یادداشت: «تقریباً اجتنابناپذیر به نظر میرسد که ایران، دیر یا زود باید به ارتباط فعال و برابری با آمریکا دست یابد و به مذاکره دوجانبه با آمریکا بنشیند... ایران در منگنه بزرگترین تحریمهای تاریخ قرار گرفته و خروج از آن مستلزم مذاکره با آمریکاست... آمریکا سالهاست که دنبال مذاکره مستقیم و بیواسطه با ایران است و ایران است که از مناسبات مستقیم با آمریکا سرباز میزند... روی تداوم راهبرد پرهیز از جنگ نیز نمیتوان حساب کرد. در آمریکا تندروها و بهرهمندان از اقتصاد جنگ، شدیداً مشتاق حمله آمریکا به ایران هستند.» این جملات بخشهایی از اظهارات «محسن امینزاده» معاون وزارت خارجهِ دولت اصلاحات است که در روزنامه «شرق» منتشر شده است! جملات عجیبی که تکرار حرف آمریکاییهاست که میگویند ایران مخالف دیپلماسی است و میز مذاکره را ترک کرده است. عباراتی که طبق خواست و میل آمریکاییها انگشت اتهام را به سمت تهران میگیرد که اگر ایران به مذاکره تن دهد، مشکلات حل خواهد شد! اما سؤال اینجاست که کدام طرف میز مذاکره را ترک کرده و به مذاکره و نتایج آن پایبند نبوده است؟!
جمهوری اسلامی ایران با وجود اینکه میدانست آمریکاییها قابل اعتماد نیستند و از سابقه سیاه سران کاخسفید در پایبند نبودن به توافقات آگاهی داشت، یک بار دیگر و برای ثبت یک تجربه تاریخی، مذاکراتی را آغاز کرد که به توافق جامع هستهای منتهی شد؛ توافقی که دولت باراک اوباما با وضع تحریمهای متعدد و پایبند نبودن به تعهدات دولت آمریکا در برجام، آن را نقض کرد و دونالد ترامپ به طور رسمی از آن خارج شد و از هیچ تلاشی برای تحت فشار قراردادن ایران دریغ نکرد! اما با وجود این تصویر واضح و معادلات روشن، همچنان برخی افراد و جریانها در داخل، در موازات با دستگاههای تبلیغاتی دشمن بر طبل مذاکره میکوبند و دوگانه «جنگ یا مذاکره» راـ که راهبرد اصلی آمریکاییها برای تسلیم کردن ایران استـ تکرار میکنند و مدعی میشوند این دولت ایران است که مانع برطرف شدن خصومتها و دشمنیها میشود! به راستی این همصدایی و همآهنگی چه معنایی دارد؟