در 12 شماره گذشته فرآیند انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 و روی کار آمدن دولت نهم را بررسی کردیم و در ادامه چگونگی مواجهه جریان اصلاحطلب با دولت نهم را بررسی کردیم. مواجهه اصلاحطلبان با دولت نهم به گونهای بود که با همه توان برای بر زمین کوبیدن آن صفآرایی کرده بودند و بعد از گذشت چهار سال، دیگر تداوم آن برای اصلاحطلبان تحملپذیر نبود. به همین دلیل با همه توان به میدان آمدند تا در انتخابات خردادماه 1388، دیگر اجازه تکرار دولت نهم را ندهند که برای این کار چارهای جز تمسک به الگوی انقلابهای رنگین یا مخملین نداشتند!
انقلاب رنگی یا انقلاب مخملی از شیوههای براندازی نرم و نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابهجایی قدرت به وسیله تحولات سیاسی است که به شیوههای آرام و مسالمتآمیز جلوهگر میشود و از روش مبارزه منفی و نافرمانی مدنی نیز بهره میگیرد. بررسیهای صورت گرفته درباره انقلابهای رنگی نشان میدهد، در وقوع چنین حرکتهایی، عوامل متعدد داخلی و خارجی نقش دارند و از پیامدهای چنین انقلابهایی تأثیر پذیرفته و منتفع یا متضرر میشوند. انگیزه آنها نیز تغییر رژیم و نتیجه آن، به قدرت رسیدن احزاب و شخصیتهای بهظاهر دموکراتیک و غربگراست.
اما در کنار اصطلاحی، چون «انقلاب مخملی» میتوان از اصطلاح «کودتای مخملی» نیز یاد کرد که از یک سو «شباهتهای ظاهری» و از سوی دیگر «تفاوتهای ماهوی» با «انقلاب مخملی» دارد. کودتای مخملی همچون انقلاب مخملی، اقدامی اعتراضی، مسالمتآمیز و بدون خشونت با محوریت بخشی از تودههای مردم است که به منظور تغییر یک حکومت یا نظام سیاسی از طریق گروههای سیاسی قدرتطلب، طراحی و اجرا میشود.
کودتای مخملی برخلاف کودتای نظامی که به پشتوانه قدرت نظامیان و از طریق خشونت و سلاح شکل میگیرد، با پشتوانه حضور تودههای مردم و از طریق نافرمانی مدنی و روشهای بدون خشونت محقق میشود؛ اما تفاوت ماهوی آنجاست که کودتای مخملی برخلاف انقلابهای تودهای که بر حضور حداکثری و بخش عمده طبقات مختلف اجتماعی متکی هستند، با حضور حداقلی مردم شکل میگیرد؛ از اینرو، به کارگیری لفظ «کودتا» به جای «انقلاب» به حداقل بودن تودههای به صحنه آمده اشاره دارد. به عبارت بهتر، کودتای مخملی یکی از شیوههای رسیدن «اقلیت» به قدرت است؛ هرچند عوامل و طراحان این اقدام، از آن جهت که قصد دارند خود را اکثریت نشان دهند، آن را «انقلاب» میخوانند.
تفاوت اساسی دیگر کودتای مخملی با جنبشهای اجتماعی (که منشأ انقلابها هستند) نیز در این است که جنبش اجتماعی نوعی حرکت طبیعی است که مبتنی بر نیازهای اجتماعیـ اقتصادی شکل میگیرد و در آن، حرکت از پایین به بالا، یعنی از تودهها آغاز میشود و بهتدریج با انسجامیابی حرکت و مشخص شدن رهبر و شعارهای جنبش، شکل جدی به خود میگیرد؛ اما کودتای مخملی، حرکتی مصنوعی و مهندسی شده از بالا به پایین است که احزاب و گروههای سیاسی یا کشورهای بیگانه طراحی میکنند و برای تحقق اهدافی مشخص که اغلب کسب قدرت است، به بسیج تودهها دست میزنند و آنها را از طریق فریب و اغواگری با ابزارهای رسانهای به خیابانها میکشانند.
به واقع، کودتای مخملی، سناریوی طرحریزی شده غرب برای براندازی نظامهای مردمسالاری است که در آن، هواداران غرب در اقلیت قرار دارند. در این نظامها از آنجا که کودتاگران در اقلیتند و امکان رسیدن آنها به قدرت از طریق رأی حداکثری وجود ندارد، نسخه کودتای مخملی در دستور کار قرار میگیرد.
بهترین سرآغاز برای سناریوی کودتای مخملین نیز همچون انقلابهای مخملی، بزنگاههای انتخاباتی است. در این مقطع، قدرتطلبان در اولین گام تلاش دارند تا اینگونه جلوه دهند که اکثریت هستند و در صورت سلامت انتخابات، پیروز قطعی خواهند بود. در این میان، قدرت تمامعیار رسانههای غربی به کمک آنها میآید و این ادعای دروغین پیروزی در صورت سلامت انتخابات را تکرار میکنند و از سویی دیگر با تردیدافکنی و شایعهپراکنی شائبه تقلب در انتخابات را تبلیغ میکنند.
بازوی دوم سناریوی کودتای مخملین، تلاش برای بسیج هواداران اقلیتی است که با کمک رسانه، ایجاد شبکههای اجتماعی زنجیرهای، تجمعات و اردوکشیهای انتخاباتی، انتخاب رنگها و نمادها، و... برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات آماده میشوند.
با اعلام نتایج انتخابات و در حالیکه از پیش معلوم است این جریان اقلیت، از کسب رأی اکثریت ناتوان است، رهبر جریان، مدعی تقلب در انتخابات میشود و هواداران از پیش انسجام یافته و بسیج شده را به خیابانها میکشاند. اردوکشیهای خیابانی و ایجاد بلوا و ناامنی، سلاح رهبران کودتا برای تحت فشار قراردادن نظام سیاسی برای پذیرش خواسته نامشروع کودتاگران و ابطال انتخابات است. در صورت ناتوانی نظام و پذیرش خواست کودتاگران، جریان اقلیت در موقعیت برتر قرار میگیرد و با فریب افکار عمومی مبنی بر ناپاکی جریان رقیب در موقعیت حداکثری جلوه میکند و از سویی دیگر، پای اربابان بیگانه برای نظارت و برگزاری انتخابات مجدد به کشور باز میشود. برگزاری انتخابات مجدد در حالی که جریان رقیب متهم به تقلب شده و انتخابات از سوی بیگانگان در حال برگزاری است، متضمن پیروزی کودتاگران
خواهد بود.
سناریوی کودتای مخملی سبز سال 1388 را میتوان یکی از مهمترین توطئههای استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی پس از توطئه جنگ تحمیلی دانست که دستگاههای امنیتی غرب طرحریزی کردند و بازیخوردگان سیاسی داخل کشور آن را به اجرا درآوردند. حجم بینظیر اقدامات و سرمایهگذاریهای سیاسی، امنیتی و مالی نشان میدهد بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی تا چه اندازه به موفقیت کودتای سبز دلخوش کرده و به پیروزی ایادی داخلیشان امیدوار بودند. این اقدام بعد از ناکامی در کسب کرسی ریاستجمهوری در قالب فتنهگری حدود دو سال به حرکت خود ادامه داد و بخشی از توان کشور را به خود مشغول کرد.
اصلاحطلبان خواسته یا ناخواسته از یک سو در تقابل با جریان اصولگرا و از دیگر سو در تقابل با رئیسجمهور دولت نهم، در جورچینی بازی کردند که بیگانگان برای آنها طرحریزی کرده بودند!