پرواز ساعت 7:55 صبح 29 بهمن ماه تهران به یاسوج، شرکت هواپیمایی آسمان از رادار محو میشود و کمی بعدتر سر و کله سلبریتیهای خودشیفته همه چیزدان در فضای مجازی پیدا میشود. یکیشان میگوید این سرزمین نفرین شده است[...]
یادداشت: پرواز
ساعت 7:55 صبح 29 بهمن ماه تهران به یاسوج، شرکت هواپیمایی آسمان از رادار
محو میشود و کمی بعدتر سر و کله سلبریتیهای خودشیفته همه چیزدان در فضای
مجازی پیدا میشود. یکیشان میگوید این سرزمین نفرین شده است، دیگری
میگوید خودکرده را تدبیر نیست، آن یکی میگوید خداحافظ آقای رئیسجمهور و
دیگریشان میگوید اینها نتیجه شعارهای مرگ بر آمریکاست و شاهد قصهبافی
از این دست هستیم. حجم گستردهای از پمپاژ غم و ناامیدی در جامعه که حالا
خود به یک موضوع تبدیل شده است؛ در اینکه مدیران بیکفایتی در برخی از
مسئولیتهای کشور قرار دارند و تنبل و غیر انقلابی هستند، درباره اینکه
بسیاری از مشکلات و حوادث ناشی از بیکفایتی برخی از مسئولان است، در اینکه
باید با پرسشگری و مطالبهگری این مدیران را پای کار آورد و اگر
نمیتوانند پاسخگو باشند، کنار بروند و استعفا کنند یا برکنار شوند، شکی
نیست؛ اما چرا چهرههایی که به لطف فضای مجازی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی
و... نامی برای خود دست و پا کردهاند، به جای آنکه برای عبور از این
حوادث در کنار مردم قرار بگیرند، به بلندگوهایی برای تشدید غم و پمپاژ
ناامیدی تبدیل شدهاند! البته تردیدی در ناراحتکننده بودن و سخت بودن رخ
دادن حوادث در کشور و از دست رفتن جان هموطنانمان وجود ندارد، اما آیا
حوادث اجتنابپذیر هستند؟ آیا سلبریتیها در همه کشورهای دیگر نیز در
حوادث مشابه چنین رفتار میکنند؟ برای نمونه در کدام یک از حوادث آتشسوزی
ساختمان در انگلستان، سقوط هواپیما در مالزی، طوفان کاترینای آمریکا و...
چهرههای مشهور و مردم این کشورها رفتاری اینچنین داشتهاند و در اوج
حادثه به جای همدردی شروع به پمپاژ ناامیدی کردهاند؟! موضوعی که باید
امروز از خودمان بپرسیم چه اتفاقی افتاده است که چنین رویکرد و رفتاری در
جامعه و میان چهرههای مشهور شیوع پیدا کرده است؟