صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۹  ، 
کد خبر : ۱۹۷۵۲۲
ضرورت بررسی فراز و نشیب های زندگی خوابگاهی دانشجویان بخش نخست

خوابگاهی شدن منهای خواب زدگی!


بصیرت: نهار امروز دانشگاه سیب زمینی پخته و تخم مرغ بوده است. دخترهای خوابگاه سیب زمینی هایشان را با خود آورده اند تا یکی از بچه ها که اتفاقاً دست پخت خوبی هم دارد، برای شام کوکوی سیب زمینی تدارک ببیند.
در خوابگاه پسرها اگرچه آشپزی کم رنگ تر است، ولی آنها هم خلاقیت های خاص خودشان را دارند. وقتی مهربانی شان گل می کند پول روی هم می گذارند و در شب یلدا برای یکدیگر کادو می خرند.
زندگی دانشجویی وقتی در محیط خوابگاهی رقم بخورد هم آسیب هایی دارد و هم زمینه ساز رشد فردی خواهد شد یعنی یک عده به خودکفایی می رسند و عده ای هم که قادر نیستند با محیط هماهنگ شوند، ضربه می خورند. اما این که بعضی ها می گویند زندگی خوابگاهی مثل زندگی در زندان می ماند، حرف تیره و بی اساسی است. در خوابگاه به دلیل تعامل با هم اتاقی ها، هم طبقه ای ها و هم کریدوری ها که هر یک دارای قومیت، فرهنگ، رشته تحصیلی و طرز تفکر خاصی هستند، خواه ناخواه یک سری تأثیر و تأثرهایی شکل می گیرد که گاه نتیجه آن تا سال ها بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی باقی می ماند. بخش عمده این تأثیرات مثبت اند. آنهایی که سازگاری بیشتری دارند و اساساً در خانواده نیز خودکفا بوده اند، به راحتی می توانند از پل های ارتباطی گذرکرده و جریان های سازنده را پشت سر بگذارند، اما شخصیت های وابسته محض به سرعت جذب دوستان و گروه هایی می شوند که در ظاهر بتوانند جای محبت خانواده را برایشان پر کنند، اما در باطن او را به اسارت ارتباطات و عادات نامناسب درخواهند آورد.
یکی از دانشجویان از هم اتاقی اش می گوید؛ هم اتاقی او یکی از رتبه داران المپیاد شیمی بوده که از شهرستان آمده و در خوابگاه آنها ساکن شده است. شاگرد اول المپیاد که همیشه به اعضای خانواده اش به صورت افراطی تکیه داشته در محیط خوابگاهی نتوانسته سازگاری برقرار کند و هر روز بیشتر افت تحصیلی پیدا می کند، به طوری که بعد از شش سال تعداد واحدهای گذرانده اش در مقطع کارشناسی به حدنصاب نرسیده و اخراج می شود!
متأسفانه بچه هایی که همیشه سرشان در کتاب بوده و از آن سو تحت حمایت تام خانواده بوده اند، وقتی به یکباره از بدنه حمایت های بی شائبه جدا می افتند، دچار نوعی از خودباختگی می شوند. در لحظه ورود به خوابگاه هرچه ریشه های اعتقادی، فرهنگی و روابط اجتماعی جوان محکم تر باشد، راحت تر می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
خوابگاه، مسافرخانه نیست
حسن علی حق شناس، مسئول خوابگاه امیرکبیر که خود نیز هفت سال از سنوات تحصیلی اش را در دانشگاه گذرانده و مدتی نیز در خوابگاه متأهلین دانشگاه سکونت داشته است، برایمان می گوید: «ترم اول چون با تأخیر وارد شدم، در خوابگاه سال بالایی ها افتادم. خوابگاه سال بالایی ها از 140 نفرشان فقط 20 نفر ورودی جدید بودند. اتفاقاً هم اتاقی ام کسی بود که صد و هشتاد درجه از لحاظ فکری، مذهبی و سیاسی با هم تفاوت داشتیم. یک شب من دوستانم را در اتاق جمع می کردم و یک شب هم دوستان او جمع می شدند.
متأسفانه هیچ وقت به تعامل نرسیدیم. تجمع دوستان من او را مکدر می کرد و بالعکس. بعضی وقت ها هم جمع دوستانه من با جمع دوستان او به بحث می نشستند. از ترم های بعد هیچ وقت هم اتاق نشدیم، اما گه گاه احوال هم را می پرسیدیم و سراغ می گرفتیم. می خواهم بگویم فضای خوابگاه، فضای همدلی است. گاه ممکن است دو آدم متفاوت کنار هم قرار بگیرند، اما به ندرت اتفاق می افتد که دشمن هم شوند.»
وی ادامه می دهد: «در ترم های بعد 5 نفر هم ترمی در یک اتاق بودیم. این بار دوستم هم فکر و هم ایدئولوژی من بود، اما سبک زندگی مان تفاوت داشت. زیاد اهل تمیزکاری نبود و نظم را در اتاق رعایت نمی کرد. چون خانواده اش را می شناختم، تحمل کردم، اما به این نتیجه رسیدم که برای اداره درست خوابگاه باید بچه هایی که سبک زندگی و سلیقه مشابه ای را دارند کنار هم قرار داد. این تجربه را هم اکنون نیز به کار گرفته ایم.»
حق شناس به فشارهای روحی ترم اولی ها اشاره کرده و توضیح می دهد: «خود من هم چنین مراحلی را گذرانده ام. یادم می آید روزهای اول خیلی مرخصی می گرفتم و دوست داشتم تندتند به خانه سر بزنم. من هر دو، سه هفته یکبار به خانه سر می زدم. این قدر تحت فشار روحی بودم که احساس می کردم فراموش کرده ام قبل از این خانه چطور بوده است؟ همه اش می گفتم: وای، کی چهار سال تمام می شود؟ اما خدا را شکر کم کم نمک گیر همدلی خوابگاه شدم و دیگر عادت کردم. اگر دانشجویی نتواند با شرایط خوابگاهی خودش را تطبیق دهد، باخت بزرگی در زندگی اش خواهد داشت. مثلا یک المپیادی هم اتاقی ما بود که نتوانست با شرایط خوابگاه خودش را تطبیق دهد، بعد از شش سال با افت تحصیلی شدید اخراج شد. این یعنی شش سال از بهترین سال های زندگی اش بر باد رفت. خیلی تلاش کردیم که از وزیر برایش نامه جابه جایی بگیریم تا به شهر خودش اصفهان برگردد، اما همیشه می گفت: من برنمی گردم، چون فامیل و آشنایان می پرسند چرا برگشتی؟ مگر چه مشکلی داشته ای؟ آخرش هم به خاطر حرف این و آن و عدم سازگاری خودش را شش سال از زندگی عقب انداخت!»
مسئول امور خوابگاهی دانشگاه امیرکبیر ادامه می دهد: «خیلی از بچه ها وابستگی شدید دارند. به یکی از هم اتاقی هایشان کاملا وابسته می شوند و در ترم های بعد که از او جدا می افتند، دچار افت تحصیلی می شوند. مسئولان امور خوابگاهی باید از خود دانشجویان باشند تا این مسائل را به خوبی درک کنند. الان در مدیریت جدید هفته ای سه بار روانشناس و مشاور به خوابگاه ها سرکشی می کند. اگر مشکل دانشجو حاد باشد به مرکز مشاوره دانشگاه فرستاده می شود. اگر حاد نباشد سعی می شود با گفتمان گره را باز کنیم. حتی فرم های جدیدی که بین ورودی های جدید توزیع می شود، حاوی سؤالات شخصیتی و چگونگی طرز تفکر است تا به این طریق بچه هایی را که منش مشابه ای دارند، شناسایی کنیم. این که بعضی آقایان پیگیر خصوصی سازی خوابگاه ها هستند، فکر می کنم به بیراهه رفته اند. خوابگاه دانشجویی مسافرخانه نیست که با خصوصی سازی انتظار درآمدزایی داشته باشیم. در خوابگاه باید کارهای فرهنگی انجام شود و امنیت روحی برقرار کرد. با برداشتن نظارت ها مشکلات دوچندان خواهد شد.»
خانواده ای که در سایه همدلی می سازیم
تا به حال درباره زندگی خوابگاهی و دانشجویی در رسانه ملی سریال های مختلفی را دیده ایم که اتفاقاً با استقبال خوب مخاطبین نیز مواجه شده است. آنچه که زندگی خوابگاهی را شیرین و بی نظیر می کند، علی رغم همه آسیب هایی که در خود دارد، همدلی هم اتاقی ها و دلسوزی های مخلصانه آنها برای یکدیگر است. در جمع خوابگاه کم کم می آموزیم که به گرفتاری ها و گره های زندگی هم اتاقی مان حساسیت نشان دهیم و در صدد دلجویی و گره گشایی برمی آییم.
به یکباره از پوسته منیت ها در آمده و ما می شویم، این ما شدن مثل سکویی فرد را به سوی بزرگ شدن و بزرگ اندیشیدن پرتاب می کند.
علی صانعی، معاون مسئول خوابگاه دانشگاه امیرکبیر با ورق زدن خاطرات گذشته خود در بدو ورود به دانشگاه و محیط خوابگاهی برایمان می گوید: «ترم های یک و دو بچه ها با روحیات هم آشنا می شوند و همدیگر را می شناسند. اندک اندک بچه هایی که دارای سبک زندگی مشابه ای هستند، جذب یکدیگر شده و هم اتاقی می شوند، اینگونه در ترم های آخر هر اتاق در خوابگاه حکم یک خانواده را دارد که اغلب بچه های هم اتاقی دارای سبک زندگی مشابه ای هستند. سبک زندگی شبیه به هم به معنای این است که بعضی ها ریتم زندگی آرامی دارند، اهل شلوغ کاری نیستند، موسیقی تند گوش نمی دهند، بیشتر مطالعه دارند، به موقع نظافت می کنند، محیط را تمیز نگه می دارند، مسواک می زنند، دعا و نیایش دارند و زود جوگیر نمی شوند، دلسوز همه هستند. اما در مقابل شخصیت هایی هم هستند که تا پاسی از شب شلوغ کاری دارند، زباله ریز و درشت در اتاق و زیر تختشان پر است. شیطنت دارند. گاه از زیر بالششان حتی می توان ته سیگار پیدا کرد. وقتی خیلی جوگیر می شوند، شیطنت هایشان پررنگ می شود. گاه تنبل و پرخوابند.
گروه سومی هم هستند که اهل خلافند و من به تعداد انگشت با آنها روبرو شده ام. یا سیاسی افراطی اند و یا دنبال کارهای خلافند.
اما به جرئت می توانم بگویم اغلب بچه ها ذاتشان خوب است و افراطی های بداخلاق خیلی انگشت شمارند. به هر جهت بچه ها کم کم همدیگر را می شناسند و در ترم های بعدی برای هم اتاق شدن یکدیگر را انتخاب می کنند.»
معاون امور خوابگاهی دانشگاه امیرکبیر که خود هفت سال است در خوابگاه سکونت داشته و درحال حاضر در مقطع ارشد مدیریت اجرایی تحصیل می کند، ادامه می دهد: «در بدو ورود دانشجو به خوابگاه فرم هایی توزیع می شود که حاوی 60، 70مورد سؤال است تا از این طریق سبک زندگی، فرهنگ دینی و خانوادگی، تفکرات و گرایشات سیاسی فرد مشخص شود. فرم های پرشده با درج رشته تحصیلی هر دانشجو در اختیار مسئول خوابگاه قرار می گیرد که بتواند راحت تر بچه ها را در یک اتاق قرار دهد. این فرم ها در چند سال اخیر کامل و کامل تر شده اند، به طوری که در فرم های اولیه تنها از رشته تحصیلی و این که اهل کجایی، سؤال می شد، اما در فرم های امروزی خصوصیات شخصی و فکری فرد نیز مدنظر است.»
از صانعی سؤال می کنم: «در خبرها آمده بود که دانشجویان می توانند ابتدای هر ترم از طریق اینترنت اتاق خود را تعیین کنند، آیا چنین امکانی درحال حاضر وجود دارد؟» وی پاسخ می دهد: «الان بچه ها می توانند تعیین کنند که در کدام ساختمان خوابگاهی سکونت داشته باشند و حتی می توانند اسامی هم اتاقی هایشان را از این طریق ثبت کنند.»
معاون امور خوابگاهی دانشگاه امیرکبیر پیرامون هزینه ها توضیح می دهد که درحال حاضر بین 40 تا 70هزار تومان برای سکونت دانشجو در هر ترم اخذ می شود که امکان قسط بندی نیز وجود دارد. به جز این دانشجویان کم بضاعت می توانند در پایان تحصیلات بدهی باقیمانده خود را پرداخت کنند.
دانشجو را به حال خود رها نکنید
ناگهان از دهانش کف آمد و به حالت تشنج برروی موزائیک های کف راهرو دانشگاه افتاد. بچه ها دورش حلقه زدند و یکی سعی کرد با تنفس مصنوعی و تشویق او به بالا آوردن کمکش کند، اما...
80قرص ترامادول خورده بود. یکی از هم اتاقی هایش می گفت: «کتاب های پوچ گرایی مثل آثار صادق هدایت زیاد می خواند!»
در سال های اول ورود به خوابگاه مصادف با سال هایی که تلاطمات روحی فرد شدت دارد، گرایش به ایدئولوژی های وارداتی و نیز پوچ گرایی نوعی ژست روشنفکری به حساب می آید. از این روست که ضرورت کار فرهنگی در محیط خوابگاهی دو چندان است.
«مجید. م» دانشجو می گوید: «شاید ژست روشنفکری هم نباشد. بچه هایی که از خانواده های باز واردخوابگاه می شوند، به یکباره از محبت، توجه، هدف و ایدئولوژی تهی می شوند و در جستجوی جایگزین هستند.
در چنین شرایطی اگر کار فرهنگی محکم و از کانال صحیح صورت بگیرد، فرد پخته شده و به صراط مستقیم راه پیدا می کند. به هیچ وجه نباید دانشجو را بدون نظارت رها کرد. این نظارت به معنای نظم خشک و بازخواست نیست، به معنای نوعی همدلی برای سازندگی و رشد است و باید رفاقت مثبت و حمایت روحی و فکری تلقی شود.»
پدربزرگ خوابگاه!!
دانشجویانی داریم که 12تا 17سال زندگی خوابگاهی داشته اند. این دانشجویان که اغلب از نقاط دورافتاده وارد فضای دانشگاهی شده اند، معمولاً چهار سال دبیرستان را نیز در مدرسه شبانه روزی تحصیل کرده اند. اتفاقاً همین ها هستند که اغلب خودکفاترین می شوند و به رده های مدیریتی دست پیدا می کنند، بنابراین زندگی خوابگاهی اسارت در زندان نیست و باید برای تحمل سختی هایش هدف بزرگی داشت. چنانچه این هدف بزرگ محو شود و یا اصلاً وجود نداشته باشد، عمر به بیهودگی تلف خواهد شد.
احسان مرادی، دانشجوی ارشد مدیریت اجرایی و مشاور مسئول امور خوابگاهی دانشگاه امیرکبیر نمونه ای از این دانشجویانی را مثال می زند که از آن طرف بوم افتاده اند و به شدت پاگیر زندگی خوابگاهی شده اند، وی می گوید: «یکی از دانشجویان الان 10 سال است که خوابگاه سکونت دارد. کارشناسی اش را شش ساله گرفت، چند سال بعد هم به بهانه های مختلف یک شب در میان مهمان بچه ها در خوابگاه است! آن قدر برای خودش حق آب و گل قائل است که حتی یک اتاق مخصوص نیز مشخص کرده و هر بار به همین اتاق می رود. البته از انصاف نگذریم به رفع و رجوع امور خوابگاه نیز کمک می کند، ولی کاش یا برای خودش کاری دست و پا می کرد و یا ادامه تحصیل می داد. بچه ها صدایش می کنند: پدربزرگ خوابگاه!»
وی در ادامه به محاسن و آسیب های زندگی خوابگاهی مفصل اشاره کرده و می گوید: «دانشجویان باتجربه زندگی خوابگاهی استقلال پیدا می کنند. آشپزی می کنند و لباس شان را خودشان کوک زده و می شویند. وقتی انسان در نیاز قرار بگیرد،خلاقیت و تلاشش شکوفا می شود. تحت تأثیر جمع خیلی از شیوه ها و عادت های خوب مثل نماز صبح و ورزش های صبحگاهی را دنبال می کنند. وقتی بچه های هم رشته ای دور هم حلقه می زنند و درس می خوانند، فرد نیز تحت تأثیر قرار گرفته و درسخوان می شود.این یک حقیقت انکار ناپذیر است که 70درصد دانشجویان ممتاز خوابگاهی هستند.
ما خیلی از دانشجویان خوابگاهی داریم که در مسابقات علمی و ورزشی خوش درخشیده اند. اما وقتی فرد نخواهد خودش را با شرایط سازگار کند، از جریان تلاش هم اتاقی های مثبت جا می ماند و به قافله در راه ماندگان می پیوندد.
خیلی ها هم هستند شب امتحان قلیان وسط می گذارند و دوره می گیرند، هرچند به دلیل نظارت های فعلی چنین حرکت هایی کم رنگ شده، ولی اگر دانشجو خودش را به جریان بی خیالی بسپارد، غرق می شود.»
مرادی تأکید دارد که کار فرهنگی در خوابگاه را باید جدی گرفت و باتوجه به اهمیت کار فرهنگی خصوصی سازی خوابگاه ها پیشنهادی بی اساس است. از وی می پرسم: «آیا تا به حال یکی از هم اتاقی هایت را سراغ داری که تحت تأثیر کار فرهنگی دستخوش تحول شده باشد؟» وی پاسخ می دهد: «بهرام-ت یکی از هم اتاقی هایم در رشته مکانیک بود که با معدل
70/19 در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شد. همیشه سرش میان کتاب بود و گوشه گیری می کرد. وقتی با او دوست شدم، طی صحبت هایی که با او داشتم کم کم راغب شد فعالیت های فرهنگی هم داشته باشد. دیگر گوشه گیری اش را کنار گذاشت و متوجه شد تک بعدی بودن چیز خوبی نیست.»
گالیا توانگر
 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات