صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۸۸ - ۱۰:۰۳  ، 
کد خبر : ۹۸۷۰۸

ملیون بیگانه با خواست ملت


مرتضی صفار هرندی
یکی از گردانندگان جریانی که در سال های اخیر«ملی مذهبی» معرفی می شوند، چند سال قبل در اجتماع ضد انقلابی کنفرانس برلین ادعا کرد: «مردم ایران در انقلاب سال 1357 می دانستند چه نمی خواهند، اما نمی دانستند که چه می خواهند.» گوینده این سخن شاید اگر کمی تامل می کرد به جای این سخن بایستی می گفت: «مردم در انقلاب اسلامی نمی دانستند که ما چه می خواهیم، اما آنها آنچه که ما نمی خواستیم،خواستند و به آن رسیدند.» این واقعیت را در جزء به جزء رخدادهای نیمه دوم سال 1356 و تمامی سال 1357 می توان مشاهده کرد. زمانی که به دنبال شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی و سپس شوریدن عالمان دین، طلاب و مردم قم برهتاکی مطبوعات رژیم شاه علیه امام خمینی(ره)، اولین نشا نه های فراگیر شدن جنبش اسلامی مردم آشکار شد، احزاب و گروه های سیاسی سعی داشتند از طریق نزدیک شدن به محافل دینی و روحانیت برای خود کسب وجاهت کنند.
اعلامیه مشترک اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی در حمایت از«مراجع و پیشوایان روحانی» در آستانه چهلم شهدای قیام 29 بهمن تبریز، پس از آن منتشر می شد که اعضای این دو گروه ملی گرا و نیز تشکل هایی مثل کانون وکلا و... حضور در چهلم ها و مراسم بزرگداشت شهدای حرکت اسلامی روحانیت را فرصتی برای ا تصال خودبه مردم یافته بودند. آنها علاوه بر حضور در این گونه مجالس، بهترین راه برای برقراری ارتباط بدنه مردم را قرار دادن خبرنامه ها و اعلامیه های خود در جایگاه های مهر نماز مساجد تشخیص داده بودند، اعلامیه هایی که در کنار اظهار همراهی ظاهری با حرکت توفنده اسلامگرایان و روحانیون به رهبری امام خمینی، حاوی تبلیغ طرح های سازشکارانه و محصور کردن دامنه مبارزات ومطالبات به قانون اساسی مشروطه و اعلامیه جهانی حقوق بشر بود. حتی نویسنده ای فرصت طلب و لائیک مثل علی اصغر حاج سیدجوادی نشریه «جنبش» خود را از همین طریق به دست توده های پرانگیزه و متدین می‌رساند.
بلا تردید، این همراهی ها به سبب هم نظری در شیوه مبارزه و هدف آن نبود. اگر امام از ابتدای دوره احیای جنبش اسلامی در سال 1356، ساقط کردن رژیم سلطنت و تشکیل حکومتی بر مبنای اسلام را هدف اعلام شده خود قرار داده بود، مهمترین اقدام ملی گرایان عضو نهضت آزادی و جبهه ملی ، از سرگیری فعالیت در قالب، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر در سال 1356 بود؛ جمعیتی که از واسطه قرار دادن فردی آمریکایی به نام باتلر (از مسئولان کمیته بین المللی حقوق بشر مستقر در نیویورک) برای «برداشتن قدم هایی نزد دولت ها من جمله شریف امامی» حتی در سال های بعد از انقلاب اسلامی به عنوان یک موفقیت یاد می کرد. حال آن که دولت کارتر خواه ناخواه باز شدن نسبی فضای سیاسی مشروط به حفظ رژیم شاه را در برنامه های خود قرار داده بود.
جالب است که امام(ره) در همان ایام (در چهلم شهدای 19 دی قم) تاکید کرده بودند:»ماهمه بدبختی هایی که داشتیم و بعد هم داریم، از این سران کشورهایی است که این اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده‌اند.» این سخن امام(ره) نشان می داد که تفاوت روش ها و اهداف جنبش اسلامی مورد نظر آن بزرگمرد، با جمعیتی که روش خود را به صراحت «مبتنی بریک رشته فعالیت های معتدل و قانونی و در چارچوب قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر» اعلام کرده بود، از زمین تا آسمان است. پس از برگزاری مراسم اربعین شهدای یزد، جهرم، اهواز و... در تهران ـ که برای اولین بار پس از 15 سال یک تظاهرات خیابانی وسیع و پربرخورد را به دنبال داشت ـ ساواک دیگر نتوانست کنترل گذشته را بر مساجد و محافل دینی پایتخت اعمال کند و موج گسترده مجالس مذهبی ضد رژیم تهران را نیز فراگرفت. این که جمعیت حقوق بشر ملی گرایان، به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد اطلاعیه صادر کرد، بازتابی از سیطره اسلامگرایی بر محیط مبارزه بود. با این حال رهبر نهضت آزادی با تقاضا از مردم برای عدم خروج از منازل در روز 15 خرداد به طور مرموزی سعی کرد نوعی دوگانگی را در واکنش به تصمیم امام(ره) در بزرگداشت این روز به عنوان آغاز نهضت اسلامی، ایجاد کند. امام خمینی(ره) در سخنرانی خود به این مناسبت از روزی سخن گفته بودند که شاه نباشد و حکومت اسلامی تشکیل شود.
پاسخ مثبت مردم به تقاضای امام درباره عدم برگزاری جشن نیمه شعبان آن سال، جلو ه دیگری از نفوذ کلام یگانه رهبر نهضت اسلامی، درمیان عموم ملت بود. چنان که حتی مرحوم«حلبی» موسس انجمن حجتیه به رغم اصرار ساواک، با بهانه کردن «احتمال خرابکاری داغ های بی حیا» (!) در این جشن ها از انجام آن طفره رفت. واکنش های مردمی به خواسته های امام(ره) و مواجه شدن نیروهای سیاسی با یک نیروی فوق العاده قوی که یک تنه هدایت عواطف وافکار مردم را در دستان خود داشت، آنان را دچار حیرت و دلمشغولی غریبی کرده بود. با این حال آنها در پشت پرده، همچنان برنامه محدود سازی مبارزات مردم به سهیم ساختن احزاب خود در قدرت و متقاعد کردن شاه به پذیرش قانون اساسی مشروطه را ادامه می دادند. گروه های سازش طلب در میان نیروهای مذهبی نیز به کارشکنی های مرحوم سید کاظم شریعتمداری در برنامه های مبارزاتی امام (ره) امید داشتند.
شریعتمداری بی اعتنا به تاکید های مکرر امام، در دیدار با ماموران رژیم بر حفظ شاه به عنوان «نقطه اتکای موجودیت ایران» تاکید می کرد و سعی داشت مطالبات را در سطح همان خواسته های احزاب ملی گرا و نیز موضوعات نازلی مثل جلو کشیدن ساعت، بازگشایی مدرسه فیضیه و بازگشت تاریخ شاهنشاهی به تاریخ هجری محدود سازد. اما تلاش های ملی گرایان و شریعتمداری و رفت و آمدهای افردای مثل اسلامی نیا و بهبهانیان بین قم، دربار و سفارت آمریکا برای تغییر روند روبه رشد همراهی مردم با نهضت اسلامی یارای مقاومت در برابر شیفتگی مردم به راه و روش و هدف امام را نداشت. شریعتمداری در خرداد ماه 1357 توانست دیگر مراجع قم را متقاعد کند که مردم را به توقف مبارزات دعوت کنند. اما این چیزی نبود که بتواند مردم را از همراهی با خواسته های امام باز دارد. این که در گذشت مرموز واعظ شهید مرحوم شیخ احمد کافی در یک تصادف رانندگی از سوی مردم به عنوان مستمسک جدید درگیری با رژیم شاه مورد استفاده قرار گرفت و موج تازه ای را پس از 15 شعبان ایجاد کرد ناظر برهمین واقعیت است.
در ماه مبارک رمضان 57 تعدد مجالس مذهبی ضد رژیم در تهران و شهرستانها عملا کار را از اختیار بازیگران سیاسی سازش طلب خارج کرده بود. امام(ره) پیوسته و حتی در مخاطبه با گروههای سازشکار براسلامیت نهضت و یگانه هدف آن، یعنی تشکیل حکومت اسلامی تاکید داشتند. دعوت امام (ره) به اتحاد برای برچیدن رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی خطاب به «افراد محترم نهضت آزادی داخل و خارج» پاسخی روشن به تلاش بی ثمری بود که آنها در آن روزها برای مصادره جنبش اسلامی به نفع حفظ رژیم سلطنت داشتند.
تلاش جبهه ملی در واسطه قرار دادن مرحوم آیت‌الله پسندیده برادر حضرت امام برای کسب پشتیبانی امام از خود هم تنها این پاسخ امام(ره) را به دنبال داشت: «اینجانب نمی توانم [نه] از جبهه ای ها و نه از بزرگشان [مصدق] اسمی ببرم و ترویجی بکنم. راه آنها با ما مختلف است.» اولین شعاری که تمامی گزارش های مربوطه به اولین تظاهرات میلیونی تاریخ این سرزمین در روز عید فطر 57 به آن اذعان می کند، همان شعاری است که مردم در روز وشب های پرخاطره رمضان آن سال در جنگ و گریزهای خیابانی آن را تکرار می کردند: «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» این چیزی بود که در کیهان و اطلاعات آن روز رژیم شاه هم چاپ شد.
اما سخن کریم سنجابی دبیرکل جبهه ملی در همان روزنامه ها جالب توجه است. او این راهپیمایی میلیونی که ابتدا و انتهای آن تشکیل حکومت اسلامی را فریاد می کرد، با چنین جملاتی توصیف کرده بود: «تظاهرات دیروز تجلی روح آزادی خواهی بود.» اما واقعیتی که افرادی همانند سنجابی حاضر به اذعان به آن نبودند، اعترافی است که بعدها سولیوان در خاطرات خود بیان کرد. او این تظاهرات را «نمایشی از قدرت مخالفان مذهبی شاه و تشکیلات قومی و منظم آنها» خواند. برای سنجابی و همفکرانش اعتراف به این واقعیت که این نهضت متکی به مردمی است که حکومت اسلامی را هدف خود قرار داده اند مساوی با پذیرش شکست بود. شهید محلاتی نقل می کند:« یک شب یادم هست که جبهه ملی درخواست کرد که چند نفر از طرف جامعه روحانیت بیایند و جلسه مشترکی داشته باشیم تا بتوانیم مبارزه را هماهنگ کنیم... شب ماه رمضان بود. من در آنجا یک مقداری تند شدم به اینها و گفتم این کیفیت مبارزه شما با ما هماهنگ نیست با امام (ره) هم نمی خواند. شما اگر راست می گویید باید بیایید دنبال امام(ره). مردم امروز دنبال شما نیستند، دنبال امام (ره) هستند. دکتر سنجابی گفت: آخر امام می گوید حکومت اسلامی، من دو دفعه کتاب ولایت فقیه ایشان را خوانده ام و هیچ نفهمیده ام. من اصلا معنای حکومت اسلامی را درک نمی‌کنم.»
اگر در سال های اخیر مردم از سوی ملی مذهبی ها به ندانستن آنچه می خواهند متهم شده اند، ازآن روست که هدف ایجاد حکومت اسلامی در شرایطی در اجتماع های میلیونی مردم در عید فطر فریاد زده شد که ناصر میناچی عضو نهضت آزادی در همان ایام در دیدار مسئولان سفارت آمریکا در تهران «از دولت جعفر شریف امامی حمایت نموده و اظهار داشت که مذهبیون میانه رو مخالف باید در جهت آزادی های سیاسی با دولت همکاری نمایند.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات