاومت فلسطین در شهر‌های کرانه باختری بودند که اولین نشانه‌های آن با عملیات مختلف در شهر جنین پدیدار شد و عملیات پس از آن نشان داد که گروه‌های مقاومت درکرانه باختری مصمم به ادامه همان مسیری هستند که غزه آغازگر آن بوده است. برخی این سؤال را مطرح می‌کنند که چرا با آغاز عملیات طوفان الاقصی، کرانه باختری با همان ظرفیت وارد میدان نشده است؟ غافل از اینکه ورود کرانه باختری با همان حجم برخورد گروه‌های مقاومت از غزه علیه صهیونیست‌ها اولاً امکان پذیر نیست ثانیاً کرانه باختری هوشمندانه توانست با مدیریت جوانان کرانه و فروخوردن خشم انقلابی آنها، رفتار سبعانه صهیونیست‌ها را در غزه به تصویر بکشد و جهان را به رفتار‌های جنون آمیز رژیم صهیونیستی حساس کند تا جایی که امروز سناریوی مظلوم نمایی صهیونیست‌ها شکست خورده و جهان با وجود تبلیغات رسانه‌های امریکایی و انگلیسی در حمایت از صهیونیست‌ها برای قتل عام مردم مظلوم غزه در حال محکومیت این رژیم هستند. 
کسانی که امروز کرانه را متهم به کم کاری می‌کنند به این نکته توجه ندارند که این کرانه همان کرانه‌ای است که فقط در ۲۴ ساعت، شاهد ۷۰ عملیات نیرو‌های مقاومت علیه صهیونیست‌ها در شهر‌های قدس، نابلس، رام الله و جنین بوده است که نشان می‌دهد مسلح شدن کرانه باختری و مقاومت در راستای تحقق آرمان آزادی فلسطین، امروز به یک واقعیت میدانی تبدیل شده است، امر مهمی که پیش‌تر رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید کرده بودند: «من اعلام کردم و قطعاً این خواهد شد که کرانه باخترى هم باید مثل غزه مسلح بشود و آماده دفاع باشد.»
حالا نه فقط مقاومت لبنان و غزه، بلکه کرانه باختری نیز یک ضلع مهم مقاومت در برابر صهیونیست‌ها است. از همین رو است که رهبر انقلاب می‌فرمایند: «اقتدار روزافزون گروه‌های مقاومت در کرانه باختری کلید اصلی به‌زانودرآوردن دشمن صهیونیستی است که این مسیر باید ادامه یابد». 
جبهه مقاومت اکنون با تمام قوت و قدرت، رویکرد مبارزه و جهاد تا آزادی قدس شریف را پیش روی خویش گذاشته و از یک وجب از خاک فلسطین هم عقب‌نشینی نخواهند کرد و به فرمایش رهبر حکیم انقلاب «پیروز نهایی در این کارزار حق و باطل، جز حق نیست و این ملت مظلوم و صبور فلسطین است که سرانجام بر دشمن پیروز خواهد شد». 
اگر مقامات رژیم صهیونیستی کمی عقلانیت به خرج دهند باید در همین‌جایی که گرفتار شده‌اند، جنگ را متوقف و نتانیاهو را عزل کرده و دولت او را منحل کنند و برای آرامش منطقه سریع‌تر اقدام کنند. دولت صهیونیستی می‌داند که نمی‌تواند غزه را اشغال کند، چون با دست خود وارد تله‌ای بزرگ شده است که تیر خلاص را به موجودیت رژیم جعلی خواهد زد لکن بعید نیست پیشروی محدود در منطقه غلاف غزه را در دستور کار خود قرار دهد و پس از تعرض به این منطقه و تخریب و کشتار برگردد تا وانمود کند که کاری کرده است. در این صورت نیز روزگار سیاهی در انتظار صهیونیست‌ها در تمام سرزمین اشغالی خواهد بود و عملاً کرانه غربی به حمایت غزه بر خواهد خاست و جبهه جدید دیگری فراروی صهیونیست‌ها گشوده خواهد شد.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۲۲ مهر
 
حماسه‌ای که تکمیل می‌شود
محمدمهدی ایمانی‌پور
رهبرمعظم انقلاب اسلامی در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیرو‌های مسلح با اشاره به تلاش رژیم‌صهیونیستی برای مظلوم‌نمایی و کمک رسانه‌های استکباری جهان برای القای این موضوع در افکارعمومی جهانیان، فرمودند: «این مظلوم‌نمایی صددرصد خلاف واقع و دروغ است و هیچ‌کس نمی‌تواند از این هیولای دیوسیرت، چهره‌ای مظلوم بسازد.»
درخصوص رویکرد متناقض و عامدانه‌ای که رسانه‌ها و شبکه‌های اطلاع‌رسانی غربی در قبال دو پدیده همزمان یعنی عملیات طوفان الاقصی و بمباران غزه اتخاذ کرده‌اند، نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست این‌که «رسانه» در سال‌های اخیر به یکی از اصلی‌ترین مولفه‌های قدرت در جهان تبدیل شده‌است که می‌تواند با دامن زدن به جنگ شناختی، نوع جدیدی از تروریسم را رقم بزند که نتایج اسفباری را به دنبال خواهد داشت. از زمان تاسیس رژیم نامشروع، جعلی و اشغالگر صهیونیستی در نیمه قرن بیستم تاکنون، جریانات رسمی قدرت رسانه‌ای در غرب، همواره به تل‌آویو وعده داده‌اند که قدرت بازیگردانی و تصویرسازی خود علیه فلسطینیان و مخالفان اشغالگری را به مثابه یک ضمانت اجرایی برای بقای رژیم‌صهیونیستی به‌کار گیرند. این روز‌ها بخش مهمی از قدرت رسانه‌ای غرب که به کمک اشغالگران صهیونیسم درآمده، موجب ظلم مضاعف به مردم مظلوم فلسطین شده‌است؛ جایی که در آن مطالبه فلسطینیان مبنی بر بازگشت به سرزمین خود مصداق «زیاده‌خواهی» به‌شمارآمده و کشتار و نسل‌کشی کودکان‌فلسطینی مصداق «دفاع مشروع صهیونیست‌ها» محسوب می‌شود! 
 
نکته دوم این‌که با وجود جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای علیه فلسطینیان، عملیات طوفان‌الاقصی، نه تنها موجودیت رژیم اشغالگر قدس، بلکه قدرت تضمین‌کنندگی غرب در قبال موجودیت و بقای این رژیم را نیز هدف قرار داده‌است. آخرین نظرسنجی‌ها در اتحادیه‌اروپا و آمریکا، بیانگر افزایش حمایت افکار عمومی از فلسطینیان و محکوم کردن جنایات افرادی مانند نتانیاهو و بن‌گویر است. به عبارت بهتر، پیش‌فرض‌هایی که غرب در تصویرسازی کاذب و القایی خود از منازعه فلسطینیان و صهیونیست‌ها خلق کرده‌بود، اکنون به گونه‌ای آشکار بر هم ریخته است. ابتکار عمل امنیتی و میدانی حماس که در حماسه طوفان‌الاقصی تبلور پیدا کرد، قدرت تصویرسازی غرب را نیز همزمان با زیرساخت‌های تل‌آویو و شهرک‌های صهیونیستی هدف قرار داده‌است.
 
نکته سوم به آینده‌پژوهی نبرد اخیر معطوف می‌شود. با توجه به ادامه تحرکات جبهه مقاومت در عمق استراتژیک اراضی اشغالی و قدرت عملیاتی و نظامی آن، قطعا از این پس رسانه‌های غربی بر میدان نبرد رسانه‌ای علیه مقاومت تمرکز بیشتری خواهندکرد. تشریح ماهوی، تاریخی و مصداقی مسأله فلسطین در گرو اتخاذ رویکردی آفندی و مستمر در عرصه رسانه و تبلیغ است. همان‌گونه که اشاره شد، با توجه به اثبات ماهیت جنایتکارانه رژیم‌صهیونیستی برای افکار عمومی بسیاری از کشور‌های دنیا، زمینه مناسبی جهت تکمیل این عملیات آفندی فراهم شده که نباید آن را از دست داد. روایتگری موثر و صحیح از ماهیت صهیونیسم و جنایات آن و دعوت به بازخوانی تاریخ فلسطین اشغالی، فرامتن و بستر زیست مسموم و پرهزینه تل‌آویو در نظام بین‌الملل را از بین خواهدبرد و شکست میدانی رژیم اشغالگر قدس را با ناکامی رسانه‌ای و شناختی قرین می‌سازد. در چنین شرایطی عقب‌نشینی و قبول شکست، تنها گزینه پیش روی صهیونیست‌ها خواهدبود.
 
