پروژه «اسلامستیزی» به موازات دیگر سناریویهای نظام سلطه برای تخریب وجهه جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر ادامه داشته و به عنوان یکی از مهمترین برنامههای آنها به فراخور زمان، دائم در دستور کار قرار گرفته است.
اگر قرار باشد فهرست اقدامات نظام سلطه را برای پیشبرد اسلامستیزی تهیه کنیم عددی قابل توجه و حیرتانگیز به دست میآید و البته با توجه به موقعیت متزلزل غرب در افکار عمومی جهان انتظار میرود روند حرکتی این هدف رشدی قابل توجهتر از گذشته هم به خود بگیرد.
هر چند پروژه اسلامستیزی و اسلامهراسی پدیده تازهای در غرب نیست و تقریباً ریشه آن به جنگهای صلیبی برمیگردد و پیاده کردن این پروژه میتواند دلایل گوناگون داشته باشد اما میتوان شروع حرکت جدی آن را بعد از سال 57 به شمار آورد؛ آنجایی که مردم ایران با شکلدهی انقلابی شکوهمند توانستند موقعیت نظام سلطه در منطقه استراتژیک غرب آسیا را - که سالها بود در این منطقه منافع خود را تأمین شده میدیدند –دچار تحولی جدی کرده و منافع چند صد ساله آنها را به شدت به خطر بیندازند.
غربیها به سرکردگی ایالات متحده امریکا در همان نخستین روزهای انقلاب با دهها طرح و سناریو تلاش داشتند تا از شکلگیری و بعد از آن تثبیت انقلاب جلوگیری کنند، شعلهور کردن دهها غائله و حادثه پیچیده برای منحرف کردن و زمینگیر کردن انقلاب از جمله غائله آیتالله شریعتمداری به عنوان حزب خلق مسلمان، فتنه کردهای غرب کشور، فعالیتهای براندازانه سازمان مجاهدین و دهها برنامه دیگر با همین هدف محقق شد.
اما جمهوری اسلامی ایران با فائق آمدن بر بسیاری از چالشهای درونی و موفقیت در جنگ نابرابر با عراق به سرکردگی امریکا توانست ضمن تثبیت انقلاب در داخل، ندای جهانی شدن را سر داده و با نفوذ گفتمان خود در دل میلیونها انسان آزادیخواه موقعیت نظام سلطه را بیش از هر زمان دیگری در شرایط اضطرار قرار دهد.
به همین دلیل نظام سلطه به کمک برخی از کشورهای منطقه تلاش کرد تا ضمن منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران پروژههایی هماهنگ و تکمیلکننده یکدیگر «ایرانهراسی»، «اسلامهراسی» و «شیعههراسی» را که مشابهتهای فراوان معنایی و مفهومی داشته و همپوشانی کاربردی فراوانی با یکدیگر دارند، عملیاتی کنند.
گسترش اسلام در غرب
برنامههای مورد اشاره زمانی به شکل جدیتری توسط غرب دنبال شد که مقامات سیاسی این کشورها به این نقطه رسیدند که هر سال جمعیت قابل توجهی از شهروندان آنها به اسلام گرایش پیدا میکنند.
به عنوان نمونه در حالی که مسلمانان امریکا کمتر از یک درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، دستگاه عریض و طویل اسلامهراسی همیشه از گسترش این دین و به تبع آن از آنچه حرکتهای بنیادگرایانه در امریکا میخواند، ابراز نگرانی کرده و به ظاهر در تلاش است جلوی گسترش و نفوذ اسلام در امریکا را بگیرد.
آخرین اقدامات غرب در پیشبرد سناریو
اغراق نیست اگر تصریح کنیم یکی از مهمترین عوامل گردهمایی 20 میلیون نفری در نجف و کربلا طی سالهای اخیر ظهور گفتمان انقلاب اسلامی و رویکرد مناسب کشورمان در قبال تحولات منطقه و ارتباطگیری با مردم سرزمینهای اسلامی بوده که میتوان از آن به عنوان دیپلماسی عمومی موفق یاد کرد. در مسیر پیادهروی اربعین هم میتوان نمونههای مناسبی برای موفق بودن دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی به وضوح دید از جمله اینکه نظام سلطه و همپیمانان منطقهای آنها در کنار تروریستهای فعال در سوریه و دیگر کشورها، شکلگیری چنین گردهمایی عظیم انسانی را تقویت تنها دولت شیعی دنیا دانسته و حضور مسلمانان سایر کشورها را لبیکی به جمهوری اسلامی ایران قلمداد میکنند.
این در حالی است که جهان غرب با رسانههای انبوه خود تلاش داشته وجهه جمهوری اسلامی ایران را تخطئه کرده و این باور همگانی را نهادینه کند که کارگزاران حاکمیت ایران خشونت و درگیری با سایر مذاهب و قومیتها در جهان را تئوریزه میکنند و ایران مساوی است با تروریسم و خشونتپروری.
شرکت کثیر و چشمگیر شیعیان در راهپیمایی روز اربعین را میتوان پاسخ درخوری به پروژه «ایران هراسی» دانسته و آنها برای به حاشیه راندن این گردهمایی بزرگ و هم راستا با پروژههای ایرانهراسی و اسلامهراسی با شکلدهی یک اتفاق در شهر سیدنی استرالیا تلاش کردند این اتفاق عظیم اسلامی را تحتالشعاع قرار داده و وجهه شیعیان را همچنان تخریب نمایند.
بلافاصله پس از رسانهای شدن خبر گروگانگیری در شهر سیدنی استرالیا، مهمترین نکته آنجایی بود که رسانههای غربی تلاش کردند هویت ایرانی هارون مونس را برجسته کنند؛ فردی که رسماً خود را پیرو گروه تروریستی داعش معرفی کرده بود و بزرگترین آرزوی خود را برافراشتن پرچم داعش در خاک استرالیا میداند.
گروگانگیری مشکوک در پاریس
بلافاصله پس از حادثه استرالیا اتفاق مشابه دیگری در پاریس افتاد که منجر به کشته شدن 17 نفر شده بود و این هم بهانهای شد برای موج خبری منفی رسانههای وابسته به غرب جهت تخریب وجهه مسلمانان و به خصوص جمهوری اسلامی ایران و همچنین انتشار مجدد کاریکاتور پیامبر اکرم(ص) در هفته نامه شارلی ابدو. این حادثه مشکوک در حالی رخ داد که جریانهای تروریستی منطقه مسئولیت آن را بر عهده گرفته و آن را برای دفاع از پیامبر اسلام عنوان کردند؛ گروههایی که ساخته دست نظام سلطه جهت پیشبرد اهداف اسلام هراسانه و همچنین براندازی حکومتهای منطقه هستند و با غرب سر سازگاری ندارند.
جنگهای صلیبی
دولت جرج بوش پسر پس از حادثه مشکوک 11سپتامبر رسماً از جنگ صلیبی علیه مسلمانان سخن گفت. در این راستا «اسلام هراسی» بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز نومحافظهکاران جنگطلب کاخ سفید است. از آن به بعد روش و ابزارهای گوناگونی برای پیشبرد این هدف مورد توجه کارگزاران نظام سلطه قرار گرفت که مهمترین آن «جنجال بیسابقه امریکا و غرب درخصوص فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران»، «ترویج خشونت با تشکیل گروههای تروریستی با نام اسلام در منطقه و پوشش رسانهای اقدامات غیرانسانی این گروههای وابسته» و «طرح اتهامات بزرگ اما بیاساس دخالت ایران در کشورهای منطقه از جمله سوریه، بحرین و عراق» همگی دلالت بر آن دارد که کشورهای غربی همچنان توجه ویژهای به پروژه ایرانهراسی و شیعههراسی دارند؛ موضوعی که با گروگانگیری استرالیا هم وارد مرحله جدیدی شد و انتظار میرود طی ماههای آینده هم به روشهای دیگری استمرار داشته باشد. استمرار آن هم تنها به این دلیل است که قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران همچنان در حال افزایش است و این خطرات فراوانی را برای جهان غرب به دنبال دارد.
جلوی پیشرفت اسلام را نمیتوان گرفت
با توجه به آنچه عنوان شد، سردمداران نظام سلطه گمان میکردند میتوانند با برخی تحرکات جلوی پیشرفت اسلام در غرب را بگیرند. قرآن سوزاندند و علیه پیامبر رحمت (ص) فیلمهای موهن ساختند و کاریکاتورها کشیدند و مسلمانان را تروریست بالذات خواندند. آنها انتظار داشتند با حرکات تند علیه اسلام، قرآن و پیامبر رحمت (ص) میتوانند زمینههای جنگ صلیبی دیگری را در صورت لزوم برای نجات تمدن مادیگرای مغربزمین و حفظ نظام سرمایهداری فراهم سازند، لکن واقعیتها برخلاف چنین تفکرات موهمی در حال شکلگرفتن است.
اسلام به سرعت در مغربزمین در حال پیشرفت است و این توهینها و حرمتشکنیها برخلاف تصورات بانیانش، نه تنها مانع گرایش به اسلام نشده، بلکه بر سرعت شتافتن به سمت اسلام افزوده است.
بر اساس پیشبینی مراکز تحقیقاتی اروپا، رشد اسلام در این قاره تا سال 2020 دو برابر سایر ادیان برآورد شده و بر اساس چنین رشدی، کشور فرانسه به دلیل تعداد مسلمانانش در شرایط کنونی تا چهار دهه دیگر، یک کشور اسلامی خواهد شد و مسلمانان، اکثریت جمعیت این کشور اروپایی را تشکیل میدهند، سایر کشورهای اروپایی نیز وضعیتی مشابه فرانسه دارند. در این مسیر اگر سردمداران فرانسه و رسانههای استکباری و صهیونیستی گمان میکنند با خلق سناریوهایی چون «شارلی ابدو» میتوانند جلوی رشد اسلام در اروپا را بگیرند، سخت در اشتباهند. سردمداران غرب باید خود را برای پذیرش کامل شکست استراتژیک در برابر اسلام ناب آماده کنند و سدراه ملتهای مغربزمین برای پیوستن به حقیقت نشوند.