تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۲:۲۲  ، 
کد خبر : ۹۵۸۵۷

نگاهى بر الگوى ظهور مسالمت آمیز چین

کسری صادقی‌زاده مقدمه: هر روزکه به عمر پربرکت جمهورى اسلامى ایران اضافه مى گردد ،همچنان بر قدرت سخت و نرم این نظام افزوده مى گردد،مسئله قدرتمند گشتن یک کشور آن هم از نوع مدل ایرانى آن با اندیشه انقلاب اسلامى موجب گردیده تا حساسیت نظام بین الملل نسبت به ایران افزایش یاید و قدرتهاى جهانى و منطقه اى که خواستار حفظ وضع موجود و ثبات در جایگاه کنونى خود مى باشند به طور خودکار بر ایران فشار وارد سازند تا توازن موجود قوا را به نحوى حفظ نمایند،چراکه از زمان برگزارى کنگره وین در 1815ابرقدرتها به این نتیجه رسیده اند که براى جلوگیرى از برهم خوردن توازن قوا بایستى اختلافات خود را هرچند هم که ریشه اى باشد کنار بگذارند و براى حفظ جایگاه خود به ائتلاف سازى‌هاى مقطعى با یکدیگر روى بیاورند. اتحاد سازى هاى ما بین روسیه ،چین،انگلستان ،فرانسه و امریکا در طول جنگهاى اول و دوم جهانى خود گویاى این امر است که با اینکه در 1917 در روسیه انقلاب بلشویکى رخ داده بود و خطر شیوع کمونیسم ،اروپاى غربى و مخصوصا انگلستان را را به زانو دراورده بود و به همین علت بود که انگلیسى ها از حزب ناسیونال-سوسیال آلمان حمایت کردند تا از آن به عنوان سد در برابر روسیه استفاده کنند،اما با روزافزون گشتن قدرت حزب نازى و ظهور فاشیسم به رهبرى آدولف هیتلر انگلستانى را که به نوعى در بالا آمدن وى سهیم بودوادار کرد (پس از عهد شکنى هیتلر در 1941 در عملیات بارباروسا بر علیه شورى على رغم بستن پیمان عدم تعرض بین آلمان و روسیه ریبن تروپ-مولوتف) بى هیچ تردیدى به سمت روسیه بشتابد و با انجام پروژه ائتلاف سازى بین آمریکا ،روسیه و انگلستان به نبرد با این قدرت نو ظهور و متحدانش بشتابند و این یعنى ایجاد ائتلاف مقطعى براى حفظ توازن قوا و نیز شاهد بودیم که چگونه پس از اتمام جنگ اختلافات گذشته که مانند آتشى زیر خاکستر بودند ،سرباز کردند و جنگ سرد آغاز گشت. هدف از ارائه این مقاله تحلیل و بررسى تاریخى جنگ جهانى دوم و جنگ سرد نیست بلکه نگارنده بر این عقیده است که ایران هم امروزه به عنوان قدرتى که مى تواند توازن قوا در سطح بین الملل را برهم زند مطرح گشته و نباید به اختلافات ظاهرى بین ابرقدرتهاى موجود دل خوش کرد و صدور قطعنامه 1737 بر ضد ایران على رغم برخى ملاحظه کارى ها در نهایت مى تواند سرآغازى باشد بر یک ائتلاف سازى مقطعى بر علیه ایران اسلامى ،لذا نگارنده مدعى است اگر ایران حرکت به سوى قدرتمند گشتن خویش را به طور خزنده و با حوصله طى کند مى تواند مرحله دشوار و حساسى را که هم اکنون در عمق آن قرار گرفته به سلامتى طى کند در این راستا مدل چینى قدرت یافتن در عرصه بین الملل مى تواند به دلیل شباهت بسیار فرهنگى و تاریخى مابین ایران و چین که بسط آن در این مقاله نمى گنجد ،مورد توجه و استفاده سکانداران سیاست خارجى قرار بگیرد.

ماهیت ظهور مسالمت آمیز چین:
بطور معمول صاحبنظران علم روابط بین الملل سیاست خارجى معاصر چین را به دو دوره اصلى تقسیم مى کنند که دوره اول دوره مائو تسه تونگ و دوره بعد دوره پس از مائو (دن شیائو پینگ ،جیانگ زهین و هو جین تائو )مى باشد.
دوره سیطره مائو و افکارش بر چین داراى چندین ویژگى بارز است که اصلى ترین مشخصه آن تقابل چین با شوروى در کنار تقابل با امپریالیسم جهانى به رهبرى آمریکا است ،مائو معتقد بود که شوروى از اصول مارکسیسم منحرف گشته و خود ماهیت امپریالیستى پیدا کرده و لذا شوروى را سوسیال امپریال خطاب مى کرد که روزبه روز بر قدرتش افزوده مى شود. از سوى دیگر چین در آن مقطع زمانى معتقد بود که آمریکا امپریالیسم در حال ضعف و سقوط است و لذا ابتدا باید از طریق همکارى با امریکا،شوروى را تضعیف کرد و سپس باید به سراغ آمریکا رفت ،این جمله معروف مائو خود بیانگر سیاست اتخاذى وى بود که مى گفت: ((بزودى باد شرق بر باد غرب غلبه پیدا خواهد کرد)) این سخن را مائودر فرودگاه مسکو ضمن دیدار از شوروى در زمان استالین گفت وبرداشت روسها این بود که منظور مائو از باد شرق بلوک شرق به رهبرى شوروى است که بزودى بر باد غرب یعنى بلوک سرمایه دارى به رهبرى آمریکا غلبه خواهد کرد و از آن استقبال کردند .اما به محض اینکه پاى مائو به فرودگاه پکن رسید در کنفرانس خبرى که در فرودگاه براى وى ترتیب داده بودند عنوان کرد که منظورش از باد شرق چین است که بزودى بر باد غرب که شوروى باشد غلبه خواهد کرد و همین سخن به تیرگى روابط مابین چین و شوروى انجامید و روسها به تلافى این امر چین را در جنگ کره در 1950 در مقابل آمریکا تنها گذاشتند.
این روند در سیاست خارجى چین در دوران مائو در کشاکش بین تقابل و دوستى با شوروى و آمریکا بوده تا اینکه با مرگ مائو دوران گذار از ایدآلیسم به رئالیسم آغاز مى گردد که در این دوره گذار همسر مائو با تشکیل شوراى انقلاب ابتدا مانع این روند بوده ولى با روى کار امدن دن شیائوپین در سال 1976و اتخاذ روند مسالمت آمیز و گرایش به سمت اقتصاد بازار آزاد و درهاى باز نهایتا چین هم سیاست خارجى پراگماتیکى را اتخاذ مى کند و این سرآغاز سیاست ظهور مسالمت آمیز چین مى گردد.در واقع چین تا قبل از آن روند روبه رشد خود را از سر گرفته بود اما این سیاست کاملا بى محابانه بوده و در نهایت منجر به تقابل چین با همسایگانش مى شده و چینى ها دریافتند که همزمان با قدرت گرفتنشان فشارها هم افزایش مى یابد لذا سیاستى را اتخاذ کردند که هزینه این مقتدر شدن را به حداقل برساند که این سرلوحه ظهور مسالمت آمیز چین بود.
با نگاهى به همسایگان چین یعنى ژاپن ، کره جنوبی، هند و ببرهاى آسیا که همگى به اردوگاه سرمایه دارى پیوسته بودند عاقلانه ترین کار و عملى ترین آن این بود که چین طورى قوى گردد که همسایگانش را بیمناک نسازدو در نتیجه از به وجود آمدن رقابت تسلیحاتى بین چین و همسایگانش جلوگیرى گردد چراکه رقابت تسلیحاتى توان این کشور را در راه توسعه با ضعف شدیدى روبرو مى سازد و از سویى دیگر چین هنوز درگیر مسئله تایوان( پس از درگیرى به وجود آمده میان کومین تانگ ها یا ملى گرایان به رهبرى ژنرال چیان کاى چک و کمونیستها به رهبرى مائو و فرار کاى چک به تایوان منجر گردید که تایوان از چین جدا گردد و همچنین تا 20سال از امتیاز حق وتوى چین در سازمان ملل بهره مند گردد اما چین داعیه حاکمیت بر تایوان را دارد و لذا آن را یک مسئله داخلى قلمداد مى کند) است و لذا اینکه تحلیلگران عنوان مى کنند چینى ها در سیاست خارجى خود بسیار محتاطانه عمل مى کنند ناشى از اتخاذ همین سیاست ظهور مسالمت آمیز چین مى باشد.
هدف چین از سیاست ظهور مسالمت آمیز:
چینى ها از اتخاذ این روش تنها یک هدف دارند و آن بازیابى مجد و عظمت سابق است که حدود 200سال است از دست رفته،در واقع تنها راه رسیدن به عظمت گذشته در یک کلمه نهفته است و آن توسعه مى باشد ،به اعتقاد زمامداران چینى این توسعه باید کاملا خزنده و مسالمت آمیز باشد تا در پى آن حساسیت کشورهاى منطقه مانع از تحقق آن و یا کند کردن روند آن نشود،لذا این توسعه کاملا مسالمت آمیز خواهد بود و چینى ها تاکنون براى دستیابى به آنها بارها صبر و حوصله به خرج داده اند و از به وجود آمدن تنش بین چین و دیگر قدرتها جلوگیرى کردند. به عنوان مثال سقوط هواپیماى جاسوسى آمریکا در چین و پس دادن آن به آمریکا،،بازپس گیرى هنگ کنگ با صبر و حوصله یک قرن و نیمى که چینى ها آن قدر حوصله به خرج دادند تا مهلت قراردادشان با انگلستان به اتمام برسد و بدون وارد شدن در هیچ تنشى آن را بازپس گرفتند و همچنین بازپس گیرى اکثرجزایر چینى از قدرتهاى استعمارى که آخرین آنها اوکائو بوده و حوصله زیادشان در مورد تایوان و...
از نمونه هاى برجسته این سیاست موفق بوده‌که امروزه منجر گشته چین مراحل مختلف توسعه بر یکى پس از دیگرى و با موفقیت طى کند و به وزین ترین وزنه در آسیا و اقیانوسیه تبدیل گردد.
بایسته هاى ظهور مسالمت آمیز:
چینى ها بطور کلى برا ى اجرایى شدن این سیاست پنج مولفه را در نظر گرفته اند که موارد انها بدین شرح مى باشد : تکیه بر قدرت نرم، دیپلماسى فعال،توان تکنولوژیکى ،رشد قدرت اقتصادى و عدم تکیه برقدرت نظامى از جمله مواردى است که چین بر آن تاکید بسیار دارد ؛این امر بدین معنا نیست که چین کلا از قدرت سخت و نظامى خود چشم پوشى کرده و اتفاقا امروزه چین با لابى قدرتمند خود در آمریکا به جایى رسیده که به آخرین دستاوردهاى دانشمندان آمریکایى دسترسى دارد و به راحتى از انها الگو بردارى مى کند. چین از دیپلماسى فعال خود براى باز کردن درهاى اقتصادى کشورهاى دنیا بهره مى گیرد و مدام در پى ایجاد بازار براى اقتصاد شکوفاى خود است و حاصل این نفوذ اقتصادى براى صنایع سبک و سنگین کشورها چیزى جز ورشکستگى نبوده که صنعت کفش ایران هم یکى از قربانیان آن مى باشد.
تکیه بر توانمندى چینی: بومى کردن امرى است که چینى ها بر روى آن تاکید بسیار دارند و هم شامل مباحث نرم افزارى مى گردد و هم سخت افزارى این روند از اندیشه گرفته و تا لایه هاى بیرونى اقتصادى و سیاسى به طور مجدانه از سوى چینى ها دنبال مى شود. در بحث اندیشه شاهد جایگزینى حکمت کنفسیوسى به جاى اندیشه مارکسیستى هستیم و تازه اگر دقت کرده باشید ابتکار مائو هم در پیاده کردن مارکسیسم در چین در بومى کردن آن نهفته بود که انقلاب را به جاى اینکه از شهر آغاز کند آن را از روستاها آغاز نمود چراکه اصولا جامعه چینى مدت 4000سال است که بر محور روستا مى گردد(شوروى‌ها در ابتدا وى را یک مارکسیست مرتد تلقى مى کردند و دلیل آن را تحریف اندیشه مارکس مى دانستند که بر طبقه کارگر به عنوان ستون اصلى انقلاب تاکید مى کرد و حال آنکه مائو طبقه کشاورز را جایگزین آن ساخته بود) و لذا تکیه بر توان چینى یکى از شاکله‌هاى ظهور مسالمت آمیز است.
عامل زمانبری: چینى ها اصولا در پیگیرى این سیاست عجله به خرج نداده اند و این سیاست را با حوصله بسیا ر به پیش برده اند و براى توسعه خود جداول مختلف زمانبندى را طراحى نموده اند.
قدرتمند گشتن بى ضرر:بدین معنا که چین قصد اعمال سیاستهاى میلیتاریستى در منطقه را ندارد ولذا کمتر شاهد انجام مانورهاى بزرگ از سوى چین در منطقه بوده ایم تا به حساسیت کشورهاى منطقه و آغاز رقابت تسلیحاتى با چین منجر نشود ،البته ذکر این نکته ضرورى است که در تفکر رئالیستى که امروزه حاکم بر سیاست خارجى اکثر کشورها گردیده ترجمه قدرتمند گشتن چین یک کلمه مى باشد و آن (خطر)هست.
استفاده از فرصتهاى پیش رو: این سیاست در عین بدیهى بودن این نکته را مى رساند که چین به همه کشورها به عنوان فرصتى در راستاى اقتصاد خود مى نگرد و لذا آن وقت راحت تر مى توان فهمید که چرا چین داراى حجم بالاى تجارت با آمریکا گردیده و در عین حال به گسترش مناسباتش با ایران ‌مى اندیشد و یا چرا تنها پس از آنکه وزیر خارجه چین با آقاى لاریجانى در پکن دیدار مى کند تنها چند ساعت پس از خروج وى از چین با ایهود اولمرت پاى میز مذاکره مى نشیند.
نتیجه گیرى و جمع بندی:
در این مقاله به هیچ عنوان قصد چینیزاسیون ایران را نداریم و فقط ضرورت بازنگرى و هوشیارى و بهرمندى از تجارب موفق دیگران وکاربرد آن براى ایران عزیز اشاره کردیم و با اندکى تامل مى توان دریافت که چقدر شرایط کنونى ایران به چین نزدیک است و چقدر خلاء سیاستى به نام سیاست ظهور مسالمت آمیز ایران در عرصه بین‌الملل حس مى گردد،اگر چین درگیر بازپس گیرى تایوان مى باشد ایران هم با مسئله به نام جزایر سه گانه و چالش با شیخ نشینها مواجه است،اگر چین گامهاى خود را خزنده بر مى دارد تا حساسیت ژاپن،کره جنوبی،هند،روسیه و ببرهاى جنوب شرقى آسیا را نینگیزد ایران هم نیازمند اتخاذ سیاستهاى خزنده اى است تا جو منطقه را و خصوصا حوزه خلیج فارس را به سمت رقابت تسلیحاتى هدایت نکند اگر چین از طریق پیمان شانگها منافع اقتصادى و امنیتى خود را تامین مى کند و توانسته در آسیاى صغیر دست به یک ائتلاف سازى عمده بر علیه آمریکا بزند چرا ما نتوانیم با بستن پیمانهاى امنیتى و در سطح بالا با شیخ‌نشینها و همسایگان دیگر منافع امنیتى و اقتصادى خود را تامین کنیم.
نگارنده بر این باور است که جو کنونى خلیج فارس و تن دادن شیخ نشینها به حضور بیگانگان در منطقه ناشى از عدم اطمینان کشورهاى قلب جهان به یکدیگر بوده همانطور که وزیر خارجه قطر چندى پیش در تهران عنوان کرد، ایران ‌مى تواند با افزایش مراودات خود باآنها و ایجاد سازمانهاى منطقه اى کارآمد با اهداف اقتصادى و امنیتى ،بهانه حضور را از بیگانگان بگیرد و در نهایت هزینه حضور آنها را در منطقه افزایش دهد و خانه را بدست صاحبان آن اداره کند مشکل تنها مربوط به منطقه خلیج فارس نبوده و همچنین به دریاى خزر هم مربوط مى شود که آمریکا با تجهیز کردن آذربایجان و کشاندن کشورهاى حوزه قفقاز به سمت ناتو خود را به مرز‌بى مرزى با ما رسانیده و مى تواند درآینده با توجه به روابط روزافزون آذربایجان و اسرائیل براى جمهورى اسلامى ایران چالش زا گردد،به اعتقاد نگارنده ایران برگهاى برنده زیادى در دست دارد و به شرط اینکه از همه آنها استفاده کند مى تواند پیروز بلامنازع میدان باشد اما اگر در چگونگى استفاده از آنها ذره اى اهمال کند نتیجه آن تنها و تنها به کند شدن روند توسعه ایران اسلامى مى انجامد ، انشاءالله با عنایات خاصه حضرت ولى عصرو تدابیر هوشمندانه رهبر فرزانه و فعالیتهاى خستگى ناپذیر ریاست جمهورى و دستگاه اجرایى بتوانیم شاهد پیروزى ایران اسلامى در همه عرصه ها و اقتدار روز افزون ام القراى جهان اسلام گردیم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات