* با شروع کار دولت یازدهم به نظر میرسید روابط ایران و عربستان به سمت همگرایی حرکت کند و در این راستا نیز شاهد اعلام اراده جمهوری اسلامی ایران برای رفع اختلافات گذشته بودیم اما آنچه دیده میشود واگرایی دو کشور است. رییسجمهوری نیز در صحبتهای اخیرشان چندین بار در خصوص رفتارهای عربستان صحبت کردند و هشدارهایی دادند. به نظر شما چرا تهران و ریاض با وجود آن اراده از یکدیگر دور شدهاند؟
** صحبتهای اخیر آقای روحانی درباره عربستان بسیار وسیعتر از روابط ایران و عربستان است و تنها ناظر بر روابط دوجانبه تهران و ریاض نیست. هشدارهای آقای روحانی نیز در واقع پیشبینی و هشدارهای خیرخواهانه است، چراکه عربستان وارد فضای بدی شده است که ادامه آن به ضرر خود آنها و کل منطقه خواهد بود. هنگامی که امریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد، ایران در آن زمان اعلام کرد که عراق باتلاق امریکاییها خواهد بود و این در حالی است که ایران حامی صدام نبوده و نیست. آنچه در روابط تهران و ریاض مهم است و بر روابط دوجانبهشان اثر گذاشته است، مشت آهنین و برخورد عربستان با موضوع انقلابهای عربی و بیداری اسلامی هم در داخل عربستان و هم کشورهای همسایه در چهار سال گذشته است. عربستان سعی میکند روابط خصمانه خود با ملتها و دولتهای همسایهاش را فرافکنی کرده و آن را به دخالتهای ایران نسبت دهد.
سیاست مشت آهنین عربستان در قبال انقلابهای عربی از ۸ فوریه ۲۰۱۱ آغاز شد. در این تاریخ و سه روز قبل از سقوط مبارک، ملک عبدالله با اوباما تماس گرفت و گفت که حتی به قیمت راه افتادن حمام خون در مصر، مبارک باید باقی بماند. با این وجود، حسنی مبارک سقوط کرد ولی سیاست مشت آهنین سعودی تغییری نکرد و خود را در سرکوب اعتراضات در بحرین و کودتای مصر و امروز حوادث یمن نشان داده است. با این حال مساله یمن متفاوت با دیگر کشورها است. یمن، کشوری است با ۲۳ میلیون نفر جمعیت و ۶۰ میلیون قبضه سلاح و با وجود تبلیغات سعودیها و غربیها، حتی اگر حمایتهای ایران از مردم مظلوم منطقه نبود، مقاومت دربرابر سیاستهای توسعه طلبانه عربستان در یمن و سایر نقاط وجود داشت.
تفاوت سیاست ایران و عربستان در منطقه این است که تهران در منطقه به دنبال ثبات است و به دوستان منطقهای خود نیز توصیه میکند تا به دنبال سیاستهای ثباتآفرین باشند، ولی عربستان میان سیاست افزایش نفوذ و سیاست ایجاد ثبات، سیاست افزایش نفوذ را انتخاب کرده است. سیاستهای افزایش نفوذ، مقاومتآفرین هستند و مشکل سعودیها در واقع ماهیت سیاستهای خودشان است.
* این اختلاف دیدگاه برخلاف آن اراده اولیه که از سوی دولت آقای روحانی دیده شد و دکترین تعامل سازنده نیست. چرا آن اراده نتوانست این اختلافات را از بین ببرد؟
** موضعگیری آقای روحانی علیه عربستان نبود، بلکه پیشبینی و هشدارهای دلسوزانهای بود که بر پایان جنگ و برادرکشی تاکید داشت، چراکه بازنده جنگ در منطقه همه کشورهای منطقه هستند و اگر کسی فکر برنده بودن از وجود بحران و جنگ در منطقه را میکند، اشتباه میکند. اینکه چرا این سیاستهای تعاملی رخ نداده است، باید در وجود مشکل در سوی دیگر کنش دوسویه تعامل آن را بررسی کرد. وقتی شما اعلام میکنید که میخواهید روابط بهتری با همسایگان داشته باشید، آنها نیز باید آمادگی و تمایل این کار را داشته باشند...
* آیا این تعامل و تمایل در طرف مقابل نبوده است؟
** یقینا این تمایل در عربستان نبوده است. وقتی طرف مقابل وارد یک بحران عمیق داخلی و منطقهای میشود که همان بیداری اسلامی است، از هر بهانهای برای حفظ بقای خود استفاده خواهد کرد. برای درک عمق بحران عربستان میتوان به نکتهای اشاره کرد. چهار روز پس از سقوط مبارک در مصر و شروع دومینوی بیداری اسلامی در منطقه، خبرنگار روزنامه وال استریت ژورنال در ریاض گزارشی منتشر و ادعا کرد که مقصد بعدی این انقلابها، عربستان خواهد بود چراکه ۴۰ درصد این کشور در زیر خط فقر زندگی میکنند و ۷۰ درصد فاقد منزل مسکونی مناسب هستند و هفت هزار شاهزده سعودی، منابع این کشور را میان خود توزیع کردهاند. یک هفته بعد عربستان بسته ۱۰ میلیارد دلاری رفاهی خود را برای کمک به مردم اعلام کرد و متعاقبا یک برنامه ۹۳ میلیارد دلاری به اجرا گذاشته شد. کشوری که دچار بحران عمیق هویتی و اجتماعی است، شرایط عادی ندارد که بخواهد روابطش را عادی کند.
از نخستین اقداماتی که آقای ظریف پس از تصدی پست وزیر امورخارجه انجام داد، این بود که مقالهای را در الشرق الاوسط به چاپ رساند مبنی بر اینکه همسایگان ما اولویت اول ما هستند اما جوابی که این مقاله گرفت، آن بود که سفیر عربستان در لندن در نیویورک تایمز مقالهای شدیداللحن و گستاخانه نوشت و در آن اعلام کرد ریاض بهتنهایی سیاستهای خود را جلو میبرد و منتظر کسی نمیماند و پس از آن شاهد به آتش کشیده شدن منطقه بودیم. آقای ظریف نیز چند هفته قبل یادداشتی در نیویورکتایمز نوشتند که باز از لزوم راهاندازی یک مجمع گفتوگوی منطقهای سخن گفته بود، ولی باز هم جوابی گرفته نشد. عربستان چهار سال است که سیاست مشت آهنین را در برابر هر بحرانی اتخاذ کرده است. فوت ملک عبدالله که به محافظهکاری از سوی حاکمان جدید عربستان متهم بود و روی کار آمدن پادشاه جدید نیز این فضا را تشدید کرده است.
* اشارهای به تحولات داخلی عربستان داشتید. تاثیر این تحولات را چگونه میبینید؟
** فرآیند تصمیمسازی در عربستان به طور اعم و سیاست خارجی به طور اخص بر سه پایه استوار است: پادشاه، اجماع و مذهب. زلزله سیاسی اخیر عربستان که از پسلرزههای بحران یمن است، عملا اجماع میان شاهزادگان را از بین برده است و به رادیکالیزم در این کشور دامن زده است، چراکه حمله اخیر به یمن و سیاستهای فعلی، به قدری غیرمنطقی و غیرمعقولانه است که نمیتواند با اجماع شاهزادگان سعودی همراه شود. فضای روابط تهران و ریاض متاثر از بحران سیاسی، اجتماعی و منطقهای در عربستان خواهد بود.
درمجموع، مشکل روابط تهران و عربستان به دلیل سیاستهای دولت یازدهم نیست چراکه طرف مقابل نه تمایل دارد و نه آماده است که روابط را بهبود ببخشد و اگر ایران همین حمایتهای فعلی خود را هم از انصارالله و مردم مظلوم یمن متوقف کند، باز عربستان به سیاستهای افزایش نفوذ خود در منطقه ادامه خواهد داد. اصولا هیچ ملت و دولت مستقلی در قرن بیست و یکم سیطره و نفوذ یک دولت خارجی بر خود را نمیپذیرد و عربستان باید با این واقعیت کنار بیاید که در عصر حاضر حتی قدرتهای بزرگ هم در سیاستهای توسعه نفوذ خود تجدیدنظر کردهاند.
* شما در صحبتهایتان بیان کردید که ادامه بحران یمن به سود هیچ کس نخواهد بود. راهکار عملی که شما برای بهبود روابط ایران و عربستان و کاهش بحران در منطقه پیشنهاد میکنید، چیست؟
** طرح چهار مادهای ایران میتوانست توقف حملات به یمن را در پی داشته باشد، ولی برخورد عربستان با آن نشان داد که این کشور هیچ راهحل منطقی و استراتژی خروج از بحران برای جنگ یمن ندارد. شما پیش شرطهای عربستان برای آتشبس را با شروط انصارالله مقایسه کنید. انصارالله گفته است که قبل از شروع مذاکرات باید حملات متوقف و محاصره دریایی و هوایی یمن برداشته شود که شروط معقولی است زیرا در فشار که نمیتوان مذاکره کرد، ولی عربستان شرطهای پرتعداد، نامعقول و غیرقابل اجرایی را مطرح کرده است. از طرف ایران سیاست تعامل سازنده با همسایگان دیگر عربستان در منطقه میتواند راهکار خوبی برای پایان بخشیدن به بحران کنونی باشد.
عربستان در شرایط کنونی رفتار معقول و منطقی ندارد، ولی میتوان با کشورهای پیرامونی عربستان که این کشور درصدد یارگیری با آنها است، رایزنی کرد و وقتی ریاض ببیند که تنها مانده است، در سیاستهای خود تجدیدنظر میکند. وقتی عربستان به یمن حمله کرد، روی نیروی زمینی پاکستان و مصر حساب ویژهای باز کرده بود که این اتفاق نیفتاد و یکی از علل مهم ناکامی عربستان در حمله به یمن بود. به نظرم باید این تعامل سازنده و فعال با کشورهای منطقه و همسایه ادامه یابد.
* به نظر شما چقدر مساله مذاکرات هستهای و ترسیم چشمانداز و افقی برای دستیابی به توافق جامعه نهایی منجر به رفتارهایی اینچنینی از سوی دولت عربستان شده است؟
** آن چیز که اعتقاد دارم، این است که مشکل عربستان، ایران نیست، بلکه سیاستهای ناکارآمد و غیرمنطقی و سلطهجویانه این کشور علیه همسایگانش است. همان طور که دکتر روحانی به درستی اشاره کرد، ابزار عربستان در سالهای گذشته صرفا پول و حمایت از گروههای تندرو بوده است. ایران برای عربستان یک بهانه و توجیه برای رفتارهای غیرانسانی و غیرمنطقیاش است. مشکل عربستان، ادامه امواج بیداری و خودآگاهی اسلامی میان مردم منطقه است که از آن احساس خطر میکند و با بحثهای موهومی نظیر هلال شیعی یا طرح اتهامات غیرواقعی هستهای میخواهند رفتار خود را توجیه کنند. در مجموع رابطه منطقی میان مساله هستهای و تشدید اقدامات عربستان وجود ندارد. دامن زدن عمدی به این مساله از سوی کشورهای غربی نیز در تشدید بحران بیتاثیر نیست و یکی از اهداف آن فروش اسلحه و حضور امنیتی بلندمدت در منطقه است.
* چشمانداز دو کشور در ماههای آتی را چطور میبینید؟
** به نظر من، در منطقه راهی جز همزیستی مسالمتآمیز وجود ندارد و سیاستهای هیجانی و سلطهجویانه با اصول و واقعیات قرن ۲۱ سازگار نیست. بیتردید عربستان هزینههایی غیرضروری را بر خود و همسایگانش تحمیل میکند که همگی از داشتههای جهان اسلام است. هشدارهای روحانی نیز دلسوزانه و آیندهنگرانه است و باید همگی با پرهیز از صرف توان خود در مسائل موهوم و اختلافی نظیر دامن زدن به اختلافات فرقهای و... باید سعی بر دور کردن تهدید غده سرطانی اسراییل از جهان اسلام بکنند. قبل از همه اینها توقف فوری برادرکشی و جنگ در یمن از فوریترین ضرورتهاست.
* گروهی از منتقدان دولت قطع رابطه سیاسی با عربستان را پیشنهاد کردهاند. نظر شما در این باره چیست؟
** راهی جز گفتوگو برای حل یا تخفیف مسائل منطقه وجود ندارد. در مقاله آقای ظریف در نیویورک تایمز هم روی همین مساله تاکید شده بود. باز بودن کانالهای گفتوگو بین همسایگان ضروری است و بستن آن فکر نمیکنم به حل مشکلات کمکی بکند.