حجتالاسلام دکتر نبویان
ماسونرها چه میگویند؟
باید ببینیم فراماسونرها چه حرفهایی را مطرح میکنند تا بفهمیم در داخل چه خبر است. در اینجا برخی از حرفهای آنها را طرح میکنیم. یکی از این حرفها، اومانیسم است. اومانیسم به معنای انسان خدایی است، همه چیز انسان است. مطالبی از کتاب «مبانی فراماسونری» تألیف یحیی هارون، (صفحه 71) نقل میکنم: «تنها خدایی که فراماسونری قبول دارد، انسان است؛ بنابراین انسان تنها خدای موجود است. در واقع فراماسونری یک نوع مذهب است بلکه یک دین اومانیست است، ما همیشه اذعان میکنیم که بالاترین کمال مطلوب فراماسونری در عقاید اومانیزم قرار دارد.»
شعار اصلی ماسونری (طبق صفحه 84 همان کتاب)، این مطلب است: «امروز در اکثر مناطق غرب، ماسونری پیروز گردیده است. علیرغم انتقادهای عدهای بیانصاف و دور از منطق، ادعایش بر اجتماع حاکم گشته و بدین وسیله موجب گسترش مفاهیم آزادی، برابری و برادری در میان مردم شده است.» برابری و برادری که آنها میگویند. شعار انقلاب فرانسه این سه کلمه بود، اعلامیه استقلال آمریکا بر اساس این شعارها نوشته شده است.
مواظب باشید در شعارها و گزینش شعارها، نگوییم حالا از دموکراسی بگوییم چه اشکالی دارد؟ اشکال دارد. مگر واژههای خود ما بد است؟ یکی از کارهای دشمن این است که واژههای ما را عوض کند؛ شهروند، شهروندان. چرا نمیگوییم امت اسلامی؟ واژههایی را که قرآن به ما یاد داده، واژه سازیهایی را که دین برای ما آورده، کنار نهادهایم.
شعار دیگرشان میهن پرستی و ایرانیگری است. مجدد در مبانی کتاب فراماسونری (صفحههای 588-590) میخوانیم: فرمانده شورای عالی ایران ضمن نگاهی فلسفی و اعتقادی از سلطنت از ناسیونالیسم که وی آن را میهنپرستی یا پاتریوتیسم مینامد به نوعی به وحدت فرهنگی یا حکومت جهانی میرسد. وی با ارایه تعریفی از میهن، نظراتی که میهن را به خاک، نژاد و زبان محدود میکند، رد مینماید.»
حال این مطلب را با تعابیر زیر مقایسه کنیم: «هرجا عشق است ایران است، هرجا پاکی است، ایران همان جاست. اخلاق ایرانی با اخلاق یونانی تفاوت ندارد.» این جمله برای کیست؟ برای مشایی!
در کتاب «مبانی فراماسونری»، تألیف «موسی فقیه حقانی»، ص 206 در مورد اصول فراماسونری آمده است: «احیای باستانگرایی و تاریخ پیش از اسلام».
آقای مشایی! شما به چه حقی این کار را انجام دادید؟ پس از فتنه 88 که سفیر انگلستان بیشترین خیانت را به کشور در این فتنه روا داشته بود، رفتند و از او منشور کوروش را گدایی کردند. با عزت و احترام گردن کج کردند و سفیر هم موافقت فرمودند که این منشور را از موزه انگلستان بردارند بیاورند چند ماهی (پنج، شش ماه) با افتخار اینجا باشد. میگویند که این منشور باید بین المللی شود.
آیا نباید درباره حقوق و سیاست بین الملل، نامه 52 حضرت امیر(علیهالسلام) به مالک اشتر، بین المللی شود؟ کوروش کیست که باید بین المللی گردد؟ کوروش کجا، امام علی(علیهالسلام) کجا. کار را تا آنجا پیش بردند که مجسمه کوروش را در کاسه احمدی نژاد گذاشتند و احمدی نژاد چفیه بسیجی را گردن آن مجسمه انداخت.
چرا نوروزگرایی؟ چرا اکنون؟ به چه دلیل زمانی که کشورهای منطقه در این شرایط هستند و مقام معظم رهبری فرمودند معلوم نیست ما عید داشته باشیم، جشن نوروزگرایی گرفتید؟! بالاتر از آن، از قاتل مسلمین یعنی «ملک عبدا...» دعوت کردید! چه کسی چنین اجازهای به شما داده است؟ شما اصلاً جنبشها و خیزشهای منطقه را اسلامی میدانید؟ آیا شما همان تحلیل مقام معظم رهبری را دارید؟
انحراف بسیار جدی است، باید هوشیار و بیدار بود. وقتی اعتراض میشود، میگویند مراد از مکتب ایرانی، مکتب اسلام است. چرا اول نگفتید مکتب اسلام؟! دوران اصلاحات یادمان است که آقای خاتمی میگفت اگر دین در مقابل آزادی بایستد، محکوم به شکست است. بعد که اعتراض میشد، میگفت منظور بنده از آزادی، آزادی دینی است. جای سؤال است که چرا اول همین حرف را نمیزنید و دوم؛ این دروغ است، آزادی دینی که مقابل دین نمیایستد. یا زمانی که دکتر سروش حرفهای خود را در قبض و بسط میزد و علما اعتراض میکردند، میگفت علما حرف مرا نفهمیدهاند. چرا اول نمیگویید؟ اگر مراد از مکتب ایرانی مکتب اسلام است بگو مکتب اسلام، چرا نمیگویی؟!
نه این نیست. حضرت امیر(علیهالسلام) میفرمایند: «کسی که دروغ میگوید، توجیه دروغش هم یک دروغ است!»
میگویند قرائت ما قرائت ایرانی از اسلام و قرائتی دیگر است، این که ضربهای بدتر است. ما باید بگوییم اسلامی که ایران معرفی میکند، چه عواقبی دارد؟ وهابیها هماکنون چه میگویند؟ مگر نمیگویند ما مشرک هستیم.
از سوی دیگر اگر بگوییم اسلامی که ما معرفی میکنیم، صحیح است، آنها نیز بگویند اسلامی که ما معرفی میکنیم، درست است. امارات نیز یک اسلام دیگر معرفی کند؛ بحرین و مصر هم یک اسلام دیگر معرفی کنند، کل کشورهای اسلامی تکه تکه میشوند، دشمن همین را میخواهد. امام خمینی(ره) هیچ وقت چنین حرفی نمیزد.
آیا دشمن، کانال ماهوارهای و تبلیغاتی کم دارد؟ چرا این خیزشهای اسلامی، اتفاق افتاد؟ اسلام اینگونه میتوانست کار کند. ما بگوییم اسلام ما، آنها هم میگویند اسلام ما؛ این بحث پیش میآید که چرا اسلام تو؟ تازه اگر میگویی اسلام ما، پس چرا میگویی اسلام ایرانی؟
فراماسونرها در مورد خدا، در مورد اصالت ماده و... چه میگویند؟ آنها ملائکه، وحی و نبوت را قبول ندارند. البته یواش یواش پیش میآیند. دکتر سروش اول میگفت فهم ما از قرآن ارزش ندارد، قرآن ارزش دارد. فهم من و تو چه ارزشی دارد؟ تا سال 76 که گفت خود قرآن هم ارزش ندارد. وی اول میگفت علما از چه ترسیدهاند؟ من گفتم فهم علما ارزش ندارد. من با دین چه کار دارم، دین باید باشد، پیامبر را که باید داشت، همه معصوم هستند، بعد جلوتر آمد. الان هم آقای مشایی یواش یواش پیش میرود. به خدا قسم، جریان خانه نشینی احمدی نژاد خیلی به نفع نظام تمام شد. جریان آقای مشایی دست خودشان را خیلی زود رو کردند وگرنه تا آخرش هم فضا باز نمیشد و نمیتوانستیم این حرفها را بزنیم.
این تحلیل بنده است که مقام معظم رهبری منتظر فرصتی بود که گلوی ماری را که دارد از دل این شیشه بیرون میزند، بگیرد. معظم له فرمودند: جلوی انحراف را خواهم گرفت.
یکی از ویژگیهای فراماسونرها استفاده از مفاهیم لغزنده برای آن جامعه است تا بتوانند برای خودشان همیشه راه فرار داشته باشند. هرج و مرج در تعابیر دینی برای اینکه حساسیت در مخاطب ایجاد نشود. پس فراماسونری بعد فکری دارد، مطالبی که بیان شد، گوشهای از مبانی فکری و اصول فراماسونری بود.
چرا جریان انحرافی را با فراماسونری میسنجند؟
مرور بخشهایی از اظهارنظرهای آقای مشایی
1. پلورالیزم: «میگویند صفبندی بین مؤمن و کافر وجود دارد، این صفبندی وقتی اصالت دارد که فرصتها را برای انتخاب انسانها فراهم بیاورید و انسانها به مفهوم واقعی آزادی خود را انجام دهند این که مسلمانها بگویند که کار ما درست است و بقیه اشتباه میگویند، یعنی 5/5 میلیارد انسان را از دایره انسانیت خارج کنیم.»
این همان پلورالیزیم در حقانیت است. یعنی همه حق هستند. حتی شنیده شده در کابینه دولت میگویند که مگر طرفداران و پیروان فرقههای دیگر چه بدی دارند؟ مگر فقط مسلمانان خوب هستند؟
برای همین آیتا... مصباح هشدار میدهد. ایشان از روی هوا و هوس حرف نمیزنند، منتها عیب ایشان این است که زود متوجه انحراف میشوند! آیتا... مصباح کسی است که مقام معظم رهبری میفرمایند: در ایشان هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا جمع است.
گروه آقای مشایی بسیار خطرناک است، باید بیدار بود. این چند روز تمرد و گوش ندادن به فرمان مقام معظم رهبری چه معنایی دارد با اینکه معظم له به او فرموده است: آمریکا و اسرائیل از این اقدام خوشحال میشوند نه مؤمنین! جای درد اینجاست که انحراف آنها به اسم ولایت و اسلام است، حداقل اصلاحطلبان چنین ادعایی نداشتند.
2. اومانیسم: «من گفتهام زمان آنکه دینی در دنیا جهانی شود گذشته است؛ اما نکته دیگری است که من باید عرض بکنم این نگاه جهانی، نگاه توسعه سرزمینی و نگاه توسعه دینی و آیین و مذهب خاصی در دنیا نیست. بنده در گذشته گفتم و یک جوی هم شد و یک جوری هم شد ولی الان با جسارت بیشتری میگویم دوره این که کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند و نگاه خاص مذهبی را بر دنیا مسلط کند، گذشته است.» یعنی فقط انسانیت باید بر کل دنیا حاکم شود، نه دین، این یعنی اومانیسم. اما مگر وجود مقدس امام زمان(عج) قرار نیست تمام دنیا را مسلمان کند؟ اگر ما بستر ساز ظهور ایشان هستیم، باید همین کار را بکنیم.
از ایشان جای سؤال است، پس شما که میخواستید مدیریت دنیا را داشته باشید، میخواستید برای مدیریت دنیا مکتب دیگری بیاورید؟ مکتب ایرانی! که میگویی «هرجا عشق است، ایران است.»
به فرمایش امام(ره) همه آنهایی که مدعیاند ملیگرا هستند، نه ملی هستند و نه اسلامی. مدعیان ملیگرایی و ملیگراهای ایران، زمان جنگ چند تا شهید دادند؟ نهضت آزادی چند تا شهید داده است؟ آقای ولایتی میگفت: آنها تازه به امام(ره) میتوپیدند که چرا وقتی خرمشهر فتح شد، شما صلح نکردید؟ کسی نبود بپرسد آخر شما چرا حرف میزنید؟ شما که رابط صدام بودید و خبرهای صدام را تهیه میکردید. آیا در بهشت زهرا قطعهای داریم که مال کشته شدگان نهضت آزادی و ملیگراها باشد؟! البته قطعه منافقین داریم!
در طول تاریخ هر زمان در جنگهایی که ایران با کشورهای دیگر داشت شعار آزادی سر دادیم بخشی از کشور را نیز از دست دادیم؛ اما در دفاع مقدس، در جبهه ما بحث خاک نبود، بحث این بود که چه زمان خدمت امام حسین(ع) میرسیم و این که کربلا را چگونه باید گرفت. دینت را داشته باشی، تمام سرزمینت حفظ خواهد شد. شما با ملیگرایی چگونه میخواهید مدیریت جهانی داشته باشید؟ نباید مکتب اسلام حاکم شود؟
ظاهر گروه را نباید نگاه کنیم که هیچ وقت تسبیح از دستشان نمیافتد. نماز شب شان ترک نمیشود. مگر آنهایی که امیرالمؤمنین(ع) را کشتند، نماز شبشان ترک میشد؟
وی در جای دیگر میگوید: «امروز همچنانکه وزیر محترم امور خارجه تأکید کردند، منطق انسانی، الهی، عشق آفرین، دامنه ساز و افق پرداز در دنیا خریدار دارد. این دورهای نیست که هرکسی بخواهد دینی را در دنیا فراگیر کند.» هم میگویند الهی و هم دینی. یک خطر دیگر هم اینجا وجود دارد. یکی از انواع دینگرایی که در قرن 18 وجود داشت، «دئیسم» بود. دئیسم یعنی دین طبیعی یعنی باور به خدا بدون باور به هیچ یک از انبیا. یکی از شعارهای اومانیستها، دئیسم است. مثلاً لازم نیست به این که حضرت موسی(ع) چه گفت یا حضرت عیسی(ع) چه گفت یا پیغمبر اسلام چه میگوید، متدین باشیم نه! خدا را من قبول دارم، یک سری اصول اخلاقی را هم رعایت میکنم. این را دئیسم میگویند. از یک طرف میگوید منطق الهی و از طرف دیگر هم میگوید که لازم نیست هیچ دینی فراگیر شود. این جملات یعنی چه؟ شاید هم ایشان غفلت دارند و شاید نمیفهمد.
آقای مشایی! شما که این همه از اسلام حرف میزنید، چند بار کلاس اسلام شناسی رفتهاید؟ بهتر است یک منطقی را در نظر بگیرید و انصافی داشته باشید. در کجا خواندهای آقای مشایی؟ به چه حقی با کدام علمی به خودت اجازه میدهی و جرأت میکنی که بگویی اسلام این است و آن نیست.
باز میگوید: «این دورهای نیست که هر کسی بخواهد هر دینی را در دنیا فراگیر بکند، اصلاً مکانیزم آن کجاست؟ ما که در خواب زندگی نمیکنیم. این را به همه پیروان تمامی ادیان میگویم، نه فقط به اسلام، مسیحیت و یهودیت به عالی جناب پاپ هم گفتهام، گفتم این راه، راه درستی نیست که ما امروز بخواهیم پیروان اسلام را زیاد کنیم.»
در فکر این شخص چه میگذرد و به چه میاندیشد؟!
یا میگوید: «یا پیروان مسیحیت را زیاد کنیم، گمان میبریم که در این رقابت ما چه چیز را از خدا میگیریم، چه زمان خدا به ما جایزه میدهد.»
آیا این شخص میداند که خدا کجا قبول دارد و کجا ندارد؟ مگر اسلام شناس است؟ اگر گفته شود که چرا به فقها مراجعه نمیکنید؟ چرا به علما مراجعه نمیکنید؟
میگوید: «تصریح میکنم دوره مراجعه به علما و فقها گذشته است. دوره مراجعه به ولی فقیه گذشته است.»
تعجب نکنیم که چگونه حکم مقام معظم رهبری را کنار میگذارند. ریشه ماجرا، این جاست.
«مگر بین مسیح و پیامبر ما رقابتی وجود دارد که بین دستگاههای دینی اسلام و مسیحیت رقابتی برای توسعه سرزمین خود باشد.»
آری! بین پیامبرهای اسلام و مسیحیت رقابت نیست اما بین ما و مسیحیت منحرف، چرا رقابت نیست؟ قرار است خدا دین خود یعنی اسلام را «علی الدین کله...» غلبه بدهد. آینده روشن است.
بخشی دیگر از واژههای اومانیستی او به این شرح است: «جهان در حال هم افزایی و همایش انسانهاست، این اجتناب ناپذیر است. هیچ کس قادر نیست مانعش بشود. این سرنوشت مردم بشر است بعد از اینکه این انسانها گرد هم آمدند، تازه خدا هم معنا پیدا میکند. ظرفیت انسانی باید شکل بگیرد تا ما سخن از خدا بگوییم. انسان که شناخته نشده است کی قابل شناسایی است. عظمت خدا وقتی قابل شناسایی است که عظمت انسان شناخته شود.» در این جا به شدت از اومانیسم دفاع میکند.
چند نکته دیگر:
دوستی با مردم اسرائیل: «ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است. هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست.» جای سؤال است که حتی ملت اسرائیل دشمن ما نیست؟ کسانی که یهودیها را از ایران و... جمع کردند و آنجا بردند، غاصب نیستند؟ مسلمانان بدبخت را از خانههایشان بیرون کردند، خانههایشان را با بولدوزر خراب میکنند، شهرک سازی میکنند که یهودیهای کشورهای دیگر را ببرند آنجا؛ اینها دشمن نیستند؟
رهبر معظم انقلاب، در نماز جمعه تهران نیز مجبور به دخالت میشوند میفرمایند: «دولت و ملت اسرائیل دشمن مسلمانان هستند» اما وی میگوید: «هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست، این افتخار است البته ما دشمن داریم ما مردم آمریکا را از برترین ملتهای دنیا میدانیم.» باید پرسید آیا برترین مردم دنیا مسلمانها هستند یا جبرها یا دشمنان سیدالشهدا یا دشمنان اسلام یا آن مردمی که در فساد و فحشا غوطه ور هستند؟ این سخن با سخن آقای خاتمی چه فرقی دارد: «ای کاش! من 6 ماه در آمریکا میماندم، آمریکا جای بسیار خوبی است.»
رابطه با اصلاح طلبان و جریان فتنه: لازم به ذکر است که مشایی و تیره و تبارش، گروه و فکرش با اصلاح طلبان یکی است، تا حالا از دهان مبارک آقای مشایی شنیده نشده که فتنهگرها را محکوم بکند! چرا؟ کار وی به جایی رسیده که «صادق زیباکلام» سبز که میگوید من رضاخان را قبول دارم در مورد مشایی هم میگوید بهترین فرد از اصولگراها (حالا اگر این اصولگرا باشد) آقای مشایی است، زیرا یک بار توهین و بی ادبی نکرده است. اما این توهین کردنها عین ادب است و هر کس که توهین نمیکند، بی ادبی است. قرآن کریم چرا توهین کرده است؟ میفرماید: اولئک کالأنعام بل هم اضل... ؛ از گاو و خر هم پستتر هستند. پس قرآن بیادب است؟ جایی که تو باید توهین بکنی و نمیکنی، این ادب نیست. ادامه دارد...