صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۴ - ۰۴:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۸۳۲۶۱

یادداشت روزنامه‌ها 9 آبان

روز گذشته نشست وین 2 با حضور وزرای خارجه ایران، آمریکا، فرانسه، روسیه، مصر، اردن، عربستان انگلستان، قطر، ترکیه، امارات متحده عربی، آلمان، عراق، عمان، لبنان، معاون وزیر خارجه چین، نماینده اتحادیه اروپا و نماینده سازمان ملل در امور سوریه برگزار شد. نشست روز گذشته یکی از نشست‌های بسیاری است که طی چهار سال گذشته درباره بحران سوریه تشکیل شده است. آنچه وین2 را از دیگر نشست‌ها متمایز می‌کند، حضور جمهوری اسلامی ایران است.

روزنامه کیهان **

میز وین و دست خالی آمریکا / محمد صرفی

روز گذشته نشست وین 2 با حضور وزرای خارجه ایران، آمریکا، فرانسه، روسیه، مصر، اردن، عربستان انگلستان، قطر، ترکیه، امارات متحده عربی، آلمان، عراق، عمان، لبنان، معاون وزیر خارجه چین، نماینده اتحادیه اروپا و نماینده سازمان ملل در امور سوریه برگزار شد. نشست روز گذشته یکی از نشست‌های بسیاری است که طی چهار سال گذشته درباره بحران سوریه تشکیل شده است. آنچه وین2 را از دیگر نشست‌ها متمایز می‌کند، حضور جمهوری اسلامی ایران است.

دعوت از ایران برای حضور در این نشست در حالی رخ داد که واشنگتن پیش از این مخالف سرسخت حضور ایران در نشست‌های مشابه بود. اما چه تغییری رخ داده که باعث چرخش ناگهانی واشنگتن شده است؟ پاسخ این پرسش را باید در میدان نبرد در سوریه و وضعیت آمریکا در این عرصه یافت.

سال گذشته آمریکایی‌ها به همراه چند ده کشور با سر و صدا و تبلیغات فراوان از تشکیل ائتلافی علیه داعش خبردادند. بعد از گذشت 15 ماه این ائتلاف پوشالی و توخالی هیچ دستاوردی در مبارزه با داعش نداشته است و حملات هوایی این گروه، نه تنها یک وجب تروریست‌ها را به عقب نرانده بلکه آنها مناطق جدیدی را نیز اشغال کردند. راهبرد دوگانه و متناقض آمریکا در سوریه چیزی جز سرافکندگی برای دولتمردان کاخ سفید به جای نگذاشته است. در این راهبرد، آمریکا از سویی مدعی مبارزه با داعش بود و از سوی دیگر سیل پشتیبانی مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی را به سوی شورشیان به اصطلاح میانه‌رو روانه می‌کرد و همچنان می‌کند. اوج این خفت در جایی بود که آمریکایی‌ها 2000 نیروی معارض را برای جنگ در سوریه آموزش داده و تجهیز کردند اما از این تعداد تنها 75 نفر حاضر به حضور در میدان نبرد شدند که 50 تن از آنها به گروه تروریستی النصره پیوستند و همه تسلیحات اعطایی واشنگتن نیز به دست سایر گروه‌های درگیر افتاد.

ائتلاف آمریکا علیه داعش - بر فرض که قصد سرکوب تروریست‌ها را داشت! - شکست مفتضحانه‌ای خورده و رویای واشنگتن برای سرنگونی دولت قانونی دمشق به وسیله شورشیان به اصطلاح میانه رو نیز تعبیر نشده است و از همین رو به جرات می‌توان گفت آمریکا در سوریه بازنده‌ای قطعی است که هیچ برگی نیز برای شکل دادن به رویدادهای آینده، در دست ندارد. گزینه‌های پیش روی کاخ سفید را در سوریه در موارد زیر می‌توان دید؛

1- رویارویی نظامی: براساس این گزینه آمریکایی‌ها باید عملاً وارد جنگ سوریه شوند. این ورود مستلزم اعزام حداقل 20 هزار نیروی زمینی به این نبرد و صرف صدها میلیارد دلار بودجه جنگی است. شرایط اقتصادی آمریکا به هیچ عنوان اجازه انتخاب چنین گزینه‌ای را به اوباما نمی‌دهد. ارتش آمریکا نیز پس از تجربه دو جنگ طولانی مدت و ناموفق در افغانستان و عراق، آمادگی ورود به جنگی دیگر را ندارد و نظرسنجی‌های متعدد نشان می‌دهد جامعه آمریکا نیز حاضر به پذیرش هزینه‌های انسانی و مادی ورود به چنین جنگی نیست.

2- نشست‌های سیاسی: منظور از این گزینه، برگزاری نشست‌های سیاسی به سیاق نشست‌های پیشین است. نشست‌هایی که در آنها صرفاً آمریکایی‌ها و متحدانش حضور دارند و خروجی آن چیزی جز خط و نشان کشیدن برای داعش و بشار اسد نیست. این نشست‌ها نه باعث می‌شود تروریست‌ها سلاح خود را کنار بگذارند و نه تزلزلی در جایگاه اسد ایجاد می‌کند. چرا که در واقع نشست پدرخوانده‌های گروه‌های تروریستی است و دلیلی ندارد اسد به چنین نشست‌هایی اعتماد و اعتنا کند.

3- مهار: در این گزینه آمریکا بدون ورود مستقیم و گسترده به جنگ، با انجام فعالیت‌های میدانی از منافع متحدان خود -رژیم صهیونیستی، عربستان و ترکیه- محافظت می‌کند. این فعالیت‌ها شامل ارسال تسلیحات برای برخی گروه‌های تروریستی و ارائه اطلاعات میدانی به آنها و اطمینان از عدم پیشروی گسترده ارتش سوریه است. این گزینه انفعالی، نتیجه را به گذر زمان و ادامه وضعیت بحرانی سوریه واگذار کرده و سرنوشتی قطعی برای هیچ کدام از طرف‌ها قائل نیست.

عربستان سعودی و ترکیه نیز به عنوان دو متحد اصلی آمریکا در میدان سوریه و دشمنان اصلی حکومت دمشق، از منظر وضعیت داخلی و اهرم‌های دخالت در بحران، وضعیتی مشابه آمریکا و در برخی موارد وخیم‌تر دارند. ناامنی به ترکیه سرایت کرده و صدای مخالفان دخالت ترکیه در بحران سوریه، روز به روز بلند‌تر می‌شود. انتخابات در این کشور پیش روست و نظرسنجی‌ها حکایت از کاهش سبد رای حزب حاکم دارد. عربستانی‌ها نیز علی رغم چهار سال تزریق پول و سلاح به گرداب سوریه، به نتیجه دلخواه خود نرسیده‌اند و فرو رفتن در باتلاق یمن، دورنمای تاریکی را برای آینده آل سعود پیش روی ناظران قرار داده است.

تشکیل ائتلافی از دوستان واقعی سوریه و هماهنگی آنان در نبرد واقعی با تروریسم، تحولات سوریه و چشم انداز آن را وارد مرحله جدیدی کرده است. ارتش سوریه از لاک دفاعی خارج شده و در جبهه‌های کلیدی و متعددی دست به عملیات هجومی زده است که از آن می‌توان به برگشتن ورق بحران سوریه نامبرد. این تغییر راهبردی در تحولات سوریه -که در آغاز راه آن هستیم و با گذر زمان ابعاد تازه‌ای از آن نمایان می‌شود- از چشم آمریکایی‌ها نیز دور نمانده و آشکارا نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کرده‌اند. چند روز پیش ژنرال جوزف دانفورد رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در جلسه کمیته نیروهای مسلح سنا هشدار داد: توازن قوا به نفع اسد در حال تغییر است.

مجموع این شرایط و تحولات باعث شد تا آمریکا به سرعت درصدد چاره جویی و یافتن راهکاری برای عقب نماندن از سرعت تحولات برآید چرا که با شرایط جدید، گذر زمان به هیچ وجه به سود آمریکا و متحدانش نیست. در چنین شرایطی، دلایل دعوت از جمهوری اسلامی به وین روشن‌تر می‌شود. آمریکای بازنده و دست‌خالی، سعی دارد نیاز خود به جمهوری اسلامی به عنوان اصلی‌ترین بازیگر میدان سوریه را به عنوان امتیاز بفروشد و خود را بر سر سفره پیروزی آینده جای دهد. واشنگتن می‌کوشد آنچه را در میدان عمل موفق به دستیابی به آن نشده است، پشت میز مذاکره به دست آورد.

سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران سوریه روشن است؛ مبارزه عملی و واقعی با تروریست ها(با هر تابلویی) و حمایت از روند سیاسی و گفت و گوهای سوری-سوری. شاید مخالفان سوری از هر گروه و با هر هدفی حق داشته باشند در این روند مشارکت کنند اما اینکه کشورهایی مانند آمریکا، عربستان و ترکیه که با سیاست‌های خود مسبب چنین فجایعی در سوریه شده‌اند، در کشوری اروپایی بنشینند و برای یک ملت تصمیم بگیرند نه تنها راهگشا نیست بلکه به طنزی تلخ شبیه است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان متحد ثابت قدم و راستین ملت و دولت سوریه از منظر قانونی، اخلاقی، سیاسی و میدانی دست بالا را در این ماجرا دارد و از همین رو هیچ دلیلی نمی‌بیند به خواسته‌های طرف مقابل تن دهد. مذاکرات جدید امتیازی برای ایران محسوب نمی‌شود بلکه آزمونی است برای مدعیان حقوق بشر تا نشان دهند کی می‌خواهند حمایت از تروریست‌ها را در عمل متوقف کرده و تصمیم گیری برای آینده سوریه را به مردم این کشور بسپارند.

***************************************

روزنامه قدس **

شکاف میان منافع آل سعود و آمریکا در سوریه/ محمدحسین جعفریان

هفته گذشته نشست چهار جانبه وزرای خارجه آمریکا، روسیه، عربستان و ترکیه در وین برگزار شد...

گفته شده بود، هدف از آن بررسی بحران سوریه است اما تمام بحث‌ها در آن به «بشار اسد» و چگونگی نقش وی در آینده سوریه مربوط می‌شد. «عادل الجبیر» وزیر خارجه آل سعود با تأکید دوباره بر اینکه کشورش برای اسد نقشی در دولت انتقالی و آینده سوریه قایل نیست، تلویحاً از نتایج این نشست اظهار نارضایتی کرد و گفت: «درباره زمان کناره‌گیری اسد به توافقی نرسیدیم.» جان کری، وزیر خارجه آمریکا اما ضمن اظهار رضایت اعلام کرد؛ «نشست مفیدی بود و ایده‌های تازه‌ای مطرح شد.» او با خوشبینی افزوده است: «ایده‌های مطرح شده در وین، می‌تواند در نهایت روند تحولات را در سوریه تغییر دهد.» به نظر می‌رسد مسکو توانسته است تا حدی نظر واشنگتن را نیز در این خصوص جلب کند و این یک پیروزی دیپلماسی بزرگ برای کرملین و البته شکستی تأسف‌بار برای متحدان آمریکا که در آشوب‌های سوریه دست دارند به شمار می‌رود. ترکیه، قطر و عربستان شاهد بر باد رفتن سرمایه‌گذاری‌های کلان خود روی تروریست‌های سوری هستند. آن‌ها می‌دانند روس‌ها بسادگی بر سر حذف اسد وارد معامله نخواهند شد، از این رو تمام سعی خود را می‌کنند تا از پنجره مخالفت با ابقای اسد به مخالفت با کلیت حضور روسیه در میدان‌های درگیری ادامه دهند. اگر نه آن‌ها خوب می‌دانند حتی اگر بنا بر حذف اسد باشد، مسکو اجازه نمی‌دهد، چهره ذی نفوذی از طرفداران آن‌ها در دمشق به قدرت برسد و تمام زحمات ارتش سرخ را بر باد دهد. روس‌ها بخوبی دریافته‌اند که نظیر میدان‌های جنگ در سوریه، برای پیشروی در میدان‌های دیپلماسی نیز نیازمند متحدانی پرنفوذند. در تعقیب همین رویکرد است که «لاوروف» وزیر خارجه آن‌ها پس از نشست وین تأکید کرد، در ادامه این مذاکرات باید کشورهای بیشتری حضور داشته باشند و مشخصاً از ایران و مصر نام برد. ریاض و آنکارا بشدت سعی دارند تا کاخ سفید را در رویکردی تهاجمی مقابل روس‌ها قرار دهند و مسکو با هوشیاری متوجه این نیرنگ شده و به عکس در حال ایجاد شکاف میان منافع آمریکا و آل سعود و اردوغان است. در این میان البته باید متوجه معاملات کرملین نیز با کاخ سفید بود. اینکه آن‌ها توانسته‌اند تا اینجا کما بیش واشنگتن را همسو با عملکرد خود در سوریه نگه دارند نکته مبهمی است هر چه هست روند فعلی بسیار به ضرر تروریست‌ها و حامیان آن‌هاست و مشکل آل سعود و اردوغان به خطر افتادن حیات آن‌هاست و اسد بهانه مخالفت آن‌هاست.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

