(روزنامه اعتماد ـ 1395/12/28 ـ شماره 3772 ـ صفحه 5)
پرسش اصلي فراگير اين گونه بحثها در آن روزها و حتي هماكنون اين است كه در انتخابات ارديبهشت چه كسي رييسجمهور بعدي، يعني دوره دوازدهم خواهد بود؟ و اگر بحث انتخابات شوراها پيش آمد، خواهند پرسيد كه چه كسي شهردار تهران ميشود؟ اين پرسشها البته يك پيش فرض هم دارد كه اصولا اصلاحطلبان در انتخابات شركت ميكنند يا نه؟ پاسخ به اين پرسشها در بعضي موارد آسان و براي بعضي موارد سخت است.
واقعيت اين است كه در مسائل سياسي، به ويژه هنگامي كه به تصميم مردم برميگردد، پيشبيني رويدادهاي آينده، چندان كه برخيها فكر ميكنند، آسان نيست. تنها ميتوان با بعضي حدس و گمانها و تجربههاي پيشين و نگاه به وضع موجود، افق آينده كشور را رصد كرد. از آنجا كه ورود به فضاي انتخاباتي نيازمند يكسري فعاليتهاي رسانهاي است و اين فعاليتها هنوز به طور جدي شروع نشده، نميتوان به راحتي گمانهزنيها را پذيرفت، اما ميتوان براي آنها توضيحاتي ارايه كرد. آن چه نگارنده در اين سطور تقديم ميكند همانا توضيحاتي است كه براي نزديك شدن به واقعيات، ارايه ميكند.
ا - اصلاحطلبي، يعني جريان سياسي پايدار و ماندگاري كه به حاكميت برآمده از انقلاب سال ٥٧ وفادار و به ويژه به قانون اساسي آن پايبند است، اما به شيوه اداره كشور در ابعاد سياسي (داخلي و خارجي)، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، امنيتي و قضايي انتقاد جدي دارد و بر اين باور است كه اگر شيوه مديريت جامعه اصلاح شود، بسياري از مشكلات مردم برطرف ميشود. اين ادعا را البته كسي يا جريان سياسي ديگري رد نميكند و مخصوصا جناح محافظهكار كه خود را اصولگرا ميخواند، گاهي براي خالي نبودن عريضه، نداي اصلاحطلبي سر ميدهد. منتهي اصولگراها فقط در حرف اصلاحطلبند و در عمل خير. ميگويند اصلاح ميكنيم اما در عمل با همان حرفهاي سابق و غيراصلاحطلبانه رفتار ميكنند. نمونه روشن شعاردادن اصلاحطلبانه و رفتاركردن اصولگرايانه و البته پوپوليستي را در هشت سال مديريت آنان بر قواي سهگانه در دورهاي كه احمدينژاد قوه مجريه را اداره ميكرد و رفقاي ريز و درشت او مجلس شوراي اسلامي را پيش ميبردند و قوه قضاييه هم دست نخورده باقي مانده بود، مشاهده كرديم.
اصلاحطلبان، با وجود رنجها كه ديدهاند و محروميتها كه كشيدهاند، در سپهر سياسي ايران با قوت و قدرت باقي ماندهاند. شايد كساني بخواهند كه اصلاحات و اصلاحطلبي از صفحه روزگار محو شود و همه مردم هوادار و مريد اصولگرايي شوند، اما به دليل پشتوانه قوي مردمي كه اصلاحات دارد، آرزوي حذف و بيخاصيت كردن اين جناح سياسي پر هوادار، براي رقيبان كمهوادار و پرامكانات، دستيافتني نيست.
در اين يادداشت كوتاه، فهرست كردن تمامي اقدامات جناح راست براي نابودي فضاي اصلاحطلبي ميسر نيست و تنها ميتوان به نمونههايي از آنها اشاره كرد، از جمله يورش بيامان رسانهاي به افكار عمومي، ممنوعالتصوير كردن خاتمي رييس جمهور اسبق و اهانتهاي دمادم به وي، رد صلاحيت گسترده نامزدهاي پست رياستجمهوري و نمايندگي مجلس، برخورد سختگيرانه با كساني كه ميخواهند در ادارات دولتي خدمت كنند و جلوگيري گاه به گاه از برگزاري گردهماييها و همايشهاي سياسي يا فرهنگي آنان در نقاط گوناگون كشور.
در چنين شرايط سخت و غيرمنتظره، اين اصلاحطلبان هستند كه نهتنها مايوس و خسته نميشوند، بلكه با همت و اقتدار دوچندان، در تمامي صحنهها به ويژه در انتخابات دو سال يكبار حضور پيدا ميكنند و در مواضع انتخاب شونده و انتخابكننده، نقشآفريني ميكنند. نمونه بارز آن، دو انتخابات رياستجمهوري خرداد ٩٢ و انتخابات مجلس شوراي اسلامي اسفند ٩٤و ديگر انتخابات همراه اين دو، يعني شوراهاي اسلامي شهرو روستا و مجلس خبرگان رهبري بود كه با وجود محدوديتهاي فراوان، اصلاحطلبان قدرت خود را در ايجاد تغيير به رخ رقيبان خود كشيدند و نامزدهاي مهم جناح راست را شكست دادند. كاملا روشن است كه اصلاحطلبان با اين روحيه و اين تجربه در انتخابات ارديبهشت ٩٦ هم به عرصه انتخابات گام مينهند و به پيروزي هم ميرسند.
به دليل برخوردهايي كه پس از انتخابات خرداد ٨٨ با چهرههاي شاخص جناح اصلاحات و بخشي از هواداران اين جناح صورت گرفت، بسياري از نيروهاي جوان اصلاحطلب، با فرض بيثمر بودن حضورشان پاي صندوقهاي راي، در دو انتخابات ٩٢ و ٩٤ شركت نكردند، اما با توجه به پيروزي نسبي اصلاحطلبان در انتخابات مذكور، اين دسته از جوانان به خود آمده و قصد دارند در انتخابات آينده شركت كنند. اين تصميم مهم و مبارك، چراغ اميد را براي پيروزي كامل در انتخاب رييسجمهور پيشنهادي سران اصلاحات و نيز شهرداران منتخب شوراهاي اصلاحطلب سراسر كشور، پرنورتر خواهد كرد. از آن جا كه در حال حاضر پيشنهاد اين جناح بر ادامه رياستجمهوري حسن روحاني است و اگر رويداد خاصي پيش نيايد كه نامبرده احتمالا در ميان نامزدهاي رياستجمهوري دوره دوازدهم نباشد، اصلحطلبان فرد شايسته ديگري را وارد ميدان ميكنند يا از نامزدي كه ديدگاهها و خواستههاي جناح اصلاحات را دنبال كند، حمايت ميكنند تا او به ساختمان پاستور وارد شود، همانگونه كه از حسن روحاني اصولگرا، اما معتدل و همراه اصلاحات در خرداد ٩٢ حمايت و او را راهي اتاق رياستجمهوري كردند. اصولگرايان چه بخواهند و چه نخواهند، اكثر مردم ايران به تداوم رياست دكتر حسن روحاني راي خواهند داد. نگارنده بر اين باور است كه اصلاحطلبان با درك موقعيت كنوني و براي ادامه برنامههاي دولت تدبير و اميد، با اعتداليون و اصولگرايان معقولي كه هوادار رييسجمهور فعلي هستند، براي انتخابات سال ٩٦ دست اخوت ميدهند و به ائتلاف ميرسند.
٢ - انتخابات شوراهاي اسلامي سراسر كشور نيز از درجه اهميت بسيار بالايي برخوردار است چراكه تجربه نشان داده است شوراها هم در تهران و هم در شهرها و روستاهاي كوچك و بزرگ ميتوانند منشأ اثرات زيادي باشند. تنظيم روابط بين مردم و مديريت شهري در جاي جاي كشور، زمينه ساز نوعي مساعدت همگاني در بهتر اعمال كردن خواستههاي محلي آحاد جامعه است. بديهي است اگر شوراها در تصميمگيريهاي كلان خود بد عمل كنند، مثلا در انتخاب شهردار دقت لازم را به خرج ندهند، آثار زيانباري از خود به جاي ميگذارند. اعضاي دوره دوم شوراي اسلامي شهر تهران، در انتخاب شهردار براي پايتخت كشور، سياسيكاري و رفيقبازي را به حد اعلي رساندند.
اين يك مثال روشن و گويا از بد عمل كردن شوراهاست كه اميدواريم ديگر تكرار نشود. البته اين يك نمونه بود وگرنه بسياري از شوراها در سراسركشور وظايف خود را به درستي عمل كرده و كاركردهاي مثبتي از آنها مشاهده شده است. اين مثال را زدم كه حساس و مهم بودن نقش شوراها را بيان كنم. لذا همه ما موظفيم در انتخابات آينده چنان عمل كنيم كه گزينش اعضاي شهر و روستا تحتالشعاع انتخابات رياستجمهوري قرار نگيرد. خصوصا جوانان تحولخواه و اصلاحطلب و اعتدالگرا وظيفهمندند كه تمام همت و قدرت خود را براي شناختن و شناساندن نامزدهاي شوراها در سراسر كشور به كار گيرند و همانند انتخاب رييسجمهور تلاش كنند. اگر همه آزاديخواهان و جوانان پرشور كه تغيير در مديريتها را خواهانند، به خصوص در پايتخت كشور به پا خيزند و نيروهاي با تجربه و سالم و با گرايشهاي اصلاحطلبي و اعتدالگرايي را راهي شوراي شهر تهران كنند، بسياري از نارواهاي موجود بر طرف ميشود.
٣ - پيرامون رفتار انتخاباتي جناح اصولگرا در ارديبهشت ٩٦، گفتنيهاي زيادي وجود دارد كه ضروري است به آن پرداخته شود. در اين نوشته به چند نكته كوتاه در اين باره اشاره ميكنم:
نكته اول- محافظهكاران با استفاده از همه امكانات و اختيارات خود تلاش ميكنند صندلي از دست رفته رياستجمهوري را باز پس گيرند و نگذارند رقيب ديرينهشان يعني اصلاحطلبان در انتخابات سال آينده پيروز شوند. علي القاعده اصولگرايان چنين خواهند كرد: رد صلاحيت فراوان براي خالي كردن ميدان از چهرههاي بر جسته رقيب. عدم تبليغ فراوان براي از شور انداختن فضاي انتخاباتي، با اين پيش فرض كه هر چه انتخابات كمرنگتر باشد اصلاحطلبان كمتر راي ميآورند. افزايش مكرر آتش توپخانههاي رسانهاي عليه چهرههاي شاخص اصلاحطلب براي جلوگيري از راي دادن افراد بيطرف به نامزد اصلاحطلب. كشاندن يك اصلاحطلب بيخاصيت و بدلي در ميدان رقابت با يك اصلاحطلب واقعي، براي جلوگيري از تكرار يكپارچگي جناح پيروز در انتخابات ٩٢، به ويژه اگر اين اصلاحطلب بدلي، شخصيت مهمي از اعتداليون مورد حمايت حسن روحاني باشد، براي جناح راست ايدهآلتر است.
نكته دوم - از آنجا كه دكتر حسن روحاني يك اصولگراي متمايل به اصلاحات است، جناح راست علاقهمند است بين او و اصلاحات فاصله ايجاد كند تا اصلاحطلبان دچار اضطرار شوند و با وجود تصميمي كه گرفتهاند، مجبور شوند شخص ديگري را وارد ميدان كنند، در اين صورت آراي اصلاحطلبان و اعتداليون دچار تفرقه ميشود و با آراي متفرق نميتوان پيروز شد. در واقع محافظهكاران چون نميتوانند به يك وحدت برسند، سعي ميكنند آراي اصلاحطلبان را بشكنند تا از ميان نامزدهاي خود يكي را روانه پاستور كنند، حتي اگر انتخابات به مرحله دوم برسد. البته اكنون كه اصلاحطلبان به حسن روحاني رسيدهاند، اصولگرايان هر ترفندي را به كار گيرند تا بين رييسجمهور فعلي و اصلاحات فاصله ايجاد كنند؛ ره به جايي نميبرند.
نكته سوم- اصولگرايان به دليل مشي سياسي- اعتقادي خود هرگز به وحدت نميرسند و بسيار بعيد است كه تشكل جديد جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي (جمنا) بتواند آنها را زير يك چتر گرد آورد، چرا كه تاكنون دهها چتر براي به وحدت رساندن اصولگرايان بر سرشان باز شده اما نتوانستهاند به يك همبستگي همهجانبه برسند. مگر بارها نگفتهاند كه ما همه زير چتر جامعتين هستيم؟ چرا اكنون چتر آن دو تشكل متعلق به حوزه و روحانيت را بالاي سر خود برافراشته ندارند؟ اين جناح پر مدعي، اخيرا بيشتر از گذشته دم از وحدت بين خود ميزنند تا در انتخابات رياستجمهوري بهار سال آينده پيروز شوند، اما همزمان با سردادن نداي وحدت، هر كدام به تنهايي نامزد معرفي ميكنند.
حزب موتلفه اسلامي در تلاش براي معرفي نامزد اختصاصي است، حزب پايداري در پي معرفي آقاي جليلي است، احمدينژاديها بقايي را علم كردهاند، باهنر و تشكلهاي همراه او ساز جداگانه ميزنند. چند روز اخير هم صحبت از كانديدا كردن ابراهيم رييسي به ميان آمده است. گرچه دفتر آقاي رييسي آن را تكذيب كرده، اما به نظر نگارنده توليت آستان قدس رضوي پاي به صحنه خواهد گذاشت، بد نيست بدانيد بعضي اصولگراها فكر ميكنند كه رييسي ميتواند از توان ملي و امكانات محلي بهترين بهره را براي طرح خود و تبليغات انتخاباتي ببرد، در صورتي كه اين طور نيست و امكانات گسترده آستان قدسرضوي به هيچ عنوان نميتواند در خدمت كانديداتوري توليت آن باشد. ميدانيم كه درآمدهاي آستان قدس رضوي يا از نذورات است يا از موقوفات.
اين دو منبع درآمدساز هم هرگز براي كارها و فعاليتهاي سياسي و انتخاباتي تعريف نشدهاند. به عبارت ديگر نه كسي چيزي را نذر امام رضا(ع) ميكند كه فردي با آنها تبليغات رياستجمهوري راه بيندازد و نه كسي دارايي خود را وقف كرده كه از سودش، براي رييس شدن هزينه كند. البته براي ابراهيم رييسي يك فرصت استثنايي وجود دارد كه براي ديگر نامزدها وجود ندارد و آن، شرايط لابي كردن با همه چهرههاي موثري است كه در ايام نوروز، براي زيارت امام هشتم شيعيان، حضرت ثامن الائمه (ع) به مشهد سفر ميكنند. اگر وي از اين شرايط استفاده كند، براي اصولگرايان فرصت مهمي خواهد بود كه اهداف خود را پيش ببرند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=71041
ش.د9504418