(روزنامه اطلاعات - 1394/08/05 - شماره 26288 - صفحه 12)
سرويس خارجي: باراک اوباما، رئيس جمهوري آمريکا با اعلام اين مساله که نيروهاي اين کشور پس از 2016 و دوران رياست جمهوري او نيز در افغانستان خواهند ماند وعده انتخاباتي خود در سال 2008 را نقض کرد؛ اين نشان ميدهد که از نظر باراک اوباما حمايت از منافع آمريکا در افغانستان مهمتر از عمل به وعدهاش براي خروج از اين کشور است.به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پايگاه «مانيتور» در تحليلي درباره دورنماي پيش روي ارتش آمريکا در افغانستان نوشت:
براساس اين برنامه جديد دولت اوباما، 5500 نيروي آمريکايي همچنان در افغانستان باقي خواهند ماند. شکي نيست که رئيس جمهوري آمريکا تمايل داشت تا وعدهاش محقق شود و آن را هم به عنوان ميراثي نيک از خودش به جا بگذارد اما به نظر ميرسد حالا او مجبور شده در عوض به حقايق جديدي در ميدان نبرد رجوع کرده و براساس آنها عمل کند .
در مساله افغانستان شايد نبايد شرايط را همواره با عراق مقايسه کرد،اما مشخص است که از هم پاشيدگي عراق پس از خروج نيروهاي آمريکايي و ضرورت بازگشت نيروهاي واشنگتن به آن حتما بر اين تصميم اخير اوباما تاثير گذاشته است.
همين اواخر سقوط موقت مرکز استان قندوز به دست نيروهاي طالبان نشان داد که نيروهاي دولتي افغانستان تا چه ميزان ضعيف هستند و قدرت نيروي هوايي آمريکا چه نقش مهمي در بازپسگيري اين شهر دارد.
واقعه قندوز همچنين يادآور اين مساله بود که حکومت طالبان به چه معناست. زنان قندوز که براي بهبود شرايط زنان و دختران در اين شهر فعاليتهايي انجام ميدادند در پي اين حملات مجبور به ترک قندوز شدند. تروريستهاي طالبان در اقدامي ناشايست و طرح اتهامي واهي زنان شاغل خارج از خانه را متهم به هرزگي کرده و خود و خانوادههايشان را نيز تهديد کردند. تحولات سالهاي اخير در افغانستان به دختران اجازه داد تا به مدرسه بروند و مدارس جديدي ساخته شود و به زنان اجازه داده شد تا مسئوليتها و نقشهايي را در سازمانهاي دولتي و غير دولتي بپذيرند. تمامي اين اقدامات که با به جان خريدن مخاطرات متعددي ممکن شده است در صورت بازگشت طالبان به قدرت از دست خواهند رفت.
در همين حال اوباما همواره بر مخالفت خود با حضور در جنگهاي خارجي بيپايان تاکيد کرده است و حالا اما کسي که پس از او قدرت را به دست ميگيرد سومين رئيس جمهوري آمريکا خواهد بود که نيروهاي آمريکايي را در افغانستان فرماندهي ميکند.
اما با بر جا گذاشتن نيروهاي مهمي در اين کشور چه 5500 تن چه بيشتر يا کمتر، رئيس جمهوري در حقيقت به جانشين خود در مقابل شرايط آتي شرايط انعطافپذيري ارائه ميدهد: دولت آتي نياز نخواهد داشت دستور ورود نيروهاي آمريکايي را مجددا به افغانستان صادر کند.
اين تصميم همچنين به آمريکا اجازه ميدهد تا به عمليات آموزش نيروهاي افغان همزمان با انجام ماموريتهاي زميني و هوايي عليه تروريستهايي چون داعش ادامه دهد. تصميم حفظ سربازان آمريکايي در ميدان جنگ به جاي بازگرداندن آنها به خانه هرگز براي هيچ يک از روساي جمهوري آمريکا آسان نبوده است. اوباما هم تصميم خودش را گرفت. حالا آمريکاييها بايد به حمايت از اين نيروها و دعا براي آنها باز هم ادامه دهند.
آمريکا و حادثه قندوز
نوع رفتار آمريکايي ها پس از جان باختن دهها غيرنظامي در حادثه حمله به بيمارستان پزشکان بدون مرز در قندوز افغانستان، برآمده از معيارهاي دوگانه و رويکردهاي متناقض نماي واشنگتن و برخي دولت هاي غربي است.
بيمارستان سازمان پزشکان بدون مرز در شهر قندوز افغانستان روز سوم اکتبر (يازدهم مهرماه) هدف حملات جنگنده هاي آمريکايي قرار گرفت؛ رويدادي که در آن 22 غيرنظامي کشته شدند.اين اتفاق به جاي واداشتن مقامهاي آمريکايي به پذيرش مسئوليت، زمينههاي تناقض گويي آنان را فراهم آورد. آمريکايي ها نخست ادعا مي کردند که اطراف بيمارستان قندوز را براي نابود کردن نيروهاي طالبان بمباران کرده اند.دو روز بعد «جان کمپبل» فرمانده نيروهاي آمريکايي و ناتو در افغانستان در جريان يک کنفرانس خبري اعلام کرد حمله هواپيماهاي جنگي آمريکايي به بيمارستان پزشکان بدون مرز در شمال افغانستان به درخواست مقام هاي افغان بوده است.
همچنين، برخي مقام هاي نظامي آمريکا از اقدام مستقيم براي حمله هوايي به بيمارستان پزشکان بدون مرز خبر دادند. در همين پيوند، «برايان تريبوس» سخنگوي نيروهاي آمريکايي در افغانستان درباره اين حمله هوايي گفته بود جنگنده هاي آمريکايي در شهر قندوز عليه افرادي که به تشخيص نيروهاي آمريکايي تهديد محسوب مي شدند حمله هوايي انجام دادند. وي وارد شدن خسارت به بيمارستان پزشکان بدون مرز ولايت قندوز را براثر اصابت موشک هاي هواپيماهاي آمريکايي تاييد کرد.
در ميان اين تناقض گويي ها، «جيسون کان» سخنگوي سازمان پزشکان بدون مرز پس از اين حمله تصريح کرد که نظاميان آمريکايي از موقعيت بيمارستان قندوز اطلاع داشتند تا جايي که سازمان پزشکان بدون مرز اطلاعات لازم را قبل از اين که بيمارستان در ساعت 2 بامداد روز شنبه مورد هدف قرار گيرد به ارتش آمريکا منتقل کرده بود.
در اين زمينه توجه به چند نکته لازم است:
1-رسانه ها در دنياي درهم تنيده امروز نقش بي بديلي در شکل دادن به افکار عمومي بازي مي کنند اما گاهي نمي توانند در برابر فشار همين افکار عمومي به کتمان واقعيت ها بپردازند.
بر همين اساس، دولت هايي همچون آمريکا به علت نفوذ بر رسانه هاي اصلي جهان، هميشه سعي ميکنند به جريانسازي رسانهاي دست بزنند و با بهرهبردن از عمليات رواني حقيقتها را وارونه جلوه دهند تا اصل موضوع مشخص نشود و واقعيت پشت ابرهاي ترديد و ابهام باقي بماند.
در اين ميان، بردن ذهن افکار عمومي به دورترين نقطه از واقعيت، کمرنگ جلوه دادن واقعه و پر رنگ کردن اخبار در راستاي گفتمان مورد نظر در کنار استفاده از تکنيک هاي عمليات رواني، يکي از اصلي ترين راهبردهاي رسانه هاي اصلي زير سلطه آمريکا است.
2- همچنان که بيان شد، بهره گرفتن مقام هاي آمريکايي از رسانه ها در راستاي بسط گفتمان و سياست هاي کلان اين کشور جايگاه ويژه اي دارد. با اين حال فشار افکار عمومي منجر به تناقضگويي و در نهايت پذيرفتن واقعيت حمله به بيمارستان و کشتار غير نظاميان شد.
در همين ارتباط، «کريستوفر استوک» مدير کل سازمان پزشکان بدون مرز خواهان آن شد که هياتي بين المللي در بي طرفي کامل حمله هوايي نيروهاي آمريکايي به بيمارستان قندوز را مورد بررسي قرار دهد. همچنين، دولت افغانستان و سازمان ملل متحد در اعلاميه هاي جداگانه خواستار تحقيق فوري و جدي در رابطه با حمله هوايي نيروهاي آمريکايي به بيمارستان پزشکان بدون مرز در شهر قندوز شدند.در تحليل محتواي جملههاي استوک و مواضع دولت افغانستان و سازمان ملل متحد نکته اي که جلب توجه مي کند استفاده از واژه هايي همچون تحقيق در «بي طرفي کامل» و «فوري» و «جدي» است. همين امر نشانگر آن است که جامعه جهاني نسبت به واکاوي و روشن شدن زواياي پنهان و محاکمه ي متهمان چنين حوادثي اعتماد و باور ندارد.
حال بايد به اين نکته توجه کرد که آيا اين نخستين اتفاق از اين دست بود يا رخدادي تکراري و امري رايج است. با اين که بارها چنين اخباري در رسانه ها مخابره ميشود اما متاسفانه محکوميت جدي را به دنبال نداشته است. با توجه به تجربه هاي پيشين و بر همين اساس، نمي توان محکوميت جدي و بازخواست آمريکايي ها را در اين زمينه انتظار داشت.
3- همه کشورها طبق پيمانهاي بين المللي همچون پيمان ژنو بايد به مجامع بين المللي پاسخگو باشند اما اين پرسش مطرح است که آيا درباره اين اتفاق و وقايع مشابه با آن پاسخگويي صورت پذيرفته است.
بي شک اگر پاسخگويي و محاکمه عاملان کشتار غير نظاميان نزد نهادهاي بين المللي جدي گرفته مي شد ما شاهد رخ دادن چنين رويدادهايي در افغانستان، عراق، يمن و ساير مناطق جهان نبوديم.
واشنگتن به دليل احساس يک نوع مصونيت خودساخته، هيچگاه پاسخگوي اقدام هاي خود نبوده است چرا که ايالت متحده آمريکا خود را قدرتمندترين کشور و کدخداي جهان مي داند بر اين اساس جايگاه و شان چنداني براي ديگر کشورهاي جهان قايل نيست و لزومي براي پاسخگويي به ديگران نمي بيند.
نکته جالب اينجا است که آمريکايي ها همواره سعي دارند کشتار غيرنظاميان را با شعار مبارزه با تروريسم تطهير کنند.در تجربهاي مشابه چند ماه است که عربستان شديدترين حمله ها را در يمن انجام مي دهد که بيشترين قربانيان آن غير نظاميان هستند اما آنچه در عرصه جهاني رخ مي دهد نوعي سکوت و چشمپوشي است. در اين فرايند نيز سعودي ها به دليل حمايت هاي آمريکا خود را پاسخگوي رفتار شرم آور و جنايت هايشان نمي دانند. از اين رو در تحولات يمن نيز مي توان شاهد جاي پاي رفتارهاي دوگانه واشنگتن بود .
4- يکي ديگر از نکته ها، توجه به نگرش هاي دوگانه غرب نسبت به مقوله تروريسم است که خود امري آسيب زا و خطرناک به حساب مي آيد چرا که به رشد و گسترش پديده تروريسم دامن مي زند.
اين روزها که روسيه مواضع گروه هاي تروريستي در سوريه را بمباران مي کند و با اتهام برخي کشورهاي غربي در زمينه هجوم به آنچه مخالفان ميانه روي دولت دمشق خوانده ميشود، رو برو است کمتر سخن از تناقضهاي رفتاري آمريکا و متحدانش در اين زمينه به ميان مي آيد. طي ماههاي اخير آمريکاييها و نيروهاي برخي کشورهاي غربي در ائتلاف ضدتروريسم وارد شدند اما نتايجي متناقض را رقم زدهاند.
به دليل همين سياستهاي يک بام و دو هوا درباره تروريسم، کشوري مانند روسيه با اعتراض غربي ها مواجه مي شود اما در حادثه حمله به بيمارستان قندوز به عنوان نقض آشکار قوانين بينالمللي سکوتي سهمگين در رسانهها و موضعگيريهاي مقامهاي غربي به ويژه آمريکاييها سايه مي افکند و حتي به سمت تناقض گويي پيش مي رود.
شبه نظاميسازي
برخي مقامات غربي و افغان از اقدام مشترک دولت کابل و کشورهاي غربي براي افزايش شبهنظاميان در افغانستان خبر ميدهند.به گزارش تسنيم، برخي مقامات غربي و افغانستان اعلام کردند، دولت افغانستان با همکاري تعدادي از کشورهاي غربي در تلاش براي افزايش شمار شبهنظاميان در افغانستان هستند.
آنها ميگويند،اين اقدام به بهانه افزايش 30 هزار نفري نيروهاي پليس افغانستان انجام خواهد شد.در همين بين، دفتر سياسي اتحاديه اروپا از اين تصميم ابراز نگراني کرده و آن را براي ثبات دراز مدت افغانستان بيفايده ميداند.اين در حالي است که مقامات امنيتي افغانستان تنها راه نجات اين کشور افزايش شمار نيروهاي امنيتي است.
اخيرا ژنرال «بابهجان» فرمانده پليس ولايت بدخشان در شمال افغانستان به دليل قيامهاي مردمي عليه حملات طالبان و تروريستها، از مقامش به بهانه ايجاد بينظمي کنارهگيري کرده است.شبهنظاميسازي از جمله شگردهاي آمريکا در افغانستان در سالهاي گذشته بوده است که پس از مدتي همين افراد با سلاحهاي آمريکايي عليه منافع غربيها در افغانستان وارد عمل شده و طبيعتا اين طرح با شکست مواجه شد.اکنون به نظر ميرسد بار ديگر غربيها به دنبال آزمودن دوباره اين طرح هستند که باعث افزايش نگرانيها در ميان مردم افغانستان شده است.
اين در حالي است که رئيس جمهوري آمريکا اعلام کرد برنامه قبلي کشورش در مورد خروج از افغانستان تغيير کرده است در نتيجه تعداد 5500 نظامي در چهار پايگاه پس از سال 2016 ميلادي باقي خواهند ماند.
اكنون 9800 نيروي آمريکايي در افغانستان حضور دارند و بر اساس برنامه قبلي دولت آمريکا قرار بود اين نيروها تا پايان سال 2016 ميلادي از افغانستان خارج شوند.«اشتون کارتر» وزير دفاع آمريکا با اشاره به وضعيت فعلي افغانستان گفته بود که آمريکا ميبايست در برنامه حضور نظامي در اين کشور پس از سال 2016 ميلادي تغييراتي را به وجود آورد.طالبان افغانستان نيز پس از آن طي انتشار بيانيهاي اعلام کردند که اين تصميم آنها را از ادامه جنگ تا خروج آخرين سرباز خارجي از اين کشور بازنميدارد.بر اساس برنامه جديد آمريکا قرار است اين نيروها در چهار پايگاه نظامي در کابل، بگرام، قندهار و جلالآباد باقي بمانند.
پايگاه بگرام: اين پايگاه بطور مشترک توسط ارتش و نيروي هوايي آمريکا استفاده ميشد. نيروهاي مستقر در اين پايگاه شامل ارتش، نيروي هوايي، دريايي و يگانهاي ويژه هستند.
فرودگاه بينالمللي قندهار: فرودگاه بينالمللي قندهار در 16 کيلومتري اين شهر قرار دارد.اين فرودگاه تا سال 2006 ميلادي توسط آمريکا اداره ميشد و سپس به نيروهاي ناتو واگذار شد.در حال حاضر از اين فرودگاه هم براي پروازهاي داخلي و هم نظامي استفاده ميشود. علاوه بر نيروهاي آمريکايي و ناتو، نيروهاي ايساف نيز به اين منطقه اعزام شدند.
فرودگاهجلالآباد: پايگاه نظامي موسوم به «فنتي» در منطقه بهسود ولايت ننگرهار قرار دارد و در سال 2007 ميلادي بازگشايي شد. اين پايگاه در فرودگاه جلالآباد مستقر است و ارتش و نيروي هوايي آمريکا از آنجا عملياتي عليه طالبان انجام ميدهند.همچنين از ديگر پايگاههاي عملياتي در ولايت ننگرهار ميتوان به «کونولي، خوگياني، لون استار و دروازه ترخم» نام برد.
فرودگاه کابل: اين فرودگاه از اصليترين فرودگاههاي بينالمللي و بزرگترين پايگاه نظامي است که گنجايش بيش از 100 هواپيما را دارد.تعدادي از پايگاههاي نظامي در اطراف اين فرودگاه ساخته شد که توسط نيروهاي آمريکايي و ناتو مورد استفاده قرار ميگيرد.در سال 2008 ميلادي کنترل تمام تجهيزات اين فرودگاه به نيروهاي نظامي آمريکايي واگذار شد.
آينده افغانستان تغيير ميکند؟
نخستوزير و رئيس ستاد ارتش پاکستان به آمريکا سفر خواهند کرد، سفري که به باور کارشناسان هدفش افغانستان پسا 2016 خواهد بود.قرار است نواز شريف نخستوزير و راحيل شريف رئيس ستاد ارتش پاکستان به آمريکا سفر کرده و با مقامات اين کشور از جمله باراک اوباما ديدار و گفتگو کنند.شايد اين سفر آنجا اهميت خود را بيش از پيش نشان داد که باراک اوباما در سخنان اخير خود در مورد باقي ماندن نيروهاي آمريکايي در افغانستان به اين سفر اشاره مستقيم کرد و گفت: در اين سفر بر مقامات پاکستان فشار خواهم آورد تا بحث مذاکرات صلح در افغانستان را به پيش برند.
اوباما همچنين اظهار داشت: رسيدن به راهحل سياسي تنها راه خروج نيروهاي آمريکايي از افغانستان است موضوعي که طالبان اين کشور آن را شرط حاضر شدن بر سر ميز مذاکرات صلح دانستهاند. با اين حال به نظر ميرسد باراک اوباما قصد دارد تا پيش از به پايان رساندن دوران رياستجمهوري خود به نوعي مشکل طولانيترين جنگ تاريخ کشورش در افغانستان را حل کند و از ديدگاه وي اين مشکل راهحل سياسي دارد نه راهحل نظامي.
اوباما و مشاورانش به اين نتيجه رسيدهاند کليد حل معماي افغانستان در دستان پاکستان است و با فشار وارد آوردن بر پاکستان ميتوانند اين کشور را راضي کنند تا طالبان افغان را بر سر ميز مذاکره حاضر کند.اين نکته را اما بايد سياستمداران آمريکايي در نظر داشته باشند که پاکستان اگر منافعش از سوي آمريکا تأمين نشود به هيچ نياز واشنگتن پاسخ نخواهد گفت.
نياز به حکومت دستنشانده پاکستان در کابل، حل معضل خط ديورند، تأمين نيازهاي مالي سالانه اسلامآباد، امضاي پيمان همکاري در بخش تسليحات هستهاي غيرنظامي، حل معضل آب پاکستان و ... از جمله خواستهاي پاکستان از آمريکا است و هرگونه نزديکي واشنگتن - اسلامآباد بايد با توجه به اين مسائل پيش برده شود.از سوي ديگر به نظر ميرسد اوباما به اين نتيجه رسيده است که اکنون هنگام آغاز مذاکرات نهايي با طالبان است، مذاکراتي که به وسيله آن بايد سرنوشت افغانستان تعيين شود اما فعالسازي داعش که از سوي پاکستان شکل ميگيرد دقيقا همان چيزي است که طالبان را آزار خواهد داد.
طالبان با وجود گروه شبهنظامي ديگري در افغانستان مخالفت کرده و ميکنند و اوباما که اکنون منافع خود و کشورش را در گرو تشکيل و فعالسازي اين گروه در افغانستان روانه کردن به آسياي مرکزي ميداند بايد براي آغاز مذاکره با طالبان موضوع داعش را هم به نوعي حل کند.حل موضوع داعش يعني تقابل با تصميم پاکستان و اينجاست که تصميمسازان سياست خارجي آمريکا بايد ببينند که ميتوانند نظاميان پنجابي را نيز در اين راه متقاعد کنند يا خير. موضوع ديگري که اوباما را براي ديدار با مقامات اسلامآباد عجول کرده هراس وي از نزديکي آنها به مسکو آن هم در شرايط کنوني است.
اوباما به خوبي ميداند که مسکو آرام نخواهد نشست و براي تأمين منافع خود در افغانستان دست به کار خواهد شد. نزديکي به پاکستان، مذاکره با گروه طالبان، تجهيز شبهنظاميان شمال افغانستان عليه گروه تروريستي داعش و ... از جمله اقدامات احتمالي کرملين در قبال افغانستان خواهد بود، اقداماتي که حتما اوباما از آنها آگاه است به همين منظور پيشدستي در اين زمينه را در دستور کار خود قرار داده است.
آمريکا به خوبي بر اين موضوع واقف است که پاکستانيها واشنگتن را براي رسيدن به منافع حداکثري خود وارد تقابل با مسکو خواهند کرد بنابراين به نظر ميرسد در سفر آتي مقامات اسلامآباد به آمريکا، کمترين منافع در اختيار پاکستان قرار خواهد گرفت و تأمين ساير نيازهاي اسلامآباد مشروط به صداقت پاکستان در عمل به وعدههايش به واشنگتن خواهد شد.بنابراين سفر نواز و راحيل شريف به پاکستان از اهميت ويژهاي برخوردار خواهد بود و پس از آن است که ميتوان تغيير در اوضاع افغانستان را مشاهده کرد.
البته اين تغيير با توجه به تصميم اوباما مبني بر باقي ماندن نظاميان خارجي در افغانستان سخت پيش خواهد رفت چرا که اين موضوع باعث شده است ملا اختر منصور و حاميان وي براي اثبات خود مبارزه مسلحانه عليه آمريکا و مواضع آن را در افغانستان ادامه دهند و اين يعني سخت شدن راه صلح در آينده نزديک.شايد در روزهاي آينده شاهد افزايش موج فشارها بر طالبان براي حضور در مذاکرات صلح افغانستان باشيم، فشارهايي از جنس تقويت داعش، بيرون راندن رهبران طالبان از خاک پاکستان، عدم درمان مجروحان طالبان در پاکستان و .... که البته اين موضوعي دو طرفه بوده و بايد منتظر واکنش طالبان افغانستان نيز ماند . ادامه دارد...
ش.د9402923