مستحضرید که خدای سبحان برای همه ما یک قاضی درونی خلق کرده است؛ یعنی خدا ما را بیسرمایه خلق نکرده است. ما مثل بانک نیستیم که از خارج به ما سرمایه برسد یا مثل موزه نیستیم که از بیرون به ما کالاهای عَتیق و عتیقهجات بدهند. انسان مثل دریاست. دریا گوهرهای فراوانی دارد؛ اما برای خود دریاست؛ خود دریا ساخته است. اگر گفتهاند: «چو دریا به سرمایه خویش باش، هم از بود خود سود خود برتراش» برای آن است که در درون ما خدای سبحان بحری آفریده که همان بحر فطرت است. کسی در دریا گوهر نمیریزد و این خود دریاست که گوهر میسازد. در درون ما این راه هست که ما آنچه را از بیرون میگیریم، با کارگاه درون این را گوهر کنیم. البته آن گوهرهایی که خود انسان میسازد، به نام گوهر معرفت و محبت هرگز با گوهر بیرون قابل قیاس نیست. وجود مبارک امام باقر(ع) مطالب بلند دینی فرمود. یکی از مستمعان به حضرت عرض کرد: «عجب جواهری از شما استفاده کردیم.» حضرت فرمود: «همین؟! حیفت نیامد که این مطالب را به طلا تشبیه کردی؟ طلا سنگ زردی است «هل الجوهر إلا الحجر». این حرفهای ما شما را فرشته میکند، حیفت نیامد که این حرفها را به طلا تشبیه کردی؟» انسان بحر علوم است که آن علوم به مراتب از طلا و نقره بالاتر است، چون هر انسان متمکنی طلا و نقره را رها میکند و با دست خالی میرود؛ ولی این علوم ما را رها نمیکنند، ما با دست پر برمیگردیم، چه بهتر از این؟! منتها ما باید بدانیم این محبت که سرمایه درونی ماست، جلوی چشم ما را نگیرد، چشم ما را روشن کند. وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود من یک نور چشمی دارم و آن نور چشم من نماز است؛ «قُرة عینی فی الصلاة»؛... اگر کسی توانست معبود را در عبادت ببیند، این صلات برای او قرةالعین است. برای اینکه چشم او روشن میشود خب روشن میشود. کجا را میخواهد ببیند خودش را ببیند که قبل از نماز میدید. دیگران را ببیند که قبل از نماز میدید. در نماز چه چیزی میبیند که قبل نمیدید؟... محبت طوری است که جلوی چشم آدم را میگیرد «حُبک للشیء یعمی و یصِم» نه تنها قرةالعین نیست، بلکه حجاب است و جلوی چشم آدم را میگیرد. کدام محبت است که «یعمی و یصم» اگر محبت دنیا و امثال دنیا باشد، این حجابی است که نمیگذارد آدم ماوراء را ببیند؛ اما اگر محبت ماورا باشد، انسان را میگوید تو بزرگتر از آن هستی که نگاه به چیز دیگر بکنی، میتوانی ببینی؛ ولی رها کن و نگاه نکن؛ آنها به مقدار لازم فراهم میشود... .