موصل و حلب از بسیاری جهات، هم وزن و قرینه هم هستند، هر دو در شمال کشور واقع شدهاند، باستانی هستند، دومین شهر بزرگ پس از پایتخت به شمار میروند و قرار بود مثل بنغازی در لیبی که طی ناآرامیهای سال 2011 مقابل طرابلس قرار گرفته بود، همان نقش را در عراق و سوریه بازی کنند.
اما، تحولات این دو کشور، به سمت و سوی دیگری رفت و بازی پیچیدهای که در دو کشور عراق و سوریه جریان دارد، اصلا قابل مقایسه با لیبی آن زمان نیست و کسی چه میداند، شاید قیامی که با خودسوزی «بوعزیزی» سبزیفروش در تونس (2010) آغاز شده است، اکنون درموصل و حلب میخواهد نظم جهانی را دستکاری کند؛ موضوعی که در این مقاله مفصلا به آن خواهیم پرداخت.
حلب
شهر «رقه» مرکز خلافت خود خوانده داعش است و نماد این گروه تروریستی به شمار میرود.
اگر دروازههایش گشوده شود، کمر داعش نیز در سوریه میشکند. اما داستان حلب فرق دارد؛ این شهر نماد همه جبهه تروریسم (اعم از تکفیری و غیرتکفیری) و حامیان خارجی آنهاست. به خاطر همین است که همه محافل سیاسی، و رسانهای متحد آمریکا بسیج شدهاند تا جلوی این اتفاق را بگیرند.
حلب چند ماهی است که در محاصره نیروهای مقاومت و ارتش سوریه قرار دارد و این محاصره به مرور تنگتر میشود. تروریستهای حاضر در داخل شهر حلب (متشکل از 22 گروه تکفیری و غیرتکفیری) که پیش از این در ائتلافی موسوم به جیشالفتح متحد شده بودند، در هفت حمله جداگانه موفق نشدند محاصره نیروهای دولتی را در جنوب غرب بشکنند و در عوض، گذرگاه مهم کاستیلو در شرق و بخش قدیمی شهر حلب در شمال غرب، به مرور توسط ارتش سوریه و مقاومت پاکسازی شده است.
در هفته گذشته نیز حملات عناصر تروریستی به محور غربی حلقه محاصره، نتیجه نداد و مهاجمان با برجا گذاشتن 500 کشته و 1000 مجروح عقب نشستند. این شکست، روحیه بقیه تروریستها را نیز در هم شکست و ادامه حضور و مقاومت آنها را در حلب، با ابهام مواجه کرد.
ماجرای حلب، مقامات واشنگتن را فقط نگران و آشفته کرد و آنها در حال حاضر هیچ گزینهای به جز جنجال دیپلماتیک و رسانهای علیه محور مقاومت و روسیه ندارد.
موصل
همانطور که دیدیم، در نبرد حلب دو محور حامی مقاومت و حامی تروریسم کاملا مقابل هم قرار گرفتهاند و فقط ظاهرا داعش در این درگیری غایب است. داعش در حال حاضر شهر رقه را در اشغال دارد و در برخی استانها، از جمله دیرالزور نیز دست به حملات تروریستی میزند.
اما در موصل و کل عراق، اوضاع فرق میکند؛ در این کشور تروریستها از سال 1393 در زیر پرچم سیاه داعش متشکل شدهاند. در بهار این سال چهار استان الانبار، دیاله، صلاحالدین و نینوا به دست داعش افتاد و دو استان بغداد و کرکوک نیز تهدید میشدند.
تروریستهای داعش 20 خرداد 1393 وارد موصل شدند. طول نکشید که «ابوبکر بغدادی» سرکرده داعش خود را خلیفه خواند و موصل را هم مرکز خلافت اعلام کرد.
طی ماههای پس از اشغال عراق، جنایتهای زیادی به دست تروریستها رقم خورد و این جنایات که قدری وحشتناک بودند که افکار عمومی مردم جهان را تحتتاثیر قرار داد و شرایط بهگونهای شد که حامیان خارجی تروریسم دیگر نمیتوانستند آشکارا از آنها حمایت بکنند. آمریکا نیز برای اینکه همه را بفریبد و علاوه بر آن، حضورش را در آسمان عراق و مناطقی از سوریه نهادینه کند، «ائتلاف بینالمللی ضد داعش» را به وجود آورد. این ائتلاف که حملات هوایی ترتیب میداد، علاوه بر اینکه بیخاصیت بود، زندگی غیرنظامیان را نیز در منطقه مختل کرد و مرتکب جنایات زیادی شد و حتی بارها مواضع و پادگانهای نیروهای مسلح عراق را هدف قرار داد.
عملیات موصل
عراق پس از فراز و نشیبهای فراوان و پیروزیهایی که در تکریت، رمادی و فلوجه رقم خورد، بالاخره خود را برای عملیات اصلی و نهایی آماده کرد و بامداد روز دوشنبه 26 مهر به فرمان «حیدر عبادی» نخستوزیر، عملیات آزادسازی موصل آغاز شد.
عبادی در همان روز نخست اعلام کرد که این عملیات ممکن است پنجماه طول بکشد. عملیات موصل بزرگترین عملیات ارتش عراق از زمان اشغال این کشور توسط آمریکا در سال 2003 تاکنون به شمار میرود.
هرچند آمریکا ائتلاف خودرا به عنوان پشتیبان هوایی، در عملیات موصل وارد کرد و به دلایل داخلی (انتخابات ریاست جمهوری) سعی میکند نقش خود را در این عملیات برجسته نشان دهد، ولی از نگاه عراقیها، یک همراه مطمئن نیست و به همین خاطر، آنها با هوشیاری کامل شرایط را تحت نظر دارند. بسیج مردمی عراق که تاکنون اجازه نیافت مستقیما وارد عملیات موصل شود، در غرب استان نینوا مستقر شد تا هم جلوی هرگونه کمکرسانی به داعش را بگیرد و هم نگذارد عناصر تکفیری از محورهای غربی موصل فرار کنند و خود را به سوریه برسانند.
ترکیه
مقامات آنکارا به طور کل در قبال تحولات شمال سوریه و عراق، احساس سرخوردگی شدید میکنند و به عبارتی، میتوان گفت که آنها اولین بازندگان این بازی بزرگ هستند دولت ترکیه طی شش سال گذشته همه جور مایه گذاشت و به جرئت میتوان گفت که اگر آنکارا وارد ماجرا نمیشد، شرایط سوریه و عراق کاملا متفاوت بود.
اکنون «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه نه تنها از این ماجرا طرفی نبست و به موصل و شمال استان حلب نرسید، میبیند که آمریکا جانب شبهنظامیان کرد در شمال سوریه را گرفته و اصلا ارتش ترکیه را وارد بازی نمیکند.
اردوغان الان خود را یک شکست خورده میبیند؛ نه در عملیات موصل شرکت دارد و نه جرئت میکند هواپیماهایش را در شمال سوریه به پرواز درآورد. روابط عادیاش نیز به جز با ایران، با همه همسایگانش (حتی یونان و اتحادیه اروپا) مخدوش شده است.
اردوغان فعلی با اردوغان سالهای گذشته خیلی فرق دارد، او اکنون خط قرمزها را میداند و به خوبی دریافته است که نباید پا را از گلیم خود فراتر نهد.
در کل، حزب حاکم ترکیه مثل رژیم آلسعود از پیامدهای دو جنگ حلب و موصل هراس دارد.
اردوغان هرچند از پس یک کودتای داخلی برآمده، ولی بعید نیست که تحولات در همسایگی، او را از اریکه قدرت 14 ساله به زیر بکشد. اگر حکومت «بشار اسد» در سوریه به ثبات برسد و اگر عراق روند قدرتیابیاش را سرعت ببخشد و از بحران تروریسم عبور نماید، مسلما ترکیه را رها نخواهند کرد و مقامات آنکارا را به خاطر جنایات جاری، بازخواست میکنند و حزب حاکم ترکیه باید تاوان پدرخواندگی تروریسم را بدهد.
بازدارندگی
مفهومی که میتواند به ما کمک کند تا اوضاع پیچیده عراق و سوریه را درست درک کنیم، مفهوم «بازدارندگی» است. این مفهوم در روابط بینالملل، مورد توجه واقعگرایان بوده و در دوران جنگ سرد، به عنوان یک راهبرد، مدنظر قرار میگرفته است.
بازدارندگی به نیروهای درون انسان ربط پیدا میکند، بدین ترتیب که هر بازیگر خردمندی، عواقب و پیامدهای اقدام خود را میسنجد و بر اساس عقل، تجربه و غریزه خود، میداند که چه کاری را میتواند انجام دهد و چه کاری را نمیتواند.
با توجه به تعریض که ارایه شده، بازدارندگی در همه نظامهای بینالمللی، خواه سلسله مراتبی تک قطبی باشد، خواه دو قطبی و چند قطبی، مدنظر بازیگران قرار میگیرد و به جز قدرتی که در راس نظام تک قطبی قرار گرفته، همه بازیگران هر اقدامی که میخواهند انجام دهند، اقدام بعدی طرف مقابل را میسنجند و در جنگ اگر ضربه اول را وارد میکنند، ابعاد ضربه بعدی طرف مقابل را پیشاپیش ارزیابی میکنند. یک بازیگر خردمند به طور معمول اگر ضربه بعدی را نسبت به خودش، نابود کننده تشخیص دهد، ضربه اول را وارد نخواهد کرد.
در وضعیت «بازدارندگی دو جانبه» که دو ابرقدرت مقابل هم قرار میگیرند و بهترین مثال مرتبط با آن، شرایط دوران جنگ سرد از دهه 1960 تا پایان دهه 1980 است، ابرقدرتها از درگیری مستقیم با یکدیگر واهمه دارند، چون میدانند که هرگونه نبردی، ممکن است به یک جنگ هستهای بینجامد. اگر جنگ هستهای اتفاق بیفتد، دیگر نیاز به ضربه دوم نیست، چرا که در همان ضربه نخست، دو طرف نابود میشوند.
به همین خاطر، در شرایط بازدارندگی دو جانبه، معمولا جنگهای نیابتی رخ میدهد و اگر یکی از ابرقدرتها هم وارد جنگی شود، ابرقدرت دیگر خود را درگیر این جنگ نمیکند، بلکه از طریق عوامل خود (که ممکن است دولتهای متحد و یا نیروهای چریکی و تروریستی باشند) علیه طرف مقابل وارد عمل میشود.
تجربه مجدد نظام دوقطبی
تردیدی نیست که آمریکا از فردای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، تلاش کرد تا جهان را زیر نظم تحمیلی خود درآورد.
در ابتدا شرایط روسیه به گونهای بود که گمان نمیرفت بتواند خود را جمع کند.
سیاست واشنگتن در دوره جدید، فروپاشی فدراسیون روسیه، تحمیل فقر شدید بر این کشور و نهایتا، خلع سلاح اتمی بود. به همین خاطر، علیرغم فروپاشی شوروی، هیچگاه روسیه را به باشگاه غرب راه نداد و همواره تلاش کرد این کشور را از درون بیثبات سازد.
روسها نیز از آن زمان تا سال 2015 در مقابل محرکهای آمریکا و ناتو، واکنشهای انفعالی نشان میدادند و در برابر اقداماتی چون نصب سامانههای موشکی در ترکیه، رومانی و لهستان، نفوذ ناتو به عمق استراتژیک روسیه و... اقدام درخوری انجام نمیدادند.
اما در اکتبر 2015 (مهر 1349) «ولادیمیرپوتین» رئیسجمهور روسیه، با اعزام نیرو به سوریه، سیاست انفعالی را کنار گذاشت، و برای نخستین بار، توپ را به زمین آمریکا انداخت.
پوتین همزمان، به طرف مقابل فهماند که در سیاست خود جدی است و در برابر هر تهدیدی، به فراخور آن، دست به اقدام متقابل خواهد زد.
این اقدام جسورانه آمیز پوتین، که متحدان ثابت قدمی چون ایران و محور مقاومت را در کنار خود داشت، نه تنها رویای آمریکا در براندازی «بشاراسد» را تعبیر نشدنی کرد، بلکه به مقامات واشنگتن فهماند که سودای تک قطبی شدن جهان را باید کنار بگذارند و روسیه مسلح به قدرت اتمی را به عنوان یک واقعیت بپذیرند.
اکنون مقامات کرملین از کشورهای غربی به خاطر تحریمها و خصومتها، دل پری دارند و به همین خاطر، از غرب فاصله گرفتند و به دنبال شرکای جدید در مناطق دیگر هستند.
روسیه علاوه بر در اختیار داشتن سلاح هستهای، عمق استراتژیک هم دارد؛ از لحاظ جغرافیایی، دارای سرزمین پهناوری است، از لحاظ اقتصادی، عضو «بریکس» (متشکل از روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و برزیل) است. در حوزه سیاسی نیز علاوه بر کشورهای فوق، متحدانی مثل ایران و بسیاری از کشورهای دیگر دارد. بنابراین، مثل دول محور و متحدین در دو جنگ اول و دوم جهانی، نه در محاصره است و نه مشکل فضای حیاتی دارد.
نقطه عطف
اگر مسئله بازدارندگی و ملاحظات ذکر شده را درنظر داشته باشیم، متوجه میشویم جنگ حلب و موصل، در تحولات بینالمللی، یک نقطه عطف است میان دوره 26 سالهای که آمریکا برای تکقطبی کردن جهان تقلا میکرد و دورهای که از این پس شکل میگیرد و به جز نظام دوقطبی، نام دیگری نمیتوان بر آن گذاشت.
اکنون هر سه متحد اصلی آمریکا در منطقه یعنی رژیم اسرائیل، ترکیه و عربستان، سرخورده، دلخور و نسبت به تحولات آتی نگران هستند. این سه متحد تا همین اواخر انتظار داشتند که آمریکا در سوریه مستقیماً ورود کند و کار حکومت «بشار اسد» را یکسره نماید. اما اکنون دریافتهاند که از برادر بزرگتر نباید چنین انتظار پرریسکی را داشته باشند. آمریکا در سوریه هیچ گزینهای ندارد و اگر حلب به دست نیروهای مقاومت و ارتش سوریه فتح شود، آمریکا و متحدان منطقهای آن، سیلی سختی میخورند، و جغرافیای سیاسی منطقه احتمالاً تحولات جدیدی را تجربه خواهد کرد، تحولاتی که نهتنها با نقشه خاورمیانه جدید همخوانی نخواهد داشت، بلکه ناقض آن خواهد بود.
نبرد سیاسی
نبرد حلب و موصل، نه نبرد ایدئولوژیک، بلکه سیاسی هستند؛ در حلب، روسیه و سوریه ادعای ایدئولوژیکی ندارند و رزمندگان مقاومت نیز دشمن اولشان رژیم صهیونیستی است. جریانهای تکفیری هم که بازیچه سیاست آلسعود و آمریکا شدهاند، عنوان «تروریست» برای آنها کفایت میکند و چیزی بیش از این نیستند. بنابراین، به محض شکست تروریستها در حلب، دامنه آنها نیز برچیده میشود.
در موصل نیز همین شرایط حاکم است، پیش از این رژیم آلسعود تلاش میکرد یک جنگ شیعه و سنی در سراسر عراق راه بیندازد. ولی موفق نشد. داعش اکنون دارد به دست بانی اصلی خود (آمریکا)، از موصل پاک میشود. مصلحت این است که نوچهها قربانی پدرخوانده بشوند. هیچکس فراموش نمیکند که آمریکا از طریق متحدان منطقهای خود، به ویژه عربستان، پیشرفتهترین سلاحها را به داعش رسانده و امدادرسانی هوایی به تکفیریها در سوریه و عراق را بارها انجام داده است.
اما اکنون حکم پدرخوانده این است که بساط داعش در موصل برچیده شود، ولی به تروریستهای تکفیری و غیرتکفیری در حلب آسیبی نرسد. ولی همانطور که دیدیم، آمریکا دیگر بازیگر اصلی نیست و نمیتواند به دلخواه خود عمل کند. دنیا با جنگ موصل و حلب، درحال پوستاندازی است.
جنگ فرسایشی
جنگ فرسایشی 10 تا 20 ساله علیه تروریسم در عراق، سیاستی است که پیش از این برخی مقامات عراقی آشکارا آن را اعلام کرده بودند.
در ماجرای موصل، اگر واشنگتن حس کند پیروزی سریع نیروهای مسلح عراق منافع آمریکا را به خطر میاندازد، ممکن است در مسیر عملیات سنگاندازی کند و زمان پیروزی و پایان عملیات را عقب بیندازد.
این طرحی است که شاید به اجرا درآید و مقامات عراقی باید در این مورد هوشیاری به خرج دهند و پرونده موصل را هرچه سریعتر ببندند.
اوضاع حلب پیچیدهتر است؛ در موصل حامیان داعش مخفیانه عمل میکنند، ولی در حلب اینطور نیست. آمریکا و عربستان و ترکیه آشکارا جانب تروریستها را میگیرند. در موصل، داعش فقط مقابل دولت مرکزی ایستاده است، اما در حلب علاوه بر تروریستها، حامیان آنها نیز تمامقد مقابل دولت دمشق ایستادهاند و ظاهراً، قصد ندارند کوتاه بیایند.
ورود دو قدرت اتمی در بحران حلب، این بحران را حساستر و پیچیدهتر کرده است.
درحال حاضر هیچ دورنمای مثبتی قابل تصور نیست، مگر اینکه نیروهای مقاومت و ارتش سوریه کار تروریستها را یکسره بکنند.
درونما و جمعبندی
در هفتههای پس از سال 1950 آمریکا با مشاهده ورود کشورهای آسیای شرقی و هندوچین به اردوگاه کمونیسم، که از آن تحت عنوان «دومینو» نام برده میشود، در ویتنام مداخله کرد و به این کشور لشکر کشید.
درحال حاضر اوضاع غرب آسیا و شمال آفریقا نیز مشابه آن روز شرق آسیاست و تودهها با خیزش سالهای اخیر، نشان دادهاند که نسبت به وضع موجود معترض هستند.
همانطور که میبینیم، این حرکت بزرگ در برخی کشورها مثل مصر، مهار شد، لیبی وارد شرایط برزخی شد، در یمن به جنگ با رژیم آلسعود انجامید، در بحرین اعتراضات خیابانی کماکان ادامه دارد.
سوریه اما، تبدیل به مکانی شد که آمریکا توانست در آنجا مطالبات تحریک شده جامعه سوری را با طرحهای از قبل آماده پیوند بزند و با همکاری عربستان، ترکیه، اردن و قطر، تلاش کرد این بحران را به عراق، ایران و برخی کشورهای دیگر منتقل نماید.
عراق تنها کشوری است که ترکش توطئه به آن اصابت کرده و حدود دو سال و نیم است که با آن دست و پنجه نرم میکند. این جریان که تکفیریها پرچمدار آن هستند، در لبنان هم مؤثر نیفتاد و دولت و ارتش لبنان به همراه رزمندگان حزبالله توانستند آن را به منطقه «عرسال» محدود و نهایتاً مهار بکنند.
درحال حاضر که آتش فتنه در دو شهر حلب و موصل رو به خاموشی است، اگر به همین صورت پایان یابد، طبیعی است که کل پروژه آمریکا شکست خورده و این کشور نتوانسته است ماهی مورد نظر خود را در سوریه و عراق بگیرد.
از طرف دیگر هم همانطور که ذکر شد، جوامع غرب آسیا و شمال آفریقا در همان وضعیت دومینو دهههای نیمه دوم قرن بیستم هستند. لذا، باتوجه به سوابق سیاست خارجی آمریکا، این کشور باید در منطقه مداخله مستقیم بکند. اما یک عامل و متغیر در اینجا وجود دارد که مانع این کار میشود و آن پیشدستی «ولادیمیر پوتین» برای حضور در سوریه است. به احتمال زیاد، اگر خطر روسیه و ایران نمیبود، پرونده سوریه یکی دو سال قبل به نفع آمریکا و متحدان منطقهای آن پیچیده میشد و واشنگتن لااقل به عربستان برای مداخله در سوریه چراغ سبز میداد. اما زمانی که یک قدرت اتمی در سوریه حضور دارد، وضعیت بازدارندگی دو جانبه پیش میآید و عقل حکم میکند که باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
اما، در صورتی که آمریکا بخواهد خودش وارد نبرد مستقیم شود و در همان حال صرفاً از سلاحهای متعارف استفاده کند، وضعیت «موازنه وحشت» ایجاد خواهد شد و هر آن ممکن است همه چیز باهم نابود شوند. پس، جنگ مستقیم آمریکا و هر جنگی که خطر استفاده از سلاح هستهای را به میان بکشد منتفی است.
با این تفاصیل، سؤال مهمی که پیش میآید، این است که آمریکا چه خواهد کرد؟ آیا پا را کاملاً عقب میکشد تا دومینو در عربستان، اردن، کویت، ترکیه، امارات، یمن، بحرین، قطر و... اتفاق بیفتد. پاسخ این سؤال منفی است. ولی این احتمال وجود دارد که آمریکا در عراق عقب بکشد و اجازه دهد موصل آزاد شود و در عوض، در سوریه به نقشآفرینی منفی ادامه دهد؛ تا آنجا که امکان دارد، نگذارد شهر حلب به دست نیروهای ارتش سوریه و مقاومت بیفتد و در صورت پیروزی ارتش و مقاومت، تروریستهای تکفیری و غیرتکفیری را در سایر مناطق سوریه، خصوصاً «دیرالزور» تقویت کند.
آمریکا همچنین ممکن است شهر رقه را به تنهایی و یا از طریق عوامل میدانی خود به اشغال درآورد. اگر روسیه، سوریه و مقاومت در حلب حضور داشته باشند، شهر «رقه» برای آمریکا قرینه خوبی است و از این طریق میتواند بر گفتوگوهای دیپلماتیک و کل روند سیاسی سوریه، تأثیر دلخواه خود را بگذارد. اما آمریکا اگر در این طرح هم شکست بخورد، احتمالاً به سمت کردها خواهد رفت؛ اقدامی که ممکن است شکاف موجود میان واشنگتن و آنکارا را بیشتر کند.
http://kayhan.ir/fa/news/89364
ش.د9504321