تحریمهای اقتصادی و نقش آن در اقتصاد ایران موضوعی است که هر از چند گاهی سیاستمداران و همچنین فعالان و استادان حوزه اقتصاد درباره آن اظهار نظر کرده، حتی با الفاظی تحریککننده دیگران را به تحلیل غلط شرایط اقتصادی متهم میکنند. ولی آیا تحریمها آنگونه که عدهای میگویند[...]
تحریمهای اقتصادی و نقش آن در اقتصاد ایران موضوعی است که هر از چند گاهی سیاستمداران و همچنین فعالان و استادان حوزه اقتصاد درباره آن اظهار نظر کرده، حتی با الفاظی تحریککننده دیگران را به تحلیل غلط شرایط اقتصادی متهم میکنند. ولی آیا تحریمها آنگونه که عدهای میگویند، تأثیری بر اقتصاد ایران ندارد، آیا تحریم نعمت است یا اینکه تحریم اقتصادی عامل بسیاری از مشکلات اقتصادی در جامعه ماست؟ نقش مسئولان و مدیران حوزه اقتصاد در کجای این موضوع تعریف میشود؟
ریشه این اختلاف در نگرش افراد به اقتصاد است، زمانی که برخی از اقتصاددانان بدون تکیه بر مبانی انقلاب و دین و حتی سیاست، اقتصاد را صرفاً مبتنی بر آموزههای اقتصادی غرب تحلیل میکنند، تنها چیزی که از تحریم میفهمند، آثار زیانبار آن است، هزینه تولید بالا میرود، قدرت رقابت کم میشود، سرمایهگذاری خارجی و داخلی به شدت کاهش پیدا میکند و...؛ این افراد نمیتوانند تحلیل کنند که تحریم میتواند موجب پیشرفت شود، از نظر آنها پیشرفت نظامی ایران در حالی که شدیدترین تحریم نظامی و تسلیحاتی را داشتهایم، غیر ممکن است و در حال حاضر هم که این پیشرفتها را میبینند، در این حوزه ورود نمیکنند؛ چون تفکر ما میتوانیم در اذهان آنها جایی ندارد. این افراد درک صحیحی از سیاست نیز ندارند، زیرا نمیتوانند جنگ اقتصادی را در موضوعات سیاسی و امنیتی تحلیل کنند و حدود و ثغور جنگ را محدود در حوزه مسائل اقتصادی میبینند و لذا فکر میکنند که عدهای کاسب تحریم در داخل کشور به تحریمها دامن میزنند.
از طرفی عدهای تحریمها را بیتأثیر تحلیل میکنند. این افراد از نگاه مدیریت راهبردی به تحریمها نگاه میکنند. در مدیریت راهبردی غایت و هدف اصلی در لایه پیامدها تحقق پیدا میکند؛ ولی آثار و نتایج در لایههای پایینتر نیز به وقوع میپیوندد که باید آنها را مدیریت کرد. تحریمها در غایت خود به دنبال این بودند که سه چیز را به صفر برسانند: فروش نفت ایران، سرمایهگذاری خارجی و ارزش پول ملی؛ که در هیچ یک از این موارد موفق نشدند و از این رو میتوانیم بگوییم تحریمها اثری نداشت؛ یعنی نتوانست اینها را به صفر برساند و در پیامد اصلی نتوانست اراده ملت و نظام ایران را تغییر دهد، اما آثار و نتایجی آشکار در فرآیندهای اقتصادی به همراه داشت که تمرکز گروه اول روی آن است و البته گروه دوم منکر آن نیستند، ولی در یک نگاه کلان قائل به این هستند که باید آنها را مدیریت کرد.
از نظر افرادی که راهبردی فکر میکنند، تحریمها میتواند فرصتی باشد تا فعالان اقتصادی و مسئولان به تکاپو بیفتند و خود را قوی کنند. برای نمونه، در سایه این تحریمها برای حفظ ارزش پول ملی مرکز مبادله ارز و طلا در کشور ایجاد شد که مبنای قیمتگذاری ارز را از بازار سلیمانیه در عراق به تهران منتقل کرد. این اتفاق به معنای استفاده از فرصت تحریم برای اصلاح فرآیند نرخگذاری ارز بود و شاید بتوان گفت در حالت عادی مسئولان چنین اولویتی نداشتند. این اصلاح به قدری مهم بود که توانست برخلاف خواست آمریکاییها ثبات نرخ ارز را در سال جاری به همراه داشته باشد. منظور از فرصت تحریم چنین اتفاقاتی است که در سطح کلان رخ میدهد. برخی برای جلوگیری از سوءاستفاده از واژه فرصت و تهدید در نگاه راهبردی برای توصیف این موضوع از واژه نعمت استفاده میکنند و منظور همان فرصتهای نظام در دوران تحریم است.
در همین مثال تحریم دلار و سوئیفت که یکی از شدیدترین تحریمهای علیه ملت ایران بود، دشمن نتوانست به اهداف خود برسد و لذا اگر بگوییم تحریم تأثیری نداشته است، حرف کاملاً درستی است؛ ولی از طرفی اگر کسی بیاید آثار و نتایج تحریم دلار و سوئیفت را طی چند سال گذشته بررسی کند، با توجه به خسارتهایی که به فعالان اقتصادی و به ویژه تولید وارد شده، مدعی میشود تحریمها مؤثر بوده است و بین این دو نگاه تناقضی نیست؛ ولی این دو نگاه وزن یکسانی ندارند.
سخن پایانی اینکه عدهای با فرافکنی و اتهامزنی و بازی با الفاظ و مثلاً گفتن این اصطلاحات که تحریم فرصت است، اما نه برای نظام، بلکه برای کاسبان تحریم، یا متهم کردن سیاستمداران و مسئولان به فهم نادرست از اقتصاد به دلیل آثار آشکار تحریمها در حوزه اقتصاد، سعی میکنند بر عملکرد گذشته خود و همفکرانشان سرپوشی بگذارند؛ اینها ذهنهای عقبماندهای هستند که توان تحلیل پیشرفت ندارند و صرفاً علم را در چارچوب تکرار نظریات غربی قبول دارند. بنابراین، میتوان گفت کسانی که اندیشمندان راهبردی در خنثیسازی تحریمهای اقتصادی را به عقبماندگی ذهنی متهم میکنند، خود در دام ذهنهای عقبمانده خود در اقتصاد سیاسی هستند.