دهه مبارک فجر، ایام به ثمر رسیدن مجاهدتها و جانفشانیهای مردان و زنان آزاده ایران سرافراز و کلید گشاینده درهای فتح و پیروزی به روی ملت بزرگ ایران است.
(روزنامه صبح نو ـ 1395/10/05 ـ شماره 149 ـ صفحه 11)
درباره موضوع کتاب منابع بسیاری را در این حوزه تحت عنوان صلح در آینه ادیان شرق دیدم و به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهیم یک صلح مثبت و نه یک صلح منفی مستقر بشود، باید دوازده اتفاق بیفتد. هر یک از این دوازده مؤلفه نباشد این صلح مستقر پدید نمیآید. نخستین مؤلفه «ذات مشترک» و «حق برابر و یکسان اجتماعی» است. در یکی از نشستها در کشور ایتالیا وقتی سخنی از حضرت علی؟ع؟در باره خلق برابر و مشترک انسانها نقل کردم بسیار مورد استقبال حاضران قرار گرفت. اما دومین مؤلفه «توجه به جهت حرکت و غایت آفرینش» است. بنده قائل به حرکت هستم و نگاه حادثهگرا ندارم. جهت حرکت عالم به زعم بنده در همه ادیان الهی صلحآمیز است. مساله سوم «دیگرگرایی فرهنگی و عشق و محبت» است. با یک اخلاق فردگرا و خودمحور و اگوئستیک نمیشود به یک صلح پایدار رسید. چهارمین مطلب «روحیه شکیبایی و گذشت و ایثار» است. گذشت از عدالت هم بالاتر است و میتوان گفت والاترین فعل اخلاقی است. مؤلفه بعدی این است که قرار نیست در یک صلح مثبت تفاوتها و کثرتها دیده نشود. من همواره وحدت در عین کثرت را ستودهام. مساله بعد این است که در عین تفاوتها «همکاری و مسوولیتپذیری متقابل» هم وجود داشته باشد. در واقع باید یک قاعدهای وجود داشته باشد که ما نه سر از یک انسجام کور دربیاوریم و نه از یک آنارشیسم مطلق.
بحث هفتم «منطق احتجاج و فرهنگ گفتوگو» است. من در این زمینه اخیراً کارهایی را انجام دادهام و قطعاً گفتوگوی ادیان یکی از مهمترین شاخصها برای صلح پایدار است. بحث بعدی موضوع «عدالت اجتماعی و رفع نیازمندیها» است. مساله نهم «دولت وحدتگرا» است. دولت اگر اهل نزاع و نگاههای از بالا به پایین و به کارگیری اشکالی از قدرت که بوی فریب و اغوا و زور میدهد، باشد، نمیتوان منتظر یک صلح پایدار بود. نکته دهم «جهاننگری و عامگرایی» است. اگر ما بحث خلقت برابر را مطرح میکنیم باید عامگرا باشیم و این موضوع در قالب حقوق شهروندی دلالتی داشته باشد. موضوع یازدهم «ضرورت شناخت دقیق وضع کنونی عالم و گفتوگوی ادیان» است. ما یک بحث فلسفی و مفهومی درباره گفتوگو داریم و یک بحث سیاسی و اجتماعی. گاهی موانع سیاسی و اجتماعی مانع گفتوگوی فلسفی میشود که باید این موانع را برطرف کرد.
نگرش فلسفی به گفتوگو چیست؟ میتوان این پیشفرض را درباره گفتوگو مطرح کرد که فهمها درباره حقیقت نسبی است اما داوریها نسبی نیست و ما نیازمند عقلانیت داوری هستیم. بنابراین همه ما باید در برابر نقد گشوده باشیم. در این گفتوگو هر کس هر میزان از حقیقت را داراست باید آن را روی میز بگذارد تا «گفتوگوی پیشرونده» شکل بگیرد. در حالی که عمدتاً گفتوگوهای ما درجازننده بوده است و همواره سعی کردهایم که دیگری را قانع کنیم و خودمان قانع نمیشویم. آخرین و دوازدهمین مؤلفه «مراقبتهای نهادهای بینالمللی» است که منوط به بیطرفی سازمانهای جهانی است.
این دوازده مؤلفه، عمده مباحثی است که در کتاب مطرح شده است اما ملحقاتی دارد که در کتاب به آنها هم اشاره شده است. از جمله اینکه در بحث گفتوگوی ما باید «درون دینی» و «برون دینی» را تفکیک کنیم. ما آنقدری که در طول تجربه تاریخی خود در حوزه برون دینی موفق بودیم در حوزه درون دینی اصلاً موفق نبودیم.
اما یکی از موضوعاتی که باید به آن اشاره کنم، نحوه رابطه انسان و خداست. قرار دادن انسان و خدا در برابر هم باعث مشکلاتی بر سر راه صلح شده است. این تفسیر غلط هم در قرون وسطا مشهود است و هم در دوره اومانیسم. شما اگر به حسب ادعای اومانیسم بخواهید ذاتی برای انسان قائل شوید، این ذات حتماً نیاز به تکیهگاه دارد. ما باید به جای «خرد خودبنیاد»، «خرد خدابنیاد» قرار دهیم. امروز در کلیسا افرادی هستند که از انسانگرایی الهی سخن میگویند و من در کتابم از این اقوال هم یاد کردهام.
اما در باب چارچوب نظری کتاب باید بگویم که من این چارچوب را از یک فلسفه اجتماعی گرفتم و همچنین به سه رویکرد جامعهشناسی نظر داشتهام. یعنی فرآیند «تجمع، انسجام و تفکیک». تفاوت و کثرت و وحدت را از این رویکردهای جامعهشناسانه گرفتهام. بحث من تاریخی نیست. روش ما رئالیسم انتقادی است. این روش در مقابل رئالیسم تجربی و ایدهآلیسم کانتی قرار دارد. بهترین روش برای ما آن است که رابطه درونی اشیاء را به ما نشان دهد. سؤال من این بود که آیا بین توحید و جنگ یک رابطه درونی وجود دارد؟ من مطرح کردم که خیر. شاید بتوان گفت یک رابطه درونی نامتقارن وجود دارد اما نمیتوان گفت هر جا جنگ است توحید است و هر توحید است جنگ است.
اما ایراد دیگری که گرفته میشود این است که طرح من یک طرح آرمانشهری است. من این را رد نمیکنم اما آرمانشهر را بخشی از واقعیت میدانم. آرمانشهر یک امر وجودی است که به دلایل تاریخی بالا رفته است. یک لایه بسیار مهم و بزرگ واقعیت، لایه پنهان آن است که اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد و از جمله آرمانشهر در این لایه قرار دارد.
اگر یک جهانی شدن واقعی بخواهد اتفاق بیفتد باید همه این مولفهها اتفاق بیفتد. اما آن چیزی که اکنون به نام جهانی شدن موجود است صرفاً بخشی از این مولفهها را داراست و در واقع نوعی جهانیسازی است. در جهانیسازی سرمایهداری هیچ گاه عامگرایی هستیشناختی اتفاق نمیافتد. این جهانیسازی محدود به یک شرایط و دلالتهای خاص است.
http://sobhe-no.ir/newspaper/149/11/5079
ش.د9503208