(روزنامه آرمان – 1396/10/21 – شماره 3514 – صفحه 3)
* بهنظر شما ایجاد چه سازوکارهایی موجب میشود تا اعتراضات مردم هدفمند شود و حساب معترضان واقعی از افرادی که از این تجمعات برای اهداف و مقاصد خود سوءاستفاده میکنند، جدا گردد؟
** من معتقدم یکی از مسائلی که باید انجام شود به رسمیت شناختن، گسترش و نهادینه شدن احزاب و سازمانهای صنفی و سیاسی است. همانگونه که برای کار اقتصادی مجبور و مکلف هستیم در قالب به رسمیت شناختن شرکتهای سهامی خاص، سهامی عام و مسئولیت محدود و نسبی فعالیتهای اقتصادی حرکت کرده و حرکت مردم در چارچوبی قانونمند و با هویت شناخته شده دنبال شود، برای مشارکت سیاسی که به مراتب اولویت مهمتری از مشارکت اقتصادی دارد و در حال حاضر دورنمای سیاسی کشور را مشخص میکند باید فعالیت بسیار جدیتری صورت گیرد. در این راستا باید به ساماندهی و سازماندهی تشکلها و احزاب صنفی پرداخت. وقتی پذیرفتیم جمهوری اسلامی باشیم و انتخابات داشته باشیم، از لحاظ قانونی و روی کاغذ نیز جایگاه احزاب به رسمیت شناخته شده، اما در این راستا عملا نهادسازیهای لازم صورت نگرفته است.
در حوزههای مختلف قوانین و مقررات ثبتی، اقتصادی، اتاق بازرگانی و نهادهای اقتصادی داریم، اما در ارتباط با احزاب سیاسی صرفا کمیسیون ماده 10 احزاب را داریم که زیرمجموعه یک وزارتخانه است و از نظر قانونی بهگونهای سازماندهی شده که هر کس بخواهد به فعالیت سیاسی بپردازد باید از جان خود بگذرد، چون تضمینی برای آینده وجود ندارد. بدین جهت افتخار بسیاری از کنشگران سیاسی ما این است که وابستگی تشکیلاتی ندارند. باید در جامعه بهگونهای تعامل کنیم که برای چهرههای اجرایی و سیاسی غیر وابسته بودن به تشکلها و احزاب نکوهیده باشد نه وابستگی به احزاب. اینگونه میشود که عناصر فعال در احزاب شناخته شده سیاسی همیشه از دستیابی به مناصب اجرایی محروماند.
حتی دولتهای همسو نیز که روی کار میآیند کمتر تمایل دارند که چهرههای سیاسی حزبی را به کار گیرند. بهنظر من این نوعی نقیصه بزرگ است. اصل 27 قانون اساسی اعتراضات را بدون حمل سلاح و اگر مخل مبانی اسلام نباشد پذیرفته که اگر قرار است جریانهای سیاسی پیشتازی و نمایندگی مردم را در ساماندهی فعالیتها و اعتراضات داشته باشند باید هویت، ساختار و سلسله مراتب تشکیلاتی خود را برای تحقق ارتباط تنگاتنگ با جامعه هدف یا پایگاههای سیاسی خود برقرارکنند. اگر احزاب سیاسی، سندیکاهای صنفی و نهادهای سیاسی در کشور وجود داشته باشند که با جامعه نیز همگرا باشند، زمانی که بخشی از جامعه مشکلات و اعتراضاتی دارد میتواند از طریق صنف یا حزب سیاسی خود ساماندهی و دستهبندی شوند تا در قالب بیانیه، گردهمایی یا راهپیمایی دارای مجوز مطالبات خود را بیان کنند.
