صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۹  ، 
کد خبر : ۳۶۱۱۲۳

جامع اضداد

برای ایران و به ویژه رزمندگان عرصه هشت سال دفاع مقدس روز 31 خرداد 1361 خیلی سخت گذشت. «مصطفی چمران» پر کشید و رفت. مردی که جامع اضداد بود، از طرفی نویسنده عارفانه‌های عاشقانه بود و از طرفی وزیر دفاع دولت موقت ایران و بنیان‌گذار ستاد جنگ‌های نامنظم در جنگ بود. سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است و در این مقال نمی‌گنجد؛ از این رو در این یادداشت به ماجرای شهادت مصطفی چمران بسنده می‌کنیم و از آن می‌نویسیم.
«سحرگاه 31 خرداد 1361 ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران به شدت از این حادثه ناراحت بود. یکی از فرماندهانش را احضار کرد و او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و افزود: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد. (خداوند ثابت کرد که او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند).» سخنش تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی کرد، به همه سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود.
آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند و از هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند و خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپاره‌ها‏ی دشمن ترکش به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏های دیگر صورت و سینه دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. خون از سرش جاری بود. او را به سرعت به آمبولانس رساندند ودر بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» از شهادت سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان غرق در حسرت و ماتم گردیدند.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات