صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۸  ، 
کد خبر : ۳۷۲۲۱۲

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳

کابوس پهلوی، ۲۲ دستاورد تحولی انقلاب اسلامی، احیای مفاهیم جهاد، شهادت و مقاومت در انقلاب اسلامی، ترامپ چه می‌خواهد؟؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۱۸ بهمن

کابوس پهلوی 

سید محمدعماد اعرابی
سوم بهمن 1350 است که روزنامه‌های ایران از وضعیت غیرعادی در تهران و سایر شهرها و قطع ارتباط بیش از 3700 روستا به علت سرما و برف شدید خبر می‌دهند. دو روز بعد در 5 بهمن 1350 اما محمدرضا پهلوی ترجیح داد طبق روال هر ساله‌اش برای استراحت و تفریح زمستانی به سوییس برود. دهم بهمن روزنامه اطلاعات گزارش داد جاده‌های مهم کشور از جمله هراز، رشت، اصفهان، شیراز، تبریز و همدان بسته شده‌اند.
مردم در چنین شرایطی بودند که 18 بهمن 1350 روزنامه کیهان با انتشار تصویری بزرگ از محمدرضا پهلوی در لباس اسکی در صفحه اولش نوشت: «شاهنشاه آریامهر به همراه علیاحضرت شهبانو که هفته گذشته بر طبق معمول همه ساله باتفاق والاحضرت‌ها به منظور استراحت و استفاده از تعطیلات زمستانی به سوئیس رفته‌اند در روزهای اخیر قسمتی از وقت خود را به بازی اسکی و سایر ورزش‌های زمستانی در ارتفاعات سن‌موریتس می‌گذرانند.» فردای همان روز در 19 بهمن 1350 عنوان اول روزنامه کیهان این بود: «کولاک بی‌سابقه برف ارتباط هوایی، زمینی و تلفنی با تبریز را قطع کرد» طبق این گزارش ارتباط زمینی اکثر شهرها قطع شده بود، دکل‌های ارتباطی از جا کنده و حتی ارتباطات درون‌شهری نیز مختل شده بود. فردای آن روز در 20 بهمن 1350 ارتباط پایتخت نیز با 6 استان کاملا قطع شد و دست‌کم 750 روستا در محاصره برف قرار داشتند. این شرایط منجر به مرگ تعدادی از مردم شد؛ تنها در یک مورد شصت نفر بر اثر ریزش بهمن خفه شدند. خبری که به نقل از ستاد امدادی نخست‌وزیری وقت، 24 بهمن 1350 در صفحه اول روزنامه اطلاعات نقش بست اما همزمان با این خبر عکس اول این روزنامه همچنان به تصویری از محمدرضا پهلوی و فرح دیبا در لباس اسکی در سوییس اختصاص داشت و در شرح آن نوشته بودند: «شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو که برای استفاده از تعطیلات سالیانه اینک در سن‌موریتس سوییس به سر می‌برند ساعاتی را نیز در روز به ورزش اسکی در ارتفاعات سن‌موریتس می‌گذرانند. در میان ورزش‌های مختلف شاهنشاه به ورزش اسکی علاقه خاصی دارند و این امر در وجود والاحضرت ولیعهد و دیگر والاحضرت‌ها نیز علاقه به‌خصوصی نسبت به اسکی تولید نموده است.» شاهنشاه[!] خیلی به اسکی علاقه داشت آن‌قدر که هیچ سراغی از مردم نمی‌گرفت و پس از 35 روز بالاخره 11 اسفند 1350 به کشور برگشت! ظاهرا رسیدگی به امور مردم اصلا در اولویت‌های زندگی محمدرضا پهلوی قرار نداشت.
حدود 7 سال بعد با اوج گرفتن انقلاب اسلامی مردم ایران، محمدرضا فهمیده بود حتی برای حفظ ظاهر هم که شده خودش را نسبت به وضعیت مردم حساس نشان دهد. با وقوع زلزله طبس در 25 شهریور 1357 او تصمیم گرفت در اقدامی نمادین به همراه فرح دیبا به میان زلزله‌زدگان برود. با این حال محمدرضا همان محمدرضای سابق بود؛ فقط 4 روز از وقوع زلزله طبس گذشته بود، آواربرداری به کندی پیش می‌رفت و هنوز بسیاری از جان‌باختگان زیر آوار زلزله بودند که او باز هم به فکر تفریح افتاد و این بار به کیش سفر کرد. در کیش از «تونی مونوپلی» خواننده استرالیایی خواسته شده بود تا هر شب برای خانواده سلطنتی برنامه اجرا کند و به ازای هرشب حدود 300 هزار پوند انگلیس (معادل 4 میلیون و دویست هزار تومان وقت) به او پرداخت می‌شد.
دنیایی که محمدرضا پهلوی در آن بود با دنیایی که مردم ایران در آن زندگی می‌کردند، فرسنگ‌ها فاصله داشت. 23 فروردین 1353 وقتی اسدالله علم وزیر وقت دربار قسمتی از مشکلات مردم را به محمدرضا گفت، با واکنش ناامیدکننده او مواجه شد: «به شاه عرض کردم متأسفانه در داخل به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیش‌بینی‌ها را نمی‌کنند؟ همه‌ چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همان‌طور که چشم‌شان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند.» البته این واکنش نسبت به پاسخ سال قبلش، یک پیشرفت چشمگیر به حساب می‌آمد چون آن زمان (24 شهریور 1352) در جواب گلایه‌های علم گفته بود مردم باید بدون کالاهای اساسی زندگی کنند: «سر شام موضوع صحبت کمبود بعضی از کالاهای اساسی بود، که شاه عقیده دارد مردم باید یاد بگیرند بدون آن‌ها زندگی کنند!»
وضعیت سخت اقتصادی برای توده‌های مردم و بی‌خیالی محمدرضا پهلوی به آن در حالی بود که آن زمان درآمدهای نفتی ایران رشد خیره‌کننده‌ای پیدا کرده بود. رژیم پهلوی بدون هیچ مانعی تا 6 میلیون بشکه نفت در روز می‌فروخت و قیمت نفت نیز به دلیل شرایط منطقه‌ای با جهشی قابل توجه از بشکه‌اي 3 دلار به بشکه‌اي حدود 12 دلار رسیده بود. تعطیلات نوروز 1352 اسدالله علم به همراه محمدرضا پهلوی در کیش بود که درباره اوضاع خوب درآمدهای نفتی به او گفت: «دو هفته گذشته را طبق معمول همه ساله در کيش گذرانديم. شاه هر روز به سواري يا شنا پرداخت. هواي عالي... به او گفتم که يک يک آرزوهايش ظاهرا به تحقق پيوسته است. تقريبا باورنکردني است، اما درآمد نفتي ما از دو ميليارد دلار به شانزده ميليارد دلار افزايش يافته؛ باران سنگين نويد برداشت محصول خوبي را مي‌دهد...»
اما برخلاف خاندان پهلوی و سایر ثروتمندان و وابستگان به دربار، مردم تقریبا هیچ بهره‌ای از این افزایش فوق‌العاده درآمد نفتی نبردند. طبق آمارها اقشار ثروتمند 55/5 درصد هزینه‌های جامعه را به خود اختصاص می‌دادند و سهم توده‌های مردم تنها 3/7 درصد بود. به اعتراف اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا و یکی از افراد پرنفوذ در دربار پهلوی: «در فضای ثروت فاحش برآمده از افزایش قیمت نفت، شکاف میان فقیر و غنی عمیق‌تر و آشکارتر می‌شد.» اسدالله علم در خاطرات خود از آن روزها می‌نویسد: «تنها چیزی که مردم می‌فهمند این است که تورم، مشکل فلج‌کننده‌ای است و وضع خدمات عمومی اسفناک است.»
جان لیمبرت یکی از دیپلمات‌ها و کارشناسان سفارت آمریکا در تهران بود که با اشاره به همین نابرابری درباره مشاهدات آن زمان خود از ایران نوشت: «زندگی روزانه برای اکثر مردم به خصوص در شهرهای بزرگ، روز به روز سخت‌تر و ناخوشایندتر می‌شد. قطع مکرر برق باعث می‌شد تا لوازم برقی مردم مثل یخچال، تلویزیون و کولر در بیشتر ساعات روز عملاً بدون مصرف باقی بمانند.» فرانسیس فیتزجرالد نویسنده سرشناس آمریکایی نیز تجربه‌ای مشابه از ایران داشت. او نوامبر 1974 (آبان و آذر 1353) مقاله‌ای برای مجله آمریکایی‌هارپر نوشت و در آن شرایط ایران را حتی از سوریه هم بدتر دانست: «وضعیت ایران به طور کلی به مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است.»
آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلستان در ایران در زمان محمدرضا پهلوی بود. او نیز مثل دیگران تجربیات مشابهی داشت و تأثیر درآمدهای فوق‌العاده نفتی سال‌های آخر رژیم پهلوی را بر مردم ایران تقریبا هیچ می‌دانست: «تزریق درآمدهای حاصله از افزایش قیمت نفت در دسامبر سال 1973 به اقتصاد کشور، بدون افزایش سطح تولید، تورم و گرانی بالایی را موجب شده بود که گرچه مقامات دولتی نرخ سالیانه‌ آن را 20 درصد اعلام کرده بودند، ولی نرخ واقعی تورم، بسیار بیشتر از این رقم بود.» آن زمان نشریه آمریکایی تایم طی گزارشی تورم ایران را حتی تا 50 درصد نیز ارزیابی کرد. ویلیام سولیوان، همتای آمریکایی پارسونز با صراحت و البته اختصار بیشتری وضعیت ایران در سال‌های آخر حکومت محمدرضا پهلوی را توصیف کرده است. او که ظاهرا به گشت‌وگذار در پایتخت پرداخته بود، پس از مشاهداتش از تهران و حاشیه‌های آن در خاطراتش نوشت: «وضع زندگی در تهران فضاحت‌بار بود.»
رژیم پهلوی تحت هیچ تحریمی قرار نداشت؛ نه تنها با آمریکا که حتی با رژیم صهیونیستی نیز ارتباطات دوستانه‌ای داشت. فراتر از این حتی می‌توان گفت به گواهی هزاران سند تاریخی محمدرضا پهلوی ایران را در اختیار آنها گذاشته بود؛ اما نه محمدرضا پهلوی، نه آمریکا و نه اسرائیل هیچ اهمیتی به مردم ایران و شرایط نامناسب زندگی‌شان نمی‌دادند. برای آنها فقط منافع خودشان مهم بود. به همین دلیل وقتی مردم ایران با انقلاب اسلامی خود منافع آنها را به خطر انداختند و خواستار استقلال کشور شدند، از هیچ طرحی برای نابودی انقلاب صرف نظر نکردند؛ از کودتا و آشوب گرفته تا جنگ و تحریم اقتصادی.
جمهوری اسلامی اما با همه این موانع برای خدمت به مردم پیش رفت. اگرچه هنوز با نقطه مطلوب فاصله داریم اما حتی در همین سطح کنونی، تراز کارایی و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی از رژیم پهلوی به مراتب بالاتر است. استفان شولتس؛ سفیر سابق اتریش در جمهوری اسلامی ایران بود که سال 1400 مأموریتش پایان یافت. او که به دلیل خدمات بالای بهداشتی و درمانی در ایران، فرزندانش را برای معالجه از اتریش به ایران آورده بود درباره پیشرفت‌های ایران گفت: «باید بگویم در تهران شاهد مدرنیزاسیون سریع بوده‌ام. استفاده از تکنولوژی‌های مدرن در زندگی شهری در تهران بسیار مشهود است. خرید آنلاین بسیار رشد کرده است. خیلی چیزهایی که این‌جا وجود دارد، در کشور ما اصلا امکان‌پذیر نیست... انقلابی که در حوزه تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی در این‌جا رخ داده، بسیار قابل توجه است. گاهی به شرکت‌های اتریشی می‌گویم این اپلیکیشن یا آن اپلیکیشن را دیده‌اید؟ چقدر راحت می‌شود خرید کرد، یا چیزی را به جایی فرستاد. در اطراف تهران از یک کشاورز سیب‌زمینی خریدیم، خیلی راحت دستگاه پوز را آورد و کارت کشیدیم. ایران در این حوزه‌ها خیلی جلوتر از بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله کشور خود من است.»

