مصر و تحولات منطقه
رقابت عربستان و امارات متحده عربی، با شکلگیری محور منطقه ای اخوان المسلمین به دنبال سقوط مرسی در مصر، باعث شد عربستان دست برتر را در این کشور به دست آورد.بعد از بمب گذاری در شهر «منصوره» مصر که به کشته شدن 17 نفر و زخمی شدن حدود 100 نفر منجر شد، نخست وزیر مصر، گروه اخوان المسلمین را مسئول این حادثه دانست و این گروه را تروریست اعلام کرد.
بنا بر این تصمیم دولت، روزنامه های اخوان نیز ممنوع اعلام شدند و هرگونه همکاری با این گروه جرم به حساب می آید. حتی برخی اعضای اخوان نیزدرهفته های اخیر، به دلیل عضویت در این گروه دستگیر شدند.بر کسی پوشیده نیست که شروع اعتراض ها علیه حکومت حسنی مبارک و ادامه آن تا سقوط وی، توسط جوانانی صورت گرفت که در فضای مجازی، تجمعات اعتراضی خود را سازماندهی می کردند و در خیابان ها، نمود عملی اعتراض های خود علیه مبارک را با تظاهرات و اعتصاب های عمومی به نمایش می گذاشتند.
از همان ابتدای سقوط مبارک،اخوان المسلمین اعلام کرد که انقلابی های اصلی،جوانانی بودند که در دنیای مجازی خود را سازماندهی می کردند و گروه اخوان، نقشی در سازماندهی این اعتراض ها نداشته است.اما بعد از سقوط مبارک و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در مصر، از آنجا که گروه اخوان طرفداران بسیاری بین مردم داشت و سازمان یافته ترین حزب موجود در مصر است، توانست در انتخابات ریاست جمهوری رای بیشتر را کسب کند و در مجلس نیز آرای بسیاری به خود اختصاص دهد. بنابراین، هر چند اخوان نقشی اساسی در سقوط مبارک نداشت، اما در عمل، حکومت بعد از مرسی را در یک انتخابات عمومی به دست گرفت.
توهم محور اخوانی
با روی کار آمدن اخوان در مصر، بحث از شکلگیری «محور اخوانی» در منطقه مطرح شد؛ محوری که بشدت مورد حمایت ترکیه بود. در این زمان، بحث «نوعثمانی گری» ترک ها مطرح شد که حزب «عدالت و توسعه» ترکیه را به عنوان الگوی پیشگام اسلام گرایان جدید مطرح می کرد. قطر نیز در رقابت با عربستان، به حمایت از محور اخوان و همراهی با ترکیه پرداخت.
محور اخوانی در رقابت با «وهابی گری» عربستانی، باعث حساسیت بیش از پیش عربستان سعودی در رابطه با قدرت گیری اخوان در منطقه و رقابت این کشور با ترکیه در مصر شد.
رقابت بر سر قدرت اخوان در مصر، نقطه شروع اختلاف مثلث ترکیه - عربستان- قطر بود؛ مثلثی که از ابتدای تحولات عربی و بویژه تحولات سوریه، در صدد مدیریت آن در جهت منافع خود و انزوای ایران بودند.ازهمان ابتدای روی کارآمدن اخوان درمصر، فشارهای عربستان بر این گروه باعث شد اخوان مجبور شود با گروه سلفی «نور» دست به ائتلاف بزند. حزب نورنیز ازلحاظ ایدئولوژیک به عربستان سعودی تمایل دارد، اما در نهایت،اخوان المسلمین به جانب ترکیه متمایل شدوگاهی دربرابردیدگاه وهابی گری عربستان سعودی قرارمی گرفت.بی تجربگی سیاسی مرسی وگروه اخوانی حامی وی باعث شکست سیاسی این گروه درساختار سیاسی مصرشد.
اشتباهات مرسی در قبضه کردن قدرت و محاسبات سیاسی اشتباه وی چه در عرصه داخلی (مثل دست کم گرفتن قدرت ارتش، یا کنار گذاشتن گروه های غیر همسو از ساختار قدرت و همچنین نداشتن برنامه اقتصادی مناسب)وچه درعرصه خارجی(قطع ارتباط باسوریه ونبودشناخت کافی ازتحولات منطقه ای وبین المللی) باعث شکل گیری اعتراض های مردمی علیه وی وتشکیل جنبش«تمرد» شد که درنهایت با دخالت ارتش، مرسی از کار بر کنار شد.همزمان با برکناری مرسی، فعالیت های اخوان المسلمین نیز با محدودیتهای بسیاری روبرو شد وبرخی رهبران آن دستگیر شدند.
اعتراض های حامیان مرسی علیه آنچه آنها کودتای ارتش می خوانند،باعث شده عزم ارتش درهرچه بیشتر محدود کردن گروه اخوان، جزم تر شود و فعالیت های این گروه را بیشترزیرنظربگیرد.
این فشار ارتش بر حامیان اخوان و رهبران این گروه، همزمان با خشنودی عمیق عربستان از حذف مرسی و روی کار آمدن نظامیان در مصربود. بر این اساس عربستان از همان ابتدا به حمایت از اقدام ارتش در برکناری مرسی پرداخت و کمک های سخاوتمندانه مالی خود را به نظامیان ارائه کرد.رقابت عربستان وامارات باترکیه وقطردرمخالفت یاحمایت ازمحوراخوان درمنطقه، تاثیربسزایی درنوع تعامل این کشورهابامصرداشت. سقوط مرسی و قدرت گرفتن نظامیان، باعث پیروزی محورعربستان - امارات بر محور ترکیه- قطر شد.
همانگونه که گفته شد،عربستان بشدت ازتفکراخوانی و گسترش آن در منطقه هراس دارد و آن را رقیبی برای تفکر وهابی گری خود می داند. از آنجا که نگاه آل سعود مبتنی برتفسیر ایدئولوژیک از دین اسلام است و برهمین اساس خود را رهبر معنوی جهان اسلام می داند، بنابراین هرگونه تفکر اسلامی رقیب تفکر وهابی گری، برای عربستان تهدیدی ماهیتی به حساب می آید. بر این اساس، سیاستمداران سعودی بشدت در تقابل با روی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر، تلاش داشتند گروه های سلفی را مقابل اخوان علم کنند و حتی اخوان را به همکاری با حزب سلفی نور مجبور کردند.
حال که اخوان به دلیل نارضایتی های داخلی از قدرت برکنار شده، عربستان نیز تمام حمایت خود را از نظامیان به عمل می آورد تا این گروه را در قدرت تثبیت کند. بر این اساس است که ما شاهدیم عربستان و امارات بعد از سقوط مرسی، حدود 12 میلیارد دلار به مصر کمک کردند و قرار است 9 میلیارد دلار دیگر نیز به این کشور کمک کنند.
ارتش نیزبراین تصوراست که با چنین پشتوانه خارجی و کمک های بی شمار مالی،به راحتی میتواندهشدارهای غرب را نادیده بگیرد و اخوانالمسلمین را از چرخه سیاسی مصر حذف کند. آمریکا بخشی از کمک های مالی خود به ارتش مصر را به حالت تعلیق درآورده وکشورهای اروپایی نیزاعلام کرده اند در صورت ادامه فشارهای ارتش به اخوان، این کشورها از ارائه کمک های سیاسی- مالی به مصر خودداری خواهند کرد، اما در مقابل، عربستان و امارات اعلام کرده اند کمک های مالی بیشتری نسبت به کمکهای غرب،به ارتش مصرارائه می دهند.
درچنین فضایی است که ارتش (که بر خلاف گروه اخوان المسلمین، نگاهی سکولار به سیاست دارد و به دنبال بسط قدرت سیاسی خود است)فشارها بر اخوان را افزایش می دهد و در صدد مشروعیت زدایی از این گروه، با نسبت دادن ناآرامی های اخیربه آن ومعرفی اخوان به عنوان گروهی تروریستی است.
روند انتقال سیاسی و تردیدها
درچنین شرایطی است که «رویترز» با اشاره به ظهور مجدد برخی مهره های حکومت حسنی مبارک در مصر و فعالیت آنها در جهت حمایت از «عبدالفتاح السیسی» وزیر دفاع این کشور،می نویسد: با توجه به نبودنیروهای مخالف فعال وبازگشت دوباره این شخصیت ها به عرصه سیاست،تردیدها درباره روند شکننده انتقال سیاسی در مصر افزایش یافته است.در این گزارش به قلم «مگی فیک» آمده است: وقتی انقلابهای مردمی در مصر به برکناری مبارک از قدرت منتهی شد، افرادی نظیر «احمد سیف» که در ایجاد و حمایت از شبکه گسترده حامیان حکومت در این کشور به مبارک کمک می کردند، از صحنه کنار رفتند.
اکنون که سه سال از آن زمان گذشته است، «سیف» و دیگر اعضای سابق حزب مبارک، بار دیگر درمناطق پرجمعیت حومه شهرها دست به کار شده اند.این افراد با کمک های مالی که به مردم این مناطق ارائه می کنند،می کوشند آرای آنهارا برای انتخابات آتی این کشور بدست آورند.
این باراما، ماشین سیاسی آنها در حمایت از «عبدالفتاح السیسی» که محمد مرسی، نخستین رئیس جمهوری منتخب مصررا ازقدرت برکنارکرد، به کار افتاده است. پیش بینی می شود سیسی، رئیس جمهوری بعدی این کشور باشد. بازگشت دوباره این افرادبه صحنه سیاسی مصر،برتردیدها درباره روند شکننده انتقال سیاسی دربزرگ ترین کشور جهان عرب افزود. هرچندانتظار می رود سیسی بااختلاف آرای فراوان درانتخابات پیروز شود،اماحمایت این شخصیت های ثروتمند،گویای آن است که وی میتواند به شیوهای مشابه روش مبارک،جای پای خود رادرقدرت مستحکم سازد.
شورش های سال2011باهدف خلاص شدن از چشم انداز سیاسی که مهره هایی همچون سیف(که درپارلمان مصردردوره مبارک فعالیت می کردند) درافق آن قرارداشتند،صورت گرفت.این در حالی است که ثروت و روابط گسترده افرادی چون «سیف» موجب افزایش نفوذ سیسی در مناطق روستایی مصر می شودکه ساکنان آن عموما به هرکس که به لحاظ مالی برایشان مفید باشد،رای می دهند. خانه سیف در شهر «شبین الکوم» در دلتای رود نیل، به روی همگان باز است. وی در یکی از سفرهایش به دیگر نقاط مصر در جمع مخاطبانش گفت:«هر کس که خود را برای نامزد شدن در انتخابات آماده می کند، باید به مردم خدمت کند.»در غرب، سیاستمداران در دوره کمپین های انتخاباتی خود، به شرکت های پیچیده روابط عمومی متوسل می شوند، اما در مصر نقش آفرینانی چون «سیف» که در دفاتر خود نشسته وازراه جیب هایشان نسبت به رفع مشکلات مردم اقدام میکنند،درمرکز توجه قرارمی گیرند.
تحلیلگران می گویند که ماهیت سیاست در مصر به گونه ای است که اشخاص سرشناس محلی، به ویژه در شهرهای کوچک وروستاها که بیشترین جمعیت را در خود جای داده اند،الگو وعادات رای دادن را تعیین می کنند و این روند طی سال های آینده نیز ادامه خواهد داشت.در شرایطی که بسیاری از حامیان مرسی اکنون سربه نیست شده یا در زندان بسر می برند و احزاب لیبرال نیز قادر نیستند سیسی را به چالش بکشند، نیروهای اندکی برای دگرگون کردن نظام در این کشور وجود دارد.حزب «دمکراتیک ملی» مبارک که پس از قیام سال2011توقیف شد،هیچگاه حزبی مبتنی برایدئولوژی نبودوتنهاابزاری کارآمددرجهت گستردن شبکه حمایتی بود.
سیسی که تصاویرش رامی توان برپوسترهای متعدد درگوشه و کنار شهر«شبین الکوم» دید، ممکن است ناگزیر شود در بلند مدت به سیاستمداران محلی که قادرند سطح مشخصی از رضایت را در میان جمعیت این مناطق جلب کنند، تکیه نماید.وزیر دفاع مصر نیز مانند مبارک به منظور حفظ محبوبیت خود ناگزیر خواهد بود که با مناطق حومه شهرها همکاری کند.«اچ. ای. هلیر» کارشناس مسائل مصر و عضو موقت اندیشکده آمریکایی «بروکینگز» گفت: بدون حمایت مناطق غیر شهری و جمعیت خارج از شهرهای بزرگ،هیچ دولتی درمصرنمی تواند به ایجاد شبکه گسترده حامیان سیاسی امیدوارباشد.
به گفته وی،اگراتکاتنهابه مصرباشد،نمی توان به حفظ قدرت برای همیشه امیدواربود.«سیف» پیش ازورود به مجلس مصردرسال 2005،بودجه نقدی فراوانی رامیان همشهریان خودتقسیم کرد. به گفته«طارق مسعود» استاد دانشگاه «هاروارد» آمریکا، این خدمات به سیف کمک کرد بتواند موضع خود را به عنوان یکی از شخصیت های سرشناس محلی تثبیت کند .مسعود افزود: این واژه توصیف کننده فردی است که از« بانک رای آماده»برخورداراست؛ کسی که درهرشرایطی،تعدادغیرقابل اغماضی از مردم قرار است به او رای بدهند.
پس ازخروج مبارک ازقدرت،سیف به لحاظ سیاسی به حاشیه رانده شدوشاهدبرگزاری انتخابات و پیروزی گروه اخوان المسلمین بود. او بهار گذشته و همزمان با ابراز خشم مردم درباره نحوه حکومت اخوانالمسلمین، فرصت یافت بار دیگر به بازی برگردد.وی ابتدا با پرداخت پول دستور داد طومارهایی در راستای تقاضا برای برگزاری انتخابات زودهنگام به امضای مردم برسد.
فعالان ضد اخوانی به این خبرگزاری گفتند که سیف به امضا کنندگان رشوه داد تا پیش از تاریخ 30 ژوئن که برای تظاهرات ملی گسترده تعیین شده بود، به خیابان ها بیایند و دستور داد بدین منظور، سکوهایی ایجاد، سیستم صدا نصب و چادرهابرپا شوند.مدتی بعد،سیسی حکومت مرسی راسرنگون وازنقشه راه سیاسی که درراستای برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه وعده داده بود، پرده برداری کرد.
با آغاز سرکوب حامیان اخوان المسلیمن از سوی نیروهای امنیتی سیسی، سیف باز هم به نقشی که در دوره مبارک داشت، بازگشت.دراین راستا، وی سفره های فراوانی درطول ماه مبارک رمضان برای شهروندان مخالف اخوان المسلمین گسترد.سیف پس ازحضوردرنشستی با«عدلی منصور» رئیس جمهوری موقت مصر با موضوع قانون اساسی جدید درماه دسامبر،نسبت به برگزاری آن چه کنفرانس نامید،اقدام کردودرآنهابه پخش سرودهای ملی گرایانه وپذیرایی ازحضارپرداخت.
تایید قانون اساسی با رای 98 درصدی،راه رابرای اعلام خبرنامزدی سیسی درانتخابات ریاست جمهوری مصر فراهم کرد. سیف که اکنون آمادگی کامل دارد از سیسی حمایت کند، او را مردی وطن پرست و ناجی کشورنامید .دولت تحت حمایت ارتش مصر می گوید که رای بالا به قانون اساسی، فرصتی را برای قطع ارتباط با گذشته ، فراهم کرده است،اما از نگاه تحلیلگران، ظهور مجدد افرادی که تحت عنوان بقایای دوره مبارک شناخته می شوند،گویای آن است که سیسی می تواند برحکومتی بلند مدت تحت حمایت بسیاری از افرادی که قبلا حامی مبارک بودند، حساب کند.
قدرت اقتصادی و بازیگردانی سیاسی
برای تجزیه وتحلیل وضعیت کنونی مصر،نباید این نکته را ازیاد برد که تحولات چند دهه اخیر مصر، با نوع رفتار ارتش این کشور، در هم تنیده است. آنچه یک نهاد خاص را میتواند برای همیشه، در تحولات داخلی یک کشور ثابت نگه دارد، قدرت اقتصادی آن نهاد است.ارتش مصر با کودتا علیه محمدمرسی و سرنگونی دولت وی، بار دیگر نقش پر رنگ خود را در صحنه سیاسی مصر به رخ کشید.
هنگامی که به حضوراین نهاد نظامی دراکثرتحولات پنج دهه اخیرمصرمینگریم، سؤالی مطرح می شود مبنی بر اینکه چه عامل یا عواملی موجب ثبات قدرت و نفوذ ارتش مصر، به رغم تغییر دولتمردان شده است؟ عمده دلیل اینکه ارتش توانسته خود را به نوعی بر تمامی دولتهای بعد از«ملک فاروق» سرنگون شده به دست جمال عبدالناصر درسال 1952 تحمیل کند، چیست؟اینکه ارتش مصرطی دهها سال مبارزه ضداستعماری وخوی ملیگرایی،جایگاه مناسبی میان مردم مصرپیدا کرده وتبدیل به یک نمادملی شده است واینکه ارتش توانسته دربرهه های تاریخ ساز،عکسالعمل خوبی از خود نشان دهد، موضوع دیگری است.
ظاهرا جهان سیاست باید سعی کند قدرت سیاسی ارتش مصر را از دریچه ای نو بنگرد ، میزان نفوذ و دخالت ارتش در اقتصاد رابه میان کشد،واین موضوع راکه این قدرت اقتصادی تا چه حد توانسته در گسترش ونفوذ سیاسی ارتش تأثیرگذارباشد، موردکنکاش قراردهد.گروه افسرانآزاد که متشکل ازشماری سرهنگ ارتش بودند، به فرماندهی جمالعبدالناصر با طرح کودتایی در 1952 ،موجب سقوط «ملک فاروق» و سرنگونی نظام پادشاهی وابسته به غرب درمصر شدند.
کودتای نظامی علیه ملک فاروق، اقتصاد ورشکستهای را تحویل جمال عبدالناصر داد که جز فقر و تباهی چیزی برای مصر نداشت؛ قطع کمک های غرب به مصر نیز بر وخامت اوضاع افزودوحکومت وجامعه مصررابه سوی سوسیالیسم ودولتی شدن اقتصاد پیش برد.
در دوره جمال عبدالناصر، تقریبا تمامی شئونات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زیرسلطه دولت قرار گرفت و ازآنجاکه دولت دردست نظامیان بود،ارتش یکه تازتمامی عرصههابه ویژه اقتصاد شد واین تسلط با گذشت دههاسال،همچنان ادامه دارد.
دردوره«انورسادات»،اعمال سیاستهای درهای بازوآزادسازی اقتصاد، با اینکه باعث تشکیل طبقه ای ازسرمایه داران متولی بخش مالی وتجاری شد،ولی کماکان این دولت وارتش بودندکه اقتصادرادردست داشتندوازاین روپروژه آزادسازی اقتصاد،باشکست رو برو شد .اوضاع اجتماعی نیزبه امردولتی ماندن اقتصاد دامن می زد،به طوری که قطع شدن بخشی از یارانه نان در سال 1977 در راستای خصوصی سازی اقتصاد، مجموعه نافرمانیهای مدنی را موجب شد که به «شورش نان» شهرت یافت.
برای بخش عمدهای ازمردم،سیاست های تعدیل کمکهای دولتی،تهدیدی برای ادامه زندگی محسوب میشد و این موضوع هرحاکم مستبدی رامجبور میساخت تا با احتیاط شدیدی در مسیر آزادسازی اقتصاد قدم بردارد واین یعنی اینکه ارتش، کماکان تسلط خودرابراقتصاد مصر،حفظ می کند.
درزمان انورسادات، همزمان با پیمان«کمپدیوید» ارتش یک میلیونی مصرنصف شد و بسیاری از ژنرالها و سربازان وارد کارخانه هاوشرکت های تولیدی مختلف شدند.
این موضوع درکنار سیاست درهای بازسادات،هرچندتناقض بزرگی را با خود به همراه داشت،اما نظامیان را بیش از پیش واردچرخه اقتصادکرد.درزمان انورسادات بود که با بالاگرفتن بحران نان و کمبود غلات، دولت از ارتش خواست تا به تولید نان بپردازد.
بدین ترتیب روزانه 2 میلیون قرص نان توسط ارتش تولیدمی شد واینگونه بود که اساسیترین کالای مورد نیازمردم به دست ارتش افتاد. این موضوع وقتی قابل توجه است که بدانیم 50 میلیون مصری از نان یارانه ای استفاده می کردند، بنابراین ارتش در دوره انورسادات، بر خلاف سیاست اعلام شده دولت، هرچه بیشترخودرا به اقتصاد مصر تحمیل کرد.
درطول سال های ریاست سادات وبعداز وی،تسلط ارتش براقتصاد مصرروزبه روز افزایش یافت ، این نهاد نظامی برتمامی شئون اقتصادی مصر چنگ انداخت و در حال حاضر،ارتش 70 درصد تولید ناخالص داخلی و 25 الی 40 درصد اقتصاد مصر را در اختیار دارد.ارتش مصر در همه بخشهای تولیدی و خدماتی وارد شده است.
مواد غذایی، آبمعدنی، مواد اولیه، مواد معدنی، هتل داری، تورهای گردشگری؛ همه اینها زیر بال چرخه تولیدی و خدماتی ارتش مصرجا دارد.بنا به گزارش اتاق فکر فدراسیون دانشمندان آمریکا (FAS)؛کارخانجات نظامی مصر،همه چیز تولید میکنند؛از کنسرو، مواد پلاستیکی و قیچی گرفته تا رنگ، نارنجک یا محصولات آرایشی.
حتی صندوق های رأیی که محمد مرسی از طریق آنها به مسند ریاست جمهوری تکیه زد، توسط ارتش ساخته می شود!«رابرت اسپرینگ برگ» اقتصاد دان و کارشناس امور خاورمیانه می گوید:«مشمولین خدمت سربازی در مصر باید چند ماه در کارخانه های وابسته به ارتش کار کنند و این امر،نیروی کار رایگان عظیمی را در اختیار ارتش قرار می دهد.»مجموع اینهاباعث شده است تاهرگونه تلاش برای آزادسازی اقتصادمصر،با مقاومت سرسختانه ارتش مواجه شود.ارتش در این مقاومت خویش، تا جایی پیش رفته است که صحبت کردن از میزان تسلط این نهادنظامی براقتصاد،جزو خط قرمزهای آن به شمارمی رود.«زینب ابوالمجد» روزنامه نگار مصری دراین باره می گوید:«صحبت درموردآب شرب،گازوبنزین،همچون اسرارجنگی تلقی می شودکه ارتش افشای آنهارابه منزله خیانت بزرگ تلقی می کند.
شرکت های همپیمان ارتش،گروه های ناصریست،ملی گراها و استانداری ها نیز در این مسیر با ارتش همراه هستند.اکثراستانهای مصر،به وسیله بازنشسته های ارتش اداره می شودومدیریت بسیاری از شهرداری ها دراختیار ژنرال های ارتشی است؛ در سال 2010 ازمیان29 استاندار،21نفرآنهابازنشسته ارتش بودند.»مجموع مسائل گفته شده،نشان می دهدارتش مصر، یک دولت درسایه است که دولت ها ناگزیرنددرمحاسبات خود، نقش اقتصادی عظیم آن را علاوه بر نقش نظامی، در نظر داشته باشند؛ حال چه انور سادات باشد، چه حسنی مبارک ومحمدمرسی وچه دولت موقت ودولت های آینده پیش رو.شکست برخی تلاش های بی ثمردرزمان«صبری ابوطالب»وزیر دفاع دهه 90 میلادی مصربرای کم رنگ کردن نقش ارتش دراقتصاد،حاکمان غیرنظامی مصررامتقاعد کردتاارتش را به عنوان یک بازیگر قوی اقتصادی بپذیرند.اگر بخواهیم چرایی مقابله ارتش با دولت محمد مرسی را از زاویه اقتصادی بنگریم، باید به نکات مهم زیر اشاره کنیم:
1-ارتش مصر بعد از توافقنامه کمپ دیوید، سالانه یک میلیارد و300 ملیون دلار کمک اقتصادی از آمریکا دریافت می کند وازسال 1984،70میلیارد دلار کمک مالی ونظامی دریافت کرده است. بعدازروی کار آمدن اخوان المسلمین درمصر،این نگرانی درمیان سیاستمداران آمریکایی وجودداشت که روی کار آمدن اسلامگرایان و دستیابی آنها به سلاح های پیشرفته،امنیت رژیم صهیونیستی رابه خطر بیاندازند.شاید چرایی لغو تحویل16فروند«16-F»به مصرازسوی دولت آمریکا،براین اساس قابل فهم باشد.ارتش مصر وجود یک دولت اسلامگرا را مانعی مقابل کمک های سالاانه آمریکا می بیند.
2-درگیری های دائمی موافقان ومخالفان مرسی،ضربه شدیدی بر پیکر اقتصاد مصر،مخصوصا بخش گردشگری آن،واردمیساخت وارتش به عنوان متولی اصلی اقتصاد و بازارگردشگری وهتل داری، زیان قابل توجهی را متحمل می شد و برکناری مرسی می توانست اوضاع را به زعم ارتش آرام کند.
3-محمدمرسی در دوره یک ساله ریاست جمهوری خویش، چندین بار طرح نظارت بر بودجه ارتش و وزارت دفاع را مطرح ساخت و بدین ترتیب، وارد حیاط خلوت ارتش شد.
مواردمطرح شده،تماما وضعیت اقتصادی ارتش راتهدیدکردومیتوانست انگیزه لازم برای برکناری مرسی رافراهم سازد.حال بانزدیک شدن موعدانتخابات ریاست جمهوری مصردرخرداد1393،ارتش با تجربه ای که ازدوران محمد مرسی حاصل کرده،قصد دارد با نامزدی ژنرال سیسی،به طورمستقیم دولت رادردست بگیردتاهمچنان منافع اقتصادی خود را در حاشیه ای امن و به دور از استرس، حفظ کند.
چرخش ژنرالها
درعین حال،تعلیق واگذاری هواپیماهای «F-16»از سوی آمریکا به ارتش مصر، پیام موردنظر مقامات ارتش راباخود به همراه داشت. بیاعتمادی به وجود آمده،این تصوررابرای مقامات ارتش مصربه وجود آوردکه هیچ تضمینی نیست که آمریکاییهادرآینده نیزچنین رفتارمتناقضی بامصرنداشته باشند .سیسی، وزیردفاع مصردررأس هیئتی دولتی به همراه «نبیل فهمی» وزیرخارجه مصر، وارد به روسیه سفرکرد.ترافیک شکل گرفته در مسیر قاهره و مسکو، با سفر ژنرال سیسی به روسیه، شکل هدفمندتری به خود گرفت. سفر سال گذشته «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه و وزیر دفاع این کشور به قاهره، بعداز روابط سرد دهههای گذشته دوطرف، موضوعی است که نشان از رویکرد جدید حکومت نظامیان درمصر میدهد؛رویکردی که نه تنهابراوضاع مصر،بلکه درتحولات منطقهای نیزتأثیربسزایی خواهد گذاشت. همراه با سفرلاوروف به قاهره،مقامات روسی از انعقاد قرارداد فروش سامانه دفاع موشکی و جنگندههای نظامی به ارتش مصرخبر دادند و پایگاه صهیونیستی «دبکا»نیز مدعی انعقاد قرارداد فروش موشکهای بالستیک «اس. اس-25» ازسوی روسیه به مصر شد.
مجموع اینها به ویژه بعدازتعلیق چندماهه کمکهای نظامی آمریکا به ارتش مصر، مقامات نظامی این کشور را به فکر رابطه دیپلماتیک گرمتر با مقامات کرملین انداخته است.مصر درزمان جمال عبدالناصر،شوروی رابه عنوان شریک استراتژیک خودانتخاب کرده بود که پس از آن انور سادات، با چرخش 180 درجهای به سمت غرب، مصرراهمپیمان استراتژیک غرب و آمریکادرمنطقه کرد.هرچند آمریکا در قبال اتفاقات چند ماه گذشته مصرواقدام نظامیان دربرکناری محمد مرسی،رویکرد متناقضی از خود نشان داد و اوباما به خوبی این تصویر را رسم کرد که بیش از نیاز مصربه آمریکا،ایالات متحده به مصر نیاز دارد، اما پس از انقلاب 25 ژانویه 2011،مقامات نظامی مصر،به خوبی میدانستندکه آمریکادیگر آمریکای زمان حسنی مبارک نیست. تعلیق واگذاری هواپیماهای «اف-16» از سوی آمریکا به ارتش مصر،پیام مورد نیاز مقامات ارتش را با خود به همراه داشت.هرچند سرانجام این جنگنده هاتحویل ارتش مصرداده شد،اما بی اعتمادی به وجود آمده،این تصوررابرای مقامات ارتش مصر به وجود آورده است که هیچ تضمینی نیست که آمریکاییها در آینده نیز چنین رفتار متناقضی با ارتش مصر نداشته باشند.
لذا مقامات نظامی قاهره به سراغ شرکای مطمئن دیگری رفته اند که در این میان، روسیه میتواند بهترین گزینه ممکن باشد. علاوه براین، قیمت سلاح های روسی با همان کیفیت آمریکایی، بسیار کمتر تمام میشود.هنگامی که سخن از نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری مصر میشود، هر عکسالعمل و تصمیم نامزدهای احتمالی را باید مرتبط با انتخابات دانست. سفر سیسی به مسکو در ادامه رویکرد چند ماهه اخیر قاهره در قبال روسیه را میتوان در این چهارچوب بررسی کرد. ژنرال سیسی با گرم کردن روابط دیپلماتیک با مسکو می تواند چنین الغاء کند که پیرو سیاست جمال عبدالناصر، دوباره رابطه خود با روسیه را از سر گرفته و از آمریکا دوری خواهد کرد.دوری از کاخ سفید و نزدیکی به کرملین، پیام دیگری نیز می تواند برای مردم مصر داشته باشد و آن هم سیاست مستقل از واشنگتن در قبال فلسطین است. مجموع اینها می تواند بحران مشروعیت سیسی در انتخابات را تحت الشعاع قرار دهد.
در حال حاضر، جدی ترین رقیب انتخاباتی سیسی، «حمدین صباحی»محسوب می شود که یک چهره ملی گراوناصریست به شمارمیرودوبا توجه به منسوب نبودن وی به نظامیها واخوانیها، ازنامزدهای مطرح این دوره ازانتخابات است. درحال حاضر،سیسی باید افکارعمومی مصررا از طریق وفاداری به سیاستهای ناصر و آرمان فلسطین، به سوی خود جلب کند.ازدیگرسو،رابطه با مصر برای مقامات مسکونیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. اما این اهمیت همچون زمان شوروی ، رنگ و بوی ایدئولوژیک ندارد، بلکه باید آن را در چهارچوب نگرش جدید روسیه به منطقه خاورمیانه ارزیابی کرد. بنا به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، منطقه خاورمیانه دیگر اولویت سابق را برای آمریکا ندارد و این کشور بیش از هر جای دیگر، توجه خود را به سوی شرق آسیا به خصوص چین، به عنوان یک رقیب سرسخت، معطوف کرده است. مسکو در این حالت میتواند با همپیمانی با قاهره، به نفوذی خارج ازحد تصور در خاورمیانه دست یابد:« مثلث ایران، سوریه و مصر، یعنی بخش اعظم قدرت در خاورمیانه.»