نکته آخر به تجربه جمهوری اسلامی در جنگ شناختی جبهه جهانی استکبار در سال گذشته برمی‌گردد؛ آنجا که تجربه کردیم برای شکست هیمنه دشمن، نیاز به حرکت جمعی و همگانی جبهه فرهنگی انقلاب است. تنها در این صورت است که این حماسه تکمیل می‌شود.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۲۲ مهر

اغراق در توان اطلاعاتی اسرائیل

عبدالرضا فرجی راد

برخی در ذهن خود آنقدر نیروی اطلاعاتی اسراییل را بی نقص تصور کرده اند که هر‌گونه ضربه پذیری آنها را باور نمی‌کنند. در حالی که اینطور نیست.این ضعف اطلاعاتی که باعث این فاجعه برای اسراییل شد ارتباطی به موساد که حالا اسم و رسمی برای خود به هم زده ندارد و وظیفه شین بت نیروی اطلاعاتی ارتش و امور داخلی اسراییل بوده که کارش عیب داشته است.

ضمن اینکه در طرف مقابل نیروی اطلاعاتی حزب الله و حماس هم به خاطر ضرباتی که دریافت کرده‌اند روی بخش اطلاعاتی خود کار کرده و حرفه‌ای شده اند. اینکه گفته می‌شود مسئول اطلاعاتی مصر یک هفته قبل به اسراییلی ها اطلاعاتی داده است که در غزه تحرکاتی دیده می شود فکر می کنید گفته است حماس می‌خواهد چند شهرک را تصرف کند و چهار هزار نفر را اسیر و زخمی و بکشد و چند پادگان را خلع سلاح کند و با گلایدر وارد اسراییل شوند؟خیر تحرکات یعنی ممکن است جهاد اسلامی چند تا موشک پرتاب کند.بخش اطلاعاتی مصر در واقع اسراییل را گمراه کرده اند که از اصل واقعه چیزی نفهمند.

این همه سلاح‌های پیشرفته و قطعات برای مونتاژ از کجا وارد غزه شده است به جز گذرگاه رفح که مصر چشم خود را به روی آنها بسته است. نباید نیروی اطلاعاتی اسراییل را آنقدر بزرگ دانست که احساس شود هر موفقیت طرف مقابل باز هم یک بازی نیروی اطلاعاتی طرف اسراییلی بوده است. شاید این ذهنیت ما بر می‌گردد به ترورها و اقدامات آنها که از بعد از جنگ اوکراین به نزدیک به صفر رسیده است.

در واقع نیروی اطلاعاتی اسراییل به تنهایی نمی‌توانسته در داخل منطقه پشت سر هم چنین اقداماتی را انجام بدهد بلکه کشور دیگری که اشراف اطلاعاتی بهتری داشته چون پیشرفت هسته‌ای به نفعش نبوده گرا را می‌داده است. نباید بر اساس ذهنیت گذشته قضاوت کرد. در ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ سرباز اسراییلی به خاطر سرزمین مفتی که گیرشان آمده بود چهار چشمی و ۲۴ ساعته در تانک‌ها و برج‌های دیده بانی همه چیز را نظاره‌گر بودند ولی سرباز امروز اسراییل متفاوت از آن دوران است.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز شنبه ۲۲ مهر

آیا فقط حکومت‌ها استاندارد دوگانه دارند؟

مهرداد احمدی شیخانی
موضع ما درباره استاندارد دوگانه چیست؟ بگذارید همین ابتدای مطلب اشاره کنم که در فرهنگ ما ایرانیان، از همان قدیم برای استاندارد دوگانه ضرب‌المثل داشته‌ایم، ضرب‌المثلِ «یک بام و دو هوا». داستانش را حتما می‌دانید؛ ولی برای آنکه متهم به ترویج آداب خلاف عفت عمومی نشوم، از ذکر داستانش در این یادداشت می‌گذرم. اگر اطلاعی از ماوقع این مثل ندارید، کافی است در گوگل سرچ کنید تا از روایتش مطلع شوید. در هر صورت موضوع استاندارد دوگانه برای ما ایرانی‌ها، موضوع جدیدی نیست و از قدیم در زندگی روزمره‌مان با آن روبه‌رو بوده‌ایم و زمانی که با دوگانگی رفتار روبه‌رو می‌شویم، از مَثل یک بام و دو هوا استفاده می‌کنیم و حالا که یک مقدار مدرن شده‌ایم، عبارت استاندارد دوگانه را به‌ کار می‌بریم که همان یک بام و دو هوای قدیمی خودمان است. و البته بیشتر اوقات وقتی می‌گوییم استاندارد دوگانه، منظورمان بیشتر معطوف به رفتار و موضع‌گیری‌های صاحبان قدرت است؛ اما فقط صاحبان قدرت نیستند که دچار استاندارد دوگانه‌اند و یک بام و دو هوا می‌کنند و تقریبا همه ما چنین هستیم. واقعیت این است که بسته به اینکه علاقه‌مان چه باشد و به کدام طرف ماجرا گرایش داشته باشیم، ما هم دچار استاندارد دوگانه‌ایم. مثال خیلی واضح و روشنش را می‌توان در موضع‌گیری‌های‌مان درباره دو رخداد جنگ اوکراین و حمله حماس به اسرائیل دید. در داستان جنگ اوکراین، تقریبا بسیاری در کشور خودمان و در اکثر نقاط جهان، صاحب موضع بودند؛ موضعی که با یکی از طرفین جنگ همراه بود.

داستان جنگ اوکراین این است که رهبران این کشور در مقابل خواست روسیه که به ناتو نپیوندید، مقاومت کردند و نتیجه آن، حمله روسیه به اوکراین و نابودی بخش بزرگی از زیرساخت‌های این کشور و از دست دادن قسمت‌هایی از سرزمینش بود. کاری به مواضع دیگر کشورها ندارم؛ ولی بسیاری در کشور خودمان با وجود حصول این نتیجه و نابودی بخش اعظمی از آنچه اوکراین داشت و حالا دیگر فاقد آن است، این مقاومت را شایان تقدیر و تمجید دانستند و به‌ویژه بخش درخور‌توجهی از روشنفکران و منتقدان حاکمیت خودمان، در برابر مواضع ضمنی کشورمان در این جنگ، با وجود صدمات کمرشکن بر اوکراین، از رفتار حاکمان این کشور حمایت کردند؛ اما حالا اتفاق دیگری افتاده. ۷۰ سال است که فلسطینیان در آپارتاید اسرائیل اسیرند. بخش بزرگی از سرزمین‌شان را از دست داده‌اند و آنچه برای‌شان مانده، یا در محاصره است یا هر روز در پوشش شهرک‌های جعلی مصادره و تکه‌تکه می‌شود و آخرالامر، حماس به اسرائیل حمله کرده و اسرائیل در جواب و برای انتقام‌‌گیری، آب و برق را قطع، ورود هر نوع دارو و مایحتاج به غزه را ممنوع و ۳۰ درصد این بزرگ‌ترین زندان بی‌سقف جهان را با خاک یکسان کرده و در آستانه لشکرکشی به این زمین سوخته است تا مابقی آنچه را باقی مانده، نابود کرده و آنان را که هنوز زنده مانده‌اند، بکشد. در‌این‌میان آنها که در کشورمان، تا دیروز یا به نفع اوکراین یا به نفع روسیه موضع می‌گرفتند، این بار چه واکنشی نشان می‌دهند؟ آنانی که رفتار حاکمیت اوکراین را نابخردانه و غیرمسئولانه و سبب‌ساز نابودی این کشور می‌دانستند، رفتار حماس را می‌ستایند و آن را قهرمانانه توصیف می‌کنند و برعکس، آنهایی که تا دیروز از شجاعت رهبران اوکراین داد سخن می‌دادند و زلنسکی را می‌ستودند، در اینجا رفتار حماس را نابخردانه و غیرمسئولانه می‌خوانند و بر این باورند که حماس، نسنجیده و بدون دخیل‌کردن سرنوشت مردم در نتیجه کار، فقط باعث بدبختی بیشتر مردم غزه شده است و آن پیروزی که از آن دم زده می‌شود، حاصلی غیر از رنج و محنت بیشر برای مردم ستم‌دیده غزه ندارد.

حال درباره کنشگران دو سوی ماجرا چه باید گفت؟ بالاخره مقاومت در مقابل تجاوز، شرافتمندانه است یا نابخردانه؟ آیا اگر یک سوی ماجرا روسیه باشد، بد است و اگر در جای دیگر اسرائیل و غرب قرار گرفته باشد، خوب می‌شود و برعکس؟ آخر چطور می‌شود که یک عمل واحد در دو جای جهان رخ بدهد و یک بار آن را ستایش کنیم و دفعه بعد که افراد دیگری همان کا را کردند، آن را نکوهش کنیم؟ اگر تجاوز به سرزمین دیگران بد است، همیشه بد است و اگر مقاومت، حتی به بهای کشته‌شدن و نابودی، خوب و شرافتمندانه است، همیشه خوب و شرافتمندانه است؛ اما واقعیت این است که اکثر ما دچار استاندارد دوگانه‌ایم و برای‌مان فرق می‌کند که یک رفتار واحد از طرف چه کسی و در مقابل چه کسی انجام شود. اگر کسی را که می‌پسندیم، در مقابل آن کسی که نمی‌پسندیم مقاومت کند، کاری قهرمانانه و شرافتمندانه کرده و اگر آن را که نمی‌پسندیم در مقابل آن کسی که می‌پسندیم چنین کرده باشد، عملی نابخردانه و غیرمسئولانه انجام داده است.

روزنامه وطن امروز

توفانی که تاریخ را تغییر می‌دهد
علیرضا حجتی
عملیات خیره‌کننده «توفان الاقصی» به اندازه‌ای تاریخی بوده است که این امکان مفهومی را ایجاد کند که بر اساس آن غرب آسیا را به قبل و بعد از خود تقسیم کند.
حوادثی که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کنند دارای بعد غافلگیری هستند؛ روندها را دگرگون می‌کنند و خود به نقطه مبدا حوادث آتی تبدیل می‌شوند. ویژگی دیگر این اتفاقات تاریخی این است که تمام پیش‌فرض‌های تثبیت‌شده را برهم می‌زنند و مسیر تحولات را تغییر می‌دهند.
تمام جنگ‌های اسرائیل با اعراب در قرن بیستم چنین مختصاتی داشت و سرنوشت خاورمیانه را برای چند دهه عوض کرد. در جنگ 6 روزه سال 1967 اسرائیل توانست صحرای سینا از مصر، کرانه باختری از اردن، بلندی‌های جولان از سوریه، همچنین نوار غزه را که در کنترل مصر بود به اشغال درآورد. نتیجه این اتفاق کوچک‌تر شدن فلسطین و وارد آمدن یک ضربه کاری بر آرمان آزادی فلسطین و به منزله پایان همه امید و آرزوهای ناسیونالیستی بود که طی یک دهه و پس از انقلاب‌های عربی بویژه روی کار آمدن «افسران آزاد» به رهبری جمال عبدالناصر در اذهان مردم فلسطین و منطقه نقش بسته بود.
3 سال بعد از شکست در جنگ 6 روزه، رهبر کاریزماتیک مصری‌ها و همه اعراب از دنیا رفت و تحقیر اشغال صحرای سینا با مردم مصر باقی ماند. جنگ یوم کیپور هم اگرچه با غافلگیری بزرگ صهیونیست‌ها آغاز شد ولی در ادامه، بی‌تدبیری جنگی و اشتباهات مرگبار «محمد انور سادات» رئیس‌جمهور مصر در جریان این جنگ خیال اسرائیلی‌ها را از تبدیل شکست به پیروزی راحت کرد. ویژگی آن جنگ این بود که مصر را به طور کامل از صحنه نبرد خارج و به نخستین کشور عربی تبدیل کرد که در معاهده کمپ دیوید، موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. حمله سال 1982 اسرائیل به جنوب لبنان هم با هدف اخراج مبارزان فلسطینی جنبش فتح از این کشور، با انتقال آنها به تونس و دور شدن از جغرافیای قدس، نفس مبارزاتی فلسطین و رهبر ساف، یاسر عرفات را برید؛ اتفاقی که در نهایت به روند مذاکرات صلح مادرید و سپس صلح اسلو انجامید؛ پیمان فاجعه‌باری که حکم به تایید اشغال80 درصد فلسطین توسط عرفات می‌داد. 20 درصد باقیمانده فلسطین هم به چند «کانتون» تبدیل می‌شد و خبری از بازگشت آوارگان فلسطینی هم نبود. پیمان اسلو به قدری فاجعه‌بار بود که عرفات، این ««مبارز خسته» را هم آشفته کند.
عملیات توفان الاقصی مانند جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی با حزب‌الله لبنان، مواردی هستند که این پیچ تاریخی را تغییر داده و جهت تاریخ را علیه اسرائیل رقم زدند. به همین خاطر است که رژیم اشغالگر هرگز مشابهتی با قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نخواهد داشت. این برای نخستین ‌بار است که اسرائیل باید در سرزمین‌های اشغالی بازدارندگی ایجاد کند. موازنه در فلسطین اشغالی شاید برای همیشه تغییر کرده است.
اسرائیل برای نخستین بار در تاریخ نامشروع خود نه در قلمرو بیرونی سرزمین‌های اشغالی فلسطین که در داخل عمق خاک اشغالی می‌جنگد‌. این اتفاق نه در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷، نه در جنگ ۱۹۷۳ یوم کیپور با مصر و سوریه و نه در سال ۱۹۸۲ در جریان پیشروی ارتش صهیونیستی در خاک لبنان، هرگز رخ نداده بود.
۵ دهه بعد از 6 اکتبر 1973 و غافلگیری بزرگ اسرائیل در جنگ «یوم کیپور» تاریخ دوباره برای رژیم صهیونیستی این بار در 7 اکتبر تکرار شد تا این ماه برای اسرائیل نه یادآور «عید آمرزش»، بلکه نشانه یک کابوس ابدی و کیفری دائمی باشد. سردمداران اسرائیلی هنوز در شوک این رسوایی امنیتی - نظامی به سر می‌برند و شاید دیگر هرگز نتوانند بی‌آبرویی و اعتبار ازدست‌رفته خود را در عملیات «توفان الاقصی» جبران یا حتی اندکی از آن را ترمیم کنند، حتی اگر دیوانه‌وار به نوار غزه حمله و این باریکه را با خاک یکسان کنند یا همانطور که بنیامین نتانیاهو وعده داده غزه را نابود کنند!
یک هفته پس از عملیات مقاومت فلسطین در عمق سرزمین‌های اشغالی، جهان همچنان مبهوت این اتفاق است؛ موضوعی که جامعه جهانی پیش از توفان الاقصی مشاهده کرد چه بود؟ جهانیان به تماشای نخست‌وزیر رژیم صهیونیست در مجمع عمومی سازمان ملل مشغول بودند که مشغول نقاشی نقشه جدید خاورمیانه بود. در این خاورمیانه تمام فلسطین از جمله کرانه باختری به اسرائیل ضمیمه شده بود اما کمتر از ۲۰ روز بعد، اسرائیل خود تماشاگر یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های تاریخی خود بود. برای صهیونیست‌ها این یک لحظه سوررئال و حتی فراتر از غافلگیری است.
درست لحظاتی که بنیامین نتانیاهو در سازمان ملل مشغول ترسیم غرب آسیای جدید روی کاغذ بود که به گمان او پس از عادی‌سازی رابطه با عربستان سعودی ایجاد می‌شد، رزمندگان مقاومت مشغول طراحی پیشروی در سرزمین‌های اشغالی به اندازه 3 برابر مساحت نوار غزه بودند. در همین لحظه است که خاورمیانه جدید و واقعی روی زمین متولد می‌شود نه با ماژیک رنگی نتانیاهو روی یک مقوا!
غرب آسیا امروز صحنه نبرد دستورکارهاست. برای ناظران سیاست بین‌الملل دیگر جای شک و شبهه‌ای باقی نمانده است که کدام دستورکار در منطقه تفوق دارد و کدام نظم است که روندهای سیاست خارجی و امنیتی - سیاسی را در منطقه سامان می‌دهد. قدرت‌های جهانی هم رفته رفته به این امر پی برده‌اند؛ روسیه و چین زودتر و آمریکا کمی دیرتر متوجه شدند بدون محور مقاومت هیچ برنامه و دستورکاری در منطقه پیش نخواهد رفت و عملیاتی نخواهد شد. بیش از ۳۰ سال است که رژیم صهیونیستی آرزوهای خود در تحقق «خاورمیانه جدید» مطلوب نظرش را نقش می‌زند. چه آن روزی در دهه ۹۰ میلادی که شیمون پرز کتاب خود با نام «خاورمیانه جدید» را نوشت، پس از آنکه موفق شده بود در «اسلو» یاسر عرفات را به میز مذاکره و صلح با اسرائیل بکشاند تا رهبر ساف حکم تایید بر اشغال  اراضی فلسطین توسط صهیونیست‌ها بزند تا صرفا بتواند چند سال آخر عمر غزه را ببیند و از دنیا برود، چه آن روزی که صهیونیست‌ها پس از اشغال افغانستان و عراق توسط ایالات متحده و پهن شدن بیش از ۲۰۰ هزار نظامی آمریکا در منطقه، جنگ ۳۳ روزه با حزب‌الله لبنان را با اسم رمز «خاورمیانه بزرگ» آغاز کردند، صهیونیست‌ها همین رویا را در سر می‌پروراندند. با ناکامی در ۲ پروژه قبلی، صهیونیست‌ها با دست و پا کردن توافقات «آبراهام» همچنان در همین سودا به سر می‌بردند. روزهایی که اسرائیل ترتیبات آبراهام را در نشست نقب با حضور وزرای خارجه ۴ کشور عربی جشن می‌گرفت، تصور هم نمی‌کرد همه این دستاوردها به زودی با تحولات پسینی در منطقه که اوج آن پیشقدمی ریاض به ازسرگیری روابط عربستان سعودی با ایران بود، کاملا رنگ ببازد. نخست‌وزیر اسرائیل گفته است که خاورمیانه را تغییر خواهیم داد. نتانیاهو دروغ نمی‌گوید؛ او احتمالا با یک ماژیک و یک مقوا مشغول نقاشی یک خاورمیانه جدید است.
روزنامه رسالت