۲۲ دستاورد تحولی انقلاب اسلامی

حسین عبداللهی‌فر

امسال ملت شریف ایران در حالی چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب خود را جشن می‌گیرد و عزم خویش را برای برگزاری با شکوه‌ترین راهپیمایی ۲۲ بهمن جزم کرده است که آسمان ایران اسلامی به عطر ولادت موالید شعبانیه معطر گردیده است. 
این تقارن علاوه بر اینکه بر شور و نشاط ملت شریف ایران در برگزاری جشن‌های دهه مبارک فجر افزوده، فرصتی ایجاد نموده تا فلسفه تحولی انقلاب اسلامی در امتداد بعثت انبیای عظام، نهضت سرخ حسینی و تکامل آن با ظهور بقیه الله الاعظم مورد تأمل قرار گیرد. به ویژه آنکه پیروزی معجزه آسای مردم مقاوم و قهرمان غزه آثار تحولی انقلاب ملت ایران در زمینه مقاومت و پایداری در برابر دشمنان اسلام و مسلمین را ملموس‌تر و محسوس‌تر ساخته است. این تحول فلسفه موجده و هدف غایی انقلاب اسلامی است. مردم ایران متحول شده و انقلابی تحول ساز را با ماهیت اسلامی و با هدف تحقق ارزش‌های اسلامی به پیروزی رساندند که منشأ تحولات بسیاری در ابعاد گوناگون سیاسی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی گردید. از همین رو، حضرت امام (ره) این تحول را معجزه واضح الهی و رمز پیروزی انقلاب ملت ایران معرفی کرده و در روز‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی فرمودند: «این تحولی که در انسان‌ها پیدا شد از تحولی که در این رژیم پیدا شد بالاتر است.»
تحولی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در مبعث نبی مکرم اسلام (ص) مورد اشاره قرار داده و فرمودند: این مقاومت رشحه‌ای از بعثت است. در خود امریکا عده‌ای جمع شدند ­- که امریکایی بودند - گفتند؛ مرگ بر امریکا در خود امریکا! این همان تحول ادراکی است؛ این همان چیزی است که انبیای عظام به آن همت گماشتند، و بزرگ‌ترین و مهم‌ترین و شگفت‌انگیزترین نوع آن را رسول مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلم) در زمان خود و تا آخر دنیا به وجود آورد، و امروز مقاومت هم دارد آن را نشان می‌دهد. بر این اساس مهم‌ترین دستاورد‌های تحولی انقلاب اسلامی عبارت‌اند از:
۱. تحول روحی و معنوی در آحاد جامعه که آثار آن را می‌توان در تک تک شهیدانی یافت که برای لقای معبودشان همه هستی خویش را فدا کردند. 
۲. تحول در رشد معنویت گرایی جامعه به ویژه جوانان که مصداق بارز آن را می‌توان در حضور گسترده جوانان در مراسم اعتکاف سال جاری دید. 
۳. تحول در گسترش عدالت و محرومیت زدایی به جای خاصه خواری و انحصارگرایی ۴. تحول از الگوی اجتماعی جامعه از فرنگی به بومی - اسلامی ۵. تحول از هویت خودباخته غربزده به هویت اصیل ایرانی اسلامی ۶. تحول در واگرایی قومی و مذهبی به همگرایی و انسجام ملی ۷. تحول در ساختار و قوانین کشور از نظام شاهنشاهی به مردم سالاری دینی ۸. تحول در روند سکولاریزاسیون ایران از جدایی دین و سیاست به نظریه سیاست عین دیانت ۹. تحول در رویکرد سیاسی کشور از مستعمره غرب به سیاست نه شرقی و نه غربی ۱۰. تحول در جایگاه جهانی ایران از عقب نگاه داشته شده به در حال توسعه ۱۱. تحول در مفهوم حق تعیین سرنوشت مردم از انتخابات‌های فرمایشی به انتخابات واقعی ۱۲. تحول در مسیر توسعه و پیشرفت کشور از عقب نگهداشته شده و اقماری به توسعه مستقل و پایدار ۱۳. تحول از وابستگی به اقتصاد تک محصولی به اقتصاد خودکفا ۱۴. تحول در مسیر مصرف گرایی به اقتصاد مولد و دانش بنیان ۱۵. تحول در روند وابستگی به واردات به صادرات کننده محصولات غیرنفتی ۱۶. تحول در سیاست منطقه‌ای از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به تبدیل کردن مسئله فلسطین به مسئله اول ایران، منطقه و جهان ۱۷. تحول در رشد و بیداری ملت‌ها که آثار آن را می‌توان در امواج تنفر ملت‌ها علیه رژیم صهیونیستی در بیش از ۳۰ هزار تجمع ضدصهیونیستی در ۶۰۰ شهر مختلف دنیا مشاهده کرد. ۱۸. تحول در رویکرد سازش و سلطه پذیری مردم منطقه به رویکرد مقاومتی و سلطه ستیزی ۱۹. تحول در نقش ژاندارمی برای تأمین منافع غرب به نقش آفرینی به عنوان قدرت منطقه‌ای مستقل ۲۰. تحول از نقش اقماری ایران برای کشور‌های هژمون به نقش محوری در منطقه ۲۱. تحول در نظم جهانی از دوقطبی سلطه گر - سلطه پذیر به سلطه جو - سلطه ستیز ۲۲. تحول در برنامه هسته‌ای مسالمت آمیز آزاد و مستقل.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۱۸ بهمن

احیای مفاهیم جهاد، شهادت و مقاومت در انقلاب اسلامی

سعدا... زارعی 

با گذشت بیش از چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد آن هستیم که انقلاب مردم کشورمان دستاوردهای بسیار ارزشمندی داشته و فرهنگ انقلاب اسلامی با تکیه بر مبانی فکری و ارزشی اسلام، توانسته مفاهیم عمیق و ارزشمندی مانند جهاد، شهادت و مقاومت را احیا کند.

در نظر داشته باشید با توجه به انحرافاتی که در گذشته در پیدایی جنبش‌ها، انقلابات و جریانات پیش آمده بود، انقلاب اسلامی تلاش کرد تا با درس گرفتن از گذشته، اساس حرکت خود را روی مبانی فکری و ارزشی اسلام بگذارد و به همین جهت هم حضرت امام رضوان‌ا... تعالی علیه که از فقهای برجسته حوزه‌های علمیه بودند، مفاهیم انقلاب اسلامی و حتی واژگان را از متن اسلام استخراج می‌کردند و انقلاب را به جلو می‌بردند. این مفاهیم که پیش از انقلاب به نوعی مهجور و بیگانه بودند، پس از انقلاب نه‌تنها در داخل کشور جان دوباره گرفتند بلکه به الگویی برای سایر کشور‌های منطقه و جهان اسلام تبدیل شدند. یکی از این مفاهیم، مفهوم جهاد بود که از مفهوم قرآنی تا عمل انقلابی را دربر می‌گرفت. جهاد به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در اسلام، در قرآن کریم به اشکال مختلفی مورد توجه قرار گرفته است:
جهاد با نفس: بالاترین شکل جهاد که درمکتب عرفان اسلامی به عنوان اساس اصلاح فرد و جامعه و درواقع با فضیلت‌ترین اعمال شناخته می‌شود. 
جهاد با کفار و متجاوزان: دفاع در برابر دشمنان و متجاوزان که که مکرر در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.
جهاد برای بیان حقایق: به نوعی جهاد برای مبارزه با ستمگران و دفاع از حق به شمار می‌رود که در قرآن کریم نیز در بخش‌هایی به آن اشاره شده است.
جهاد برای اصلاح زندگی مردم: تلاش برای بهبود شرایط زندگی و رفع محرومیت‌هاست و در مکتب عرفا و در عقاید اسلامی به این مسأله، به عنوان اساس اصلاح جوامع اشاره شده است. در قرآن کریم به این نوع از جهاد اشاره شده و به این ترتیب جهاد در انقلاب اسلامی وارد ادبیات و ترمینولوژی انقلاب شد. 
در نظرداشته باشید که پس از انقلاب، این مفهوم در قالب نهاد‌هایی مانند جهادسازندگی و جهاد دانشگاهی تجلی یافت. جهاد سازندگی با هدف رفع محرومیت و توسعه مناطق محروم شکل گرفت وهدف این بود که درحوزه اجرایی کارهابرمبنای جهادگرایانه با سرعت متناسب و با هزینه‌های کمتر به نتیجه برسد و با سرعت زیاد محرومیت رفع شود. این درحالی است که جهاد دانشگاهی به دنبال پیشرفت علمی و معرفتی بود که با سرعت و اخلاص بتواند کار‌های علمی انجام دهد. بعد‌ها براساس واژه جهاد، ساختار‌های دیگری پدید آمد و در حوزه‌های سیاسی‌-اجتماعی به شکل گروه‌هایی با شعار جهاد وارد صحنه فعالیت شدند. این مفاهیم تنها محدود به ایران نماندند و در کشور‌هایی مانند لبنان و فلسطین نیز الهام‌بخش تشکیل سازمان‌هایی مانند «جهاد اسلامی» شدند. مثلا در لبنان این فرهنگ سبب ایجاد سازمانی تحت عنوان جهادالبنا شد، درواقع ترجمه جهاد سازندگی است. همچنین سازمان‌هایی با نام جهاد در جهان اسلام تاسیس شدند که از جمله در سال ۱۳۶۱در فلسطین گروهی تحت عنوان جهاد اسلامی اعلام موجودیت کرد که تا امروز هم این گروه در صحنه سیاسی و نظامی فلسطین حضور پررنگی دارد.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۱۸ بهمن

