پایان جنگ جهانی دوم با آغاز یک همزیستی خصمانه در اردوگاه فاتحان همراه بود. دو ابرقدرت آمریکا و شوروی دو بلوک سیاسی- نظامی شرق و غرب را پدید آوردند و عواقب ناشی از این بلوکبندی برخی از کشورهای عمدتا تازهاستقلالیافته را به فکر غیرمتعهدبودن انداخت. عدمتعهد یا عدموابستگی، به سیاست رهبران کشورهای آسیایی و آفریقایی که صرفنظر از نظامها و ایدئولوژیهای متفاوت، هدف و آرمان مشترکی را دنبال میکردند، بدل شد. با تلاش رهبرانی چون جواهر لعل نهرو در هند، احمد سوکارنو در اندونزی، جمال عبدالناصر در مصر و مارشال تیتو در یوگسلاوی، جنبش عدمتعهد در سال ١٩٦١ (١٣٤٠) شکل گرفت. نخستین تلاش برای ایجاد همگرایی میان آنها در آوریل سال ۱۹۵۵ در کنفرانس باندونگ صورت گرفت و نگرانی عمیق خود را از تشنج بینالمللی و خطر جنگ اتمی اعلام کردند.
در بیانیه کنفرانس باندونگ، از ملتها خواسته شد که در صلح زندگی کنند و بهعنوان همسایگان خوب به توسعه همکاریهای دوستانه بر پایه اصولی از جمله احترام به حقوق اساسی و انسانی و احترام به هدفها و اصول منشور سازمان ملل متحد، احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی همه ملتها، بهرسمیتشناختن برابری همه نژادها و برابری همه ملتها صرفنظر از کوچکی و بزرگی آنها، خودداری از مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر، احترام به حق ملتها در دفاع فردی یا جمعی، منطبق با منشور سازمان ملل متحد و خودداری از بهکارگیری نیروهای دفاعی جمعی به منظور خدمت به یک قدرت بزرگ بپردازند.
این کشورها خودداری از اعمال فشار به هر کشوری از سوی کشور دیگر را مورد تأکید قرار داده و در آن بیانیه از خودداری از تجاوز یا تهدید به تجاوز یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور، حلوفصل همه اختلافات بینالمللی از طریق صلحآمیز از قبیل مذاکره، اجماع، داوری یا حلوفصل حقوقی، ارتقای منافع متقابل و همکاریهای دوطرفه و احترام به عدالت و تعهدات بینالمللی بهعنوان دیگر اصول خود یاد کردند. بعد از این کنفرانس (١٩٦١)، با حمایت فیدل کاسترو و مارشال تیتو کنفرانس دیگری در یوگسلاوی برگزار شد و این سازمان با ۵۳ عضو از آفریقا، ۳۸ عضو از آسیا، ۲۶ عضو از آمریکایلاتین و یک عضو از اروپا (بلاروس) اعلام موجودیت کرد. سیاست اصلی آنها پیروی از همزیستی مسالمتآمیز، پشتیبانی از جنبشهای آزادیبخش و عدمپیوستگی به هیچیک از پیمانهای نظامی در چارچوب اختلافات قدرتهای بزرگ بود.
نهادی بدون دبیرخانه و اساسنامه
آنها داشتن اساسنامه و دبیرخانه داخلی را در دستور کار قرار ندادند چراکه بنیانگذاران این جنبش و جانشینان بعدی آنها بر این باور بودند که با توجه به تنوع جغرافیایی و ایدئولوژیکی کشورهای عضو، در صورت ایجاد ساختارهای رسمی همچون اساسنامه و دبیرخانه داخلی، احتمالا این جنبش از هم فرومیپاشد زیرا یک سازمان فراملی متشکل از کشورهایی با ایدئولوژیها و اهداف مختلف هرگز قادر به ایجاد ساختاری اداری و منطقی برای اجرای سیاستهایی که مورد توافق کشورهای عضو باشد، نخواهد بود. ازهمینرو نیز نوع منحصربهفردی از ساختار اداری را تشکیل دادند که بر اساس آن همه کشورهای عضو فارغ از اندازه و اهمیت خود از این فرصت برخوردارند تا در تصمیمسازیها و سیاستگذاریهای جهانی نقش ایفا کنند.
در این چارچوب، اجلاس سران، مناسبتی است که این جنبش در بالاترین سطح تشکیل جلسه میدهد و کشور میزبان ریاست جنبش و مسئولیتهای مربوطه از جمله تلاش برای ارتقای اصول و فعالیتهای جنبش را از کشور میزبان قبلی برای مدت سهسال تا اجلاس بعدی برعهده میگیرد. بهاینترتیب ساختار اداری جنبش نیز در مدت ریاست کشور میزبان به این کشور سپرده میشود که این وظیفه نیز معمولا برعهده وزارت خارجه آن کشور قرار میگیرد.
ایران در نخستین اجلاس غیرمتعهدها در بلگراد حاضر نبود چراکه ما آن زمان به پیمان نظامی بغداد پیوسته بودیم اما بعد از انقلاب اسلامی و همسوشدن سیاسیها با انقلابیون در ایران و رویکرد عدموابستگی غیرمتعهدها، به عضویت این جنبش درآمدیم. سهماه پس از تصویب عضویت ایران در اجلاس وزیران در خردادماه ۱۳۵۸، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت خروج از پیمان سنتو را نیز رسما اعلام کرد. این مهمترین سازمان بینالمللی است که بعد از انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمدهایم و متأسفانه نگاهی به این سالها نشان میدهد که تاکنون از این حضور بهره قابلتوجهی نبردهایم.
این جنبش بارها اقدامات جامعه جهانی علیه ایران همچون حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران در تیرماه سال ٦٧ را محکوم کرده و در مواردی مثل قطعنامه ٥٩٨ از مواضع ایران حمایت کرده اما بیش از این چیزی نصیب ما نشده است. مصداق این مدعا آن است که عراق در سالگرد پیوستن ایران به این جنبش، جنگ هشتساله را کلید زد. رئیسجمهور وقت ایران در نامهای خطاب به سران کشورهای غیرمتعهد خواستار موضعگیری آنها در مقابل تجاوز عراق شده بود اما نتیجه جلسات آن میزبانی بغداد برای اجلاس بعدی بود. بههمینخاطر نیز ایران همه توان خود را از جمله ملاقاتهای مکرر با اعضا و بمباران بغداد، به کار گرفت تا اجلاس مذکور به هند منتقل شود.
وزن سیاسی عدمتعهد
ناگفته نماند که این جنبش بعد از جنگ نیز تلاشهایی برای حمایت از ایران در پرونده هستهای داشت. اینها باعث میشود که ضمن توجه به عضویت ١٢٠ کشور در این جنبش - فراگیرترین تشکل سیاسی جهان بعد از سازمان ملل – به کیفیت و کارآمدی آن نیز توجه داشته و با نگاهی واقعبینانه از آن انتظار داشته باشیم. نمیتوان نادیده گرفت که کشورهای عضو نم اگرچه ٦٠ درصد اعضای جامعه ملل را تشکیل میدهند، تنها یکهفتم اقتصاد جهان را در اختیار دارند و بخش عمدهای از این یکهفتم نیز مربوط به منابع زیرزمینی مانند نفت و معادن طبیعی است. موضوع پنهانی نیست که اعضای غیرمتعهد بیشترین اختلافات سیاسی، اقتصادی، مرزی و... را دارند و در تاریخ معاصر نیز پس از جنگهای جهانی اول و دوم، عمدهترین جنگها در کشورهای عضو این جنبش روی داده است.
به علاوه، با وجود آنکه جنبش عدم تعهد، بر مبنای استقلال سیاسی کشورها از قدرتهای غرب و شرق شکل گرفته است، امروزه بسیاری از کشورهای این جنبش، آشکارا وابسته به قدرتهای جهانی هستند که از آن جمله میتوان به وابستگی عربستان سعودی به آمریکا و کرهشمالی به چین و روسیه اشاره کرد.
با توجه به همین مسائل، حسن هانیزاده کارشناس مسائل خاورمیانه، در گفتوگو با «شرق» درباره وزن سیاسی این جنبش، به تحققنیافتن هدف اولیه این جنبش از همان سالهای اول اشاره کرد و گفت: «جنبش عدم تعهد بر اساس نیازی که در آن دوران پس از جنگ سرد و در آن شرایط احساس میشد، با قدرت شکل گرفت و کشورهای تازه استقلالیافته را از تکیه بر آمریکا و شوروی سابق منع کرد و توانست جایگاه و وزن خاصی در تعدیل سیاستهای دو ابرقدرت آن زمان داشته باشد اما هدف این جنبش چندان عملیاتی نشد و بعد از مدتی آمریکاییها و غربیها که خیلی مایل نیستند قدرتهای منطقهای در سیاستهای جهان اثرگذار باشند، سعی کردند جایگاه این جنبش را تضعیف کنند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز در حقیقت این جنبش بیش از گذشته تضعیف شد».
او درباره کارآمدی نم در دنیای امروز نیز گفت: «امروزه اغلب کشورهای عضو عدم تعهد سیاستهای خود را بر اساس اراده آمریکا تعریف میکنند و به همین دلیل با وجود اینکه حدود ١٢٠ کشور عضو این جنبش هستند اما نتوانسته هویت و جایگاه واقعی خود را در سیاستهای بینالمللی داشته باشد و از حقوق کشورهای عضو دفاع کند».
ساختار غیرمتجانس و ناهمگن
محسن جلیلوند، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل، نیز در گفتوگو با «شرق» تقریبا همین نظر را درباره وزن سیاسی جنبش عدم تعهد داشت و گفت: «جنبش عدم تعهد ساختار غیرمتجانس و ناهمگنی دارد. تا زمانی که جنگ سرد بود، میشد گفت که تعریفی از این جنبش وجود دارد اما بعد از آن اصولا غیرمتعهدبودن بیمعنا بود. به طور مثال در زمان جنگ سرد، کوبا هم جزء جنبش غیرمتعهدها و درعینحال یکی از اقمار اتحاد جماهیر شوروی بود. اکنون که نه شرقی وجود دارد و نه غربی، نیز همینطور است».
به گفته او ما اکنون در ساختار جهانیشدن هستیم و به این ترتیب معنای تعهدها تغییر کرده است و غیرمتعهدبودن معنایی ندارد. به همین خاطر میتوان گفت این جنبش فقط جمعی است که گروهی از کشورها چندروزی کنار هم جلسه میگذارند و بعد هم تمام میشود. با وجود تعداد بسیار اعضا، تأثیرگذاری عمدهای نیز در عرصه بینالمللی ندارند.
حال سؤال اینجاست که با توجه به زیرسؤالرفتن ماهیت عدم وابستگی در این جنبش، عضویت در این نهاد چقدر برای ما سودمند بوده و در چه مواردی بر تغییر سیاستهای بینالمللی درباره ایران اثر داشته است؟
هانیزاده با تأکید بر اینکه «این جنبش در حد صدور یک بیانیه کار خود را ادامه میدهد»، دراینباره توضیح داد: «این جنبش جنبه اجرائی ندارد و نمیتواند تغییری در شطرنج سیاسی و نظامی جهان ایجاد کند بنابراین بیشتر جنبه اعتباری دارد و در حقیقت نمیتواند سیاستهای آمریکا را تغییر دهد. با این حال به نظر میرسد که ریاست دورهای جمهوری اسلامی ایران بر این جنبش توانسته است تا حدی بر عملکرد و سیاستهای عدم تعهد اثرگذار باشد اما از آنجایی که آمریکا و غرب نمیخواهند اینگونه جنبشها در عرصههای سیاسی فعال باشند، این جنبش را تضعیف کردهاند و اغلب کشورهای عضو آن، در حقیقت وابسته به غرب و آمریکا هستند.
کشورهای عضو نیز اراده لازم را برای اینکه بتوانند در برابر زیادهخواهی آمریکا ایستادگی کنند ندارند و اکنون میبینیم که اغلب آنها مثل عربستان، کویت، امارات و بسیاری دیگر تابع اراده آمریکا و سیاستهای این کشور هستند. به این ترتیب این کشورها تمایلی به پرداخت هزینه برای حفظ استقلال سیاسی خود ندارند بنابراین به نظر میرسد که علاوه بر غرب برخی از اعضای جنبش عدم تعهد نیز تمایل ندارند این جنبش هویت و استقلال خود را حفظ کند. به همین خاطر اکنون میتوان آن را یک جنبش ظاهری که ارزش وجودی چندانی ندارد، به حساب آورد».
ظرفیتهای عدم تعهد
جلیلوند نیز در پاسخ به این سؤال به برخی از اثرگذاریهای عدم تعهد اشاره کرد و گفت: «این جنبش در هر صورت یک تریبون است و تعداد زیادی از کشورهای دنیا آنجا مینشینند و حرف شما را گوش میکنند. از طرفی برخی تأثیرات نیز دارد که نباید آن را نادیده گرفت. به طور مثال گروه نم در موضوع هستهای ایران در آژانس انرژی اتمی با دستهبندیهایی که ایران کرد، تا حدودی توانست برخی از فشارها را از روی ایران بردارد. اما این به معنی تأثیرگذاری و کارآمدی در عرصه بینالمللی نیست». با این اوصاف عدم تعهد یک جنبش بیاثر و اسمی است. اما برخی از کارشناسان مسائل بینالملل به ظرفیتهایی درون این جنبش توجه و اعتقاد دارند که اگر ارادهای میان اعضای آن باشد، میتوان بر کارآمدی این نهاد بینالمللی افزود.
به عنوان مثال هانیزاده با اشاره به اینکه «بیش از ٧٠ درصد انرژی جهان در کشورهای عضو این جنبش قرار دارد» گفت: «این جنبش میتواند نقش اثرگذاری ایفا کند. حداقل باید مسائلی مثل حق وتو در سازمان ملل از سوی کشورهای عضو مطرح شود. ضمن اینکه مسئله حضور فعال و داشتن یک دبیرخانه ثابت نیز باید موردتوجه اعضا قرار گیرد اما میبینیم که چنین ارادهای وجود ندارد. به همین خاطر معتقد هستم که این جنبش ظرفیت بسیار زیادی برای تغییر ساختار جهان دارد اما چنین ارادهای در میان اعضای آن دیده نمیشود».
http://www.sharghdaily.ir/News/94814
ش.د9500707