پس از ترور نافرجام دکتر سعید حجاریان، برخی تحلیلگران و صاحبنظران سیاسی سوءقصد به جان نایب رییس شورای اسلامی شهر تهران را باز تولید عملکرد گروه فرقان طی سالهای 57، 58 معرفی کردند. و از آنجا که نسل نوخاسته جامعه ما حوادث سالهای آغازین را درک نکرده است، برای آشنایی با مبانی و مبادی گروه فرقان، ترور استاد شهید مرتضی مطهری را به عنوان مدلی از عملکرد این گروه تروریستی مورد بررسی قرار میدهیم.
1- نحوه ترور استاد مطهری:
1-1- دکتر سید مصطفی محقق داماد از شاگردان خاص استاد مطهری طی گفتگویی در مورد شهادت استاد اعلام کرد: «هنگامی که مرحوم سپهبد قرنی شهید شده بود، استاد مطهری در حالیکه روزنامهای را از بیرون خریده و به منزل ما آورده بود، خطاب به من فرمود: من میدانم طبق اطلاعیهای که فرقان منتشر کرده و در آن ضمن به عهده گرفتن ترور سپهبد قرنی اعلام داشتهاند که یکی از چهرههای مذهبی و سیاسی در لیست ترور ما خواهد بود، مورد نظر آنان، من هستم ولی اگر من در این راه کشته شوم، آرزوی من است.»(1)
2-1- صبح روز یازدهم اردیبهشت 1358 یکی از محافظین منزل شهید مطهری، به فرزند ایشان میگوید: «چند نفر ناشناس از پشت بام منزل روبهرویی مراقب آمد و شد منزل استاد بوده و هنگامی که به سراغشان رفتیم، آنها به سرعت فرار کردند.»(2)
3-1- جلسه شورای انقلاب که شهید مطهری ریاست آن را برعهده داشت، شب یازدهم اردیبهشت 1358 در منزل دکتر یدا... سحابی واقع در خیابان فخرآباد تهران تشکیل شد که این جلسه تا ساعت 22:30 دقیقه ادامه مییابد.
استاد مطهری در پایان جلسه از منزل دکتر سحابی خارج شده و هنگامی که به ابتدای کوچه میرسد، شخصی از پشتسری ایشان را به نام صدا میزند و هنگامی که استاد سرش را برمیگرداند. محمدعلی بصیری از اعضای گروه فرقان به طرف ایشان شلیک میکند. گلوله از زیر گوش راست وارد و از بالای ابروی چپ خارج شده و استاد غرق در خون میشود. ایشان را سریعا به بیمارستان «طرفه» منتقل میکنند، اما معالجه پزشکان اثری نمیبخشد و استاد مطهری به شهادت میرسد.
2- عوامل ترور:
ترور استاد مطهری توسط گروه فرقان به انجام رسید. رهبری این گروه را فردی به نام «علیاکبر گودرزی» برعهده داشت. گروه فرقان طی سلسله عملیات جداگانهای سپهبد قرنی، استاد مطهری، حاج طرخانی، حاج مهدی و احسان عراقی را به شهادت رسانده و در عملیات دیگری حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی را مضروب مینماید.
«در تاریخ 6/8/1358 با تلاش پیگیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مهمترین مخفیگاه گروه فرقان در «کلاک» کرج کشف شد و وسایل، ابزار و اداوات زیر از آن مخفیگاه بدست آمد:
- یک آزمایشگاه مجهز شیمی و مقدار زیادی مواد منفجره
- بیش از یک تن گوگرد، مقدار زیادی نارنجک، ادوات و آلات سازنده فشنگ، چاشنیهای انفجاری و تعدادی بمب ساعتشمار
- دوازده قبضه مسلسل کلاشینکف، یوزی و ژ3
- تعدادی باطری انفجاری و گاز اشکآور
- سه دستگاه بیسیم
- شش کارتن کتابهای چاپ شده و اعلامیههای گروه فرقان
- مبلغ چهار میلیون و پانصد هزار ریال وجه نقد و تعدادی چک و شناسنامه جعلی.»(3)
- سرانجام در تاریخ 19/10/1358 و پس از هشت ساعت درگیری مسلحانه، علیاکبر گودرزی همراه با 35 تن دیگر از اعضای گروه فرقان در خانه تیمیشان در تهران دستگیر شده»(4) و «در تاریخ 3/11/1358 نیز اعضای شاخه نظامی فرقان دستگیر شدند»(5)
گفتنی است سران گروه فرقان ارتباطاتی را با سفارت آمریکا در تهران برقرار کرده بودند که اسناد این ارتباطات، پس از تسخیر سفارت آمریکا از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام منتشر شد.»(6)
پس از شهادت استاد مطهری خبرگزاری تاس طی تحلیلی اعلام کرد: «قاتلان مطهری، تروریستهای گروه زیرزمینی فرقان بوده که بدون شک تنها یک ابزار ساده ساواک شاه هستند، این گروه همچنین وابستگیهایی به سازمان پلیس مخفی اسراییل دارد.»(7)
رادیو مسکو نیز در یک گزارش خبری در خصوص گروه فرقان میگوید: «سازمان ارتجاعی فرقان که از قرار معلوم با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) ارتباط نزدیک دارد، فعالیت خود را شدت بخشیده است. گواه این امر کشتارهای تازهای است که توسط این سازمان در تهران انجام گرفته است.»(8)
3- علل ترور:
برای بررسی علل ترور استاد مطهری لازم است فارغ از محرکهای بیرونی، بستر عمل گروه فرقان را در دو حوزه فکری و اعتقادی و تحولات اجتماعی ـ سیاسی جامعه به طور جداگانه شناسایی نماییم. چرا که بیشک محرکهای بیرونی بدون بهرهبرداری از پتانسیلهای درونی بلااثر خواهند ماند.
1-3- بستر فکری و اعتقادی ترور استاد مطهری: پس از آنکه گروه فرقان جزوهای را در تفسیر بعضی آیات قرآن کریم منتشر نمود، استاد شهید مرتضی مطهری، طی مقاله مسبوطی تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» به کالبد شکافی مرام و اندیشه گروه فرقان پرداخت، بسیاری از صاحبنظران و آگاهان مسایل فرهنگی و سیاسی آن دوران معتقدند که «اصولا یکی از عوامل ترور ناجوانمردانه استاد مطهری، نگارش همین مقاله بوده است.»(9)
استاد مطهری در صدر مقاله «ماتریالیسم در ایران» مینویسد: «ماتریالیسم در ایران در یکی دو سال اخیر به نیرنگ تازهای دست یازیده است و آن تحریف آیات قرآن کریم و تفسیر مادی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهری الفاظ است، این نیرنگ، نیرنگ جدیدی است و از عمر آن در ایران کمتر از دو سال میگذرد. البته اصل این طرح و نیرنگ چیز تازهای نیست، طرحی است که کارل مارکس برای ریشهکن کردن دین از اذهان تودههای معتقد در صد سال پیش، داده است. طرح مارکس این است که برای مبارزه با مذهب در میان توده معتقد باید از خود مذهب علیه مذهب استفاده کرد.
به این صورت که مفاهیم مذهبی از محتوای معنوی و اصلی خود تخلیه و از محتوای مادی پر شود تا توده مذهب را به صورت مکتبی مادی دریابد. پس از این مرحله، درافکندن پوسته ظاهری آن ساده است. تعبیر مارکس ـ مبنی بر اینکه باید منابع ایمان و دین توده را با مفاهیم مادیگرا توضیح داد ـ شامل مفهوم دیگری نیز میتواند باشد و آن اینکه تاریخ را به طور کلی به گونه مادی برای توده تفسیر نمایند. توده هنگامی که فهمید همه پدیدههای اجتماعی، ریشه مادی ـ طبقاتی دارد، خود به خود پیوند خویش را با مذهب قطع میکند...
مطالعه نوشتههای به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال اخیر منتشر شده و میشود، تردیدی باقی نمیگذارد که توطئه عظیمی برای کوبیدن مذهب در کار است.... نظر به اینکه در این نوشتهها، آثار و علایم خامی و بیسوادی را فراوان میبینیم، ترجیح میدهیم که فعلا ماتریالیسمی را که به صورت تفسیر آیات قرآن در این یکی دو سال اخیر منتشر میشود، «ماتریالیسم اغفال شده» به نامیم و اگر پس از این تذکرات باز هم راه انحرافی خود را تعقیب کردند، ناچاریم آن ماتریالیسم را «ماتریالیسم منافق اعلام نماییم.»(10)
ایشان در ادامه با مخاطب قرار دادن اعضای گروه فرقان، نظرات آنها را به نقد میکشد و در پایان چنین مینویسد: «خلاصه در این تفسیر همه نامها مذهبی است و ابتدا جلبتوجه میکند، از قبیل الله، توحید، نبوت، وحی، ملک، آخرت، بهشت، دوزخ، روح، نعیم، عذاب، توکل، صبر، تکامل، انقلاب... اما همین که به عمق و ژرفای برداشتها وارد میشویم، همه از نظر ناپدید میشوند و به جای اینها معانی و مفاهیم دیگری جایگزین میگردند و جز لفظ چیزی باقی نمیماند عجیب این است که ادعا میشود که ما میخواهیم فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی کنیم. شگفتا! آیا انقلابی بودن و یا به نظر شما انقلابی شدن فرهنگ اسلامی در گرو این است که محتوای معنوی آن را از آن بگیریم و محتوای مادی جایگزین آن سازیم... آیا این گونه برداشت از انقلاب دانسته یا ندانسته، تبلیغ به سود ماتریالیسم نیست که تنها با برداشتهای ماتریالیستی و توجیه مادی تاریخ و جامعه و بالاخره با ماتریالیسم تاریخی است که میتوان از یک فرهنگ انقلابی دم زد.»(11)
یکی از اعضای گروه فرقان در پاسخ به اینکه چرا مطهری مورد انتخاب این توطئه شوم واقع شد؟ اظهار داشت: «گودرزی از نظر فکری مخالف شدید مطهری بود. آیتالله مطهری از نشریات فرقان انتقاد میکرد و آقای گودرزی معتقد بود که عامل برنامههایی که از نظر او خلاف بود، آقای مطهری است. مساله جالب توجه اینکه در زمانیکه هیچ کس نمیدانست آقای مطهری رییس شورای انقلاب است، آقای گودرزی این مساله را میدانست...(12) ما نیز در چارچوب گروه کار میکردیم. کارهای گروه و اتخاذ تصمیمات براساس قرآن بدون استناد به سنت، عقل و اجماع گرفته میشد و ایرادی هم اگر گرفته میشد: بلافاصله استناد به قرآن میشد.(13)»
گروه فرقان پس از ترور استاد شهید مرتضی مطهری در بیانیهای اهداف این ترور را تشریح کرد. که برای آشنایی با ادبیات این گروه تروریستی بخشهایی از متن بیانیه را (14) ارایه میدهیم:
موضع قرآن و عنصر مومن در برابر عناصر مشرک و منافق، موضعی خصمانه است، و بر مدار نابود کردن و از میان بردن آنها دور میزند. «اصول تفکر قرآنی (توحید کتاب دوم) صفحه 102» پیغمبر که میجنگد برای آن است که مانع جهل و دیوار جدایی را بردارد تا پیامش را بگوش مردمی برساند که بین او و اینها، قلدران و اشراف و حکام و سلاطین و بردهداران و روحانیان و بتپرستان و نظامیان ایران و روم شدهاند و جدایی انداختهاند، با شمشیر این پردهها را کنار میزند تا حرفش را به توده مردم آزاد شده بزند. (با مخاطبهای آشنا صفحه 63)
بسم الله الجبار و المنتقم
«یا ایها الذین آمنوا کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیلالله و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیلالله فبشرهم بعذاب الیم.» (سوره توبه آیه 34)
«ای گرایشداران، به طور قطع بسیاری از دانشمندان و راهبان سرمایههای مردم را به کمک باطل و به واسطه و همراه باطل میخورند و از راه خداوند باز میدارند و آنان را که طلا و نقره را گنج مینهند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند به عذابی دردناک بشارت ده». در پیوند با آیات قبل که از هویت دین حق و حاکمیت آن بر ادیان دیگر سخن رفته آیه مورد بحث به طور ضمنی توجه عناصر انقلابی مومن را به عواملی معطوف میدارد که با سیاستهای اهریمنانه و روشهای خائنانه خود مانع هویت دین خداوند میگردند. این تیرهروزان نگونبخت بسیاری از احبار و رهبان هستند... شگفتا، مدعیان دروغین علم و خداگونگی و حق و عدل تا آنجا در خیانت پیش میروند که بجای احقاق حقوق تودهها به غارت آنها میپردازند...
نمونه روشن این جنایتکاران مردمفریب «مرتضی مطهری» بود، عنصر منفوری که برغم ادعاهای دروغینش مبنی بر با سواد بودن و فضل و تقوی داشتن با اندیشه توطئهگر خود و در دوران زندگی ننگین خویش همیشه با رژیمهای ضد خلقی همراه و همگام بود... و سرانجام نیرنگهای دروغین او در برابر مکر خداوند تاب نیاوردند و تازیانه خشم خداوند در شکل گلولههای سربین بر مغز توطئه گوش فرود آمد... فرزندان دلیر این مرز و بوم به هیچ قیمتی حاضر نخواهند شد سرنوشت خود را به دست مشتی مزدور و بیگانه بسپارند. تصمیم بر اعدام انقلابی مطهری از یکسو بازتاب دلایل زیرزمینی بر محکومیت او بود و از سوی دیگر کوششی در جهت اجرای فرامین خداوند.
دلایل محکومیت مطهری:
1- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی (از مظاهر این همکاری، کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران است) و کوشش در جهت منزوی کردن مجاهدین راستین و تحریف حقایق.
2- همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و عضویت در شورای باصطلاح انقلاب اسلامی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم.
3- مفسد فیالارض
4- بدعتگذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق».
5- کوشش غیر مستقیم برای بازسازی ارتش ضد ملی و خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران.
6- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان و مبارز کردستان و ترکمن صحرا و نقده توسط ارتش مزدور و آخوندزدههای خائن.
در برابر این دلایل فرامین خداوند هم جالب توجهند:
«فقاتلوا اولیاء الشیطان» پس همدستان شیطان را پیکار کرده و بکشید، نساء 76
«فقاتلوا ائمه الکفر» پس پیشوایان و سردمداران کفر را پیکار کرده و بکشید، توبه 12
«و قاتلوا المشرکین» و شرکآوران را بکشید، توبه 36
شمول و گستردگی آیات، دامن عنصر معدوم را هم میگیرد، زیرا او همدست شیاطین داخلی و از سردمداران کفر بود...(عین سند موجود است).
دکتر علی مطهری در خصوص گروه فرقان نکات مهمی را مطرح کرده میگوید: «اعضای رده پایین گروه فرقان واقعا فریب خورده بودند و این را محاکمات آنها به خوبی نشان میدهد، ولی گروه فرقان تنها همان چند نفر نبودند. بلکه به قول معروف یک جریان است که هنوز هم وجود دارد و آن جریانی است که خواهان حذف روحانیت آگاه از صحنه انقلاب است... طرح شدن بنیان ایدئولوژیک به وسیله شهید مطهری برای گروه فرقان دردناک بود... گذشته از وابستگی سران این گروه به آمریکا و ایادی داخلی آن، افرادی که در سطح پایین بودند و ترورها را انجام میدادند افرادی صادق بودند و به خیال خود در راه خدمت به اسلام گام برمیداشتهاند. روش سران این گروه به طور کلی این بود که افراد گروه را نسبت به کل روحانیت بدبین میکردند تا اگر دستور ترور یک روحانی را صادر کردند، آنها به راحتی انجام دهند. مثلا قاتل پدرم میگفت که من اصلا استاد مطهری را نمیشناختم ولی از آنجایی که نسبت به روحانیت کینهای عمیق داشتم، بعد از اینکه در بین افراد گروه مطرح شد که میخواهیم یکی از روحانیون مهم شورای انقلاب را ترور کنیم، من داوطلب اینکار شدم ولی بعد فهمیدم که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدهام.»(15)
دکتر علی مطهری با توصیف مبانی نظری گروه فرقان میافزاید: «علت اصلی به وجود آمدن گروه فرقان مطرح شدن یک برداشت انحرافی از اسلام در سالهای پیش از انقلاب بود که عقدههای روانی رهبر این گروه نیز مزید بر علت شد و این فجایع را به وجود آورد.»(16)
در مجموع کارکرد گروه فرقان چنان مشابهتی با اعمال خوارج در صدر اسلام دارد که به طور قاطع میتوان گفت فرقان باز تولید خارجیگری در عصر حاضر است.
گروه فرقان همچون خوارج دچار خشونت، عصبیت گروهی و التقاط فکری است. همانگونه که فتوحات خارجی در زمان خلیفه دوم منجر به ترویج خشونت و اتکا به ظاهر قرآن بدون آموزش عقیدتی در میان اعراب شد و در نهایت به تولید خارجیگری انجامید، «فرقانیون» نیز محصول بسط خشونت و قشریت در آموزههای دینی بودند تا بدانجا که بر مبنای اجتهاد شخصی و خودبنیادانه شدیدترین اشکال خشونت را تجویز کردند.
و همانگونه که شهر کوفه به عنوان بستر رویش خوارج، شهری نوخاسته با افکار و ساختاری ناهمگون بود که در شکلگیری اندیشه التقاطی و قشری خارجیگری تاثیر بسزایی داشت، گروه فرقان نیز در کوران تحولات دنیای جدید و مدرنیته، با ارایه قرائتی التقاطی، خشن و فاشیستی از دین زمینه بروز خارجیگری را فراهم میکند.
2-3- بستر اجتماعی و سیاسی ترور استاد مطهری: جامعهشناسان سیاسی تروریسم را به عنوان یکی از انواع توطئه سیاسی(17) معرفی کردهاند. تروریسم، خشونت سیاسی بسیار سازمان یافتهای است که مشارکت محدودی را در اجرا طلب میکند.
توطئه سیاسی و تروریسم با تعادل در کنترل اهرمهای قدرت جامعه ارتباط و بستگی ویژهای دارد. هر گاه مخالفان رژیم در قیاس با حاکمیت در موضع ضعف مفرط از الحاظ پایگاه مردمی قرار گیرند و از کنترل اهرمهای قدرت جامعه نیز محروم باشند، بیشترین احتمال برای توفیق خود را در ایجاد سازمانهای مخفی و زیرزمینی، یافته با این امید که در بلند مدت تواناییهای قهرآمیز و پایگاه مردمی خود را گسترش دهند.
این مساله بر اساس تئوری محرومیت نسبی تد.رابرت.گر(18) قابل توجیه است. بر مبنای این نظریه احتمال توطئه و پدیده تروریسم با شدت محرومیت نسبی فعالان سیاسی نسبت مستقیم و با شدت محرومیت نسبی توده نسبت معکوس دارد.
در واقع چون محرومیت نسبی ناشی از اختلاف میان مطالبات و میزان برآورده شدن آنهاست رابرتگر معتقد است هر گاه بخشی از فعالان سیاسی، در نزد توده و آحاد جامعه، مطالبات خود را برآورده ندیده و از قدرت نیز سهمی نیابند، به توطئه به صورت عام و تروریسم، به شکل خاص روی میآورند.
با توجه به موارد فوق بهتر میتوان بستر اجتماعی و سیاسی رویکرد گروه فرقان را به تروریسم دریافت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57، کنترل بسیاری از اهرمهای قدرت جامعه در اختیار مردم مسلمان و هوادار امام خمینی(ره) قرار گرفت. بیتردید در چنین شرایطی، گروههایی که در مشی سیاسی و اعتقادی با امام خمینی(ره) همسو نبوده یا در موضع تعارض و تضاد قرار داشتند از گردونه قدرت خارج شده و توده و آحاد جامعه نیز اقبالی به آنها نشان نداده و از خود طرد مینماید.
این گروهها که عمدتا گروههای مارکسیستی و الحادی و یا طرفداران قرائت مارکسیستی و ماتریالیستی از دین نظیر سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، گروه فرقان و آرمان مستضعفین بودند، هیچ گاه نتوانستند اعتماد رهبری انقلاب و تودههای انقلابی را به خود جلب نمایند،(19) لذا به رغم آحاد جامعه که مطالبات خویش را در چارچوب حاکمیت جمهوری اسلامی برآورده میدید، گروهها و احزاب اخیرالذکر اختلاف شدیدی را میان مطالبات نامشروع خویش و میزان برآورده شدن آنها احساس میکردند و در نتیجه به توطئه و تروریسم روی آوردند و از آنجا که استاد مطهری یکی از موانع جدی در مسیر تحقق مطالبات نامشروع گروه فرقان بود، مورد آماج خشونت و گلولههای سربین فرقانیون قرار گرفت.
عامل دیگری که در شکلگیری بستر اجتماعی ترور استاد مطهری موثر است، ایجاد دو قطبی کاذب مطهری ـ شریعتی است که توسط جریان لیبرال وابسته پایهگذاری شد.
بیتردید تشکیل این دو قطبی در برخورد گروه فرقان با استاد مطهری نقش ویژهای داشت. اصولا فضای مدنی پولاریزه شده آبستن بحرانها و تلاطمات شدید است و آگاهان سیاسی از تاثیر ناصر میناچی وزیر ارشاد ملی دولت موقت(20) در شکلگیری دو قطبی کاذب مطهری ـ شریعتی به خوبی مطلعند و بعدها نیز افشای ارتباط میناچی با سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از توطئه جریان لیبرال وابسته علیه انقلاب اسلامی پرده برداشت.
در همین مورد خانم دکتر زهرا رهنورد، طی مقالهای تحت عنوان «مطهری و شریعتی و نفاقافکنی جریان لیبرالی» مینویسد: «یادم میآید آن زمان که حسینیه ارشاد باز بود و چون تیغی در چشم شاه و آمریکا فرو میرفت، هر دو آموزگار آنجا تدریس میکردند... ما نفهمیدیم چه شد که شهید مطهری، کمتر به حسینیه میآمد و ما که شاگرد شریعتی بودیم اما هر دو استاد را قبول داشتیم و به آنها بسیار هم علاقهمند بودیم با عدهای از شاگردان هر دو استاد رفتیم خدمت شهید مطهری و علت را جویا شدیم.
در آنجا شهید مطهری آهی کشید و یکی از افراد جریان لیبرالی را که در حسینیه فعالیت داشت نام برد و از سر سوز و آه گفت: امان از دست این [...](21) و دو سه بار نام آن شخص را به زبان آورد و گفت: او میانه من و علی را به هم میزند... آن روز گذشت و ما به دلیل بیتجربگی عمق این حرف را درک نکردیم و پنداشتیم که اختلاف جزیی که بین این دو استاد هست ناشی از وجود یک فرد است اما امروز آن حرف برای ما، معنی دقیق سیاسی و تاریخی خود را یافته است.»(22)
در پایان ذکر این نکته ضروری مینماید که در کنار تحلیل و بررسی زمینههای داخلی هر پدیده اجتماعی نمیتوان توطئههای خارجی را توهم شمرد و آنها را از مدار محاسبات خارج نمود. مطالعه مجموعه اسناد منتشره سفارت سابق آمریکا در تهران، از عمق توطئه امپریالیسم برای تقویت منابع و پتانسیل ضد انقلاب و به بنبست کشاندن انقلاب پرده برمیدارد.