* با توجه به اینکه احزاب نتوانستهاند آن طور که باید به فعالیت بپردازند، چگونه میتوانند به جامعهپذیری برسند و مطالبات و اعتراضات مردم را مدیریت کنند؟
** مثلا در تجمعات اخیر یک تشکل مخالف دولت با هدف تضعیف دولت در شهری گردهمایی ایجاد کرده و از اعتراضات بحق اقتصادی و گرانی بر علیه دولت استفاده میکند که عدم مدیریت این جمعیت موجب میگردد تا شعارهای هنجارشکنانه در آنجا سرداده شود، در حالی که اگر روال بدین گونه باشد از طریق حزبی و صنفی از وزارت کشور، استانداری و... مجوز میگیرند و کنترل میشوند تا شعارهای هنجارشکنانه داده نشود و مردم صرفا اعتراض خود را انجام دهند. امروز که ما حزب نداریم مردم برای بیان مطالبات بحق و بعضا خودجوش جلو مجلس، ریاستجمهوری و... تجمع میکنند و زندگی اجتماعی و اقتصادی شهروندان را مختل میکنند که این رویه درستی نیست. من فکر میکنم اگر گاها این اعتراضات بحق و خواستههای مشروع مردم تبدیل زمینهای برای سوءاستفاده فرصتطلبها میشود، ناشی از نبود نهاد و سازمانهای حزبی و سیاسی است.
نبود احزاب و تشکلها در 40 سال اخیر و عدم تحزب، عوارض بسیار سنگینی را برای کشور و جامعه بهوجود آورده که در این راستا مسئولان نظام باید جایگاه حقوقی، شخصیت بخشی و کمک قانونی به احزاب را در دستور کار خود قرار دهند. از این جهت همانطور که ما برای بازرگانان اتاق بازرگانی و برای صنعتگران اتاق صنعت و معدن داریم، باید خانه احزاب نیز هویت پیدا کند تا احزاب مختلف کنار هم قرار بگیرند و از حقوق صنف و احزاب سیاسی دفاع کنند. از فواید این مساله این خواهد بود که اگر چهرههای سیاسی و حزبی با مشکل حقوقی مواجه شدند صنف احزاب بتواند از آنها دفاع کند. باید یک شخصیت حقوقی مستقل برای احزاب در ساختار دولت بهوجود بیاید و فضایی ایجاد شود که هر یک از شهروندان یا جمعی از آنها که احساس میکنند حرفی برای گفتن دارند و میتوانند در چارچوب شناخته شده قانون حرکت کنند به سمت ایجاد حزب و تشکل بیایند.
بهنظر من اگر احزاب را هویت دهیم اینگونه اعتراضات را به هنجارهای شناخته شده تبدیل خواهیم کرد و میتوانیم آنها را بهطور کنترل شده بیان کنیم تا عوارض داخلی و بینالمللی برای نظام نداشته باشد. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: «این نظام متعلق به مردم است.» قانون اساسی ما ظرفیت بالا و بالقوهای در رابطه با حقوق شهروندی دارد و میتوانیم بگوییم در شرایط موجود قانون مدرنی است.
اگر در پیادهشدن چارچوبی که قانون اساسی پذیرفته از خود سعهصدر نشان دهیم و شعارهای محوری انقلاب را به رسمیت بشناسیم قطعا احزابی که قانون و نظام را قبول دارند و میخواهند در جهت منزلت کیفی و اجتماعی گام بردارند میتوانند در رابطه با مصونیت بخشی فعالیتهای سیاسی و ساماندهی ناهنجاریهای سیاسی اقدام کنند تا با چنین معضلاتی روبهرو نباشیم. واقعیت این است که شروع اعتراضات اخیر سیاسی بود و گروههای مخالف دولت خواستند اعتراضات مردم را به سود خود استحاله کرده و با استفاده از آن دولت را بکوبند. امروز کسی میتواند آنها را مسئول بشمارد؟ این موضوع زمینهساز استفاده مخالفان نظام و دشمنان خارجی شد و آنها نیز به مقاصد خود نرسیدند.
* بسیاری تحقق مطالبات مردم در حوزههای مختلف را صرفا در اختیار دولت میبینند و انتقادات خود را به دولت میکنند در حالی که نهادهایی دیگری نیز در تحقق این مطالبات دخیل هستند. به نظر شما این صحیح است که فقط دولت آماج انتقادات و هجمهها قرار گیرد؟
** در حال حاضر نقد منصفانه وجود ندارد. باید برخی خطوط قرمز غیرضروری را کم کنیم تا زمینه برای نقد و انتقاد فراهم شود. امروز امکان نقد برخی از دستگاهها وجود ندارد و اگر از آنها انتقاد شود آن را مخالفت با مقامات ارشد نظام تلقی میکنند. اگر ساختار سیاسی را نهادمند کرده و از طرف دیگر اجازه انتقاد و مصونیت پس از بیان ایجاد کنیم قطعا میتوان به اصلاح امور امیدوار بود. رکن چهارم دموکراسی مطبوعات و رسانهها هستند اما قانون مطبوعات در برخی زمینهها میتوانست کارآمدتر و موثرتر باشد. باید به مطبوعات در چارچوب قانون اجازه نقد دهیم چون اگر مطبوعات اجازه نقد داشته باشند و بین نقد، تخریب و هنجارشکنی تفاوت قائل شویم، طبیعی است که وقتی مطبوعات و تشکلهای مردمی بر امور نظارت داشته باشند، مدیران بهتر به اصلاح امور خواهند پرداخت.
در دولتهای نهم و دهم که تک صدایی حاکم شد و تمام نهادها در اختیار یک جریان سیاسی قرار گرفت، مشاهده شد که عدم نقد منصفانه و محدودسازیها چه تبعات بزرگ اقتصادی و سیاسی به بار آورد. در حالی که اکنون بخشهایی از جریان حاکم بر آن دولت تحت عنوان جریان انحرافی شناخته میشود، برخی اشخاص در همان زمانها بهعلت نقد همین افراد و شیوه مدیریتشان مورد سوال قرار گرفتند. همانطور که گفته شد این مساله بهعلت نبود آزادی نقد در رکن چهارم دموکراسی یعنی مطبوعات و احزاب سیاسی است.
اگر به اصلاح این دورکن قانونمند و هدفمند بپردازیم میتوانند از جمله نهادهای امنیتی و سیستم مصونیتبخش جامعه باشند تا با کمک آنها ناپاکی از بین برود، اعتراضات مردم را منعکس کنند و در صورت نواقص حقوقی، قانونی و اجرایی برای حل مشکل گام بردارند و کمککننده باشند. با این روال طبیعی است که جامعه به سمت تعالی و پیشرفت پیش خواهد رفت. امروز بخش قابل توجهی از رفتارسازی سیاسی و زدوبندهای قدرت در اتاقهای دربسته انجام میشود. باید این اتاقهای دربسته را اتاق شیشهای و زدوبندها را شناخته شده کنیم که جریانات منتقد بتوانند کار خود را به درستی انجام دهند.
* بهنظر شما باید چگونه عمل شود تا این مساله فقط در حد حرف باقی نماند و عملکرد مسئولان واقعا در اتاق شیشهای قابل رصد و نقد باشد؟
** زمانی که دولت آقای روحانی با شعارهایی مشخص روی کار آمد انتظار این بود که خواستهها و مطالبات مردم در مسئولان اجرایی و قوانین و راهکارها محقق شود. باید پرسید که چنددرصد از بدنه دولت با شعارهای رئیسجمهور و مطالبات مردم همراهی دارند؟ این مساله همان زدوبندهایی است که در پشت پرده انجام میشود، چون کسانی که در مقابل سخنان و شعارهای رئیسجمهور، دولت و اکثریت جامعه موضع داشتند، امروز بر نهادهای اجرایی و تقنینی مجلس حاکم شدهاند. طبیعی است که آنچه مردم در خواست و شعار خود بیان کردند، عملا در عرصه تحقق چیز دیگری ببینند. بنابراین تحقق این قضیه که مسئولان بارها تکید داشتند مستلزم شکلگیری دور رکن رسانهها و احزاب سیاسی قدرتمند است.
اگر آزادی را در چارچوب قانون محترم شماریم و اجازه نقد منصفانه و کارشناسانه را به مطبوعات و احزاب سیاسی دهیم پروژه اتاق شیشهای خود بهخود محقق شده و رفتارهای همه در مسیر قانون قرار خواهد گرفت. وقتی اکثریتی روی کارآمد دولت و مجلس متعلق به آن اکثریت خواهد بود و گروه مخالف و اقلیت میتوانند 4 یا 8سال در حاشیه قدرت به رفع و نقد عیب و نقصهای خود پرداخته و همچنین گروه حاکم را نقد کنند. این نقد میتواند سازندگی بهوجود آورده و برای خود آنها بالندگی ایجاد کند تا در دور بعدی انتخابات که احیانا روی کار بیایند، اشکالاتی که در دوره گذشته وجود داشته را رفع کنند و بتوانند پایگاه اجتماعی خود را قویتر کنند.
* در روزهای گذشته شاهد مسدود نمودن فضای مجازی در جامعه بودهایم که موجب اخلال در برخی کسب و کارها شده و از سوی دیگر موجب شده تا مردم به راههای دیگری برای رفع این مسدودیت روی بیاورند. بهنظر شما این محدویتها بیشتر موجب مصونیت جامعه میشود یا نارضایتی را بیشتر میکند؟
** من معتقدم نمیتوان با تکنولوژی با سختی رفتار کرد، امروز شبکه اجتماعی تلگرام فیلتر شده، اما آیا دیگر قابل استفاده نیست؟ مشخص است همه آنهایی که بخواهند دسترسی مجدد به این شبکه داشته باشند، به سراغ ابزار و لوازمی چون فیلترشکن میروند تا بتوانند به این فضا دسترسی داشته باشند. این مساله فقط موجب شده تا اقشاری که از این طریق به کسب و کار میپرداختند با مشکل مواجه شوند. از سوی دیگر آفت دوم این محدودیتها این است که تا زمانی که مردم دسترسی آزاد به اینگونه شبکهها داشتند کمتر به سراغ رسانههای بیگانه و شبکههای ماهوارهای میرفتند، چون شبکههای اجتماعی بخشی از مطالبات آنها را پاسخ میداد، اما امروز با محدود شدن این شبکهها خود بهخود میزان مراجعه به شبکههای معاند بالا میرود.
بنابراین پاسخگویی به مطالبات مردم در این زمینه موجب میشود که مخاطبان به سمت هنجارشکنیهای اخلاقی و غیر عرفی نمیروند. پیش از اینکه شبکههای اجتماعی در دسترس قرار داشت، شبکههای خلاف عرف و قانون را هوشمندانه فیلتر میکردند، اما امروزه با مسدودسازی این شبکهها، بهخاطر گسترش استفاده از فیلترشکنها، دسترسی به دادههای غلط، هنجارشکنانه و غیراخلاقی آسانتر شده است. گرچه زمانی که مسدودیتی نبود برخی از هنجارشکنان به سمت این مسائل میرفتند، اما امروز بهواسطه محدودیت کامل این مساله عمومیت یافته است. باید توجه داشت که اگر شبکه متعارض اجتماعی دغدغه سیاسی جوانان و نوجوانان را پاسخگو بود، امروز با فیلترشکن خطری مهمتر یعنی خطر هنجارشکنیهای اخلاقی جامعه را تهدید میکند. به نظر من برخورد با شبکههای اجتماعی کار غیر اصولی بود که اگر ادامه پیدا کند عوارض آن را در آینده خواهیم دید.
کما اینکه محدودیتها و محرومیتهایی که در گذشته ایجاد کردیم بههر میزانی که در یک حوزه بهخصوص مسائل فرهنگی و اجتماعی فشار آوردیم، جنبههای مخالف و منفی این مساله گسترش بیشتری پیدا کرد. برخی موضوعات اجتماعی مانند اعتیاد و فحشا هم در این بستر قابل توضیح است. این مساله بخشی از برخورد غلط ما با رفتارهای فرهنگی و اجتماعی است. حوزه فرهنگی و اجتماعی را باید حوزهای تخصصی و مهم تلقی کنیم و با کمک متخصصان در جهت ساماندهی این مسائل گام برداریم. پادزهر آسیبهای اجتماعی توسعه نشاط اجتماعی است. ما چه میزان در ارتباط با نشاط اجتماعی در جامعه کار کردیم و تا چه حد دادههای مثبت اجتماعی و فرهنگی را به طریق مطلوب و قابل پذیرش انجام دادیم؟ اگر بهجای برخوردهای قهری این کارها را انجام دهیم یقینا پاسخ مثبت خواهیم گرفت. اگر به گروههای داخلی مدافع آزادی و نظام اجازه حرکت دهیم خود بهخود با پشتوانهای مردمی، با استراتژی و برنامه حرکتهای ضد انقلابی را خنثی میکنند.
* چندی قبل شورای شهر شهرداری تهران طرحی را مصوب کرد که طی آن شهرداری مسئول ایجاد مکانی برای معترضان باشد. بهنظر شما اساسا شهرداری و شورا مرجع صلاحیتدار برای این موضوع هستند یا این کار مداخله در امور سایر دستگاههاست؟
** بهنظر من اگر قرار است که اعتراضات مردم را سامان دهیم تعیین مکانی که زندگی عامه مردم را بهم نریزد واجب است. اگر قرار باشد که مردم جلو مجلس، ریاستجمهوری و... جمع شوند زندگی اجتماعی مختل میگردد. طبیعی است که در کنار آزادی احزاب و مطبوعات مکانی در تهران مثل پارک لاله را برای این امر اختصاص دهیم. این اعتراضات قابل رصد است، درست شنیده شده و درست پاسخ داده میشود. البته این مساله آزادی شهروندان را نیز خدشهدار نمیکند بلکه آن را سازماندهی شدهتر میسازد. هنجارها را باید به رسمیت بشناسیم و در چارچوب به رسمیت شناختن هنجارها با ناهنجاریها برخورد کنیم چون بسیاری از مشکلات ناشی از افراط و تفریط در جامعه است.
* ارزیابی شما از انتقاداتی که به صداوسیما میشود، چیست؟
** بهنظر من در اعتراضات اخیر اگر صداوسیما هوشمندانهتر عمل میکرد قطعا شاهد گسترش دامنه اعتراضها نبودیم. صداوسیما نباید به پایگاه اقلیتی تبدیل شود که در جامعه جایی ندارد. ضمن اینکه برنامههای صداوسیما نباید در جهت تضعیف و تخریب دولت و هنجارهای اجتماعی باشد. سوال اینجاست که در دولت دلواپسان که مشکلات بسیاری پیش آمد و تورم رشد قابل توجهی یافت برخی حامیان آن، مردم را به اشکنه خوردن دعوت میکردند، اکنون چه شده که وقتی تخممرغ دچار نوسان قیمت میشود تمام بوقهای تبلیغاتی بر علیه دولت شروع به نواختن میکنند؟ اگر از 1 تا 8 دی را رصد کنیم میبینیم بیشترین حجم ضد تبلیغ علیه دولت بوده و مشکلات شناخته شده را برای تضعیف دولت برجسته کردهاند. نقد را به حدی بزرگ جلوه دادند که تبدیل به بحران اجتماعی شد. من معتقدم همانطور که امام گفت صداوسیما باید تبدیل به دانشگاه شود، این رسانه متعلق به تمام ایرانیها بوده و تمام گروهها و جریانها حق دارند به نسبت وزن خود از این رسانه استفاده کنند. صداوسیما نباید از این تعبیر امام فاصله بگیرد.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/209906
ش.د9604502