غزه ۲۰۲۳ همان لبنان ۲۰۰۶ است

سید محمد بحرینیان

صاویری که از نوار غزه مخابره می‌شود بسیار دردناک است اما ترسناک نیست. دستگاه جنایتکار صهیونیسم، عملا نسل‌کشی تدریجی غزه را متوقف کرده و یاد روزهای قانا و دیریاسین و صبرا و شتیلا را زنده کرده است. شاید برخی از حامیان طرف مظلوم و علاقه‌مندان به مقاومت، به این تردید افتاده باشند که آیا واقعا عملیات ۱۵ مهرماه به این‌همه تحمل جنایت و مصائب آن می‌ارزید. این سؤال، چون آینده و اراده ادامه نبرد را ترسیم می‌کند حتما باید پاسخ داده شود.

یک. مطلبی از یکی از رهبران مقاومت فلسطین منتشرشده که «ما تصمیم گرفته‌ایم به‌جای هرروز مردن، یک‌بار بمیریم.» این راهبرد اساسی مقابله با ستم سازمان‌یافته و اشغال است. غزه، ۱۶ سال است که در شدیدترین محاصره قرارگرفته و در این ۱۶ سال، چند مرتبه هم جنایاتی همچون جنایات این روزها را تجربه کرده است. این روند قرار است تا کی ادامه پیدا کند؟ اگر امروز مقاومت نشود، فردا سخت‌تر خواهد بود.

دو. در تاریخ جنگ‌های رژیم غاصب و حزب‌الله لبنان، سخت‌ترین جنگ، آخرین جنگ است. جنگ سال ۲۰۰۶ که حزب‌الله، پیروزمندانه آن را ۳۳ روزه می‌نامد، شدیدترین جنگ میان آن دو است. آن سال هم، ارتش اسرائیل رکوردهای وحشی‌گری را همچون امروز جابجا کرد اما حزب‌الله ایستاد و مقاومت کرد. هرچه از جنگ گذشت، حجم جنایت بیشتر شد و درنهایت هم با ابرفاجعه روستای قانا جنگ به پایان رسید، اما مقاومت آن روزهای حزب‌الله، سطحی از بازدارندگی به وجود آورده که پس‌ازآن، تهاجمی به وقوع نپیوسته و تخاصم مرزی و تبادل آتش، سقف تحرک صهیونیست‌ها بوده است. ماجرای امروز غزه، دقیقا ماجرای ۱۷ سال پیش جنوب لبنان است. آن جنگ هم با پیش‌دستی و عملیات حزب‌الله لبنان شروع شد. صهیونیست‌ها اعلام کردند که درسی فراموش‌نشدنی به لبنان خواهند داد و تا خلع سلاح کامل حزب‌الله پیش خواهند رفت. لبنان تلفات زیادی هم داشت اما ایستاد، حملات موشکی و زمینی خود را ادامه داد و دنبال میانجی برای پایان جنگ نگشت. این اسرائیل بود که طاقت ادامه نداشت و کوتاه آمد و با وساطت این‌وآن، سعی در پایان جنگ داشت. نتیجه هم این شد که پس‌ازآن تاریخ تا به امروز، حمله به لبنان دیگر گزینه روی میز هیچ مقام اسرائیلی نبود. 

درواقع آسمان بیروت زمانی همچون غزه، جولانگاه هرروزه جنگنده‌های مهاجم بوده و حتی مشهور بود که خلبان‌های صهیونیست، برای تفریح هم که شده گاهی بالای سرخانه‌های بیروت چرخی می‌زنند، ولی با پیمودن مسیر جنگ و مقاومت، دیگر حسرت پرواز در آسمان بیروت، سال‌هاست به دل خلبانان جانی جنگنده‌های دشمن مانده است.

سه. چرا امروز فلسطین این‌قدر محکم زیر ضربه و چکمه است؟ چون دیروز مقاومت محکمی نداشته و اگر امروز هم مقاومت نکند، فردا باید بیشتر منتظر ضربه باشد. این یعنی جنایات امروز دو مسئول دارد، اول رژیم غاصب صهیونیستی است و دوم همه‌کسانی که پیش‌ازاین سازش کرده‌اند. مردان و زنان امروز هم اگر بخواهند شریک مصائب فردا نباشند، باید سازش را کامل کنار بگذارند که گذاشته‌اند.

چهار. باید دانست که ادامه این جنگ، به‌مراتب برای جریان مقابل سخت‌تر است. کافی است جریان مقاومت چند هفته دوام بیاورد و به حملات خود ادامه دهد. طرف اسرائیلی به دو دلیل به‌شدت شکننده است، اول این‌که به‌عکس غزه، سرزمین‌های اشغالی با این سطح از شرایط جنگی تطابق ندارد و از تعطیلی مدارس وادارات، لغو پروازها، شرایط ناامن و صداهای ممتد آژیر هشدار به‌شدت به وحشت می‌افتد. دوم آن‌که اسرائیلی‌ها ریشه‌ای در این سرزمین ندارند و با حاد شدن اوضاع، مهاجرت معکوس به کشورهایشان یک گزینه محتمل است. اسرائیل تاب مقاومت ندارد. طرف اسرائیلی به‌شدت دروغ‌گو و نیرنگ‌باز است و هرقدر اعلام کند آماده یک جنگ طولانی و سراسری است، در پستو بیشتر به دنبال میانجی و راهی برای پایان جنگ است. ادامه این مقاومت، قطعا بازدارندگی و امنیت بسیار مؤثری برای مردم غزه به بار خواهد آورد.

پنج. از جنگ روانی و هجوم تبلیغاتی و فریاد قدرت‌های جهانی نباید ترسید. در سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۶ میلادی هم حزب‌الله شرایط مشابهی تجربه کرد، با این تفسیر که جبهه مقابلش گسترده‌تر و جبهه دوستان و حامیانش کوچک‌تر از فلسطین امروز بود. امروز، صدای حمایت رسمی از مقاومت ملت فلسطین، از لبنان و سوریه و ایران و عراق و یمن و برخی کشورهای دیگر به گوش می‌رسد. بنا به مشاهدات رسانه‌ای، در بعد غیررسمی هم توجه بسیاری از ملت‌ها به مظلومیت فلسطین است و از همه مهم‌تر این‌که قدرت الهی نیز همراه مظلوم مجاهد و قائم است.درواقع باید تأکید کرد که عملیات روز ۱۵ مهر و تداوم آن از سوی مقاومت، به دلایل متعدد منطقی و بر اساس تجربیات مشابه، اقدامی کاملا اصولی و تنها راه نزدیک شدن به پایان ظلم است. از تهدید سایر کشورها ‌و هشدارهای نمایشی هم نباید ترسید. فضای این روزها و شدت یافتن جنایات در غزه، به‌شدت متأثرکننده و دردناک است اما جایی برای ترس نیست. باید یقین داشت که راه درست همین است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات