تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۰  ، 
کد خبر : ۱۴۶۶۵۹
گفت‌وگو با دکترفنایی اشکوری درباره دیدگاه‌های شهید مطهری درباره فلسفه و کلام اسلامی

جامعیت علمی در ردای دینی

ابوالفضل عنابستانی مقدمه: شهیدمطهری هم در تدریس متون سنتی فلسفه اسلامی چیره‌دست بود، هم در تألیف آثار، هم در نوآوری و هم در فهم و تحلیل و نقادی فلسفه‌های دیگر. استاد مطهری یک نقطه عطف در تفکر و ادبیات فلسفی در ایران است. پیش از او آثار فلسفی بسیار تخصصی بوده و در محدوده اقلیت بسیار کوچکی مورد توجه واقع می‌شد. طرح تطبیقی مباحث فلسفی از دیگر ویژگی‌های فلسفه‌ورزی مطهری است. او به جهت آشنایی با برخی از فلسفه‌های غربی، از کسانی است که نخستین قدم‌ها را در طرح تطبیقی مباحث فلسفی برداشته است. در گفت‌وگویی با دکتر فنایی اشکوری، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، دیدگاه‌های شهید مطهری را در مورد فلسفه و کلام اسلامی بررسی کردیم که می‌خوانید:

* نگاه شهید مطهری به فلسفه و کلام اسلامی چگونه بود؟ آیا آنها را پاسخگوی نیاز معاصر می‌دانست؟
** او با این که فیلسوفی صدرایی بود، اما استقلال رأی داشت و نقد اندیشه‌ها پیشه او بود. او حتی برخی از آرای استاد بسیار محبوب و مورد احترامش علامه طباطبایی را نیز مورد نقادی قرار می‌داد. مثلاً او در بحث اعتباریات رأی علامه را نقد و نظری متفاوت با نظر علامه اتخاذ می‌کند.
مطهری کلام سنتی را قادر به تبیین و دفاع از باورهای دینی نمی‌داند. ولی فلسفه الهی اسلام را در این زمینه بسی تواناتر می‌داند. امتیاز متکلمانی مثل نصیرالدین طوسی را در تفکر فلسفی آنها می‌داند. او می‌کوشد کلامی عقلانی با استفاده از میراث اسلامی و معارف امروزی تأسیس کند.
مطهری برخلاف برخی از فیلسوفان سنتی که فلسفه را محبوس در متون سنتی آن می‌بینند، فلسفه را در خدمت حل مسائل فکری مستحدثه به کار می‌گیرد و از روش فلسفی به عنوان روشی برای حل مسائل فکری در عرصه‌های مختلف بهره می‌گیرد. او هم به خود فلسفه اسلامی فی نفسه توجه عمیق دارد و هم از آن برای تبیین و دفاع از باورهای خود و نقد اندیشه‌های مخالف استفاده می‌کند.
با همه امتیازاتی که در تفکر و فلسفه‌ورزی مطهری هست، اما از نظر اصول تفکر فلسفی، مطهری مانند دیگر فلاسفه اسلامی معاصر می‌اندیشد و اختلاف بنیادی با آنان ندارد. برخی از این اصول تفکر عبارتند از واقعیت‌گرایی، اعتبار منطق ارسطویی-سینوی، خدامحوری، قول به امکان معرفت، نفی نسبیت معرفت، نفی ماده‌گرایی و حس‌گرایی و اعتقاد به اعتبار روش‌های مختلف معرفت (حسی، تجربی، عقلی، شهودی و عرفانی). او نیز فیلسوفی صدرایی است و به تبع ملاصدرا قائل به اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، تجرد و بقای نفس است؛ هرچند در بسیاری از مسائل تقریر ویژه خود را دارد و در برخی مسائل فرعی نیز دارای آرای خاصی است.
لذا به نظر بنده هرچند مطهری آرای جدید و بدیعی دارد که قابل توجه و بحث است، اما برای علاقه‌مندان به فلسفه، توجه به سیره فلسفی مطهری، شیوه تفکر فلسفی و فلسفه‌پژوهی او سودمندتر از جست‌وجو در آرای فلسفی اوست. سیره فلسفی او می‌تواند چراغی باشد برای رهروان وادی اندیشه که افق‌های پیش رو را روشن‌تر ببینند و با سرعت و دقت بیشتری گام‌های نو را بردارند.
* شهید مطهری منابع فلسفه اسلامی را چگونه تبیین می‌کند؟
** مطهری اذعان دارد که فلسفه اسلامی دنباله فلسفه یونانی است که در قرون دوم و سوم هجری توسط برخی از مسیحیان و مسلمانان به عربی ترجمه شد. بنابراین می‌توان گفت مسلمین 12 قرن است که «حیات فلسفی» دارند اما «حیات عقلی» مسلمانان همراه با ظهور اسلام است و 14 قرن سابقه دارد. قبل از ترجمه آثار فلسفی یونانی و اسکندرانی، مسلمانان به توصیه قرآن و پیشوایان دین در باب مسائل بنیادین هستی به تفکر می‌پرداختند. آنها با تکیه بر این میراث عقلانی توانستند فلسفه را به نحو کمی و کیفی متحول سازند.
از نظر مطهری، فلاسفه مسلمان از تعالیم اسلامی بویژه قرآن و روایات برای تصحیح و تکمیل فلسفه سود جستند. اقبال مسلمانان به تفکر و مطالعه، موجب ظهور مشرب‌های مختلف فکری در جهان اسلام شد، مانند علم کلام، تصوف، فلسفه مشایی، اشراقی و حکمت متعالیه. یکی از عوامل رشد و توسعه فلسفه اسلامی، پرسش‌هایی بود که متکلمان اسلامی در فهم و تبیین عقاید اسلامی طرح کردند. از این رو بسیاری از مسائل جدید در فلسفه اسلامی ریشه در مباحثات متکلمان دارد.
* مطهری از میان سه گرایش مبنایی در فلسفه، یعنی مشاء و اشراق به کدام یک علاقه‌مند‌تر است؟
** مطهری در همه مشرب‌های فکری اسلامی قدمی راسخ دارد، اما بیش از همه دلبسته حکمت متعالیه است. از نظر او حکمت متعالیه دربردارنده همه روش‌های اصلی در تحصیل معرفت است و اوج کمال فلسفه است.
مطهری در جای دیگر نه علم کلام، بلکه معارف اسلامی را یکی از چهار نهر سیراب کننده فلسفه ملاصدرا می‌داند. از نظر وی، ملاصدرا راه‌های عقل و وحی و مکاشفه را به هم متصل کرد. ملاصدرا بیش از این که آرای متکلمان را برگیرد، به نقد آنها پرداخته است.
* برخی از معاصرین همچون استاد ملکیان، فلسفه اسلامی را «کلام» قلمداد کرده‌اند، آیا شهید مطهری در این زمینه دیدگاه خاصی دارند که جوابگوی نیاز اکنون ما باشد؟
** مطهری با این نظر مخالف است که فلسفه اسلامی بتدریج به سمت کلام گرایید. از نظر او، باید گفت که کلام بتدریج تسلیم فلسفه و در نهایت در آن هضم شد. فلسفه اسلامی حتی یک قدم به سمت کلام نرفت. تأثیر کلام بر فلسفه از جهت تشکیکاتی است که متکلمان طرح کردند و در پی آن فلاسفه به چاره‌جویی و یافتن راه حل پرداختند، نه این که فلاسفه آرای متکلمان یا روش آنها را پذیرفته باشند.
* برخی فلسفه متعالیه را فلسفه‌ای ابتکاری و صاحب رأی ندانسته‌اند، بلکه آن را مجموعه اقوال اندیشه‌ها تلقی کرده‌اند، نظر شهید مطهری در این مورد چیست؟
** شهید مطهری دقیقاً خلاف این ایده را قبول دارد که در دهه معاصر توسط برخی از اندیشمندان بیشتر به آن پرداخته شده است.
مطهری فلسفه ملاصدرا را صرفاً تلفیق اندیشه‌های گذشته نمی‌داند، بلکه از نظر وی، فلسفه ملاصدرا نظام فلسفی اصیل و بدیعی است که از منابع مختلف پیشینیان به عنوان ماده خام برای صورتی جدید از فلسفه بهره برده است.
از نظر مطهری این ادعا خطاست. ملاصدرا مانند بسیاری دیگر از مؤلفان در مقام تألیف کتب فلسفی که حاوی مسائل فلسفه است، اقوال و عبارات دیگران را نیز نقل می‌کند، اما هیچ گاه نظریات فلسفی دیگران را به خود نسبت نمی‌دهد. او حتی برخی از ابتکارات خود را به پیشینیان نسبت می‌دهد تا بهتر مورد قبول واقع گردد. ارکان فلسفه او اصول ابتکاری خود اوست.
مطهری 22 مسئله اصلی از حکمت متعالیه را که ملاصدرا در آنها به نوآوری پرداخته است، برمی‌شمارد و درباره برخی توضیحاتی را ذکر می‌کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات