(روزنامه آرمان – 1394/11/17 – شماره 2969 – صفحه 6)
* فارغ از پیامدهای ردصلاحیت اصلاحطلبان میتوان گفت آنها توانستند به نوعي وحدت دست يابند. تا چه ميزان وحدت به وجود آمده باعث خواهد شد كه اصلاحطلبان به بازسازي خود و فعال شدن در زمينههاي مختلف در آينده بپردازند؟
** شرايط سلبي و حالت فشار اكثر اوقات شرايط وحدت و هماهنگي را به وجود ميآورد، اما بايد در عرصه سياست از اين مرحله عبور كرد و همه بايد با ارزيابي وزن سياسي و پايگاه اجتماعي و سبد راي خود و با ائتلاف و هماهنگ كار كنيم. پس از اشتباهات تاكتيكي اصلاحطلبان در سال ۸۴ و خصوصا تجربه ٩٢ آنها از درايت و تدبير بيشتر برخوردار گشتهاند و انتظار حركت هماهنگ وجود دارد. بازسازي انجامشده، بيشتر درباره درك درست و واقع بينانه از شرايط اجتماعي و دوري از آرمانگرايي بدون واقع بيني است. اصلاحطلبان كنش عقلاني معطوف به واقع بيني، عقلانيت و مصلحت بيني را در دستور قرار دادهاند و نقش محوري رئيس دولت اصلاحات هم بیترديد در ايجاد همگرايي بسیار موثر بوده است. آنچه علاوه بر موارد فوق اهميت دارد، نگاه چند بعدي به مسائل اجتماعي است. بايد بيش از گذشته به تدريجي ديدن حل مسائل تمركز داشت؛ همچنين به وجوه مختلف فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي. «گرچه سياست مهم است» اما همه تغييرات را نبايد در اين حوزه جست. حتما بايد اصلاحطلبان به ساير ابعاد اجتماعي نيز توجه كنند.
* آنچه تحت عنوان انديشههاي نواصلاحطلبي در ميان طيف روشنفكر جامعه به وجود آمده به چه معناست؟
** اصطلاح «انديشههاي نواصلاحطلبي» كه شما بهكار ميگيريد، چندان روشن نيست و كساني هم كه اين واژه را بهكار ميگيرند، معلوم نيست كه منظورشان چيست. اينكه جريان اصلاحات پختهتر شده يا به واقعبيني بيشتري از بافت قدرت در جامعه ايران دست يافته و يا اينكه از روشهاي راديكالي فاصله گرفته است، اينها چيز جديدي نيست و در روند كنشگري به تدريج و به عنوان ملاحظات تاكتيكي مطرح است. نواصلاحطلبي زماني معنا دارد كه فرد يا جرياني، طرحي نو درانداخته باشد، چه از منظر نظري و راهبردي يا از منظر تاكتيكي و در نسبت با جامعه. درست است كه روشها و تاكتيكها و توقعات و رفتارهاي اصلاحطلبان امروز با ديروز فرق كرده است، اما اين به معني ايجاد «گفتمان جديد راهبردي» نيست. هنوز هم اصلاحات و اصلاحطلبان به گفتمان ديروز خود كه قانون اساسي را حاكم واقعي ميدانند و خود را ذيل نظام سياسي تعريف ميكردند اعتقاد دارند. هنوز هم شيوه آنها مبتني بر روش مسالمتآميز، قانوني، تدريجي و مبتني بر راي و خواست مردم است، پس چيزي تغيير نكرده است. كساني كه دوست دارند از اين اصطلاح استفاده كنند بايد دقيقا بتوانند وجوه تفاوت و تمايز خود را با گذشته تبيین كنند، من تاكنون چنين چیزی نديدهام.
* نواصلاحطلبان در مواجهه با بخشهاي مختلف حاكميت براي قبولاندن لزوم اصلاحطلبي بايد چگونه عمل كنند؟
** جریان اصلاحات عملا توانسته خود را به حاكميت بقبولاند. اصلاحات در معناي عام به معني بهبود مداوم سيستم سياسي براي كارآمدي با خواستههاي مردم است. اين تعريف البته محدوديتي براي خود قائل نيست. اما به هر رو ما باید با سياست صبوري و در عرصه سياسي خود را تثبيت كنيم. ما راهي جز كنش سياسي معطوف به واقع بيني، عقلانيت و مصلحتسنجي نداريم. سياست كنش عقلاني انتقادي، مبتني بر واقع بيني و مصلحت سنجي، سياست اصلي اصلاحطلبان است.
* ادبياتي تحت عنوان مدارا در اخلاق سياسي وجود دارد. اين واژه تا چه اندازه براي اصلاحطلبان نمود عملي دارد؟
** همه واژههاي درست اخلاقي، در دو سطح نظري و عملي قابل طرح هستند. اصلاحطلبي از لحاظ نظري و روش، مدارا را در بطن خود دارد. اصلاحطلبي با حوصله و مدارا و پرهيز از «حذف ديگري» معنا مييابد، اما بايد دانست اصلاحطلبي تنها دانستن نيست، به باور و منش اخلاقي افراد هم بستگي دارد. صرف دانستن، گاهي دليل عمل كردن نيست. به هر رو دموكراسي و اصلاحطلبي از تربيتي اخلاقي و روحيه و منش خاصي هم برخوردار است. اصلاحطلبان به منافع ملي و توسعه ايران ميانديشند و ايران را از آن همه ايرانيان ميدانند. اين خود پشتوانه عملي براي مدارا با گروهها، اقوام و اقليتهاست.
* برخي از جريانهاي منتسب به اصلاحطلبي نوعي فاصله با بخش متوسط جامعه دارند چه خطري از اين راه ممكن است متوجه اصلاحطلبان شود؟
** متاسفانه طبقه متوسط، با شعارهاي پوپوليستي دولت احمدينژاد ضعیف شده است. شعار آنها طبقه توده مردم محروم بود، اين شعاري درست بود، اما با روشي بد دنبال شد. معلوم است كه بايد دولتها و نيروهاي اجتماعي، عدالت و رفاه را براي اكثريت جامعه بخواهند، اما با كدام استراتژي و با كدام روش؟ اصلاحطلبان شايد در گذشته، بنا به ادعاي برخي، با تمركز زياده از حد بر بعد سياسي، از رسيدگي به طبقه متوسط و طبقه زير متوسط غفلت كردند، اما بايد توجه كرد اقتصاد و رفاه اجتماعي تنها با اقتصاد حل نميشود.تا سياستهاي كلان و كارآمدي در نظام اجرايي كشور نباشد، راه به جايي نخواهيم برد. اصلاحطلبان هدفشان از طرح تقدم سياست، تقدم رتبهاي بود و نه تقدم زماني. خطر ناديده گرفتن تودهها و طبقه متوسط، بازگشت سياستمداران پوپوليست است. دولت آقاي روحاني نيز حتما بايد به مساله رفاه در اقشار آسيبپذير توجه جديتری كند.
* اصلاحطلبان در قدرت حتی به نقد جريانات موافق انديشه اصلاحطلبي مشغول بودند. امروز تا چه اندازه به اين موضوع اهتمام دارند و تا چه اندازه از آن ادبيات ۷۶ تا۸۴ فاصله گرفتهاند؟
** مقوله نقد هميشه بايد در دستور كار اصلاحطلبان باشد. جامعه غيرنقاد، جامعهاي مرده است. مهم اين است كه نقد، منصفانه و واقع بينانه باشد و انتظار تغيير در افراد و جريانات هم عجولانه و بيصبرانه نباشد. هدف نقد، آشتي و تفاهم و رشد جامعه است، نه تخريب طرف مقابل. تفاوت امروز اصلاحطلبان با گذشته، درك عميقتر از تحولات در جامعه است. ميتوان گفت، امروز اصلاحطلبان اصلاحطلبتر شدهاند.
* علت اينكه اصلاحطلبان تمايل به ورود به عرصه مجلس شوراي اسلامي دارند چيست؟
** قدرت در سياست، مثل پول در اقتصاد است. دليل پنهان يا مهمي ندارد، هر جرياني كه ميخواهد تغييراتي مسالمتآميز و قانوني در جهت افكار و آرمانهايش داشته باشد، بايد از طريق قوه مقننه اقدام كند. ورود در قدرت، بد نيست، سوءاستفاده از قدرت بد است. قدرت بايد در جهت منافع ملي بهكار برود و نه منافع شخصي و حتي منافع جناحي صرف.
* گويا رویکرد اصلاحطلبان حمايت از نزديكان دولت و ذكر نام اصولگرايان معتدل در ليست اصلاحطلبان است. اين استراتژي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** رویکرد اصلاحطلبان از ابتدا ممانعت از شكلگيري مجلسي تندرو بوده است. به همين دليل بحث همراهي و همكاري با اصولگرايان معتدل و منصف در دستور كار قرار گرفت. اينكه ميگويم در دستور قرار گرفت معنايش لزوما يك تصميم حزبي و جناحي مشخص نيست. خرد جمعي اصلاحطلبان به صورتي خودآگاه به اين جمعبندي رسيد. اما در ارائه ليست، تصميم اوليه با توجه به شرايط، دادن ليست صرفا از ميان كانديداهاي اصلاحطلب بود، گرچه نظرت متفاوت ديگري هم بود اما اين جمعبندي اكثريت اصلاحطلبان بود. اما رد صلاحيت تقريبا تمام اصلاحطلبان شرايط جديدي را به وجود آورده است. در شرايط متفاوت، بايد تصميمات متفاوتي گرفت. امروز كه همه اصلاحطلبان شناخته شده و فعالان اصلاحطلب رد صلاحيت شدهاند، نميتوان كنارهگيري كرد.
البته توجه كنيد برخي از كانديداها هستند كه واقعا راهي جز اصلاحات را براي توسعه كشور نميشناسند اما كمتر شناخته شده يا ناشناس هستند، خب بايد به سراغ آنها رفت. حتی اگر چنين افرادي در برخي از حوزههاي انتخاباتي نداشتيم، در مرحله بعد از كساني كه گرايش به اصلاحات دارند و در مرحله بعد از افرادي كه صرف نظر از خط سياسي، حامي دولت روحاني هستند و در مرحله بعد از افراد مستقل و اگر آنقدر دستمان براي حمايت از كانديدايي خالي بود، در آن صورت از ميان دو كانديداي اصولگرا، عقل سياسي به ما ميگويد از آنكه معتدل است حمايت كنيم. فرق بين مفاهيم، اتحاد، ائتلاف، و حمايت از كانديداها مشخص است.
* تا چه اندازه ممكن است اصلاحطلبان بتوانند بدنه اجتماعي خود را مجاب به راي دادن به ليستي كنند كه اصولگرايان اعتدالي و ميانهرو در آن وجود دارند؟
** فكر ميكنم نخبگان سياسي و فعالان حزبي، در اين شرايط، بيش از هر وقتي ميتوانند عملا به بدنه خويش بياموزند كه در شرايط متفاوت، نياز به تصميم متفاوت است. گاهي مهم، موفقيت و دستيابي به همه آرزوها نيست.
* اصلاحطلبان در صورت حمايت از اصولگرایان ميانهرو و حمايت از آنها براي رسيدن به كرسيهاي پارلمان چه توقعي از آنها دارند؟
** استراتژي ممانعت از ورود تندروها، مسالهاي فراجناحي است. حتي اصولگرايان معتدل و منطقي و منصف موافق آن و بهدنبال این موضوع هستند. توقع اصلاحطلبان شكلگيري مجلسي قدرتمند و متخصص و غيرافراطي است. توقع اصلاحطلبان قانونمداري مجلسيان و توجه به حقوق شهروندان و منافع ملي است. همينها رعايت شود، هركس نماينده بشود، چه باك.
* اگر اصلاحطلبان بتوانند از ميانهروها و اعتداليون اصولگرا حمايت كنند و آنها در مقابل دولت در مجلس ايستادگي كنند، آنگاه بدنه اجتماعي اصلاحات را از دست نخواهند داد؟
** پس از طي فراينده چند مرحلهاي كه عرض كردم و از آن به عنوان «فرايند تحليل و تصميمگيري سلسلهمراتبي» نيز نام برده ميشود، در وهله اول بايد براي بدنه اجتماعي اصلاحطلبان و سپس مردم توضيح داد كه مبناي اين تصميمگيري سلسله مراتبي چيست. بهنظرم توضيح ما در شرايط فعلي و در صورتي كه فرضا در برخي از حوزهها از برخي اصولگرايان معتدل حمايت كنيم، براي مردم قانعكننده خواهد بود.
* يكي از اتفاقات اخير موضعگيري برخي از اصلاحطلبان در برابر آيتا... هاشمي است. اينگونه موضعگيريها را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** انتقاد از هر كس و در هر جايگاه نه تنها بد نيست كه فرصت و نعمتي بايد تلقي شود و نقدكننده و منتقد هر كه باشد، هم نقدشان بايد شنيده شود و هم منتقد بايد پاسخگو باشد. نيتخواني از عبدي يا كشيدن حصاري از نقدناپذيري هم براي آيتا... هاشمي، زيانبار است. به همين دليل به چرايي شيوه و ادبيات عبدي هم كاري ندارم. مساله آن است كه حتی به فرض درستي نقد عباس عبدي به هاشمي (كه درست نيست)، از اصلي - فرعي ديدن مساله، عبدي غفلت ورزيده است. اساس استدلال هاشمي، صلاحيت آيتا... سيد حسن خميني است و نه وابستگي سيدحسن به بيت و خاندان امام، البته اشاره به بيت امام، اشارهاي انحصارطلبانه نيست. صلاحيت علمي سيد حسن خميني را بزرگان و مجتهدان و مراجع بنام حوزه تاييد كردهاند و تمركز استدلال هاشمي بر عدم احراز صلاحيت سيد حسن است و نه چون عضو خانواده امام است و عجيب است كه آقاي عبدي اين نكته صريح و بديهي را ناديده ميگيرد. بهنظر من نيازي به نيتخواني از عبدي نيست. اشكال اساسي تحليل عبدي، نيتخواني او از هاشمي است.
نيتخوانياي كه با تحليلي اتهامي- تخريبي، هاشمي را هدف قرار داده است و از تحليلگري چون عبدي دور از انتظار است. آقاي عبدي نميخواهد بپذيرد كه نه او عبدي گذشته است و نه آيتا... هاشمي، هاشمي گذشته! اشكالي كه عموما در تحليل مسائل سياسي و اجتماعي جاري ديده ميشود آن است كه به مسائل با ديدي مقطعي نگريسته ميشود. اگر از سخنان و مواضع آيتا... هاشمي، حتي با فرض قبول اشتباهات گذشته ايشان، حمايت و استقبال نميكنيم، بدون ترديد حمله به هاشمي، خطايي روشن است و از جناب عبدي عجيب است.
جايگاه و نقش آقاي هاشمي به عنوان قديميترين مبارز در راه انقلاب اسلامي و نهضت روحانيت شيعه، اجازه چنين سخناني را به ايشان خواهد داد. شايد افراد ديگر از اين منظر نتوانند سخن بگويند، اما آقاي هاشمي هم ميتوانند نسبت به چنين خطراتي صراحتا موضعگيري كند و هم بايد چنين مواضعي بهدرستي از سوي ايشان، به عنوان يكي از بانيان و موثرترين چهرههاي نظام گرفته شود. خلاصه عرض ميكنم، صرف نظر از درستي يا نادرستي موضع آقای عبدي، تخريب هاشمي، اقدامي اشتباه و عملي نابهنگام و به ضرر جبهه دموكراسيخواهي در ايران است. تخريب هاشمي (و نه نقد) در گذشته اشتباه بود و امروز نيز اشتباهتر.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/142944
ش.د9405955