ترامپ چه می‌خواهد؟

سید محمود صدری

در مقطع فعلی  ترامپ سیگنال‌های مثبتی را ارسال کرده است.
وی قبل از پیروزی سخنان نسبتا مثبتی را ابراز داشت و فقط مخالف داشتن سلاح هسته‌ای توسط ایران است و این روند را نیز این هفته ادامه داده است.
او همواره پس از پیروزی هم‌ به جز یکی دو جمله منفی، به طور کلی رویکرد مثبتی را در پیش گرفته که نشان از تمایل وی برای رسیدن به یک تفاهم با مقامات ایران است.
موضع فعلی رئیس جمهور آمریکا آن طور که مطرح می‌کند کنترل و نظارت شدید بر فعالیت هسته‌ای ایران به منظور‌ عدم امکان دستیابی به سلاح هسته‌ای است.
جای شکی نیست که  اولا مقامات کشور  شایسته است که از این تمایلات استقبال کنند و اشتباه قبلی را تکرار ننمایند. ثانیا با توجه به تجربه برجام طرف ایرانی در قدم اول می‌بایست اجماع ملی را برای این گفتگو فراهم نماید و برای اولین بار تصمیم بگیرد و اراده کند که منافع ملی را بر سودجویی و فرصت‌طلبی افراد و گروه‌ها برای رسیدن به شهرت و سوءاستفاده‌‌های شخصی و جناحی اولویت دهد.
همچنین ضرورت دارد که از برجام درس گرفته و هر گونه توافق را با دو هدف اصلی به انجام برساند.
اولین هدف خروج ایران از وضعیت فعلی و شرایط امنیتی و اضطراری‌ باشد که غرب برای ایران بوجود آورده است،
دومین هدف نیل به رفع تحریم‌ها باشد.
بدیهی‌است چنانچه ایران‌ نتواند از مواهب توافق بهره‌مند شود و تحریم‌ها به هر بهانه‌ای ادامه یابد، تامین منافع ملی و قرار گرفتن کشور در مسیر توسعه و پیشرفت اتفاق نخواهد افتاد.
روی‌کار آمدن مجدد ترامپ در آمریکا و واقعیت های امروز جهانی و شرایط کشورمان و تجارب گذشته، سبب گردیده بسیاری از دلسوزان و نخبگان و سیاستمداران و کنشگران سیاسی و اجتماعی گفتگوهای مستقیم با آمریکا را توصیه و پیشنهاد دهند.
باید توجه داشت که گفتگو و مذاکره یک امر طبیعی و معمول و رایج است که در طول تاریخ دیپلماسی‌ کشورها در جریان بوده و عدم مذاکره بین دولت‌ها صرفا در شرایط خاص و به صورت مقطعی و در واقع یک امر استثنا محسوب می شود.
آن چه که امروز ضرورت دارد، بهره مندی از فرصت ایجاد شده است.

روزنامه شرق

هزارتوی ترافیک و آلودگی تهران

ترانه یلدا

«خسته شدیم از بس از آلودگی هوا و ترافیک کشنده در تهران و شهرهای دیگر حرف زدیم و خواندیم»! این را خواهش می‌کنم نفرمایید؛ زیرا عواقب آن وخیم است و معما هنوز حل نشده که هیچ، حتی مصوبه‌هایی که در این ارتباط سال‌ها پیش تهیه شده‌اند، هنوز به اجرا در‌نیامده‌اند و معما همچنان باقی است. ما هم ناچاریم آن‌قدر پی بگیریم تا بالاخره این بحث‌ها در دل مسئولان محترم اثر کند.

 

چند روز پیش خبر اینکه مقامات تایلندی در تلاش برای کاهش تعداد خودروهای شخصی در جاده‌ها و مقابله با آلودگی هوا، حمل‌ونقل عمومی را به مدت یک هفته در بانکوک رایگان کردند، بهانه‌ای شد تا بحث ترافیک تهران نیز دوباره مطرح شود. البته اینجا آمستردام نیست و دوچرخه که نماد توسعه‌یافتگی در جوامع مدرن امروزی است، اصلا در شهرهای شلوغ و پردود ما محلی از اعراب ندارد، اما آیا باید همچنان به حمل‌ونقل پاک نیندیشید و به افزایش تعداد اتوبوس‌ها و تدوین قوانین حمایتگر و ساخت مسیرهای ایمن و جذاب دوچرخه در کنار خدماتی همچون پارکینگ‌های استاندارد، مبلمانی بوم‌محور و دوچرخه‌های اشتراکی پا سفت نکرد؟ البته افزایش رغبت شهروندان به رکاب‌زدن در شهر به ده‌ها اصل دیگر هم بستگی دارد. اگر شهر آن‌قدر متراکم و تنگ و بی‌درخت شود که فضای عمومی، سبز و بازی برای قدم‌زدن یا رکاب‌زدن باقی نماند، چگونه می‌توان این شیوه‌ها را موعظه کرد؟

وقتی نقشه شهرک لویزان توسط مهندس مشاور تهیه می‌شود و مورد تأیید مقامات مسئول قرار می‌گیرد، ناگهان با این خبر مواجه می‌شویم که ۴۳ میلیون مترمربع از اراضی سبز و باز لویزان در شمال شرقی کلان‌شهرمان زیر ساخت‌وساز خواهد رفت و اگرچه چند میلیون متر از این اراضی در حال حاضر متعلق به سازمان‌ها و مؤسسات دولتی است، ولی بقیه آن توسط «شرکت توسعه لویزان» از مردم و صاحبان اراضی -‌لابد به زور‌- خریداری خواهد شد. معلوم است که وقتی شهر چنین سهل و دلبخواه به سوی خفگی رانده شود تا منفعت برخی خواص تأمین شود، رئیس دولت هم دلبخواهی به انتقال پایتخت متمایل می‌شود تا عده‌ای دیگر را از تنفس در وضعیت قرمز تهران نجات دهد‌ و دیگرانی هم به دلخواه اسمش را می‌گذارند نجات تهران! بله. واقعا طنزآلود است...  آمایش سرزمین و برنامه‌ریزی شهری و این حرف‌ها هم خیلی ساده به کناری گذاشته می‌شود. اصلا معلوم نیست کدام مشاور طرح را تهیه کرده است؟ و کدام مقامات مسئول تأیید کرده‌اند؟ تهران با شهرک‌های اطرافش در حال انفجار است.

متأسفانه خودروی تک‌سرنشین هنوز انتخاب اول خیلی‌هاست. دوستی می‌نویسد: «... شاید این خانم داره از دانشگاه آزاد قزوین میاد و تو راه دوستانش را پیاده کرده و داره می‌ره خونه!... یا شاید اون پیرمرده‌ دکتر بهش گفته توی فضاهای پرجمعیت نرو، ممکنه بیماری‌های مختلف بهت سرایت کنه! چه می‌دانی... شاید اون جوون اصلا دوست نداره سوار اتوبوس بشه! شاید فکر می‌کنه در شأنش نیست که سوار اتوبوس بشه! به آزادی و حق انتخاب هم احترام بگذاریم». اما خیلی‌ها مخالف هستند و می‌گویند ممنوعیت‌هایی باید رفت‌و‌آمدها را محدود کند. و باز پاسخ که‌ «البته این قوانین منع‌کننده خوب هستند، ولی نه زمانی که از پنج هزار اتوبوس تهران در دهه ۹۰، رسیده‌ایم به زیر دو هزار اتوبوس!

و نه زمانی که از زور هجوم جمعیت، موفق نمی‌شوید سوار مترو شوید و مجبور می‌شوید پیاده تا خانه برگردید‌». ما تنها زمانی می‌توانیم بگوییم خودروی تک‌سرنشین ممنوع‌ که حمل‌ونقل عمومی کافی برای شهروندان فراهم کنیم. آنچه مسلم است، به قول محمود اولاد، چند اصل تئوریک باید برای قوانین مبنا قرار گیرد؛ ‌اینکه «۱. چه میزان حق آزادی انسان‌ها را رعایت می‌کند؟ اگر محدودیتی بر آزادی اعمال می‌کند، آیا راهی برای جبران در نظر گرفته است؟ (تعریف کامونزی نهاد). ۲. چه میزان عدالت در آن تجربه وجود دارد؟ آیا گروه‌های مختلف به یک اندازه محدود شده‌اند؟ ۳. چه میزان حقوق مالکیت مورد تعرض قرار می‌گیرد؟ آیا راه دیگری نیست؟». روش‌ها و رویکردهای ما هم مهم است جذاب باشند. اولاد می‌گوید «در خبر تایلند گفته قرار است حمل‌ونقل عمومی را مجانی کنند! یک اقدام ایجابی و انگیزشی مثبت. ما اینجا می‌گوییم خودروی تک‌سرنشین را ممنوع کنند! یک اقدام سلبی و انگیزشی منفی. آیا این است انتقال تجربه از کشورهای دیگر‌؟». مریم غلامی، برنامه‌ریز، می‌نویسد: ‌آن تجربه‌ای که تک‌سرنشین را‌ ممنوع می‌کند (حداقل برای مدتی)، اول بسترش را آماده می‌کند؛ مثلا اشتغال و مکانیسم تقسیم کار را درست می‌کند که کسی از نان‌خوردن نیفتد. یا توزیع مکانی فعالیت‌ها و خدمات را ساماندهی می‌کند که در مدت ممنوعیت، زندگی کسی مختل نشود. اگر فقط تولید و اشتغال در‌ شهرهای ما فعال ‌شود، خیلی از بار ترافیکی کم می‌شود و نیاز به ممنوعیت نخواهد بود؛ زیرا همه این دور دور‌ها از علافی و بی‌کاری ناشی می‌شود‌.

شاید همه ندانیم تعداد رانندگان فعال اسنپ از ‌کل رانندگان اوبر (Uber) در تمام جهان بیشتر است؟ می‌دانید در تهران چند خودرو تردد می‌کند؟ تهران 9/1 میلیون ظرفیت خودرو دارد، ولی روزانه حدود هفت میلیون خودرو تردد می‌کند که حدود 40 درصد آنها پلاک تهران نیستند. چه عیبی دارد آدم‌ها خانه‌شان را نزدیک محل‌ کارشان اجاره کنند و بچه‌ها پیاده به مدرسه بروند و بازارچه‌های محلی در همه محلات باشند؟ کریم آسایش در پاسخ من می‌گوید: این به افراد بستگی ندارد، بلکه سیستم کاربری‌ها، نظام شهری و محله‌ای و نظام اشتغال و سکونت باید تغییر کند‌؛ و برای تحقق آن، تلفیقی از برنامه‌ریزی شهری، برنامه‌ریزی اقتصادی و سیاست اجتماعی لازم است. در هفته‌های آینده دنباله این بحث را خواهیم گرفت.

روزنامه خراسان

از فشار حداکثری تا اشتیاق حداکثری!

جعفر یوسفی 

سیاست بین‌الملل عرصه‌ای پیچیده از بازی‌های قدرت، دیپلماسی و محاسبات دقیق است. هر کنش و واکنش در این عرصه، پیام‌های خاص خود را مخابره می‌کند و بر موقعیت چانه‌زنی طرفین تأثیر می‌گذارد. در این میان، تفاوت رویکرد آمریکا و ایران در مواجهه با مذاکره در ماه‌های اخیر به‌وضوح مشهود است. ترامپ ابتدا یادداشت فشار حداکثری را امضا می‌کند، سپس مذاکره را به‌عنوان امتیاز مطرح می‌کند. در مقابل، در ایران ابتدا سیگنال ضعف ارسال می‌شود و بعد، با ادبیاتی مملو از اشتیاق، میز مذاکره سوزانده می‌شود. این تاکتیک نادرست، چانه‌زنی را از مسیر اقتدار به مسیر استیصال می‌کشاند و هزینه‌های دیپلماتیک و راهبردی سنگینی را تحمیل می‌کند.سخنان اخیر ترامپ را نیز می‌توان سرفصل عملیات روانی دولت جدید آمریکا دانست؛ راهبردی که بر چهار محور کلیدی استوار است؛ القای دوقطبی در فضای داخلی ایران، بزرگ‌نمایی قدرت و توانایی چانه‌زنی آمریکا، کوچک‌نمایی خواسته‌های آمریکا به‌منظور نرم کردن طرف ایرانی و فریب در قالب ابراز صمیمیت و تمایل به توافق. این رویکرد در واقع تلاشی برای شکل‌دهی به افکار عمومی و تصمیم‌سازان ایرانی است تا مذاکرات را به‌عنوان یک مسیر گریزناپذیر بپذیرند، در حالی که پشت پرده هدف واشنگتن تحمیل شرایط مطلوب خود است.دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجی او، مذاکره را نه‌تنها یک ابزار بلکه یک امتیاز تعریف می‌کنند. ابتدا با فشار حداکثری، طرف مقابل را در موقعیتی شکننده قرار می‌دهند و سپس با طرح مذاکره، فضا را مدیریت می‌کنند. این روش از یک قاعده کلاسیک در روابط بین‌الملل پیروی می‌کند: مذاکره زمانی ارزش دارد که طرف مقابل آن را نیاز بداند، نه آن که به آن به‌عنوان راه نجات نگاه کند. ترامپ با این تاکتیک، قدرت چانه‌زنی را حفظ کرده و به‌جای آن که مذاکره را به‌عنوان یک هدف معرفی کند، آن را به‌عنوان امتیازی که می‌تواند داده یا پس گرفته شود، مدیریت می‌کند.
در طرف مقابل، برخی دولتمردان ایران در برخی مقاطع، قبل از آن که حتی شرایط مذاکره فراهم شود، پیام‌هایی حاکی از ضعف و اضطرار ارسال کرده اند. این رویکرد، نه‌تنها موقعیت چانه‌زنی را تضعیف می‌کند بلکه طرف مقابل را نسبت به گرفتن امتیازات بیشتر ترغیب می‌کند. هنگامی که پیش از آغاز مذاکره، طرف ایرانی با ادبیاتی مملو از اشتیاق سخن می‌گوید، عملاً به‌جای افزایش ارزش دیپلماتیک مذاکره، آن را به سطحی از استیصال تنزل می‌دهد.
تمایز اصلی در راهبردهای دو طرف این است که آمریکا مذاکره را امتیازی می‌داند که باید به‌درستی قیمت‌گذاری شود، درحالی‌که برخی جریان‌های داخلی در ایران آن را از پیش به‌عنوان تنها راه‌حل معرفی می‌کنند. این تفاوت راهبردی، باعث تغییر در نسبت قدرت در مذاکرات می‌شود. طرفی که مذاکره را از موضع قدرت پیشنهاد می‌دهد، شرایط را دیکته می‌کند، اما طرفی که از سر اضطرار به مذاکره نگاه می‌کند، اساساً از همان ابتدا در موضع ضعف قرار دارد.
در چنین فضایی، اگر ایران بدون درک صحیح از عملیات روانی آمریکا وارد عرصه مذاکره شود، نتیجه چیزی جز پذیرش شرایط نابرابر نخواهد بود. سخنان ترامپ بخشی از یک جنگ شناختی است که به‌دنبال ایجاد گسل‌های داخلی، تضعیف انسجام ملی و هدایت طرف ایرانی به‌سوی یک توافق از موضع ضعف است. در چنین شرایطی، رویکرد ایران باید مبتنی بر هوشمندی راهبردی و مقاوم‌سازی ذهنیت مذاکراتی باشد تا از افتادن در دام عملیات روانی آمریکا جلوگیری شود.
این تاکتیک نادرست چند پیامد کلیدی دارد:
۱. کاهش ارزش مذاکره: وقتی مذاکره از سر اضطرار معرفی شود، طرف مقابل احساس می‌کند که بدون دادن امتیاز هم می‌تواند شرایط خود را تحمیل کند.
۲. افزایش سطح مطالبات طرف مقابل: آمریکا و متحدانش در مواجهه با چنین تاکتیکی، سقف مطالبات خود را افزایش می‌دهند و شرایط را سخت‌تر می‌کنند.
۳. ایجاد شکاف داخلی: مخابره سیگنال‌های متضاد در سیاست خارجی، مردم را نسبت به نظام بدبین می کند و امکان اجماع را کاهش می دهد و طرف خارجی را به بهره‌گیری از این شکاف ترغیب می‌کند.
۴. فرسایش دیپلماسی و کاهش قدرت چانه‌زنی: ایران باید به‌جای آن که ابتدا از مذاکره استقبال کند، ابتدا مؤلفه‌های قدرت خود را به نمایش بگذارد و سپس مذاکره را به‌عنوان یک گزینه، نه یک ضرورت، مطرح کند.

روزنامه رسالت

ضرورت حاکمیت قانون

سیدمحمد بحرینیان
دولت سال‌ها است که سهام خود را در خودروسازی‌ها واگذار کرده و در این مجموعه‌ها مالکیت کمتر از ۱۰ درصدی دارد. از سوی دیگر، خودروسازان در میانه‌های دهه هشتاد و اوایل دهه نود به‌جای تمرکز بر تولید و توسعه و به‌روزرسانی و افزایش بهره‌وری، منابع خود را صرف خرید سهام خود نمودند و سهام خزانه خریداری نمودند که امروز با اصطلاح سهام تودلی شهرت یافته است. موضوعی که سبب گردید بخش عمده‌ای از سرمایه در گردش خودروسازان از عملیات تولید خارج‌شده و فشار نقدینگی و اخذ تسهیلات، خودروسازان را برای بیش از یک دهه به ورطه زیان بیندازد. زیان انباشته خودروسازان به ده‌ها هزار میلیارد تومان رسیده است و روند زیان دهی همچنان ادامه دارد. در سال‌های اخیر همه دولت‌ها بر لزوم خصوصی‌سازی خودروسازان تأکید داشته‌اند، اما وعده خصوصی‌سازی واقعی نتیجه‌ای نداشته است و اتفاقا راه را بر ورود بخش خصوصی بیشتر بسته‌اند.
در طی این سال‌ها، برخی شرکت‌ها به‌خصوص قطعه سازان در حال خرید سهام خرد شرکت‌های خودرویی بودند و توانسته‌اند مالکیت خود را به بیش از ۳۰ درصد برسانند. همچنین به‌موجب قانون و رای دادگاه، سهام‌های خزانه و تودلی فاقد حق رأی است و درنتیجه بخش خصوصی که سهام خرد خودروسازان را برای بیش از یک دهه جمع‌آوری کرده است، اکنون می‌تواند کنترل خودروسازی‌های کشور را به دست گیرد.
مجمع ایران‌خودرو برای انتخاب هیئت‌مدیره روز ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ برگزار گردید. درحالی‌که خصوصی‌سازی همواره مورد تأکید بوده است، اما برخی واکنش‌ها خلاف سیاست‌های ابلاغی در خصوص خصوصی‌سازی است. فرصت سوزی دولت‌ها در خصوصی‌سازی گروه خودرویی در ادوار گذشته، واگذاری سهام به سهامداران با اهلیت و فروش سهام تودلی درنهایت نمی‌توانست نتیجه دیگری جز وضع فعلی داشته باشد. اما واکنش‌های مختلف جالب‌توجه بود. درحالی‌که سران قوا با واگذاری مدیریت بر اساس قانون تجارت موافقت داشته، در لایه پایین‌تر مقاومت‌های عجیبی را شاهد بودیم.
مکاتبات و مستندات منتشره در چند روز اخیر از ایدرو، شورای رقابت و سایر نهادها نشان می‌دهد که هیچ انگیزه‌ای برای واگذاری خودروسازان در بدنه مدیران میانی وجود ندارد و صرفا نمایشی اغراق‌آمیز برای خرید زمان است.
مجمع دیروز ایران‌خودرو با اطلاعیه‌های عجیبی در سامانه بورس همراه بود. متن‌های منتشره در تاریخ مجامع و قانون تجارت ایران تاریخی خواهد بود و مجمع ایران‌خودرو پس از ۶ تأخیر، شروع به فعالیت نمود و این مجمع بیش از ۱۱ ساعت از زمان شروع قانونی به طول انجامید. این مجمع نمونه جالبی از تلاش بدنه مدیران دولتی برای حفظ مالکیت از یک‌سو و تلاش بخش خصوصی برای پایبندی به قانون برای همه سهامداران است. بر اساس آخرین اخبار منتشره، بخش خصوصی کنترل سه کرسی هیئت‌مدیره از ۵ کرسی را به دست گرفته و عملا مدیریت ایران‌خودرو به بخش خصوصی واگذار شد.
موضوع رعایت قانون تجارت و سهام خزانه و تودلی در شرکت‌های دیگر بورسی نیز دیده‌شده که گروهی به لطف خرید سهام توسط شرکت‌های زیرمجموعه، توانسته‌اند به مدیریت دائمی شرکت دست یابند و مفاد قانون در خصوص سهام خزانه و عدم حق رأی سهام تودلی را رعایت نمی‌نمایند.
موضوعات قانون تجارت در سهامداری و مجامع شرکت‌های سهام عدالت نیز چالش اساسی حکمرانی قانون در شرکت‌ها شده است و ضرورت دارد با اتکا به قانون تجارت و پرهیز از انگیزه‌های شخصی، این موضوع نیز با اتکا به قانون ساماندهی شود.
پیشرفت اقتصادی محقق نمی‌شود مگر با حاکمیت قانون و  رعایت قانون تجارت در مجمع ایران‌خودرو و سایر مجامع شرکت‌ها که اتفاقا اجرای قانون باید از بزرگ‌ترها و دانه‌درشت‌ها آغاز شود. تعدی به قانون و به‌ویژه قانون تجارت، آثار منفی قابل‌توجهی در حوزه سرمایه‌گذاری داشته و خواهد داشت و باید همه قوا در راستای حمایت از اجرای قانون اهتمام داشته باشند.

روزنامه وطن امروز

انقلاب ناتمام!
 
عبدالله بیننده
یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی سپتامبر 1980 در بحث از «نحوه مواجهه با مدرنیته»، صورتی از طرحی را درانداخت که به ایده «طرح ناتمام مدرنیته» شهرت یافت. هابرماس در مواجهه با مدرنیته، نه موضع فیلسوفان دوران روشنگری را اتخاذ کرد و نه موضع فیلسوفان پست‌مدرن را، نه در چارچوب طرح کلان فیلسوفان مخالف مدرنیته چون نیچه و هایدگر اندیشید و نه در زمره متفکران رمانتیک، نیز الهی‌دانان کلاسیک و سنت‌گرایان قرار گرفت. موضع او، در امتداد متفکران «مکتب انتقادی» و البته در گسست از آنها تکوین یافت. موضع هابرماس درباره مدرنیته را می‌توان با مفهوم «نقد درونی» که مفهومی در درون مکتب انتقادی است فهم کرد. نقد درونی، نقدی است از موضعی همدلانه و بر مبنای آرمان‌ها یا وضع مطلوب‌ها بر واقعیت‌ها یا وضع موجودها. از این منظر، نقد هابرماس بر مدرنیته، نقدی است همدلانه در چارچوب کلیت اندیشه مدرن. او البته با طرح «عقلانیت ارتباطی» در برابر «عقل ابزاری» و با نقادی‌هایی که بر پوزیتیویست‌ها و نیز پست‌مدرن‌ها داشت، راهی تازه در علوم اجتماعی گشود. او با مدد از این عقل ارتباطی، به بازخوانی تجربه مدرنیته می‌پردازد و به واسطه نادیده‌گرفته شدن «حوزه عمومی» و مفاهمه به نفع جریان سرمایه‌داری - به واسطه سیطره عقلانیت ابزاری - در نهایت حکم به ناتمام بودن طرح مدرنیته می‌دهد و معنای ضمنی ایده او این است که راه تمام - در اینجا تمام نه به معنی پایان بلکه به معنی کمال است - شدن مدرنیته از محمل عقلانیت ارتباطی و مفاهمه در وضعیت کلامی ایده‌آل در حوزه عمومی می‌گذرد. نقادی‌ای که این رویکرد بر آن استوار است، نقدی است درونی بر مدرنیته یا به تعبیر بهتر، نقادی از موضع آرمان‌های مدرنیته - که صورت منقح آن در دوره روشنگری طرح شد - بر تجربه تاریخی آن. این تمهید نظری از این جهت انجام شد تا صورتی از یک طرح برای مواجهه با انقلاب اسلامی صورتبندی شود. انقلاب اسلامی به عنوان پدیده‌ای تاریخی، اجتماعی و البته سیاسی، طرحی جدید در تاریخ بشر درانداخت. این طرح جدید، با توجه به سیطره بیش از 2 سده‌ای مدرنیته در بسیاری از نقاط جهان، هم در تاریخ ایران پدیده‌ای جدید و منحصربه‌فرد بود و هم در تاریخ جهان پدیده‌ای ناشناخته و غیرمسبوق به سابقه. بنیادهای نظری این پدیده جدید، هرچه بود، اولاً نسبتی با تاریخ ایران و میراث اندیشه‌ای و تاریخی این کشور داشت که در شرایط پس از صفویه از یک سو و پس از مشروطه از سوی دیگر 2 پایه مهم آن یعنی تشیع و مشروطه - که حاصل آن تجربه جدید انسان ایرانی مسلمان در مواجهه با صورتی از نهادهای سیاسی مدرن بوده است - تکوین یافت. ثانیاً این پدیده جدید، در طرح کلی، خود را در «عرض»  طرح کلی مدرنیته طرح کرد و نه در «طول» آن؛ اگرچه اقتضائات تاریخی و اجتماعی، خود را در عمل بر آن تحمیل کرد و آن طرح کلی، در واقعیت انضمامی خود چاره‌ای جز بهره‌گیری از دستگاه مفاهیم، نظام اندیشه‌ای و نهادهای مدرن نداشت که مهم‌ترین نمود آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی متجلی است. این تجربه تاریخی، ترکیبی جدید از اندیشه و عمل اسلامی - ایرانی با مدرنیته را رقم زد که بنیاداً با تجربه مشروطه متفاوت بود، اگرچه رگه‌هایی از امتداد مشروطه در انقلاب اسلامی نیز مشهود است. به واسطه فراگیری تجربه مدرنیته - در صورت‌های گوناگون لیبرالی، پادشاهی مشروطه، مارکسیستی، سوسیالیستی، ناسیونالیستی، دموکراسی و ترکیب‌های گوناگون آنها- در مقطع وقوع انقلاب اسلامی و البته تاکنون، از یک سو و به واسطه سستی و فتوری که سده‌ها در عرصه اندیشه‌ای و عملی بر انسان و جامعه ایرانی عارض شد، از سوی دیگر، انقلاب اسلامی که دست‌کم از جانب برخی اندیشمندان و رهبرانش به مثابه بدیلی برای اندیشه و تمدن مدرن تلقی می‌شد، در عمل، در جاذبه مغناطیس رقیب قرار گرفت. جاذبه این مغناطیس به حدی بوده و هست که پس از گذشت 4 دهه از تجربه تاریخی آن، امروز در معرض پرسش‌های «وجودشناسانه» و در واقع اصل موجودیت آن در معرض پرسش‌های سهمگین قرار گرفته است. انقلاب اسلامی به مثابه نظام معرفتی و جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام سیاسی، با وجود نقاط تمایز و مفرداتی مانند ولایت فقیه به عنوان رأس هرم قدرت و نیز قانون شرع یا حقوق اسلامی به عنوان مبنای حقوقی همه نهاد‌های موجود در آن، به واسطه آنکه پدیده‌ای تاریخی و اجتماعی بوده‌اند و پدیده‌های تاریخی و اجتماعی نیز در نسبت با جهان پیرامون خود دچار تأثیر و تأثرند، با تأثیرپذیری از روح زمان و نیز اقتضائات تاریخی و اجتماعی، در عمل «انقلابی ناتمام» بود و ناتمام ماند. این ناتمام بودن هم در بنیادهای نظری و هم تمهیدات عملی متجلی شده است.  در بنیادهای نظری، برخلاف تاریخ مدرنیته که بیش از 5 و بنا به روایتی بیش از 7 قرن بنیادهای نظری آن تکوین یافت، مورد نقادی و اصلاحات قرار گرفت تا سرانجام در قرن‌های 19 و 20 قوام و استحکام یافت، انقلاب اسلامی بویژه در نسبت با مسائل مبتلا به نظام سیاسی و اجتماعی، بنیادهای نظری خود را شکل نداد. انقلاب اسلامی به لحاظ بنیادهای نظری زمانی می‌توانست انقلابی تمام باشد که برای «زیرنظام‌ها»ی گوناگون - مانند نظام آموزش و پرورش، نظام آموزشی دانشگاهی، مناسبات فرهنگی، خانواده و حوزه امور زنان - مورد نیاز جامعه ایرانی تمهیداتی نظری اندیشیده باشد که البته جز در برخی موارد و در یکی دو دهه منتهی به انقلاب، چنین تمهیدات نظری اندیشیده نشده بود. از یک منظر، دلیل این عدم تمهید مقدمات نظری را در این مفروض اندیشمندان مسلمان بویژه فقیهان مسلمان می‌توان جست‌وجو کرد که به باور آنان، اسلام دین جامع است و پاسخ به همه نیازهای زمان را در بطن خود دارد و با قوه اجتهادی که در آن به رسمیت شناخته شده است، می‌تواند پاسخگوی مسائل و نیازهای زمان باشد. این عدم تمهید مقدمات نظری، به نحو ملموس‌تری در شاکله عملی جمهوری اسلامی خود را نشان داد. نمود این ناتمام بودن را در شاکله عملی جمهوری اسلامی بیشتر می‌توان مشاهده کرد که در بسیاری موارد، نهادها و دستگاه اندیشگی مدرن، با روکشی از اندیشه اسلامی - ایرانی مستقر شده است، بدون آنکه -  در بسیاری موارد - نسبت این نهادها با آن دستگاه اندیشه‌ای روشن شده باشد. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی، در عمل، راه مدرن شدن در سکوت را در پیش گرفته است؛ به این معنا که سویه مدرن بودن در نهادهای جمهوری اسلامی پررنگ‌تر شده است. حال مساله این است: در مواجهه با انقلاب اسلامی، در کدام موضع می‌توان یا باید ایستاد؟ نگارنده بر این باور است می‌توان با الهام از 2 آموزه «مدرنیته ناتمام» هابرماس و مفهوم «نقد درونی» انتقادی‌ها، به مواجهه با انقلاب و جمهوری اسلامی پرداخت. اگر بپذیریم انسان ایرانی با تجربه انقلاب اسلامی - البته با در نظر گرفتن تجربه بیش از یکصدساله خود به خصوص از مقطع نهضت مشروطه به بعد با مدرنیته -  درصدد درانداختن طرحی نو، در «عرض» مدرنیته است، تمام شدن چنین فرآیندی مستلزم تمهید مقدمات نظری و البته راهکارهای عملی ناظر به مسائل و نیازها و چالش‌های پیش‌روی اندیشه و عمل انسان ایرانی در چارچوب دستگاه اندیشه‌ای اسلامی -ایرانی است، بدون آنکه سویه تجددستیزی یا تجددزدگی پررنگ شود. از سوی دیگر، از لوازم حتمی چنان رویکری، نقادی راه پیموده شده است که «نقد درونی»، یعنی نقد تجربه تاریخی جمهوری اسلامی در نسبت با آرمان‌های انقلاب اسلامی است. این نقادی، راهی متفاوت است از جریاناتی که به لحاظ نظری یا عملی خود را در تعارض با اصل انقلاب و جمهوری اسلامی تعریف می‌کنند، نیز در تمایز با جریاناتی است که با عنوان دفاع از انقلاب، راه هرگونه نقادی را در عمل سد می‌کنند. این نقادی، نقدی واقع‌گرایانه و بدون سویه‌های پست‌مدرن است؛ نقدی که می‌کوشد با با برجسته‌کردن آرمان‌ها و کمال‌مطلوب‌های انقلاب اسلامی، به نقد وضع موجود و تجربه تاریخی جمهوری اسلامی بپردازد. کمال‌‌مطلوب‌هایی مانند اسلام ناب، اجرای شریعت، معنویت، سعادت دنیوی و اخروی، انسان‌سازی، قانون، اخلاق، عدالت، رفع تبعیض، فقرزدایی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، ظلم‌ستیزی، استکبارستیزی، حمایت از محرومان و مستضعفان و امثال آن که هنوز هم می‌توانند به مثابه مفاهیمی راهنمای عمل باشند، البته با تفسیر و تقریری جدید از آنها؛ تفسیر و تقریری که ورای شعارزدگی‌های مرسوم، راهی به عمل و تحقق آنها بگشاید.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات