شاهد هستیم که روز به روز میزان بحران و تنشها در منطقه و جهان افزایش پیدا کرده و معادلات منطقهای و بینالمللی پیچیدهتر از گذشته شده است. پروندههای باز و ناتمام جنگ روسیه و اوکراین، جنگ غزه، نبرد دریایی حوثیهای یمنی و ... همگی از جهانی آشفته و به واقع پر تنش خبر میدهد. در این میان، هم ایالات متحده و هم جمهوری اسلامی ایران دو بازوی تعدیلکننده شرایط شناخته میشوند که با دو گفتمان متناقض و رو در رو در مقابل هم ایستادهاند. گفتمان جمهوری اسلامی ایران که مقاومت و تمدنسازی نوین اسلامی است و در مقابل تمدن لیبرال دموکراسی غرب به سرکردگی ایالات متحده قرار دارد؛ اما کاهش تنش این دو زمانی میسر میشود که حداقل بر سر کاهش تنشها با یکدیگر وفاق داشته باشند. موضوعی که در متن مقاله اخیر رئیسجمهور پزشکیان نیز بر آن تأکید شده بود. پزشکیان در مقاله منتشر شده در روزنامه «تهران تایمز» خطاب به غرب و آمریکا گفته است که امروز ضرورت دارد تا به منظور کاهش تنشها همه طرفین با عقلانیت تام نسبت به معاهدههایی که امضا کردهاند، مقید باشند؛ چرا که اولین اصل عمل بیقید و شرط بر هر گونه توافق و معاهدهای است. موضوع بعدی که مورد تأکید رئیسجمهور پزشکیان بود، بحث پذیرفتن ایران با همه جوانب و ابعاد آن است. چنانچه در پایان این مقاله، دکتر پزشکیان خطاب به غرب و آمریکا نوشته است غرب و آمریکا باید حقیقت ایران را بپذیرند و از تشدید تنشهای موجود پرهیز کنند؛ اما پذیرش ایران در نگاه غرب و آمریکا به چه نحوی است؟
پاسخ این است که اساساً غرب و آمریکا دو نوع رویکرد یا نگاه نسبت به پذیرش حقیقت ایران دارند:
ایران به منزله یک دولت یا رژیمی که در نظام بینالملل نقش مخرب دارد و باید از بین برود. بنابراین، در ادبیات خود نیز مدام از واژه «تغییر رژیم» (Regime Change) استفاده میکنند. هنوز یادمان نرفته است که «جان بولتون» نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل متحد در پاسخ به اینکه برجام آینده روابط ایران و آمریکا را به کجا میبرد گفت: «انقلاب اسلامی ایران نباید به جشن چهلسالگیاش برسد. بنابراین، در این رویکرد هدف علنی و عملی تغییر رژیم است و طبیعتاً به کاهش تنشها میل و رغبت چندانی وجود ندارد؛ بلکه به دنبال کنترلگری رفتار و سیاستهای ایران از طریق فشار همهجانبه روی آورده شده است. در میان دو حزب بزرگ آمریکا (دموکراتها و جمهوریخواهان) نیز نظر جمهوریخواهان بیشتر میل و رغبت به این رویکرد دارد.»
در این رویکرد بر این موضوع که ایران نقش مخرب در رابطه با گسترش تفکر و هژمونی ایالات متحده دارد، صحه گذاشته میشود؛ اما حقیقت ایران به عنوان یک کشوری که توانمند است و قدرت دارد نیز پذیرفته میشود و بنابراین نه به دنبال حذف یا تغییر رژیم، بلکه به دنبال همکاری با آن هستند. در این رویکرد هدف غایی دوباره تغییر رژیم است؛ اما با توجه به توانمندیهای رژیم و قدرت آن، این عمل حداقل در کوتاهمدت غیر قابل دستیابی برآورد میشود و بنابراین به دنبال کاهش تنشها و همکاری و کنترل مسالمتآمیز روابط با آن هستند. بنابراین، در این نوع نگاه دو طرف به پای میز مذاکره میآیند و توافقنامهای همانند برجام از سوی دو طرف امضا میشود. هر چند ایران و حاکمیت آن کاملاً نسبت به کینهتوزیهای آنها آگاه است و میداند در صورتی که مؤلفههای قدرت خود را از دست بدهد، ممکن است با خطر موجودیتی از سوی غرب و آمریکا روبهرو شود.