روزنامه کیهان ***
فرزند یا فرمانده؟/ محمد ایمانی
1- مالک اشتر و اشعثبن قیس و عمار یاسر، ژنرالها و سرلشکرهای سپاه امیر مؤمنان(ع) در جنگ صفین هستند که هر کدام فرماندهی بخشی از لشکر را برعهده دارند. همه منصوب امام هستند اما هر یک کارنامهای متفاوت از خدمت یا خیانت برجای میگذارند. در حوزه حکومتداری نیز همین سیاق جاری است. مالک اشتر و کمیل بن زیاد و اشعث بن قیس و عثمان بن حنیف و محمد بن ابیبکر و زیادبن ابیه و عبداله بن عباس هر یک فرمانداران حضرت برای مصر و آذربایجان و هیت و فارس و بصره محسوب میشوند اما کارنامهای به غایت متفاوت بر جای گذاشتهاند. از منظری دیگر فرمانده کل قوا در دو جنگ جمل و صفین، امیر مؤمنان علیه السلام بود اما نوع عملکرد سرلشکرها و فرماندهان میانی در این دو جنگ پیچیده - به ویژه در برابر عملیات روانی و خدعه و فریب دشمن- باعث شد پیروزی جنگ جمل در صفین رقم نخورد؛ همچنان که رفتار متفاوت سران لشکر خودی در دو جنگ بدر و احد باعث شد پیروزی بدر در معرکه احد تکرار نشود حال آن که در هر دو میدان پیامبر اعظم(ص) فرمانده کل قوا بود و در جنگ احد از همه به دشمن نزدیکتر و در محاصره اعداء! ماجرای عافیتطلبی و تنآسایی یهودیان که به موسی علیهالسلام گفتند تو و خدایت بروید با دشمنان بجنگید، ما اینجا مینشینیم، به شکلی دیگر در قالب غنیمتطلبی در روز احد و در قالب خیانت در روز صفین بازتولید شد؛ یعنی اینکه کار اولیای الهی با همه شجاعت و سلامت و تدبیر، لنگ میماند اگر که شماری از کارگزاران و متنفذان، کجبازی و خودرأیی کنند.
2- فرمود «فی تقلب الاحوال علم جواهر الرّجال». در دگرگونی روزگار است که گوهر باطنی رجال بیرون میافتد. دنیا یک لابراتور بزرگ است. شرایط تغییر میکند و لاجرم عیار افراد محک زده می��ود. جناب اسامهًْبن زید جوان در آخرین ماههای حیات پیامبر اعظم(ص) مأمور تشکیل سپاه برای جنگ با رومیان میشود که همین، بهانه آزمون و رفوزگی برخی از شیوخ نسبت به رسول خدا(ص) میگردد. خود اسامه زمانی از سوی پیامبر مأمور جمعآوری خراج از غیر مسلمانها میشود و در این مأموریت غیر مسلمانی را که شهادتین گفته- به خیال اینکه میخواهد از خراج دادن فرار کند- از پا در میآورد و آیهای در مذمت همین شتابزدگی نازل میشود. چند سال بعد هنگامی که سران فتنه جمل شورش میکنند و آدم میکشند و حاکمیت اسلامی را دو شقه میکنند، امیر مؤمنان(ع) از جناب اسامه دعوت میکند که به سپاه ایشان بپیوندد. اما اسامه متحیر، عذر میآورد که یک بار در خون مسلمان شریک شده و برای نوبت دوم نمیخواهد چنین خطایی مرتکب شود؛ و امام را در آن معرکه بزرگ تنها میگذارد.
یک سوی همین معرکه در مقابل امام سپاهی فر��هم آمده که نخ تسبیح آن زبیر بن عوام است. زبیر که اکنون مقابل امام اولین صفآرایی جنگی را ترتیب داده، همین چند ماه پیش- برخلاف نظر امام- به خانه خلیفه سوم یورش برده و پس از قتل او به همراه همه مردم ناراضی به در خانه امیرمؤمنان (ع) آمده و با اصرار بیعت کرده است. او 25 سال قبل از آن نیز جزو معدود صحابی رسول خدا(ص) بود که در فتنه سقیفه پای امیر مؤمنان(ع) ایستاده بود اما... امروز در دگرگونی 25-6 ساله مقابل مولا ایستاده است؛ «ما زال الزّبیر منّا اهل البیت حتی نشأ ابنه المشئوم عبداله... زبیر پیوسته با ما اهل بیت بود تا اینکه پسر شوم او عبداله رشد کرد و به سن جوانی رسید». (حکمت 453 نهجالبلاغه). امام در بحبوحه معرکه جمل بود که طلحه و زبیر را خطاب قرار داد و فرمود «فارجعا ایها الشیخان عن رأیکما...». پیر مردها (سنی از شما گذشته) برگردید از تصمیم خویش که امروز فقط این بازگشت عار برای شما دارد اما فردا - در روز قیامت- هم عار و هم نار با هم است. یک بار هم تا پیش جناب زبیر رفت و جملهای گفت که آه از نهاد زبیر بلند شد و «انالله و انا الیه راجعون» گفت؛ یعنی که زبیر بر از دست رفتگی خود شهادت میدهد. امام فرمود یادت هست روزی مرا دیدی و در آغوش کشیدی و بوسیدی و پیامبر (ص) شاهد این صحنه بود و پرسید آیا علی را دوست داری و تو گفتی بله که علی را دوست دارم، او برادر و پسر دایی من است؟! یادت هست پیامبر فرمود ولی تو با او میجنگی در حالی که ستمکاری؟!...
به راستی اگر اسامه بنزید و زبیر و سعدوقاص و نظایر آنها از صحابه رسول خدا(ص) پای جانشین حضرت میایستادند یا اگر صحابه، پایمردی و اطاعت روز بدر را در روز احد نشان میدادند، آیا تاریخ بشر و امت اسلامی به غمباری روزها و سالهای اخیر رقم میخورد؟! 35 سال تاریخ انقلاب ما و پیروزیها و ناکامیهای آن بیشباهت به این فراز و فرودها نیست. از دفاع مقدس تا بحرانهای سیاسی و اقتصادی و آخرین آن، چالش هستهای. وقتی دشمن از رفتار برخی نخبگان ما آدرس غلط میگیرد و بد محاسبه میکند، آنگاه گستاخی او بیشتر میشود؛ در این سو هزینهها بالا میرود حتی اگر آن نخبگان، مدعی تدبیر برای کاستن از هزینهها باشند.
3- قابل تحسین و تأملبرانگیز بود عبارات آقای هاشمی 4 آذر 84 در همایش «30 سال انقلاب، دستاوردها و آسیبها و فرصتها» در دانشگاه شریف، مبنی بر اینکه «عشق من آقای خامنهای است. در موارد اختلاف میان من و رهبری، قانوناً و شرعاً باید از رهبرم اطاعت کنم. من نمیتوانم صرفاً به نظر خود عمل کنم، زیرا حجت دارم و باید قانوناً و شرعاً تبعیت کنم» همچنان که 7 مرداد 1387 در مصاحبه با روزنامه جام جم تصریح کرد «زیر آسمان آبی به هیچ کس به اندازه آیتالله خامنهای اعتماد ندارم... ایشان بر من حق ولایت دارند... به یاد دارم در زمان ریاست جمهوری یک بار در نماز جمعه اعلام کردم حاضرم کاغذهای سفیدی را امضا کنم و به ایشان بدهم تا هرچه خواستند در این کاغذها ]درباره من[ بنویسند... من معتقدم اگر در کشور بحرانی پیش بیاید باز هم ولی فقیه است که میتواند بنبست شکنی کند». قبیل همین جملات را آقای هاشمی درباره امام دارد که خطاب به ایشان و با عنوان «امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم» مینویسد «اینجانب جنابعالی را مثل جانم دوست دارم». در عین حال چنین اظهار محبتهایی لوازمی دارد که البته مختص آقای هاشمی نیست و برای هر نخبه همراه انقلاب و ولایت فقیه الزامآور است. بیتعارف باید نوشت جناب زبیر و جناب سلمان دو صحابی خاص پیامبر(ص) بودند که دربارهشان از زبان اولیای دین گفته شد «منا اهل البیت» و در عین حال دو صحابه، عاقبت کاملاً متفاوتی پیدا کردند. واقعیت این است که درباره هیچ یک از صحابی انقلاب اسلامی تعبیر «منا اهل البیت» به کار نرفته اما حتی همین تعبیر، چک سفید امضا و ضمانتنامه عاقبت به خیری جناب زبیر نبود و نشد.
4- آقای هاشمی هفته گذشته در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب تصریح کرد «دلواپسان، امام را هم اذیت میکردند... هوش امام بالاتر از نبوغ بود و به عمق موضوعات میرسید... گروه سطحینگر به وجود چند زن بیحجاب در خیابان میپردازند اما نمیگویند ظلمها چه میشود؟ زندانها چه میشود؟ سرکوبها چه میشود؟ و حق مردم خوردنها چه میشود؟... در سال 84 واقعاً یک موی بدنم راضی نبود که وارد انتخابات شوم. همسر امام گفتند که امام این انقلاب را به دست شما داد و شما میخواهید به دست چه کسانی بدهید و اصلاً میدانید اینها چه کسانی هستند؟». تعبیر بیراهی نیست که دلواپسان امام را هم اذیت میکردند. نمونهاش نامه بدون سلام به امام در تاریخ 25 اسفند 1359 است که متأسفانه بوی بیادبی و اهانت و اتهام میدهد و اگر نفس نامه بیادبی است، انتشار آن از سوی سایت آقای هاشمی بیادبانهتر است. کلمات را با دقت مرور کنید:
«موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است. بعد از پیروزی ما معمولاً مسامحههایی در این گونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید اما نظرات شما را با تعدیلهایی]![ اجرا میکردیم. شما اجازه ورود افراد تارکالصلوهًْ یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمیدادید، شما روزنامه ]صهیونیستی[ آیندگان را تحریم کردید، شما از حضور زنان بیحجاب در ادارات مانع بودید... همینها موارد اختلاف ما با آنهاست. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بیخط بودن و آسایشطلبی را میپسندید؟.... اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالحتر از شما سراغ ندارم گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده]![ و قاطعیت و صراحت لازم را در موارد فوقالذکر ضعیفتر از گذشته نشان میدهید... واقعاً و حقاً انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم میدانید صراحتاً امر بفرمایید که مطیعیم؛ ما انتظار نداریم که نصایح ذوجوهی از رسانههای جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمایید.»
5- آیا دلواپسی - مخدوش- و اذیت در بحبوحه یک بحران، بزرگتر از این؟ بالاخره امام قاطع (تند) بود که به زعم آقای هاشمی باید تعدیل میشد و یا قاطع نبود و باید قاطعیت و صراحت به خرج میداد؟! آیا مخالفت با تصدی کارهای مهم از سوی افراد فاسق و تارکالصلوهًْ نیازمند تعدیل(!) بود؟ آیا صبر حکیمانه امام را باید حمل به تأثیرپذیری امام از دیگران حمل کرد؟ و آیا این آسانگیری آقای هاشمی تا آنجا پیش نرفت که امثال عیسی سحرخیز (حامی نامزدی بهائیان و همجنسبازان) را با وساطت خانم فائزه هاشمی به ملاقات ایشان بردند و آیا همین فرد چند ماه بعد تصریح نکرد «اغلب اصلاحطلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند»؟! آیا همین آسانگیری نبود که موجب شد فرد هتاک به حضرت امام که از کشور گریخته بود- عبدالحسین هراتی- به کشور باز گردد و رئیس مرکز اسناد دانشگاه آزاد شود و به عنوان دستیار و مشاور در ملاقات آقای هاشمی با هیئت پارلمانی ایتالیا حضور خاص داشته باشد سرانجام هاشمی بگوید که من او را نمیشناختم؟!
همچنین میتوان به زعم ناظران اگر همسر حضرت امام (رضوانالله تعالی علیهما- در قید حیات بود و میشنید که توهین کننده علنی به امام این چنین در دفتر و مجموعه زیر نظر آقای هاشمی قدر میبیند و بر صدر مینشیند چه میگفت؟ نمیپرسید که «انقلاب را به چه کسانی میسپارید»؟ یا آن روز که آشوبگران مورد حمایت فتنهگران کف خیابان فریاد زدند «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «نه غزه نه لبنان» و... سرنوشت انقلاب چه قدر برای برخی سیاستمداران ما مهم بود که نازکتر از گل به آشوبگران نگفتند و جز به حمایت آنان زبان نگشودند؟ برخی از آشوبگران البته غریبه نبودند، نظیر فائزه هاشمی که بعدها در 2 مصاحبه با روزنامه بهار و فیگارو از دستگیرشدگان عضو سازمان منافقین و بهائیت به عنوان دوستان خود که روابط خوبی با آنان دارد و آنان را افرادی بزرگ میشمارد که برای باورهایشان مبارزه میکنند، یاد کرد. آیا میشود عمق ماجرا و شومی آن را درک نکرد؟! آیا دستبرد به بیتالمال مسلمین و ریختن آن در حلقوم فتنهگرانی که انتخابات صرفاً بهانهای برای زدن اصل نظام است مستوجب مؤاخذه نیست و اگر یکی از منسوبان به این جرم و جرایم مشابه بازخواست شد، باید تردیدافکنی و یأس پراکنی کرد؟!
6- مصاف امروز در اهمیت کم از مصافهای صدر اسلام ندارد. جبهه همان جبهه و دشمن همان دشمن عنود است. باید دید خواص که ژنرالها و فرماندهان میانی محسوب میشوند به سیره کدام صحابه اقتدا میکنند؟ سلمان یا زبیر؟ مالک و عمار یا اشعث و اسامه؟
**************************************
روزنامه ایران ****
حرکت تخریبی در مسیر انتخابات/ آفرین چیت ساز اول
هنوز 11 ماه تا انتخابات مجلس دهم باقی مانده است اما شواهد از شتاب گرفتن فعالیت برخی جناحهای سیاسی حکایت دارد. شروع زودهنگام فعالیتهای انتخاباتی امری مرسوم در صحنه سیاسی ایران است. در هر دوره مراجع و مسئولان نسبت به شروع زودرس و بیقاعده فعالیت انتخاباتی ابراز مخالفت میکنند اما برخی بازیگران سیاسی بیاعتنا به این دست هشدارها راه خود را میروند. ستادهای انتخاباتی جناحهای مختلف مدتها قبل از انتخابات به صورت نیمه پنهان شکل میگیرد و سران برخی گروهها در تهران و استانها بساط میهمانیها و دید و بازدیدهای سیاسی بر پا میکنند.
به هر حال اکنون در افق سیاسی ایران 94، انتخابات مجلس دهم به عنوان مهمترین رویداد، نگاهها را به خود معطوف کرده است اغلب ناظران از روزهای پیش رو به عنوان فصل داغ فعالیت سیاسی در ایران تعبیر میکنند باوجود آنکه مذاکرات هستهای همچنان مسأله اول در افکار عمومی ایران مطرح است اما شواهد حاکی از آن است که در زیر پوست سیاست ایران، تحرکی گسترده برای کسب کرسیهای مجلس آینده آغاز شده است. نکته مهم این است که دولت یازدهم به استقبال این فصل از فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی رفته است. احزاب ایران که بعد از ماجراهای انتخابات 88 دورهای از رخوت و رکود را سپری کردهاند اکنون با چراغ سبز کم سابقه از سوی دولت مواجه شدهاند. وزارت کشور روحانی از میانه سال گذشته با تشکیل سلسله جلساتی با نمایندگان احزاب، برای آمادهسازی بستر رقابت سالم سیاسی خیز برداشت. تا جایی که شخص روحانی در آغاز با اعلام اینکه سال جدید به دلیل واقع شدن دو انتخابات مهم خبرگان و مجلس شورا، سال انتخابات است فعالان سیاسی و احزاب را به حضور گسترده و بهرهگیری از فرصت رقابتهای سیاسی فراخواند.
اما اکنون و در گرماگرم تلاش دولت برای ریلگذاری رقابت سیاسی، یک مقام ارشد کابینه خبر از شروع حرکتی ضد رقابتی در گوشه و کنار کشور میدهد. اظهارات صریح و هشدار گونه اسحاق جهانگیری در آغاز این هفته حاوی این خبر مهم بود که جریانی به صورت خزنده در پی آن است که استراتژی دولت برای آمادهسازی فضای کشور برای رقابت سالم و سازنده را به چالش بکشاند.
معاون روحانی نامی از این گروه و جریان به میان نیاورد اما به روشنی از تاکتیکها و ترفندهای این جریان پرده برداشت آن گونه که از سخنان وی پیداست این جریان در تلاش برای سلب دو عنصر «انگیزه و حق» مشارکت از برخی نیروها و جریانهای شناخته شده است. در واقع برنامه تخریبی این جریان بیش از هر چیز سلامت و عادلانه بودن فضای انتخابات را نشانه رفته است. اکنون این سؤال به طور جدی مطرح شده است که خاستگاه و مقصد این جریان رقابت ستیز کجاست؟ و آنها با چه پشتوانهای در پی پیشبرد بازی تخریبی شان هستند؟
واقعیت این است که این نوع تاکتیکهای تخریبی از سوی جریانهایی دنبال میشود که از اقبال عمومی برخوردار نیستند قاعده بازی این جریانها رقابت منهای اخلاق است. در انگیزش رفتاری این دست جریانها این نکته شایان توجه است که هواداران این جریان به روشنی از پیروزی خویش یا بازگشت به صحنه ناامید هستند لذا میکوشند به هر بهای ممکن میدان را برای حرکت و رقابت نیروهای سیاسی مینگذاری کنند. دستورالعمل رهبران این جریانها این است که چون توان رقابت با رقیب در میدان سخت انتخابات نیست پس میبایست با توسل به شیوههای ضد رقابتی حریفان را از صحنه خارج کرد. بر این اساس میتوان انتظار داشت که آنها همه ابزارهای ترساندن و تهدید حریف را بهکار ببرند از ابزار به اصطلاح افشاگری تا ایجاد بازار اتهام زنی و دروغ پردازی. روشی که در انتخابات خرداد 92 به صورت همه جانبه علیه روحانی بهکار رفت که طی آن جریانی کوشید از ابزار تکفیر و تهمت برای منصرف ساختن حریف و ناامید ساختن هواداران جبهه اعتدال بهره بگیرد. آن روز آنها آشکارا مانیفست انتخاباتی خود را بر پایه ایجاد دو قطبی موهوم سازش و انقلابی گری بنا کردند این بار نیز به صورت خاص در تلاشند تا این تاکتیکها را علیه هواداران دولت بهکار برند. از اشارات معاون اول پیداست که گروه مذکور، هویت و تباری ضد دولتی و ضداعتدالی دارد. این جریان به روشنی نگران حضور طیف حامیان دولت در مجلس آینده است و بر همین اساس پایگاه مردمی و اجتماعی جریان حامی دولت (اعتدالیون و اصلاحطلبان) را نشانه رفته است. مصادیق سخن جهانگیری در گزارش خبرگزاری ها روشن شد آنجا که خبرنگاران از برخی استانها گزارش دادند که تیمهایی از هواداران دولت سابق به اردوهای انتخاباتی استانی رفته و محافل سیاسی خود را برپا کرده اند.
*******************************
روزنامه قدس******
ایران و افغانستان- توسعه مناسبات/ پیرمحمد ملازهی
محمد اشرفغنی، رئیس جمهور افغانستان و هیأت بلند پایه همراه او دیروز، یکشنبه، وارد تهران میشوند.
این سفر هرچند با تأخیر انجام میشود، ولی از این جهت که مسایل مهم دوجانبه، منطقهای و بینالمللی مورد علاقه دو کشور در دستور کار دیدارهای اشرف غنی در تهران است، از اهمیت بالایی برخوردار است.
رئیس جمهور افغانستان از زمان به قدرت رسیدن به کشورهای مهم منطقه از جمله چین، پاکستان و عربستان سعودی سفر کرده است و این انتظار وجود داشت که به ایران هم سفر کند.
محمد اشرفغنی در راستای سیاست خارجی تدوین و اعلام شدهاش که اولویت را در سیاست خارجیاش، به کشورهای همسایه و جهان اسلام میدهد، در سفر به تهران درواقع به این گونه انتظارات پاسخ میدهد؛ اما جدا از این گونه مباحث، سفر اشرفغنی به تهران از زوایای متفاوتتری مدنظر است و در جهت منافع ملی و امنیتی افغانستان توضیح داده میشود.
این واقعیت که افغانستان و ایران به عنوان دو کشور همسایه با بیش از 900 کیلومتر مرز مشترک آسیبپذیر به لحاظ امنیتی، نیازمند همکاریهای امنیتی مشترک هستند، جای بحث ندارد. قاچاق مواد مخدر و ترانزیت آن هزینههای سنگینی را به هر دو کشور تحمیل کردهاست.
تروریسم و افراط گرایی که در شرایط جاری کل خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا را درگیر حادترین و کم سابقه ترین بحران امنیتی و جنگ داخلی کرده است، خطری جدی برای ثبات و امنیت این بخش حساس از دنیای اسلام است که در این بین افغانستان ضعیفترین حلقه به حساب میآید. حضور نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان، ابعاد تروریسم و افراطی گری را گسترش داد و به نوبه خود باعث برداشتهای متفاوت شده و از اتخاذ تصمیمات هماهنگ و قاطع جلوگیری کردهاست.
در چنین شرایطی مناسبترین گزینه، تبادل نظر در بالاترین سطوح سیاسی و در سطح رئیسان جمهور دو کشور همسایه است. مبارزه مشترک با تروریسم و افراط گرایی زمانی محقق میشود که کشورها مواضع یکسانی داشته باشند و در این راستا ایران و افغانستان به دلیل زبان، دین، تاریخ و منافع راهبردی و امنیتی مشترک، بیش از هر کشور دیگری در منطقه میتوانند همکاری کنند.
در کنار مسایل امنیتی و مبارزه با تروریسم و افراطی گری، توسعه اقتصادی و تجاری بین ایران و افغانستان از ضروریات اجتناب ناپذیر است. افغانستان، کشوری در محاصره خشکی است و به آبهای آزاد بینالمللی دسترسی مستقیم ندارد؛ اما ایران با داشتن سواحل طولانی و بنادر مجهز و دارای زیرساختهای کافی مانند بندرعباس و بندر چابهار برای تامین صادرات و واردات افغانستان و آسیای مرکزی، میتواند شریک تجاری خوبی برای این کشور باشد. تجار افغانستان به دلیل مشکلاتی که در پاکستان وجود دارد، ترجیح میدهند که از بندر چابهار استفاده کنند؛ بنابراین همکاریهای اقتصادی و تجاری بین ایران و افغانستان از زمینههای بسیار مساعدتری برخوردار است واگر اراده سیاسی در تهران و کابل وجود داشته باشد، ظرفیت دو کشور بیش از آن است که تاکنون از آن بهره برداری شده است.
