رضا گرمابدری
برگزاری انتخابات در کشورهایی که دارای نظام انتخاباتی هستند، فرصتی برای مردم است تا با تطبیق خواستههایشان با آنچه که نامزدهای حاضر در صحنه رقابت بیان میکنند، فرد و یا افراد نزدیک به دیدگاههایشان را برای حضور در قدرت انتخاب کنند. ساختار نظام انتخاباتی آمریکا با دارا بودن مرحلهای به نام انتخابات میاندورهای که مفهوم خاصی دارد فرصتی برای مردم در نظر گرفته تا در میانه راه بتوانند با سنجش عملکرد دو حزب دموکرات و جمهوریخواه دیدگاه و برآورد جدیدشان را با رأی دادن به نامزدهای این دو حزب نشان دهند. انتخابات میاندورهای آمریکا که دو سال پس از انتخابات ریاستجمهوری در اواسط آبان برگزار شد و با نتایج بهدست آمده معلوم گردید، نظر مردم آمریکا به عملکرد حزب حاکم (دموکرات) تغییر یافته است. با توجه به برخی وضعیتهای خاص در مناطقی که آمریکا طمعورزانه به آنها نظر دارد و بهویژه وضعیت گفت و گوهای هستهای جاری بین ایران و گروه 1+5 نتیجه این انتخابات اهمیت مضاعفی پیدا میکند. نوشتار حاضر گزارش تحلیلی است از این انتخابات و مسائل پیرامونی آن و تأثیر احتمالی آن بر روند گفت و گوهای هستهای ایران و گروه 1+5.
اهمیت انتخابات
حزب دموکرات با در اختیار داشتن قوه مجریه سکان قدرت در آمریکا را در دست داشت و اکثریت آنها در سنا (55 دموکرات و 45 جمهوریخواه) حاشیه امنی برای رئیسجمهور و تصمیمهای وی ایجاد کرده بود و با وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره، اوباما فارغ البالتر میتوانست تصمیمهای خود را اعمال کند. برهمین اساس اوباما طی چند سال گذشته هرآنچه را تشخیص میداد و از حمایت اکثری حزب متبوعش برخوردار بود حتی با وجود مخالفتهای حزب رقیب انجام میداد و از انتقادات بعضاً تند رقبای غیرهمحزبیاش باکی نداشت، هرچند که تلاش میکرد با تعامل و گفت و گو با حزب مقابل از وزن چالشها بکاهد. این رفتار اوباما مانند هر رئیسجمهور دیگری بیشتر ناشی از دلگرم بودن به حمایت سنا بود و این دلگرمی مانع از آن میشد که اوباما به سمت اختیارات ویژه ریاستجمهوری خیز بردارد. از اینرو برهم خوردن سازمان این معادله بسیار حائز اهمیت است و میتواند در موارد احتمالی رئیسجمهور و حزب متبوعش را با چالش مواجه سازد. سنای آمریکا دارای صد کرسی است که از هر ایالت بهطور مساوی دو سناتور در آن حضور دارند. ریاست سنا با معاون رئیسجمهو�� آمریکا است، اما وی حق رأی ندارد مگر زمانی که آرای نمایندگان به طرح و یا لایحهای برابر باشد که در این صورت رئیس سنا رأی میدهد و رأیش تعیینکننده است.
تغییرات انتخاباتی
در این انتخابات میاندورهای، جمهوریخواهان برای برهم زدن وضع و نسبت موجود، در سنا به شش رأی نیاز داشتند که با کسب هفت کرسی، کرسیهای خود را به پنجاه و دو رساندند و پیروز این انتخابات شدند. با این پیروزی آنها پس از سال 2006 برای اولینبار است که در هر دو مجلس نمایندگان و سنا اکثریت را در اختیار گرفتهاند. جمهوریخواهان در همین انتخابات موفق شدند 243 کرسی مجلس نمایندگان را به دست آورند و سهم دموکراتها تنها 175 کرسی بود افزون بر آنکه تعداد فرمانداریهای در اختیار جمهوریخواهان نیز از کل پنجاه فرمانداری آمریکا به سی فرمانداری رسید. جمهوریخواهان در این رقابت توانستند در ایالتهای آرکانزاس، کلرادو، آیوا، مونتانا، کارولینای شمالی، داکوتای جنوبی و ویرجینای غربی کرسیها را از اختیار حزب دموکرات خارج کنند و از این به بعد «میچ مککانل» سناتور جمهوریخواه به جای «هری دید» دموکرات رهبری سنا را به عهده خواهد داشت.
علل شکست حزب دموکرات از زبان دموکراتها
نشریه «هیل» چاپ کنگره آمریکا درباره شکست دموکراتها در انتخابات میاندورهای نوشت: «دموکراتها که از باخت خود دلسرد شدهاند، باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا را مقصر مستقیم این باخت میدانند.» این نشریه برای اثبات نظرش بدون نام آوردن از برخی چهرههای فکری دموکرات دیدگاه آنها را در این باره منعکس کرد و نوشت: «یکی از دستیاران قانونگذار دموکرات آمریکایی در سنا گفت: این رئیسجمهور بود که نامزدهای دموکرات را در سراسر کشور به زمین زد آن هم در شرایطی که میدانست در بیشتر ایالتهایی که عرصه رقابت در انتخابات کنگره هستند، نامحبوب است، اما با این حال، در اولین سخنرانی خود در حمایت از دموکراتها در انتخابات میاندورهای کنگره، گفت که اگرچه نام او در فهرست نامزدهای انتخاباتی نیست، اما این رأیگیری درباره سیاستهای دولت او است.»
به نوشته این نشریه، یک استراتژیست برجسته حزب دموکرات گفت: حقیقت غیرقابل انکار این است که این انتخابات حول محور اوباما و سرخوردگی از ریاست وی انجام شد تا هر عامل دیگر، وی افزود: «در برخی از موارد میتوان وجود یک استراتژی بد و یا نامزد و تبلیغات بد انتخاباتی را مقصر شکست در انتخابات توصیف کرد، اما حلقهای که تمام این عوامل را به یکدیگر وصل کرد، خشم و ناامیدی از سیاستهای اوباما بود.»
این نشریه از قول یکی دیگر از چهرههای برجسته حزب دموکرات آورده که وی بر این باور است که استراتژی اوباما و تکیه وی بر صدور دستورهای اجرایی این فرصت را به جمهوریخواهان داد تا از مسئولیت اختلال در عملکرد دولت واشنگتن فرار کنند و با اینکه این فرمانهای اجرایی به منزله تمایل کاخ سفید برای اقدام بوده، اما انتقاداتی را نیز در پی داشته است. این نشریه در همین خصوص نظر یک استراتژیست دیگر حزب دموکرات را آورد که با اشاره به فرمانهای اجرایی اوباما تأکید کرد: «استراتژی قلم و تلفن اوباما کوتهبینانه و خام بود و این فرمانهای اجرایی، فشار را از روی قانونگذاران کنگره برای انجام مسئولیتشان برداشت.»
علل دیگر شکست حزب دموکرات
1- کاهش محبوبیت اوباما؛ محبوبیت باراک اوباما، رئیسجمهور دموکرات آمریکا با کاهش به حدود 40 درصد و به پایینترین سطح خود از ابتدای دوره ریاستجمهوری رسیده است.
2- هدایت تبلیغات منفی به سوی اوباما؛ جمهوریخواهان با آگاهی از کاهش محبوبیت اوباما از آن نهایت استفاده را کردند و در تبلیغات انتخاباتی به نارضایتی از آقای اوباما و سیاستهایش پرداختند و اعلام کردند این انتخابات، همهپرسی برای مقبولیت آقای اوباماست. این عبارت با ادعای اشتباه شخص اوباما که پیشتر انتخابات را رأیگیری درباره سیاستهای دولتش بیان کرده بود پیوند خورد و ضربه سنگینی به حزب دموکرات وارد ساخت.
3- مشکلات دوره دوم ریاستجمهوری؛ اوباما در دوره دوم ریاستجمهوری در عمل فاقد مقصود و مقصد بوده و همواره از بحرانی به بحران دیگری منتقل میشده است. عامل بسیاری از این بحرانها، خود دموکراتها بودند، مانند مسائل مربوط به آژانس امنیت ملی آمریکا و سرویس امنیتی کاخ سفید. در لایحه کنترل تسلیحات هم که پس از واقعه تیراندازی در نیوتاون، ایالت کنتیکت تدوین شد اوباما نتوانست قوه مقننه را با خود همراه سازد و با اینکه نظرسنجیها حاکی از آن است که افکار عمومی در مسائل مهمی چون لایحه خدمات درمانی، اصلاح قانون مهاجرت، افزایش حداقل دستمزدها و برخی موضوعات دیگر، بیشتر به مواضع اوباما تمایل دارد، تنها شمار اندکی از آمریکاییها باور دارند اوباما بتواند واقعاً این مسائل را به سرانجام برساند.
4- حمله به اوباما؛ بسیاری از جمهوریخواهان، مبارزات انتخاباتی خود را بر حمله به اوباما و سیاستهای وی نظیر اصلاحات در نظامدرمانی کشور متمرکز کردند و با وجود بهبود اوضاع اقتصادی از سال 2008 به بعد، فضای عمومی کشور سیال و متزلزل باقی ماند.
5- ناسازگاری رسانهها؛ بسیاری از رسانهها بهویژه در هفتههای نزدیک به انتخابات فعالیتهای اثرگذار خود را به مسائلی مانند بیماری خطرناک و بحثبرانگیز ابولا و پیشرویهای گروهک تکفیری صهیونیستی داعش در سوریه و عراق معطوف کردند و این در حالی است که نظرسنجیها نشان میدهد افکار عمومی آمریکا از مدتها پیش تصمیم خود را گرفته بود.
6- اقناع افکار عمومی؛ جمهوریخواهان از کاهش محبوبیت اوباما هوشمندانه و موفقیتآمیز استفاده کردند. آنها این امر مهم را به سرمایه کلان تبلیغاتی تبدیل و رأیدهندگان را به لزوم تغییر در کنگره قانع کردند. دقت در برنامهریزی و فرو باریدن تمام معایب و کاستیها بر سر اوباما آنها را به هدفشان رساند. نشانه این برنامهریزی دقیق در سخنان سناتور «میچ مککانل» آشکار است که پس از پیروزی بر رقیب دموکرات خود با سخنان تندی علیه دولت اوباما تیر خلاص را به دموکراتها زد. وی گفت: «موضوع نه منم، نه رقیب من، بلکه دولتی است که مردم دیگر به آن در انجام اساسیترین وظایفش اعتمادی ندارند؛ اعتماد به محافظت از آنها، از مرزها. دولتی که در تأمین یک زندگی محترمانه برای کهنه سربازان ما بازمانده است، دولتی که اعتمادی به آن نیست، چرا که بر روی چیزهایی تمرکز میکند که اصلاً نباید بکند.»
دستاورد اجرایی پیروزی
شخصیتها و رسانه بهویژه در آمریکا و غرب در اهمیت و ارزش پیروزی جمهوریخواهان مطالب زیادی بیان کردهاند، اما در توضیح و تعیین دستاوردهای اجرایی و عینی آن حرف زیادی نداشتهاند و تنها گفتهاند که با حاکمیت جمهوریخواهان بر کنگره این حزب میتواند در دو سال پایانی ریاستجمهوری باراک اوباما نقش بزرگتری ایفا کند. آنها (جمهوریخواهان) با پیروزیهای به دست آمده میتوانند سیاستهای خود را در لوایح بودجه اعمال کنند. آنها همچنین میتوانند مانعی بر سر تأیید افراد پیشنهادی اوباما برای مسئولیتهای قضایی و اجرایی ایجاد کنند.
با اینکه چنین اتفاقاتی متصور است، به سبب اختیارات گسترده و ویژه رئیسجمهور این پیروزی در وضعیت حاضر به اندازه سر و صدایی که ایجاد کرده برای جمهوریخواهان آورده ندارد و به نظر میرسد خود آنها هم به چیز دیگری میاندیشند یعنی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری دو سال بعد که البته تاریخ انتخابات میاندورهای آمریکا نشان میدهد معمولاً در این انتخابات حزبی که ریاست قوه مجریه را در اختیار دارد شکست میخورد، معنای این برآورد تاریخی این است که نباید انتظار داشت پیروزی در انتخابات میاندورهای به پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری منتهی شود مگر آنکه پیشتر اسباب آن فراهم شده باشد.
دیدگاه متفاوت
بیشتر حرکتهای موجآفرین پس از انتخابات میاندورهای آمریکا با جمهوریخواهان که پیروز انتخابات بودند، همراهی داشت. در بین رسانههای اندکی که در این موجآفرینی حضور نداشتند و به نوعی در طرف مقابل آن قرار داشتند، روزنامه گاردین از ویژگی برتری برخوردار است.
روزنامه گاردین با رویکردی کاملاً متفاوت به این انتخابات و پیروزی جمهوریخواهان، استدلال میکند، هرچند جمهوریخواهان توانستند اکثریت کرسیهای این مجلس را به دست آورند، اما این موضوع آنقدرها هم که به نظر میرسد پیروزی بزرگی برای آنها بهشمار نمیرود و از سوی دیگر به معنای شکست رئیسجمهور آمریکا نیست. این روزنامه میافزاید: «اکثریتی که جمهوریخواهان به دست آوردند اکثریت قاطعی نیست و اگر بخواهیم تجربه تسلط آنها بر مجلس نمایندگان را ملاک قرار دهیم، نمیتواند برای آنها کارآمد باشد. از سوی دیگر اگر جمهوریخواهان بر موضوعی که برای دموکراتها ناخوشایند است اصرار بورزند، رئیسجمهور هنوز از حق وتو برخوردار است و میتواند از آن استفاده کند. اوباما تاکنون خود را فردی منعطف در مذاکرات نشان داده، اما تا زمانی که وی این انعطاف را نشان ندهد، اتفاق خاصی از سوی جمهوریخواهان قابلیت رخ دادن نخواهد داشت.»
تأثیر انتخابات بر مذاکرات هستهای
بلافاصله پس از قطعی شدن پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای آمریکا، برای بسیاری این پرسش مطرح شد که نتیجه این انتخابات چه تأثیری بر روند گفت و گوهای هستهای با ایران خواهد گذاشت. با توجه به مواضع تند برخی از جمهوریخواهان در قبال مذاکرات هستهای که خود را منتقد سیاستهای هستهای اوباما در قبال ایران نشان میدادند، انتظار میرود این بحث با شدت وحدت بیشتری در عرصه تبلیغات و عملیات روانی ادامه پیدا کند و چه بسا فراتر از آن به سمت تصویب قوانین جدیدی علیه ایران نیز بروند و حتی متصور است اوباما نیز به نحوی از چنین اقدامی علیه ایران استفاده کند و خودش را ملزم به مراعات دیدگاه نمایندگان کنگره نشان دهد؛ اما واقعیت این است که اوباما در هر صورت از آنها شکست خورده و مایل نیست این شکست به انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 که بسیار مهمتر از انتخابات میاندورهای است، کشیده شود.
افزونبر آنکه از مدتها پیش از برگزاری این انتخابات اوباما و دستیارانش برای مذاکرات هستهای برنامه مشخصی داشتهاند و به صلاح آنها نیست که با برخی تحولات داخلی برنامه خود را که ترکیبی از تمایلات حزبی با منافع ملی آمریکا است به نحوی تغییر دهند که نه گرایشهای حزبی آنها تأمین شود و نه منافع ملی آمریکا؛ بنابراین به نظر میرسد با وجود احتمال برخی تحرکات منجر به افزایش فشار بیشتر بر ایران، باید در برابر آن مقاومت کرد و بر مواضع هستهای به حق پای فشرد؛
زیرا اگر مطالبات زور گویانه و افزونخواهانه آنها ادامه یابد و بر آن اصرار شود و مذاکرات به شکست بینجامد که باید هم به شکست بینجامد، اوباما باید شکست دوم را که سنگینتر از شکست اول و احتمالاً مقدمه شکست سوم حزبش در انتخابات ریاستجمهوری آینده است، تحمل کند که به نظر میرسد تحقق توالی شکستها در وضعیت حاضر، خارج از توان اوباما و حزب متبوعش است؛ از این رو چنانچه طرف ایرانی پس از این تحول داخلی آمریکا چند بار دیگر و با زبانهای مختلف موضعش را درباره این تحول و مواضع ثابت هستهای بازگو کند بازی که قرار است براساس این تحول شکل بگیرد یا شکل نمیگیرد و خنثی میشود و یا شروع و بدون نتیجه به پایان میرسد.