بحران سوریه و پیروزی نظریه راه‌حل سیاسی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اجلاس دیروز درباره بحران سوریه که با حضور آمریکا، انگلیس، فرانسه، مصر، اتحادیه اروپا، ایران، روسیه، اردن، عربستان، قطر، ترکیه، امارات، آلمان، عراق، چین، عمان،‌ لبنان و سازمان ملل برگزار شد، از جهات مختلف دارای اهمیت است.

اول آنکه برای اولین بار همه بازیگران اصلی در سوریه دور هم جمع شده‌اند و این گردهمائی همه جانبه به خودی خود نشانه شکست قطعی راه‌های نظامی و فشار است و سیاست مورد نظر جمهوری اسلامی ایران، که همواره راه‌حل سیاسی را پیشنهاد کرده و می‌کند، را مورد تایید قرار می‌دهد.

دوم آنکه دعوت از ایران برای حضور در اجلاس وین نشان می‌دهد مخالفان دولت سوریه و عوامل بحران این کشور، به ویژه آمریکا و عربستان، ناچار شده‌اند به نقش جمهوری اسلامی ایران در حل بحران سوریه اعتراف کنند. سران این دولت‌ها از مدت‌ها قبل به این نتیجه رسیده بودند که بدون ایران نمی‌توانند بحران سوریه را حل کنند ولی تلاش می‌کردند این واقعیت را نادیده بگیرند تا بتوانند اهداف ضد سوری خود را تحقق بخشند. اکنون که آنها خود از ایران برای حضور در گفتگوهای وین دعوت کرده‌اند، کاملاً مشخص شده است که آنها هم مایل هستند به ناتوانی خود در حل بحران بدون مشارکت ایران اعتراف کنند. شدت یافتن تلاش برای یافتن راهکار سیاسی جهت حل بحران سوریه نشان می‌دهد ناتوانی حامیان تروریسم و مخالفان دولت سوریه به اوج رسیده است. برگزاری اجلاس برای حل بحران سوریه توسط مخالفان و حامیان آنها سابقه‌ای طولانی دارد. آنها تحت عناوین دروغینی از قبیل «همایش دوستان سوریه» اجلاس‌هائی در ترکیه، سویس و بعضی کشورهای دیگر برگزار کردند که هدفشان تقویت مخالفان مسلح دولت سوریه و تشدید جنگ در این کشور بود. در این اجلاس‌ها به ویژه اجلاس‌های ژنو 1 و 2 آمریکا و همدستان اروپائیش تلاش کردند امکانات بیشتری در اختیار مخالفان دولت سوریه قرار دهند، اتحادیه عرب را وادار به لغو عضویت دولت سوریه در این اتحادیه و اعطای کرسی آن به مخالفین نمایند، برای تقویت تروریست‌ها برنامه‌ریزی کنند، راه‌های مختلفی را برای ورود تروریست‌ها به سوریه باز نمایند و برای تامین مالی آنها زمینه‌هائی را فراهم سازند. دولت‌های ترکیه، قطر، عربستان و اردن همراهی‌های زیادی با این توطئه به عمل آورند که در این میان شخص رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر قبلی و رئیس‌جمهور فعلی ترکیه متهم ردیف اول است.

اکنون که توطئه گران اصلی به شکست خود اعتراف می‌کنند و از جمهوری اسلامی ایران برای حضور در اجلاس وین و کمک کردن به پیدایش راه‌حل بحران سوریه دعوت به عمل آورده‌اند، می‌توان امیدوار بود که عمر آتش‌افروزی در سوریه رو به پایان است و نظریه «راه حل سیاسی» به عنوان تنها راه پایان دادن به بحران این کشور، حرف اول را می‌زند. در این زمینه نیز اختلاف نظرهائی وجود دارد که عمده‌ترین آنها به ماندن یا نماندن بشار اسد در قدرت مربوط می‌شود. مخالفان دولت سوریه در اجلاس وین تلاش می‌کنند فرضیه «نماندن» را به کرسی بنشانند بطوری که حتی دیروز شایعاتی را به هیا‌ت ایرانی شرکت کننده در این اجلاس نسبت دادند مبنی بر اینکه این هیات با کنار گذاشته شدن اسد بعد از ششماه موافقت کرده است ولی هیات ایرانی بلافاصله این شایعه را تکذیب کرد. بدین ترتیب، به نظریه راه حل سیاسی بحران سوریه اکنون یک پیوست هم اضافه شده و آن اینست که در هر راه‌حلی وجود بشار اسد در جایگاه قانونی خود که با رای مردم به دست آورده نیز باید مورد نظر باشد.

حضور ایران در اجلاس وین و هر اجلاس دیگری که برای مذاکره درباره رسیدن به راه‌حل سیاسی بحران سوریه برگزار شود، یک مخالف جدی هم دارد که رژیم صهیونیستی است. این رژیم نامشروع و جنایتکار، می‌داند که حضور ایران در مذاکرات مربوط به سوریه با تایید راه‌حل سیاسی همراه با این پیوست که بشار اسد باید تا زمانی که رای مردم را دارد در قدرت باقی بماند و در آینده نیز رای مردم باید عامل اصلی تعیین سرنوشت سوریه باشد، مساوی است. درست همین نکته است که سران رژیم صهیونیستی را به خشم آورده و به ابراز مخالفت شدید با حضور ایران در مذاکرات وین وادار کرده است. اما اکنون به نظر می‌رسد کار از کار گذشته و بحران سوریه به نقطه‌ای رسیده که رژیم صیهونیستی نمی‌تواند اراده خود را بر آن تحمیل کند همانطور که در ماجرای برجام نیز علیرغم شیطنت‌ها و مخالفت‌های زیاد نتوانست مانع رسیدن به آن مرحله اجرائی شود.

***************************************

روزنامه رسالت**

شريک عزاي غرب و آل سعود نمي شويم/ حنيف غفاري

برگزاري نشست وين با حضور وزراي امور خارجه ايران، روسيه،آمريکا،ترکيه و عربستان سعودي به شدت مورد توجه تحليلگران روابط بين الملل و مخاطبان عام و خاص مسائل سوريه و منطقه قرار گرفته است. طبيعتا سئوالات و دغدغه هاي گسترده اي در خصوص مسائل ماهوي و تبعي مربوط به اين نشست به ذهن مخاطبان خطور کرده است. سئوالات و دغدغه هايي که برخاسته از واقعيات جاري در منطقه و نظام بين الملل و مخصوصا سياستهاي حمايتي غرب و آل سعود از تروريستهاي تکفيري داعش و النصره و ...مي باشد. در اين خصوص لازم است ده نکته کوتاه را مدنظر قرار دهيم :

1- صورت مسئله سوريه در برهه فعلي "تروريسم" است، تروريسمي که به مثابه غده اي سرطاني شهرهاي مختلف اين کشور را تسخير کرده و منجر به کشتار فجيع و آوارگي صدها هزار شهروند سوري بي گناه شده است.دغدغه هاي شهروندان سوري نيز در برهه فعلي چيزي جز تروريسم و مبارزه با آن نيست. تا زماني که اصلي ترين حق طبيعي و خدادادي يک فرد يعني "حق حيات" آن تضمين نشود، سخن گفتن از ديگر موارد بسي عبث و بيهوده است.

2- تفکيک ميان داعش و حاميان غربي و عربي آن ساده لوحانه ترين و سخت ترين خطاي محاسباتي ممکن محسوب مي شود. مثلث عربستان سعودي، ترکيه و قطر با حمايت ايالات متحده آمريکا و رژيم اشغالگر قدس اين تروريسم تکفيري را توليد و ماشين کشتار داعش و ديگر گروههاي تروريستي عليه ملت بيگناه سوريه را به حرکت در آوردند. اين حمايتها همچنان به قوت خود باقي است.غرب در اين برهه به دنبال "مديريت تروريسم تکفيري" است و در مقابل جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت به دنبال" نابودي تروريسم تکفيري" هستند.

3- محصول و خروجي هر يک از اين دو استراتژي( مديريت و نابودي تروريسم) نه تنها در حوزه راهبرد پردازي، بلکه در حوزه تاکتيکي و عملياتي نيز خود را نشان مي دهد. ائتلاف ساخته و پرداخته دست ايالات متحده آمريکا و متحدانش در عمل اقدامي عليه داعش صورت نداده اند زيرا اراده اي مبني بر نابودي داعش در ميان آنها وجود ندارد. تعلق خاطر گروههاي تکفيري به آبشخوري "غربي-سعودي-صهيونيستي " سبب شده است تا در ميدان نبرد نيز تروريستها از بابت ائتلاف به اصطلاح ضد داعش احساس نگراني نکنند.

4- از آنجا که صورت مسئله سوريه "تروريسم" است، "نابودي تروريسم" نيز اصلي ترين نياز سوريه است. در اينجا غرب و متحدانش سعي دارند بدون توجه به نياز اصلي ملت سوريه، مسائل و موضوعاتي مانند انتقال قدرت سياسي و ... را در اولويت گفتاري خود قرار داده و آن را با تروريسمي که خود در سوريه ايجاد کرده اند معامله کنند! غرب در صدد است "تروريسم تکفيري" را در خدمت " اهداف سياسي " خود در دمشق در بياورد و در صورتي که اين بازي خطرناک طرف غربي مهار نشود ،خروجي آن دهشتناک خواهد بود.

5- رصد بازي آل سعود در برهه زماني کنوني بسيار مهم و تعيين کننده است. عربستان در قبال يمن سعي دارد يک رئيس جمهور فراري و غير قانوني را که ملت انقلابي اين کشور ديگر وي را نمي خواهند به زور به قدرت بازگرداند.

با اين حال بازي عربستان در سوريه 180 درجه با يمن متفاوت است! آل سعود در صددند رئيس جمهوري قانوني که در انتخاباتي رسمي در سال 2014 ميلادي بار ديگر به عنوان رئيس جمهور و توسط مردم برگزيده شده است را از قدرت ساقط ساخته و مهره هاي وحشي و تکفيري وابسته به خود را جايگزين وي کنند. البته از رژيمي خودکامه و منفور که حتي تکليف شاهزادگان دربار آن نيز با يکديگر مشخص نيست بيش از اين انتظاري نيست!

6-از اين پس مسئله "سوريه" بيش از پيش در محافل بين الملل و رسانه اي مورد طرح و بررسي قرار مي گيرد. بديهي است که دستگاه‌هاي رسمي و دولتي و رسانه اي غرب و برخي کشورهاي عربي قرائت نادرست و مسئله دار خود را از تحولات سوريه به افکار عمومي ارائه خواهند داد. در چنين شرايطي بايد ضمن رصد هوشمندانه اوضاع توسط دستگاه سياست خارجي ما، اين رصد هوشمندانه را به افکار عمومي دنيا منتقل کرد: اينکه در ماجراي سوريه، ايالات متحده آمريکا و عربستان سعودي به عنوان "حاميان داعش و النصره" و " مولدان تروريسم" حضور دارند نه به عنوان نمادهاي ايجاد صلح در دمشق و درعا و حلب! به عبارت بهتر، نبايد اجازه داد صورت‌بندي بحران سوريه تحت تاثير بازي تبليغاتي و سياسي دستگاههاي دولتي و رسانه هاي غربي قرار گيرد.

7- جمهوري اسلامي ايران در برهه فعلي وظيفه سخت و خطيري بر عهده دارد. هم اکنون مرحله" آدرس گيري "و" آدرس دهي "در خصوص بحران سوريه است. بدون شک از اين پس ما پيام‌هاي مستقيم و غير مستقيمي را در خصوص بحران سوريه از بازيگران دخيل در اين بحران‌سازي مخصوصا آمريکا و عربستان دريافت خواهيم کرد و از سوي ديگر، پيام ها و پاسخ‌هايي را نيز به آنها مخابره خواهيم کرد. بايد مراقب باشيم که در قبال بحران سوريه آدرس‌هاي نادرست غرب را سند قرار نداده و در مقابل، خود نيز آدرس‌هايي مغاير با اصول سياست خارجي و امنيت منطقه اي و ملي خود به سوي غرب مخابره نکنيم. به عبارت بهتر، در برهه زماني فعلي مسئولين سياست خارجي کشور بايد بيش از پيش مراقب گفتار و رفتار خود در خصوص بحران سوريه و نحوه مواجهه با آمريکا در قبال آن باشند.

8- "اعلام مواضع صريح"،" تشريح خطوط قرمز در خصوص بحران سوريه"،" اشاره مستقيم به نقش مخرب غرب در ايجاد بحران سوريه" و " مبنا قرار دادن نظر ملت سوريه" محورهايي هستند که بايد در هر گونه پيام و آدرسي که ما در قبال بحران سوريه به نظام بين الملل مخابره مي کنيم قابل مشاهده باشد. حتي در پيامهايي که در مذاکرات و نشستهايي مانند نشست اخير وين به وزراي امور خارجه کشورهاي غربي مخابره مي شود نيز بايد اين موارد مورد توجه و استناد قرار گيرد. به عبارت بهتر، حرکت ما در قبال بحران سوريه و هرگونه مذاکراتي که در خصوص آن صورت مي گيرد خط کشي شده ( بر مبناي خطوط قرمز ما) باشد.

9- تا زماني که غرب ، رژيم صهيونيستي و متحدان عربي آنها و مخصوصا آل سعود پرچم تسليم را در سوريه بالانبرده و تنفس مصنوعي خود به داعش و النصره را قطع نکنند، بحران سوريه با تمام هزينه هايي که براي آمريکا و متحداتش دارد به قوت خود باقي خواهد ماند. اگر بخواهيم به صورت فرمول بندي شده به تبيين موضوع بپردازيم، کليد حل بحران سوريه " نابودي تروريسم" و کليد " نابودي تروريسم" نيز "قطع حمايت‌هاي غرب و آل سعود از تکفيري ها" خواهد بود. حل واقعي بحران سوريه مرهون درک و عملياتي کردن اين رابطه است نه قرائت‌هاي تزييني و گمراه کننده از اين بحران .

10- ايالات متحده آمريکا و عربستان سعودي دو بازيگر اصلي فرامنطقه اي و منطقه اي در ايجاد بحران سوريه محسوب

مي شوند. ديگر اتحادها و همکاري هاي بين المللي در زمينه ساقط کردن نظام سوريه در طي چهار سال اخير حول اين دو بازيگر مخرب صورت گرفته است. واشنگتن و مهره آن در منطقه يعني رياض بايدپاسخگوي جنايات عديده خود در قبال ملتي بيگناه و زنان و کودکاني مظلوم باشند که توسط داعش و النصره ذبح شده يا در هنگام فرار به سوي ناکجاآباد جان خود را از دست داده اند. در هر صورت خروج از باتلاق سوريه هم اکنون بر عهده کساني است که اين باتلاق را ايجاد کرده اند. جمهوري اسلامي ايران در آغاز بحران سوريه هشدارهاي لازم و کليدي را به مقامات آمريکايي و سعودي داد اما واشنگتن و رياض کار خود را کرده و سوريه را به نقطه فعلي رساندند. در چنين شرايطي دليلي ندارد که ما شريک عزاي آمريکا و آل سعود در قبال سوريه شويم. در نهايت اينکه هزينه برگزاري مراسم عزاي شکست آمريکا و عربستان در سوريه بر عهده خود آنهاست .در اينجا جمهوري اسلامي ايران صرفا وظيفه دارد مکررا به آمريکا و عربستان در خصوص عواقب و تبعات اين بازي خونين در سوريه هشدار دهد و به آنها تفهيم کند که هر اندازه در پايان دادن به اين بازي تعلل کنند،بيشتر در باتلاق سوريه فرو خواهند رفت.

***************************************

روزنامه ایران**

«برجام» و جادوی میز مونتاژ/ امیر یوسفی

رسانه اول ایران در تن دادن به نصیحت مشفقان آنقدر دست دست کرد تا آخرالامر کار بالا گرفت. حالا بعد از بزرگان سیاست و فرهنگ، پیشوایان حوزه و روحانیت هم به صف منتقدان رفتار سیما می‌پیوندند. زبان‌های زیادی در سرزنش سیره غیر‌سازنده و چه بسا جانبدارانه سیما چرخید، اما وقتی آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی مُهر «خروج از خط اعتدال» را پای کارنامه هسته‌ای سیما حک کرد، دل‌ها قرص شد که حلقه‌های زنجیره شکایت از رفتار شبهه‌ناک رسانه ملی، جنس جناح و جبهه و جریان نمی شناسد و روشن تر از آن است که با عصای سیاست بازی بتوان انکارش کرد. صدا و سیما در مقام یک نهاد حاکمیتی، زبان نظام است و طبعاً هر سیاست و تصمیمی که در سطوح عالی و ارشد نظام اتخاذ شود قهراً باید در دستور کار خلاقانه آن قرار گیرد. اکنون باید پرسید که «زبان نظام» چقدر در نقل داستان پرماجرای برجام، دچار لکنت یا صراحت بوده است؟

اول ـ سیما اگر عارض شود و ادعا کند که سه هزار و چند صد دقیقه به دولت آنتن داده تا از توفیقات برجام حرف بزنند، شاید سخنی بی‌وجه و بی‌راه نگفته است، اما باید از مدیران رسانه اول کشور پرسید که آیا توانسته‌اند برجام را - که اصلی‌ترین پرونده نظام است - به مهم‌ترین مسأله مردم تبدیل کنند یا نه. فراموش نباید کرد که نظرسنجی‌های مکرر و متوالی، رضایت اکثریت مطلق مردم و شهروندان را از دستاوردهای برجام نشان می‌دهند. سؤال این است که در برنامه‌سازی‌های رسانه ملی این رضایت همگانی چگونه نمایش داده می‌شود و آیا اصلاً داده می‌شود؟ بیایید شبیه‌سازی کنیم. وقتی تقویم سیاسی کشور به فصل انتخابات می‌رسد و «نظام» بشارت بهار تحزب و نشاط صندوق رأی را به گوش جامعه سیاسی می‌خواند لاجرم «زبان نظام» هم انتخابات را به مسأله اول کشور بدل می‌کند. اکنون که «نظام» - و نه انحصاراً دولت اعتدال - برجام را در صدر تصمیمات سرنوشت‌ساز خود نشانده است آیا «زبان نظام» هم بر همان قیاس توفیق یافته تا فضای عمومی کشور را به گونه‌ای آذین و آرایش کند که مردم متقاعد شوند که دولت یازدهم، جدی‌ترین پروژه نظام را پیش می‌برد؟ پاسخ این سؤال را صاحبنظران عرصه رسانه دادند، آنجا که به مغالطه آمار استناد کردند و بر حسب آن توضیح دادند که اتکا به دقایق برنامه‌های هسته‌ای جای تفاخر ندارد، چرا که آنچه از تلویزیون انتظار می رود «برنامه‌سازی مؤثر» است به نحوی که مخاطب را متقاعد کند.

دوم ـ مدیران ارشد رسانه دیداری و شنیداری کشور مدعی هستند که در ماجرای برجام رویکردی متوازن و دوجانبه پیش گرفته‌اند تا موافق و مخالف به یکسان و به آزادی ابراز نظر کنند. در مشت این مدیران باز هم غیر از آمار چیزی نیست: «سه هزار و فلان دقیقه وقت به موافقان و دو هزار و فلان دقیقه به مخالفان...». سیما از «مغالطه آمار» خلاصی ندارد. که موافقان و مخالفان برجام دو اردوی برابر یا نسبتاً برابر یا حتی مسامحتاً برابر هم نیستند. بحث، بحث اکثریت مطلق و اقلیت ناچیز است. قبول که اقلیت، حقوقی دارد و الزام دموکراسی، حرمت نهادن به حق مخالف است اما سهم‌بندی فعلیت یافته سیما در توازن مکانیکی میان موافق و مخالف، هیچ تناسبی با واقعیت ندارد. وانگهی به گواهی بزرگان، گردش کار سیما در این عرصه نیز بر مدار «گزینش و جانبداری» بوده است. یکی دو عضو از اعضای کمیسیون برجام مجلس و یکی دو عضو از اعضای شورای نظارت بر صدا و سیما بر این رویکرد گزینشی مهر تأیید نهاده‌اند.

سوم ـ سیما ساده‌ترین راه را در همراهی با برجام برگزید: یک صندلی در استودیو تعبیه کرد، میکروفونی روی یقه یک مدیر کار گذاشت و یک مجری هم مقابلش نشاند. این کم‌اثرترین قالب در میان قالب‌های حرفه‌ای برنامه‌سازی در یک رسانه تصویری است. همراهی آنجا معنا پیدا می‌کند که رسانه، برنامه‌سازان خلاق خود را ردیف کند و یراق و زین مرکب‌شان را آماده سازد و برگ مأموریتی به جیب‌شان بگذارد تا شکیل‌ترین مستندها و مجموعه‌ها را بسازند. ذائقه مخاطب را گفتار و خطابه شکل نمی دهد؛ آنچه در قعر وجدان مخاطب رسوخ می‌کند گنجاندن «پیام» در غشایی از هنر است و مدیران رسانه دیداری کشور اگر مدعی‌اند، کنداکتور برنامه‌سازی خلاقانه خود را برای برجام علنی و آفتابی کنند! برنامه‌ای هم اگر ساخته شده و به آنتن رسیده است، آنقدر با نامهربانی عجین بوده که جز در 20:30 قابل پخش نبوده است! جادوی میز مونتاژ طی چند ماه اخیر بارها و بارها به تن برجام و کارگزارانش خورده است.

باری، آنچه رسانه از برجام عرضه می‌کند، مع‌الاسف آمیخته به آفاتی همچون دوگانه‌سازی، حاشیه‌آفرینی، قطبی‌سازی و یکجانبه‌گرایی است. هنوز سیما از «برجام» به «پس از برجام» کوچ نکرده است. چه بسا کسانی در راهروهای سازمان هنوز در هوای آن هستند که طوفانی بیاید یا تندبادی بوزد یا گردابی راه بیفتد تا برجام را یکجا از اصل و اسب بیندازد. غافل از آنکه نظام، تکلیف برجام را با همت و هدایت دولت اعتدال تعیین کرده است و امروز دیگر سخن از حسن و قبح برجام گفتن، حکم حرف بی‌اثر را دارد. سیما راهی ندارد جز آنکه به برجام لبخند بزند و در فضای پسابرجام تنفس کند.

***************************************

روزنامه جام جم **

اجلاس وین آغاز یک فرآیند / حسین رویوران

اجلاس وین که دیروز با حضور کشورهای اثرگذار در موضوع سوریه برگزار شد، آغاز فرآیندی است که می‌تواند به یک راه حل سیاسی برای بحران این کشور منجر شود و می‌توان گفت هیچ گاه مانند الان به حل بحران سوریه نزدیک نبوده‌ایم.

بحران سوریه، موضوعی است که عوامل منطقه‌ای و بین‌المللی در آن کاملا دخیل هستند و به همین دلیل، حل آن بدون هماهنگ شدن این عوامل ممکن نیست. بر همین اساس آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن که پیش از این همواره تاکید می‌کردند ایران نباید در چنین نشست‌هایی شرکت کند در یک عقب‌نشینی بزرگ، به این نتیجه رسیدند که بدون ایران دستیابی به راه حلی معقول درباره بحران سوریه، امکان‌پذیر نیست. یکی از دلایل این عقب‌نشینی و دعوت بدون شرط از ایران برای اجلاس وین این بود که بعد از ورود روسیه و کمک‌های مستشاری ایران به دولت سوریه، معادلات تا حد زیادی تغییر کرد و در حال حاضر، دولت سوریه با گشودن نزدیک به ده محور جدید، مشغول پیشروی است و بسیاری از نیروهای تکفیری که هم‌پیمان امثال ترکیه و عربستان هستند در حال عقب‌نشینی هستند.

از سوی دیگر غرب همواره این پیش‌شرط را داشت که اسد نباید در آینده سوریه هیچ نقشی ایفا کند و بر همین اساس می‌توان گفت دعوت از ایران، یک پیروزی برای دولت و ملت سوریه است زیرا ایران معتقد است حق تعیین سرنوشت یک حق انحصاری و متعلق به ملت سوریه است و تحت هیچ شرایطی، دخالت در امور داخلی این کشور مجاز نیست.

به همین دلیل دعوت از ایران در کنار روسیه که دیدگاه‌های مشابهی دارند تا حد زیادی شرایط گفت‌وگوهای اخیر درباره سوریه را بهبود بخشیده و نگاه دولت سوریه را نیز به گونه‌ای در این دور از گفت‌وگوها مطرح می‌کند.

در مجموع می‌توان گفت بحران سوریه در مرحله‌ای است که همه در خصوص رسیدن به اجماع درباره آن باور دارند و طبیعتا در چنین اجماعی، باید کشورهایی چون ایران، روسیه، عربستان، ترکیه و آمریکا حضور داشته باشند. در گذشته هرگز چنین اجتماعی از کشورهای موافق و مخالف، جمع نشده بودند و جمع شدن آنها نشان می‌دهد که شرایط جدیدی به‌وجود آمده است و همه به دنبال راه حل سیاسی هستند.

در گذشته کشورهایی چون آمریکا، عربستان، ترکیه و قطر سعی می‌کردند با کمک به مخالفان کار را در ابعاد نظامی یکسره کنند، اما شکست خوردند و دولت سوریه با موفقیت‌های زیادی که به دست آورد از مرحله سقوط و براندازی عبور کرد و غرب به‌ناچار واقعیت‌های جدید را پذیرفت و نه تنها به راه حل سیاسی روی آورد، بلکه بر اساس مشورت با ایران و روسیه به دنبال راه‌حلی است که در آن دولت و مردم سوریه مبنای اصلی تعیین نقشه راه هستند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

فشار انتظامی علیه استقلال مطبوعات/سیدعابدین نورالدینی

1- وقتی معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد ـ که در واقع وکیل مدافع دولت در هیات نظارت بر مطبوعات است ـ عزم گرفتن کرسی وکیل اهالی رسانه در این هیات را کرد، این هشدار داده شد که مطبوعات و رسانه‌ها فارغ از دیدگاه‌های سیاسی، مصالح صنفی را پای منافع مادی ذبح نکنند و صندلی وکالت اهالی رسانه در هیات نظارت را به نماینده دولت ندهند! اما به هر حال به دلیل ساختار فشل صنفی و نبود یک سیستم منطقی و عالمانه نظارت برای تصمیم‌گیری صنفی، به همان دلیلی که همه ما رسانه‌ای‌ها می‌دانیم، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد، یعنی کسی که مسؤول توزیع یارانه مطبوعات و خبرگزاری‌هاست، به عنوان نماینده اهالی رسانه در هیات نظارت بر مطبوعات انتخاب شد!

اگر روزگاری شرایطی فراهم شود تا وضعیت دریافت یارانه نقدی رسانه‌هایی که به آقای حسین انتظامی رای داده‌اند در دولت یازدهم بررسی شود، آنگاه می‌توان با صراحت بیشتری درباره موضوع صحبت کرد. به هر حال اکنون با زیاده‌طلبی آقای انتظامی و به دلیل نبود ساختار و سیستم قانونمند صنفی، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد یعنی وکیل دولت در هیات نظارت بر مطبوعات، همزمان وکیل اهالی رسانه در این هیات نیز هست!

2- رفتار آقای انتظامی از ابتدای تصدی معاونت مطبوعاتی تاکنون شائبه‌های بسیار خطرناکی در میان اهالی رسانه ایجاد کرده و متاسفانه به مرور قوانین و فرمول‌هایی در این معاونت تصویب شد که بدون تردید اولین هزینه و تبعات آن، محدودیت رسانه‌ها و گنجاندن اهرم‌های فشار برای تضعیف رسانه‌های غیرهمسو با دولت مستقر است. در همین دوران و با برنامه‌ریزی‌های وی، فرمول پرداخت یارانه مطبوعات و خبرگزاری‌ها تغییر کرد. بر این اساس مصوبه‌ای با عنوان «دستورالعمل یارانه مطبوعات» ابلاغ شد که یک دستورالعمل ناقص، پرایراد و البته مستعد سوءاستفاده است! به عنوان نمونه در بخشی از این دستورالعمل آمده است: «به ازای هر تذکر کتبی هیات نظارت بر مطبوعات در طول همان دوره تخصیص یارانه 10درصد از ضریب حمایتی کسر می‌شود!» در واقع این دستورالعمل یک سیاست تنبیهی برای اهالی رسانه است که قاعدتا توهین‌آمیز و نشان‌دهنده نگاه سطحی به تکالیف و ماهیت رسانه است!