جمهوری اسلامی ایران در بازسازی افغانستان شرکت مؤثر داشته و طرحهای عمرانی را مطابق برنامه ریزیهای انجام شده به سرانجام رسانده است.همچنین این آمادگی در ایران وجود دارد که در بخشهای اقتصادی و سرمایه گذاری و انتقال تجارب علمی و فنی به افغانستان همکاریها را گسترش دهند و فرصت مناسبی به دست میدهد که در جریان دیدارها و گفت وگوهای محمد اشرف غنی با مقامهای ایرانی، توافقهای اصولی صورت گیرد. از طرف دیگر انتظار میرود که معاهده همکاریهای راهبردی بین ایران و افغانستان در همین سفر به امضا برسد و توسعه مناسبات دو کشور در تمامی ابعاد سیاسی- اقتصادی- فرهنگی و امنیتی را تسهیل کند.
در هر حال سفر جاری رئیس جمهور افغانستان به تهران، اولین سفر پس از کسب قدرت در قالب دولت وحدت ملی این کشور است و از آنجا که دولت وحدت ملی تجربه نویی در افغانستان است، همکاریهای تهران و کابل در جهت تثبیت قدرت و عبور از مشکلات جاری در افغانستان میتواند نقش تعیین کنندهای برای دولت این کشور داشته باشد.
**************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی*****
اوجب واجبات اقتصاد ایران
اگرچه کارشناسان و رسانهها از ابتدای پرداخت یارانه نقدی به دفعات تذکر دادهاند و پیامدهای مخرب این شیوه از حمایت را تشریح کردهاند اما تشریح فشاری که تامین منابع یارانهها بر دستگاههای دولتی وارد میآورد، ابعاد دیگری از این روش نادرست را آشکار میکند.
یکی از صریحترین این توضیحات را اخیراً مهندس بیژن نامدار زنگنه، وزیر صریح اللهجه نفت به زبان آورده است. وزیر نفت در نخستین نشست رسانهای خود ضمن گفتن اینکه صنعت نفت ناگزیر است ماهانه سه هزار و پانصد میلیارد تومان برای تامین منابع لازم یارانه نقدی به دولت کمک کند، پرداخت این مبلغ را «له کننده» توصیف کرده است.
آنچه مهندس زنگنه گفته تنها ��خشی از واقعیت تاسف انگیز ماجرای تامین مالی طرح پرداخت یارانه نقدی است چرا که سایر دستگاههای درآمدزای دولت هم به فراخور میزان درآمدهایشان سهم و نقشی در تامین ماهانه یارانههای نقدی دارند.
در جریان بررسی لایحه بودجه سال جاری در مجلس شورای اسلامی کسری منابع یارانه نقدی رقمی بالغ بر 16 هزار میلیارد تومان برآورد شده بود و قرار شد دولت با حذف افراد غیرنیازمند از فهرست یارانهبگیران بخشی از این کسری را جبران کند ولی اکنون با سخنان وزیر نفت مشخص میشود در نتیجه تعلل دولت در تدوین سازوکار لازم برای پالایش فهرست پرداخت یارانه نقدی، همچنان این وزارت نفت است که بار تامین مالی یارانه نقدی را بردوش میکشد.
واقعیت این است که پرداخت سه هزار و پانصد میلیارد تومان از محل درآمدهای صنعت نفت برای یارانه نقدی به معنای تزریق مستقیم پول نفت و گاز به جامعه آن هم برای مخارج جاری است! به عبارت دیگر، دولت هزینه واقعی شدن بخشی از قیمتها را در حوزههای دیگر با پول نفت جبران میکند. درست است که دولت با واقعیتر شدن قیمت برخی خدمات و حاملهای انرژی، یارانه کمتری در این بخشها میپردازد ولی در واقع با پرداخت یارانه نقدی آن هم از محل درآمدها و منابع صنعت نفت، همان یارانه صرفهجوئی شده را به شکل دیگری پرداخت میکند.
موضوع تاسف آور دیگر این است که ارزش واقعی و قدرت خرید یارانه نقدی 45 هزار و پانصد تومانی پرداخت شده در سال جاری با احتساب افت ارزش پول ملی و تورم در مقایسه با سال 89 یعنی سال آغاز اجرای قانون هدفمندی و پرداخت یارانه نقدی، حدود 10 هزار تومان است! به عبارت دیگر دولت اکنون با پرداخت یارانه 45 هزار و 500 تومانی به نوعی از محل تورم نیز متضرر میشود.
این همه درحالی است که نگاهی به شرایط طرحهای نفتی کشور اعم از درحال بهرهبرداری و دردست تکمیل، نشان میدهد این حوزه از اقتصاد کشورمان بیشتر از هر زمان دیگری به سرمایهگذاری و منابع مالی نیاز دارد.
تازهترین برآوردها نشان میدهند صنعت نفت ایران برای حفظ سطح تولید فعلی سالانه به حدود 30 میلیارد دلار سرمایهگذاری احتیاج دارد. از سوی دیگر، طرحهای دردست اجرا در بخش فلات قارهای که بخش عمدهای از طرحهای حوزه انرژی را شامل میشود، ظرفیت جذب 15 تا 20 میلیارد دلار سرمایه را دارد. حال پرسش اصلی این است که در چنین شرایطی چرا باید ماهانه 3500 میلیارد تومان از منابع صنعت نفت صرف پرداخت یارانه نقدی شود؟ آیا اقدامی مهمتر و ضروریتر از پالایش فهرست یارانهبگیران که در خوشبیانهترین حالت10 میلیون نفر آنان نیازی به دریافت یارانه نقدی ندارند برای دولتمردان وجود دارد؟!
------------------------------------------
روزنامه جام جم ***
آسیای مرکزی را دریابیم/دکتر سیدرسول موسوی
یکی از مشخصههای بارز تروریسم بینالملل نداشتن وطن وسرزمین و عدم درک مفهوم «حب الوطن منالایمان» است. در تاریخ نمونههای متعددی از تروریستهای بینالمللی را شاهد هستیم که در مقاطع مختلف تاریخی ظهور کرده و صفحات خونینی از تاریخ جهان را رقم زدهاند. صلیبیون قرون وسطی، استعمارگران قرون جدید، کمونیستهای جهان وطنی قرن بیستم و افراطگرایان تکفیری قرن حاضر از نمونههای بارز تروریسم بینالملل محسوب میشوند.
آنها ایدئولوژی را بهانه اهداف استراتژیک میکنند، با تحریک باورهای دینی و اعتقادی مردم اردوی نظامی خود را تشکیل میدهند و ملتها و کشورها را قربانی اهداف خود میسازند. برای مقابله با تروریستهای بینالمللی هیچ نیرویی جزقدرت نظامی آمیخته با درایت سیاسی متصور نیست.سه روز پیش پوتین رئیسجمهور روسیه از احتمال حضور داعش در روسیه سخن به میان آورد.
معنی این سخن آن است که اکنون داعش در مناطق پیرامونی روسیه یعنی آسیای مرکزی و قفقاز حضور دارد و این مناطق یعنی حوزه همسایگان ایران و محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران. در این ارتباط گزارشهای فراوانی در فضای مجازی منتشر شده و روی زمین هم عملیات خشونت بار متعددی را بخصوص در افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی در ماههای گذشته شاهد بودیم.
آمار چند هزار نفری افرادی که از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز (چچن، داغستان و ...) به داعش پیوستهاند و هماکنون گردانهای خاصی را در سوریه به وجود آوردهاند، حائز اهمیت زیادی است و اگر به نوارهای ویدئویی منتشره در فضای مجازی، از مانورهای نظامی این عده و شعارهایی که میدهند و هدف نهایی خود را رفتن به آسیای مرکزی اعلام میکنند، توجه کنیم بخوبی تهدیدات علیه ثبات و امنیت در مناطق همجوار کشورمان را درک خواهیم کرد.
تهدید ثبات و امنیت آسیای مرکزی و قفقاز از سوی تروریستهای تکفیری موضوعی گسترده و وسیع است که امکان پرداختن به ابعاد مختلف آن در این یادداشت وجود ندارد، ولی به مصداق شعری از مولانا که میگوید: (آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید) به تهدیدات علیه صلح، ثبات و امنیت در تاجیکستان به عنوان کشوری تاثیرگذار در تحولات آسیای مرکزی اشاره میشود.
آگاهان به مسائل منطقه از جنگ داخلی خونین در تاجیکستان بلافاصله پس از استقلال اطلاع کامل دارند و میدانند چگونه با میانجیگری جمهوری اسلامی ایران و مساعدت سازمان ملل و همسایگان تاجیکستان بخصوص روسیه، صلح در این کشور برقرار شد. صلح تاجیکستان مرهون از خودگذشتگی استاد نوری بود زیرا او صلح را برگزید و مقامات را به دیگران اهدا کرد. مرحوم استاد سیدعبدالله نوری، رئیس حزب نهضت اسلامی تاجیکستان که رهبری اتحادیه اپوزیسیون تاجیکستان را هم برعهده داشت، قبول کرد برای کشور و ملت تاجیکستان با دولت صلح کند و در این تصمیم شجاعانه خود برخی از دوستان خود را که آن زمان به وعدههای دولت کنونی اعتماد نداشتند و امروز به اردوی افراطیون پیوستهاند، از دست بدهد. همانگونه که گفته شد مقابله با افراطیون نیازمند قدرت آمیخته به درایت سیاسی است که متاسفانه اخبار رسیده از تاجیکستان نشان میدهد نهادهای امنیتی این کشور اشتباهات اوایل استقلال تاجیکستان و دیگر کشورهای درگیر با موضوع افراط را در برخورد با مخالفین خود در قالب مبارزه با افراطگرایان تکرار و تصور میکنند فرصت مناسبی یافتهاند تا در قالب مبارزه با افراطگرایی با حزب نهضت اسلامی که شریک صلح و ثبات تاجیکستان بوده و هست مقابله کنند و این کار را موفقیتی برای خود تصور میکنند؛ غافل از آنکه آنها نمیدانند حزب نهضت اسلامی هم به صورت ایجابی در قالب مشارکت در روند سیاسی کشور و هم در قالب سلبی در جلوگیری از گرایش مسلمانان ناراضی به افراط نقش تعیینکنندهای دارد. درایت سیاسی حکم میکند عملیات ضدتروریستی نهادهای امنیتی در چارچوب شناخت دقیق از دوستان و دشمنان تاجیکستان صورت گیرد و جایگاه استراتژیک حزب قانونی نهضت اسلامی که میتواند نقش تعیین کنندهای در حفظ صلح، ثبات و امنیت تاجیکستان و آسیای مرکزی داشته باشد، فراموش نشود. همچنین لازم است نهادهای سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران با دقت بیشتری تحولات آسیای مرکزی و قفقاز را رصد کنند و ضمن داشتن حساسیت به حضور و فعالیت تکفیریها در مناطق پیرامونی کشور در یاد داشته باشند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از کشورهای ضامن صلح تاجیکستان به استناد اسناد سازمان ملل متحد زحمات زیادی برای استقرار صلح و ثبات در تاجیکستان کشیده است.
**************************************
روزنامه خراسان ***
لوزان؛ نقطه سر خط / سيدمحمداسلامي
مذاکرات هسته اي ايران و گروه کشورهاي 1+5 اين هفته بار ديگر از سر گرفته مي شود. به زودي معاونان وزير خارجه به وين مي روند تا مرحله حساس ديگري از مذاکرات، يعني نگارش متن برجام براساس راه حل هاي به دست آمده را آغاز کنند. براي درک مسير پيش رو که حداقل تا تيرماه ادامه خواهد داشت، بايد به برخي پرسش ها پاسخ داد:
1.آيا متن برجام 6 راه حل کلي را اجرايي مي کند؟
ماراتن جديد مذاکراتي اين بار براي نگارش متن برجام آغاز مي شود. اين متن بايد در چارچوب راه حل هاي کلي به دست آمده در مسير پر فراز و فرود پيشين باشد که به بيانيه لوزان ختم شد: 1) در اين چارچوب بايد فردو به عنوان سايت استراتژيک هسته اي ايران به کار ادامه دهد. يک سوم از سانتريفيوژهايش را به گونه اي فعال نگه دارد که امکان غني سازي هسته اي و حتي شکافت اورانيوم را حفظ کند، اگرچه در طول دوره توافق مواد شکافت پذير به سانتريفيوژهاي اين سايت تزريق نشود. 2) راکتور اراک بايد همچنان يک راکتور آب سنگين بماند. کشورهاي گروه 1+5 بايد به منظور اعتماد سازي، زمينه ارتقاي فناوري به کار گرفته شده در راکتور آب سنگين اراک را با همکاري برخي از کشورهاي درون گروه 1+5 مانند چين و برخي کشورهاي خارج از گروه 1+5 مانند کره جنوبي فراهم کنند.
3) سايت هاي غني سازي در نطنز و اصفهان بايد با قريب به 5 هزار سانتريفيوژ نسل اول ايراني، غني سازي اورانيوم را ادامه دهند.
4) متن برجام بايد تحقيق و توسعه معنادار و عملي در تمامي حوزه هاي دانش و صنعت هسته اي، به ويژه سانتريفيوژهاي نسل جديد IR6 و IR8 را تضمين کند. اين سانتريفيوژها در پايان دوره توافق ظرفيت غني سازي را بيش از 20 برابر خواهند کرد که زمينه حضور معنادار ايران در 2صنعت جهاني هسته اي را فراهم مي کند.
5) اين متن بايد به روشني برنامه صدور قطعنامه جديد را در شوراي امنيت سازمان ملل براي لغو قطعنامه هاي غيرعقلايي قبلي اين شورا که ايران را به تهديد عليه صلح و امنيت جهاني متهم مي کرد، مشخص کند. 6) هرگونه توافق بر روي يک برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بايد با لغو يک باره تمامي تحريم هاي اقتصادي، مالي و بانکي عليه ايران آغاز شود.
6 مورد ذکر شده، رئوس دستاوردهاي مذاکرات تا به اين مرحله براساس بيان اعضاي تيم هسته اي ايران است که ما آن را مبنا قرار مي دهيم.
2.آيا در نگارش متن به طرف مقابل اعتماد دار��م؟
اما پرسش اصلي اين است که آيا کشورهاي 1+5 به تعهدات شفاهي شان در بيش از يک سال مذاکرات گذشته به ويژه در مذاکرات لوزان يک و لوزان 2، پايبند مي مانند؟ تجربه نشان داده است که هرگونه اعتماد به اين کشورها يا هر آن چيزي که حتي رنگ و بويي از اعتماد به اين کشورها داشته باشد، ساده لوحي محض است. بنابراين استراتژي ايران در ادامه راه پيش رو بي اعتمادي به طرف مقابل اما عدم مخالفت با وجود زمينه لازم براي راستي آزمايي اراده سياسي اين کشورها است.
3.آيا 1+5 در نخستين آزمون عملي موفق مي شوند؟
بنابراين در دور جديد مذاکرات قرار نيست رسوايي هاي تاريخي اين کشورها را ما تدبير کنيم. با اين حال دوره جديد مذاکرات که يکي از پاسخ ها به اين پرسش است که کشورهاي 1+5 واقعيت ها درباره مولفه هاي قدرت ايران را درک کرده اند، يا نه؟ پاسخ به اين پرسش است که آيا اين کشورها به حداقل هاي رفتار عُقلايي و به دور از توهم در مراوده با ايران پاي��ند هستند يا خير؟ آغاز مرحله نگارش متن برجام آزمون عملي براي کشورهايي است که قبل از به نتيجه رسيدن مذاکرات هسته اي، از ايران انتظار داشتند که در مبارزه با داعش به آن ها کمک کند. همکاري فرضي ايران با هريک از اين کشورها در آينده، براساس قضاوت ما از رفتار کنوني شان در مذاکرات هسته اي خواهد بود.
4.کدام يک بيشتر است؟ احتمال موفقيت مذاکرات يا احتمال شکست آن؟
در مسير تازه پيش رو هريک از اعضاي گروه 1+5 همچنان استعداد بروز رفتارهاي بر هم زننده مذاکرات را دارند. به علاوه اين که نقش گروه هاي خارج از مذاکرات که مخالف تثبيت صلح بين المللي هستند هم بيشتر خواهد شد. آل سعود و دلارهاي نفتي اش، اسرائيل و لابي هاي نافذ صهيونيستي، کنگره و سناتورهاي کم دانش و پر مدعا و ... فعال تر از گذشته به تخريب ديپلماسي خواهند پرداخت. به نظر مي رسد بدون شک در اين مرحله از مذاکره هم، احتمال شکست بيشتر از احتمال موفقيت است.
5.شکست مذاکرات يعني تحريم بيش تر؟
سياست هاي تنبيهي آمريکا عليه شرکاي تجاري ايران در سال هاي گذشته، ماه هاست که منطق خود را از دست داده اند. طرف هاي مذاکره با ايران هم مي دانند که اگر اکنون به ديپلماسي فرصت ندهند، فردا نمي توانند پيامدهاي ناشي از شکست مذاکره را کنترل کنند. به ويژه اين که شکست مذاکرات ناشي از ناتواني هريک از اعضاي 1+5 براي عمل به وعده هايش در مذاکرات لوزان، منجر به شکست اجماع تحريمي عليه ايران خواهد شد. بنابراين شکست مذاکرات لزوما به معني اعمال تحريم هاي بيشتر نخواهد بود. اين واقعيتي است که بسياري از اعضاي 1+5 را مجبور به تلاش براي دستيابي به يک توافق برد-برد در مذاکرات مي کند.
****************************************
وطن امروز***
لوزان از دریچه کارتلهای جهانی/ مجتبی اصغری
فضای پس از اعلام قرائت توافق سوییس بسیار شبیه به موقعیت بعد از عقد توافق ژنو است. دولت کماکان مسیر «دیپلماسی محرمانه» را بهرغم نهی صریح منتقدان و رهبر انقلاب در پیش گرفته و در عین حال از انتشار روایت مورد تایید خود از مذاکرات نیز خودداری میکند! آنچه در کلام طرف ایرانی درباره ضمانت وعدههای مطرحشده بر سر میز مذاکره دیده میشود، برآمده از نوعی اعتماد به طرف مقابل است که میتواند نشانهای از فضاسازی طرف آمریکایی برای اجرای «مانور دروغین مصالحه» در خفای مذاکرات باشد. به نظر میرسد تنها در صورتی حساب و کتاب دولت یازدهم درست از آب در میآید که تصور کنیم ما در مسیر «مصالحه با آمریکا» قرار داریم و نه مذاکره! حال آنکه فارغ از نظر دولت درباره این گمانه، هیچ رفتار دلگرمکننده و اعتمادسازی در طرف مقابل دیده نمیشود که به تقویت این نگاه پرمخاطره بینجامد، هرچند تلاش میشود با اتکا بر «درک شرایط اوباما» و فشار لابیهای صهیونیستی، تناقضات و زیرمیززنیهای طرف آمریکایی توجیه شود. بهرغم اینکه پیش از این بسیار از بازی دوگانه اوباما در حوزه سیاست خارجی و انتخاب وی با رای 70 درصدی یهودیان افراطی آمریکا و لقب «آخرین منجی یهود» گفتهایم اما ظاهرا تصور شکل گرفته در اذهان بخشی از دولتمردان ایرانی کماکان برآمده از گمانه درونی عزم آمریکا برای صلح با ایران است.
به هر حال جز اضطراب ناشی از انحراف از مسیر مصالحه با آمریکا به نظر نمیرسد موضوع دیگری مانع انتشار فکت شیت طرف ایرانی باشد. بویژه که تاکید دو وزارتخانه خارجه و خزانهداری آمریکا بر صحت موضوع مورد مناقشه ارائه «تخفیف تحریمی» به ایران پس از گذر به سلامت از هفت خوان نامکشوف راستیآزمایی، در کنار تاکیدات مکرر اوباما، جان کری و نماینده روسیه در مذاکرات 1+5 درباره صحت مفاد فکتشیت آمریکایی، طرف ایرانی را در بنبست ملی- بینالمللی قرار داده است.
به این ترتیب دولت عملا به جهت رد همه تلاشها در جهت آشکارسازی فضای مذاکرات، سیاست تضعیف موقعیت بالادستی خود را در پیش گرفته و به واسطه بدیهی بودن عدم اجرای مهمترین خواسته مردم یعنی لغو تحریمها، نتیجه شکست مذاکرات را به پای خود تمام خواهد کرد.
البته این چالش آمریکاییها نیز هست. آنها معتقدند: «لغو تحریمها یکی از موضوعات بسیار مهم مذاکرات هستهای است، چرا که روند مذکور باید بهگونهای باشد که ایران اثرات مثبت آن را در اقتصاد خود اندکی احساس کند». گمانهزنی درباره نقشه آمریکا برای حل کمهزینه این موضوع، کلید دستیابی به توافق نهایی است. برای پیشبینی رفتار احتمالی آمریکاییها باید کمی در فضای ژئوپلیتیک فعلی جهان دقیق شویم.
1- در جهان امروز «ریسکگریزی» در امر تجارت از جایگاه ویژهای برخوردار است. در شرایطی که در توافق لوزان به وضوح بر «برگشتپذیری تحریمها» تاکید شده و موضوع پروندهسازی در آژانس انرژی اتمی و خود وزارت خزانهداری آمریکا علیه ایران مسبوق به سابقه و بسیار محتمل است`
چه میزان میتوان بر حضور شرکتهای بزرگ خصوصی و بانکهای محلی که در طول سالیان اخیر به سبب معامله با ایران متضرر شدهاند، در بازار نامطمئن فعلی حساب باز کرد؟ آیا علت بیتوجهی شرکتهای نفت و گاز جهان به درخواستهای عمومی و خصوصی دولت و شخص رئیسجمهور برای حضور در بازار ایران، پس از عقد توافق ژنو، پرحاشیه و فاقد ضمانت بودن فضای فعلی نیست؟ به نظر میرسد از توافقات صورت گرفته بوی «مصالحه» به مشام تجار جهانی نیز نمیرسد!
2- بیشک آمریکا تلاش مضاعفی برای نامطمئن نگاه داشتن جایگاه ایران در فضای تجارت بینالملل حتی پس از اعمال «تخفیف تحریمی» در پیش خواهد گرفت؛ چرا که باز گذاردن دست ابرقدرتی که در دوره تحریمهای فلجکننده موفق شده «سوریه» را بهرغم همه تلاشهای آمریکایی- اروپایی- عربی، سرپا نگاه دارد و عراق را در جنگ با لشکر جهانی داعش، یاری رساند و قدرت فرامنطقهای خود را تا آمریکای جنوبی گسترش دهد، عقلانی نیست. این هشداری است که به وضوح در مقاله منتشر شده در والاستریتژورنال به قلم هنری کیسینجر و جرج شولتز، دو وزیر اسبق خارجه آمریکا مشاهده میشود. آنها نوشتهاند: « تهران به دنبال گسترش «هژمونی» خود در منطقه است و تفاهم هستهای به تقویت این روند منجر میشود. اگر محدودیتهای هستهای با محدودیتهای سیاسی همراه نشود، توافق ایران را از تحریمها آزاد کرده و ریسک تقویت تلاشهای هژمونیک ایران را افزایش میدهد». پس بنا بر آزادی ایران از تحریمها و از میان رفتن ریسک بازگشتپذیری تحریمها نیست. به این ترتیب باز هم انتظار میرود شرکتهای چندملیتی قدرتمند، نیمهدولتی و مدیریتپذیر در عرصه اقتصاد سیاسی همچون توتال، شل و پژو پس از اعمال تخفیف تحریمی با تکیه بر توانایی تیم حقوقی خود بهترین قراردادهای کوتاهمدت را با تاکید بر ریسک بالای سرمایهگذاری در ایران با حداکثر وابستگی برای طرف ایرانی منعقد کنند و مترصد فرصت برای خروج ناگهانی از ایران دست بالا را در معامله حفظ کنند.
به همین دلیل است که در همین یادداشت کیسینجر و شولتز بر بند معروف به بازگشت فوری (Snap back) که مورد تاکید مقامات آمریکاست اصرار شده و به منظور از دست نرفتن ساختار تحریمها از «پیچیدهتر شدن روند راستیآزمایی به واسطه ابهام در معیارها و سیاسی شدن حداکثری آن» سخن به میان آمده است.
3- سیاست جهانی در حوزه انرژی در حال تغییر است. کاهش عامدانه و باثبات قیمت جهانی نفت به منظور حفظ نظم منطقهای آمریکا توسط سعودیهای دستنشانده، به منظور تضعیف موقعیت ایران، روسیه، سوریه، عراق و یمن در منطقه مهمترین شاهد بر این مدعاست، پس تصور اینکه همه جهان مشتاق نازل شدن بر سر سفره نفت و گاز ایران هستند، در وضعیت فعلی جهان مخدوش به نظر میرسد. بویژه که صنعت نفت و گاز ایران نیازمند تامین زیرساخت و سرمایهگذاری بلندمدت است و در شرایط فعلی به نظر نمیرسد دستکم تا 10 سال آینده چنین موقعیتسازی در فضای جهانی میسر باشد. پس حداکثر میتوانیم منتظر ورود «بزن دررو»های گردنکلفت باشیم!
4- آمریکاییها مصمم هستند با انعقاد توافق هستهای نهایی با ایران نظم آمریکایی جدید حوزه انرژی را دوامی دستکم 10 ساله ببخشند. در این میان روسیه به علت اشراف بر تغییر موازنه انرژی و تکانههای ژئوپلیتیک منطقه ناشی از تلاشهای آمریکا برای تضعیف سیاسی ایران، هم تحویل سامانه موشکی S300 را پس از سالها مجاز برشمرده و هم در حرکتی معنادار دفتر شرکت نفت و گاز روسی لوک در تهران را بازگشایی کرده است. این یعنی سهم ایران در بازی بزرگ جهانی بهعنوان ابرقدرتی تاثیرگذار و عاقل تا حد قابل توجهی تثبیت شده است که البته دیپلماسی فعال ایرانی در طول 12 سال گذشته نیز در شکلگیری این فضا موثر بوده است. با این حال ما باید پیش از عقد توافق نهایی پاسخی برای موضوعات مهمی همچ��ن تحریمها، چارچوب رفع آنها و تاثیر فاکتور برگشتپذیری تحریمها بر ناامن کردن بازار ایران و در نهایت آینده ژئوپلیتیک بازار انرژی بیابیم چرا که اصل امید بستن به گمانه در پیش بودن «مصالحه ایران و آمریکا» را حتی بدون در نظر گرفتن شکل افشاشده «دیپلماسی دوگانه اوباما»، با مرور مسیرهای انحرافی بیانیه لوزان و توافق ژنو به کل باطل میدانیم و فضای جهانی نیز هیچ رنگ و بویی از نزدیک بودن چنین موقعیتی ندارد.
***************************
روزنامه شرق ***
یمن و جنگی که برنده ندارد/حسن فتحی
روزی که بریتانیا اعلام کرد پس از بیش از چهار دهه درصدد ایجاد پایگاه نظامی در بحرین و بازگشت به خلیجفارس است، مشخص شد که اوضاع در این منطقه استراتژیک در حال تغییر بوده و آرامش از این منطقه رخت برخواهد بست. امروزه که اوضاع یمن آشفته شده و این کشور در آستانه تبدیلشدن به یک سوریه، لیبی یا عراق جدید است، میتوان بهدلایل بازگشت نظامی بریتانیا به خلیجفارس پی برد. یمن در این منطقه با وجود قرارگرفتن در شبهجزیره عربستان دارای تفاوتهایی با دیگر کشورهاست که این امر سبب شده این کشور به چنین وضعیت ناگواری دچار شود. یمن تنها کشور شبهجزیره عربستان است که عضویت شورای همکاری را نداشته و سالها به صورت دو کشور که در جنوب آن رژیم مارکسیستی وابسته به مسکو و پکن حاکم بوده و شمال آن در اختیار نظامیان بود، اداره میشد. این کشور حتی پس از فروپاشی رژیم مارکسیستی جنوب و اتحاد دو یمن در سال ١٩٩٠، نیز نتوانست یکپارچگی خود را حفظ کرده و در جاده اتحاد قومی و ملی حرکت کند.
همسایگی با عربستان و کنترل تنگه استراتژیک بابالمندب در دهانه دریای سرخ، که محل عبورومرور تانکرهای نفتکش به سوی بازارهای جهانی از طریق کانال سوئز است، بر اهمیت این کشور و سرزمین افزوده است. به همین دلیل زمانی که چریکهای ظفار در سالهای ١٩٦٢ تا ١٩٧٥ درصدد آشفتهکردن اوضاع و نفوذ در عمان و خلیجفارس و تنگه هرمز برآمدند، با تهاجم نظامی ایران و بریتانیا و هماهنگی مالی و دیپلماتیک عربستان مواجه شدند که در نهایت با شکست آنها، آرامش و امنیت به این منطقه بازگشت. یمن با انتقال نسبتا مسالمتآمیز قدرت از علیعبدالله صالح در سال ٢٠١٢ به منصور هادی سعی کرد بهارعربی را کمتنش سپری کند، ولی گویا قرار نبود این کشور، که پس از حوادث سال ٢٠٠١ افغانستان به مأمن القاعده تبدیل شد، در جاده آرامش قرار بگیرد. به همین دلیل با تشدید تنشها و حوادثی که در صنعا، پایتخت این کشور، روی داد با قدرتنمایی حوثیهای زیدی و اتحاد و ائتلاف با طرفداران علیعبدالله صالح، رئیسجمهور برکنارشده این کشور، مواجه شد که بحران را فراگیر کرده و این کشور را به سوی جنگ داخلی ویرانگری سوق داد؛ جنگی که هرروزی که میگذرد دامنه آن وسیعتر میشود. حملات ائتلاف عربی به رهبری عربستان و تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمانملل علیه وضع موجود و حوثیهای زیدی این واقعیت را آشکار کرده که استمرار درگیریها میتواند به جنگ داخلی ویرانگری منجر شود و یمن را به ویرانهای تبدیل کند و شرایطی ناگوارتر از سوریه و لیبی بهوجود بیاورد. یکی از دلایلی که یمن در این وضعیت ناگوار قرار گرفته دخالتهای دیگران از جمله همسایهها در امور داخلی این کشور و بیتوجهی به آشتی ملی و گفتمان فراگیر میان گروهها و جناحهای داخلی است. اگرچه در قطعنامه شورای امنیت سازمانملل نیز بر این مسئله تأکید شده اما آنچه تاکنون مشاهده شده نادیدهگرفتن دیپلماسی و پناهبردن به سلاح برای پیشبرد اهداف و خواستههاست. بههمیندلیل میتوان با قاطعیت اعلام کرد مشکل یمن راهحل نظامی نداشته و در صورتی که این روند استمرار یابد یا یکپارچگی یمن از بین خواهد رفت و این سرزمین بار دیگر به دو کشور تقسیم خواهد شد یا اینکه زمینه مساعدی برای رشد گروههای افراطی نظیر القاعده فراهم خواهد شد. ائتلاف عربی که حامی منصور هادی، رئیسجمهور یمن، است برای تحقق خواستههای خود درصدد سازماندهی یک اقدام زمینی در کنار فعالیتهای هوایی برای بازگرداندن منصور هادی به قدرت است. ولی حوثیهای زیدی که ٣٠ درصد جمعیت یمن را تشکیل میدهند با کمک طرفداران علیعبدالله صالح در تلاش هستند با تثبیت حاکمیت خود بار دیگر قدرت را در تمامی این کشور در دست بگیرند.
زیرا امامان زیدی قبل از کودتای نظامیان و سرکوب زیدیها توسط ارتش و نظامیان مصری که در زمان عبدالناصر در سال ١٩٦٢ راهی این کشور شدند سالها بر یمن حکومت کرده و تمایلی به سهیمشدن قدرت با منصور هادی ندارند؛ ولی از آنجا که عربستان بهعنوان قدرت برتر شبهجزیره عربستان مایل به شکلگیری یک حکومت مخالف ریاض در همسایگی خود در یمن نیست این ذهنیت بهوجود آمده که جنگ و خونریزی میتواند تنها راه خاتمهدادن به این وضعیت و شرایط ناگوار بهشمار رود. جنگوخونریزی در عوض اینکه یمن را به سوی صلح و آشتی ملی و حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سوق دهد این کشور را در جاده فروپاشی و تجزیه قرار خواهد داد. بههمیندلیل انتظار میرود تمامی طرفهای درگیر و آنهایی که خواستار بازگشت امنیت و آرامش به یمن و بابالمندب هستند شرایط را برای ازسرگیری گفتوگوهای فراگیر ملی مهیا ساخته و تلاش کنند اختلافات را از راههای مسالمتآمیز و گفتمان حلوفصل کنند. تجربه نشان داده است جنگ و خونریزی هیچگاه راهگشا نبوده و نتوانسته خواستههای یک ملت و یا گروه را محقق کند. دستاوردهای جنگ صرفا ویرانی و خونریزی است که نمونههای بارز آن را در سوریه و لیبی و عراق شاهدیم. لذا حرکت به آن سو در یمن نیز در عوض اینکه به صلح و حفظ یکپارچگی و وحدت ملی منجر شود به فروپاشی امنیتی و همبستگی ملی و تقویت جداییطلبان و افراطیون خواهد انجامید که نتیجه آن گسترش ناامنی در تمامی منطقه خلیجفارس و تبدیلشدن یمن به سرزمینی بیقانون مثل سومالی خواهد بود.
**************************
روزنامه شرق ***
مسیرهای بازگشت داعش / محمد ایرانی
خبرهای ضدونقیض از فشار داعش بر مرکز استان «انبار» یعنی شهر «رمادی»، توجه به وضعیت جغرافیای میدانی در عراق را دوچندان میکند. شرایط عراق امروز اگرچه به لحاظ ثبات، نسبت به گذشته در وضعیت مناسبتری قرار دارد اما مناطقی که با تلاش بسیار ارتش، عشایر، نیروهای مردمی و پیشمرگهها از دست تکفیریهای داعش خارج شده، همچنان در معرض تهدید اشغال دوباره توسط تروریستها قرار دارد. به بیان دیگر، برای حفظ این شهرها از هجمه دوباره داعش، نیاز به نیروهای ارتشی آموزشدیده و نیروهای مردمی است و اگر مدافعان شهرها مردم باشند، دولت از جهات بسیاری میتواند به تداوم آزادسازی و حفظ مناطق عراق امیدوار باشد؛ به ویژه که عشایر به دلیل ویژگیهایی چون شجاعت و نفوذ در مناطق مختلف عراق، سد محکمی برای مقابله با تکفیریها به شمار میروند. اگر عشایر و نیروهای مردمی به ویژه در مناطق سنینشین، به هر دلیلی خود را با دولت مرکزی عراق در پیوند نبینند یا از حضور داعش در مناطق خود احساس نگرانی نکنند امکان تهدید شهرهای بزرگ عراق وجود دارد. تمام روستاها در مسیر تردد تکفیریها، تنها با داشتن نیروهای عشایر و مردمی میتوانند به یک مانع جدی برای تروریستها تبدیل شوند و در غیراینصورت، آنها آزادانه به جابهجایی نیرو خواهند پرداخت. این تجربه از دوران گذشته وجود دارد و به همین دلیل، حتی در دوران صدام توجه ویژهای به عشایر صورت میگرفت. نکته دوم به موقعیت استان «انبار» و شهر الرمادی بازمیگردد. امتداد سمت غرب و جنوب غرب آن، مستقیما به مرزهای عربستان سعودی و اردن میرسد و تمرکز جمعیتی آن، متفاوت از نقاط دیگر است. تروریستها در این منطقه به راحتی در تردد هستند. تفاوت آن با تکریت و موصل در شمال عراق، این است که امتداد آن شهرها به مناطق کردنشین میرسد که بخش عمدهای از آنها با داعش درگیر هستند. برای عبور از این مراکز، مسیحیان، ایزدیها و... نیز حضور دارند و رودخانههای بزرگی مثل دجله و فرات هم بهعنوان مانع طبیعی در مقابل داعش قرار دارد. نیروهای تکفیری با توجه به آموزشهای کاربردیای که دیدهاند و وسایل نقلیه تندرویی که در اختیار دارند به سرعت جابهجا شده و خود را به جبهه جنوبی میرسانند. بنابراین شهرهای این قسمت از عراق، بیشتر در معرض تهدید قرار دارند. تکفیریها از ویژگی سرعت انتقال و جابهجایی بالای برخوردارند، این درحالی است که ارتشها در سراسر جهان، بهدلیل ساختار و هماهنگیهایی که در سطوح مختلف نیاز دارند، کند حرکت میکنند. در اینجا نقش نیروهای موسوم به «میلیشیا» بیشتر خود را نشان میدهد. داعش نیز بهعنوان یک نیروی نامنظم، به سرعت در صحرا جابهجا میشود. در مقطع تهدید موصل، تنها ٤٨ساعت طول کشید که نیروهای داعش خود را به حلب در سوریه رساندند و بیش از ٥٠٠ کیلومتر را در ٤٨ساعت طی کردند که این یکی از ویژگیهای عملیاتی داعش است. نگارنده بارها یادآور شده تصور ریشهکنی سهلالوصول داعش، تصوری باطل است. این گروهک فارغ از مباحث اندیشهای و تئوریک، از برخی ابزارها برای تهییج جوانان مسلمان استفاده میکند و با وجود تلفات گسترده، همچنان محل ورود نیروهای جدید است. این تفکر از شمال آفریقا تا شرق جهان اسلام یعنی مالزی و اندونزی رسوخ کرده و نمیتوان با آن به این راحتی برخورد کرد. باید ابزارهای فرهنگی و روشهای اندیشهای و تفکر در کنار ابزار سیاسی و نظامی قرار گیرد تا مقابله با آن امکانپذیر شود. در عین حال شاهراههایی که به داعش کمک میرساند با مذاکره باید مسدود شود و خطر این جریان، واقعا از سوی همه طرفها درک شود. کشورهای همسایه کمکرسان به تکفیریها باید قانع شوند که این گروهک در آینده برای آنها خطری بزرگ است.
ما تا رسیدن به این مرحله همچنان فاصله زیادی داریم. در عراق به دلیل متزلزلبودن دولت و ارتش، این فاصله بهخوبی احساس میشود. آنها در مناطقی که به لحاظ جغرافیایی در اختیار شیعیان است به سختی نفوذ میکنند، اما مناطق دیگر به سبب ویژگیهای جغرافیایی و مذهبی، شرایط متفاوتی دارند. نگرانی درباره دوپارهشدن عراق با تداوم کمتوجهی منطقهای و بینالمللی به تحرکات خطرناک داعش، کاملا جدی است.