قطعا بیشترین انتقادات نشریات و رسانه‌ها در شرایط فعلی به دولت و ارگان‌های دولتی است و به همین دلیل، قاعدتا بیشترین تذکرات نیز به رسانه‌ها و مطبوعات منتقد دولت داده می‌شود! با توجه به همین بدیهیات، این دستورالعمل دولتی یک اهرم فشار به نشریات و رسانه‌های منتقد دولت تلقی می‌شود! از سوی دیگر این سیاست تنبیهی درحالی است که همین دستورالعمل یارانه مطبوعات که مشخص نیست براساس کدام اصول پذیرفته‌شده صنفی انشا شده است، باعث افت شدید یارانه مطبوعات منتقد دولت شده است! این سیاست تنبیهی و همچنین افت شدید یارانه رسانه‌های منتقد وقتی در مقابل فرمول دریافت یارانه رسانه‌های نزدیک به آقای انتظامی قرار داده می‌شود، ماهیت چنین دستورالعمل‌هایی آشکارتر می‌شود. آقای حسین انتظامی براساس آگهی رسمی ثبت شرکت «توسعه مکتب خبر ایرانیان» مدیرعامل و عضو هیات مدیره این شرکت بوده است و براساس دستورالعمل وی در معاونت مطبوعاتی، رسانه‌های وابسته به این شرکت، یعنی روزنامه خبر ورزشی، روزنامه خبر جنوب و سایت خبر آنلاین در هر دوره پرداخت یارانه - دوره 6 ماهه- در مجموع بیش از یک میلیارد تومان یارانه گرفته‌اند! در رتبه‌بندی دریافت یارانه مطبوعات، 2 روزنامه وابسته به شرکت توسعه مکتب خبر ایرانیان در رتبه‌های 2 و 3 قرار دارند! روزنامه خبر ورزشی با 532 میلیون تومان و روزنامه خبر جنوب با 480 میلیون تومان در رتبه‌های 2 و 3 دریافت یارانه قرار دارند! جالب اینکه رتبه اول نیز به روزنامه‌ای اختصاص دارد که در تهیه و تصویب دستورالعمل یارانه مطبوعات در معاونت آقای انتظامی، نقش ویژه‌ای داشته است! این ارقام فقط یارانه این روزنامه‌ها در 3ماهه اول سال 93 است!

3- این فرمول‌ها و دستورالعمل یک بدعت و رویه نادرست است که بدون تردید زمینه‌های سوءاستفاده دولت‌ها را برای اثرگذاری در حوزه مطبوعات فراهم می‌کند! و قطعا با تغییر دولت‌ها می‌توان به سادگی با تغییر بخش‌هایی از این دستورالعمل‌ها، شاهد تزریق متفاوت یارانه به جیب مطبوعات شد! این بدعت در بستر قانون و با تصویب دستورالعمل‌های عجیب و غیرکارشناسی نهادینه شده است! قطعا می‌توان چنین دستورالعمل‌هایی را بزرگ‌ترین اقدام یک دولت برای تحدید مطبوعات و کنترل آنها قلمداد کرد! به عبارتی چنین دستورالعمل‌هایی به معنای عقیم کردن قانونی رسانه است! آیا این رفتار با ماهیت و تکالیف رسانه و مطبوعات سازگاری دارد؟!

4- در کنار شائبه‌های فراوانی که نسبت به عملکرد معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد و رفتار تبعیض‌آمیزی که بویژه در حوزه تخصیص یارانه‌ها وجود دارد، اما موضوع نگران‌کننده اصلی این است که او اکنون وکیل مدافع اهالی رسانه در هیات نظارت بر مطبوعات است. اگر همین فرمول تخصیص یارانه را به نوع عملکرد وی در این هیات تعمیم دهیم قطعا نگرانی‌های ویژه‌ای به‌وجود می‌آید. رفتار و عملکرد آقای انتظامی در هیات نظارت باید مبتنی بر شناخت ماهیت رسانه و تکالیف آن و همچنین پایبندی وی به این تکالیف باشد. نماینده مطبوعات در هیات نظارت باید وکیل مدافع اهالی رسانه باشد. اما آیا حضور وی در دولت و دفاع او از دولت می‌تواند با دفاع او از نشریات و مطبوعات یکجا جمع شود؟ طی 2 سال گذشته هیات نظارت بر مطبوعات به روزنامه‌های منتقد دولت، تذکرات فراوانی داده است و برخی رسانه‌های منتقد دولت نیز با رای این هیات توقیف شده‌اند!

حال اگر بررسی آرا درباره تذکرات و توقیف این رسانه‌ها در هیات نظارت نشان دهد نماینده مطبوعات و خبرگزاری‌ها در این هیات، رای به تذکر یا توقیف نشریه‌ای داده است، آنگاه جامعه مطبوعاتی در مقابل این فاجعه چه خواهد کرد؟ آیا رای آقای انتظامی به توقیف یا دادگاهی شدن یکی از اعضای جامعه مطبوعاتی، همین مختصر آبروی باقی‌مانده برای جامعه رسانه‌ای کشور را یکجا بر باد نمی‌دهد؟ آیا اعتباری برای جامعه مطبوعاتی باقی خواهد ماند وقتی نماینده آنها پشت میز هیات نظارت، رای به سود دولت و نه روزنامه منتقد بدهد؟! نماینده جامعه مطبوعاتی باید رای به بستن دهان منتقد بدهد؟!

اگرچه انتظاری از سیستم فشل و فسادخیزی که اکنون بر جامعه رسانه‌ای کشور حاکم است، نیست که در همان زمان رای‌گیری این ملاحظات را در نظر می‌گرفت اما اکنون به نظر می‌رسد اهالی مطبوعات و رسانه باید نسبت به حفظ استقلال جامعه مطبوعاتی و نیز دفاع از حیثیت و ماهیت رسانه، یک تدبیر ویژه و اساسی در نظر گیرند

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات