تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۷  ، 
کد خبر : ۲۹۱۸۹۹

«امت» در نگاه «امام»

پایگاه بصیرت / سيد‌علي لطيفي / كارشناس ارشد معارف اسلامي و علوم سياسي دانشگاه امام صادق(ع)

(روزنامه جوان ـ 1394/11/04 ـ شماره 4732 ـ صفحه 10)

بررسي خاستگاه مفاهيم امت و ملت اسلامي در‌انديشه امام خميني(ره)

در بررسي جايگاه «امت» و «ملت» در انديشه امام، مي‌توان اين دو مفهوم را در دو سطح فلسفه سياسي و جامعه‌شناختي تحليل كرد.

در سطح تحليل فلسفي، با نگاه ايدئاليستي به معرفي نوع مطلوب و آرماني جامعه اسلامي مي‌پردازد كه جوامع موجود مسلمان بايد به سوي تحقق آن نمونه آرماني حركت كنند و در آن صورت است كه خود جمعي حقيقي را مي‌يابند. در منظر امام اين هويت جمعي مطلوب اسلامي، همان مفهوم امت است. از طرفي در سطح تحليل جامعه‌شناسانه و مبتني بر واقع‌گرايي، امام خميني ساير هويت‌هاي جمعي مانند قوميت، ملت و غيره را به عنوان واقعيت‌هاي اجتماعي و سياسي مي‌پذيرند. تلاش امام حركت جامعه مسلمانان از ابتناء بر اين هويت‌هاي تفكيك‌كننده و متفرق به سوي هويت اصيل و مطلوب يعني امت است. امام مي‌كوشند علقه‌هاي غيرعقلاني مسلمانان را از هويت‌هاي خودكاسته بزدايند و جوامع را از سطوح داني به سطوح عالي و كمال هويت جمعي كه همان هويت انساني و ديني در قالب امت است حركت دهند و از توقف در مراحل پايين جلوگيري كنند. اين ناشي از هنر نظري و سياسي امام در جمع بين آرمان‌گرايي فلسفي و واقع‌گرايي جامعه‌شناسانه در بازشناسي و بازيابي هويت جامعه اسلامي تحت عنوان امت است. لذا امام ضمن پذيرش اين مراتب هويت، به عنوان واقعيت‌هاي موجود، آن را مراتب كثيره يك حقيقت واحده مي‌دانند. در صورتي كه همه آنها در مسير مشترك، اهداف يكساني را دنبال كنند نه تنها متناقض نيستند بلكه مي‌توانند مفيد هم باشند.

امام خميني(ره) براي نيل به استراتژي آرماني خويش بر مفاهيمي تأكيد نموده‌اند كه زمينه‌ساز شكل‌گيري و تحقق امت اسلامي هستند. از عمده‌ترين موضوعاتي كه خاستگاه امت اسلامي امام را به خوبي تبيين مي‌كند به اين موارد مي‌توان اشاره نمود:

1- هويت اسلامي

حضرت امام خميني(ره) در سه سطح فردي، ملي- اسلامي و ديني، پي‌جويي هويت را در صدر توجهات خويش قرار دادند. در سطح فردي، بندگي خدا و پرهيز از تسليم به غير خدا را به عنوان اساس هويت انسان معرفي كرده‌اند. در خصوص هويت ملي- اسلامي ايشان با معرفي اسلام واقعي در قالب اسلام ناب محمدي و تبيين ملزومات آن، تعلقات ديني ملت ايران را به چنين نگرشي از اسلام تقويت كردند و در سايه آن از يكسو پيوندهاي قومي- منطقه‌اي، زباني و در يك معنا هويت‌هاي دون ملي را منسجم سازند و از ديگر سو با تعريف مليت و ايرانيت در ذيل مفهوم اسلام، هويت اسلامي ايراني را بازخواني كنند و در سطح عالي‌تر ملل مسلمان را حول محور هويت ديني اسلامي وحدت بخشند و در كانون توجهات جهان اسلام قرار دهند. از اين نظر، ايشان هويت را يك پيش شرط اساسي براي حكومت اسلامي و امت اسلامي دانسته‌اند به طوري كه بين «هويت» و «امت» رابطه دو سويه برقرار مي‌نمايد. در اين راستا ايشان مي‌فرمايند:‌«من به صراحت اعلام مي‌كنم كه جمهوري اسلامي با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه‌گذاري مي‌كند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت دعوت نكند و جلوي جاه‌طلبي و فزون‌طلبي صاحبان قدرت، پول و فريب را نگيرد.»

از نظر ايشان عنصر اصلي و كليدي هويت، فرهنگ اصيل اسلامي است كه فرهنگي سالم، انساني و مستقل است. بنابراين با انحراف فرهنگ، هويت جامعه دچار آسيب جدي مي‌شود و موجوديت خويش را از دست مي‌دهد. ايشان دوري از اسلام و قرآن، خودباختگي، مصرفي‌شدن، گرايش به غرب و مهم‌تر از همه رخنه فرهنگ استعماري به عنوان ام‌الامراض را از نارسايي‌ها و معضلات عمده جهان اسلامي مي‌دانند كه با پناه بردن به اسلام، وارد كردن قرآن در همه شئون زندگي، بازگشت به اسلام و اجراي احكام اسلامي و خودباوري و بيداري را حلّال همه مشكلات و گرفتاري‌ها و عامل مجد و عظمت اسلامي مي‌دانند تا در پناه آن آرمان امت اسلامي تحقق‌يابد.

از آنجا كه بحث از هويت ملي منوط به پذيرش ملت به عنوان مجموعه‌اي از افراد موجود در يك سرزمين معين و تحت حاكميت سياسي خاص است، بايد بيان كرد كه در انديشه امام با وجود رسميت‌بخشي به ملت به عنوان سطح تحليل و واقعيت اجتماعي- سياسي، ايشان از ملي‌گرايي به عنوان يك ايدئولوژي انتقاد مي‌نمايند و هويت ديني را مهم‌تر از هويت منبعث از مليت دانسته و آن را در چارچوب اسلام بازتعريف و بازتوليد مي‌كنند. در ديدگاه ايشان: «اسلامي بودن بيش از ايراني بودن بين افراد ملت ايران روابط مستحكم برقرار كرده است.»

2- وحدت اسلامي

امام خميني به عنوان يكي از مناديان وحدت اسلامي، شكل‌گيري، پيروزي، بقا و تداوم امت اسلامي را در گرو تحقق آرمان وحدت اسلامي مي‌دانستند. ايشان لازمه اساسي يك امت اسلامي را وحدت حقيقي دانسته و وحدت حقيقي را در وحدت قلب‌ها مي‌دانند و با اين بيان استراتژي وحدت خود را نه از طريق تجاوزطلبي و مرزشكني و به هم‌زدن قوانين انساني بلكه از طريق يك مبناي عقيدتي و فكري دنبال مي‌كنند.

بررسي آثار امام خميني بيانگر اين است كه تأكيد بر وحدت در آثار ايشان از يك مبناي نظري قوي ريشه مي‌گيرد و اين تأكيد بر مكتب فلسفي عرفاني امام كه مبتني بر وحدت حقيقي عالم خلق و امر و وحدت حقيقي موجود است استوار مي‌باشد. در نگاه ايشان گرايش به وحدت حقيقي در جامعه انساني از جلوه‌هاي اعتقاد به توحيد است و نقطه مقابل آن يعني تفرقه و تكثرگرايي از ويژگي‌هاي شرك و نفاق به حساب مي‌آيد. ايشان با استناد به آيه «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» معتقدند كه وحدت حقيقي، با دو ويژگي با هم بودن، اجتماع داشتن و اعتصام اين جمع به راه حق تعريف مي‌گردند و تجمع بدون تمسك به حبل اللهي وحدت نيست.» رهبر كبير انقلاب، تفرقه و اختلاف جوامع اسلامي را در سه سطح اختلاف ميان سران كشورهاي اسلامي، اختلاف سران دولت‌ها با مردمشان و نيز اختلاف مسلمين با يكديگرمورد انتقاد قرار‌مي‌دهند و تفرقه را عامل اساسي تضعيف آنان مقابل استعمارگران محسوب مي‌دارند. ايشان ناتواني دولت‌هاي عرب براي آزادي فلسطين از دست رژيم صهيونيستي را يكي از بارزترين نشانه‌ها و نتايج عدم وحدت مسلمين عنوان مي‌كنند و تنها راه رهايي از اين خواري و ذلت را وحدت تحت پرچم و كلمه توحيد بيان مي‌دارند.

ايشان با بيداري و آگاهي كامل از وضعيت جوامع اسلامي و نگاه به اوضاع اجتماعي حاكم بر آنها«رمز تمام گرفتاري‌هاي كشورهاي اسلامي را در اختلافات كلمه و عدم هماهنگي و رمز پيروزي را در وحدت كلمه و ايجاد هماهنگي» مي‌دانند و معتقدند دولت‌هاي استعمارگر خارجي با استفاده از ابزارهاي داخلي خود همچون سران فاسد و مزدور كشورهاي اسلامي و عناصر فرهنگي وابسته كه از آنها به «وعاظ السلاطين»، «آخوندهاي درباري»، «جيره خوار» و «نفاق افكن» ياد مي‌كند به تخريب وحدت و انسجام اسلامي ملت‌هاي مسلمان مي‌پردازند و مي‌فرمايند:‌«طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي‌برند و عمال از خدا بي‌خبر آنان از جمله وعاظ السلاطين، كه از سلاطين جور سياه روي‌ترند و هر روز بر آن دامن مي‌زنند.»

امام با طرح ايده تشكيل «حزب جهاني مستضعفين» كوشيدند نوعي وحدت و انسجام دروني در ميان مستضعفان جهان ايجاد نموده و نهادي مشترك براي بررسي و پيگيري اوضاع و احوال و رفع مشكلات آنان به وجود آورند و معتقد بودند در صورت شكل‌گيري اين حزب، «تمام مشكلات مسلمين رفع مي‌شود. هيچ قدرتي با اين قدرت‌ها نمي‌تواند مقابله بكند....» لذا تشكيل حزب جهاني مستضعفان، متشكل از كل انسان‌هاي مظلوم عالم، زمينه‌ساز اتحاد جهاني مستضعفان در مقابل مستكبران براي رسيدن به حقوق خويش مي‌دانند. ايشان بر اساس آموزه‌هاي اصيل اسلامي، غايت نهايي جهان آفرينش را استقرار حكومت جهاني مستضعفان در پرتو حكومت عدل الهي موعود مي‌دانند كه تحقق آن مستلزم بيداري مستضعفان و الگو قرار دادن انقلاب اسلامي ايران به عنوان زمينه‌ساز حكومت عدل مهدوي است.

3- ظلم‌ستيزي و حق‌گرايي

با نگاهي دقيق و عميق به امت اسلامي در انديشه امام خميني مي‌توان ادعا نمود كه ظلم‌ستيزي در قالب مفهوم استكبارستيزي از كليدي‌ترين بنيادهاي فكري ايشان نشأت مي‌گيرد. بنياد فكري ظلم‌ستيزي ريشه در حق‌جويي و گرايش انسان به حقيقت دارد كه امري فطري و مورد قبول سرشت پاك هر انساني است. امام خميني با استناد به آيات ابتدايي سوره مباركه الرحمن، ذاتي بودن گرايش انسان‌ها به مبارزه با ظلم را اينچنين منقح مي‌نمايند: «انسان را خداي تعالي از حقيقت رحمت خود آفريده و انسان صورت رحمت الهيه است.... و از اين جهت است كه انسان ظالم و قسي‌القلب هم از ظلم و قساوت فطرتاً متنفر است... و از معدلت و رحمت و رأفت ذاتاً خوشش مي‌آيد.»

با نگاه به سخنان و آثار امام، مي‌توان مبارزه‌جويي و ظلم‌ستيزي ايشان را بازتابي از بينش عارفانه و حكيمانه ايشان از مباني ديني و اسلامي تفسير نمود كه تمام انبيا و رسل الهي در اين راه گام برداشته‌اند و براي آن مبارزه نموده‌اند. از نگاه ايشان، هدف ارسال انبياي الهي بسيار گسترده‌تر از كنار زدن مستكبران و رساندن مردم به رفاه و آباداني دنياي آنان است. ايشان با بهره‌گيري از آيات قرآن و سيره انبياي الهي، كلام خويش را با دعوت از مردم و علما به مبارزه تحت عنوان «قيام لله» آغاز نموده‌اند و «آن را تنها راه اصلاح دو جهان» عامل نيل به قرب الهي و مقام «قاب قوسين أو أدني» مي‌دانند. در همين راستاست كه ايشان تحقق ديانت را جز در «اعلام محبت و وفاداري نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل» ممكن نمي‌دانند و معتقدند «خلوص عشق موحدين» جز در «ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين» ميسر نخواهد شد.

از اين رو، ايشان مبارزه با ظلم حاكمان را در وهله اول بر عهده علماي جامعه اسلامي دانسته و معتقد بودند كه «علماي اسلام موظفند با انحصارطلبي و استفاده‌هاي نامشروع ستمگران مبارزه كنند و نگذارند عده كثيري گرسنه و محروم باشند و در كنار آنها ستمگران غارتگر و حرام‌خوار در ناز و نعمت به سر ببرند.»

اين سخنان نشان مي‌دهد كه اولاً استضعاف در انديشه امام خميني امري صرفاً مادي نيست كه بتوان مستضعفان را معادل فقرا و اقشار آسيب‌پذير جامعه دانست، ثانياً اين مفهوم صرفاً اختصاص به مسلمين نداشته و تمام افرادي را شامل مي‌شود كه به نوعي مورد ظلم قرارگرفته و از حقوق حقّه خويش محروم مانده‌اند. از اين رو، امام ضمن احترام به رعايت حقوق تمامي انسان‌ها و عدم دخالت در امور داخلي كشورها طبق حقوق بين‌الملل، دفاع از حق و عدالت‌جويي مردم ستمديده و مظلوم جهان را به عنوان وظيفه دولت اسلامي قلمداد مي‌نمايند. در نگاه ايشان رسالت جمهوري اسلامي در دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم نه تنها در سطح ملي بلكه در سطح جهان تعريف مي‌شود و تصريح مي‌دارند كه: «ما طرفدار همه مظلومين عالم هستيم و ظلم‌ستيزي و دفاع از حق محدود به يك حيطه خاص جغرافيايي نمي‌شود.»

4- فرهنگ انتظار

امام خميني نيز با ژرف‌انديشي تمام، احياي فرهنگ انتظار را يكي از اركان مهم احياي هويت اسلامي و وسيله‌اي براي تحقق دوباره قدرت و شوكت گذشته مسلمانان در جهان مي‌دانستند و مي‌فرمودند: «ما همه انتظار فرج داريم و بايد در انتظار خدمت بكنيم؛ انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور ان‌شاءالله تهيه بشود.» به نظر مي‌رسد با اين تفسير، پيام احاديث ياد شده بهتر و دقيق‌تر قابل دريافت است؛ زيرا حضرت امام- برخلاف بسياري ذهنيت‌هاي رايج - معتقد بودند كه انتظار تنها يك آرزو نيست، بلكه آرزو و اميد همراه با عمل و تلاش است و به همين دليل در روايات، از انتظار به عنوان بهترين عمل و محبوب‌ترين عبادت ياد شده است، و‌گرنه صرف آرزو داشتن، بدون عمل و تلاش هرگز نمي‌تواند بهترين عمل عبادي محسوب شود.

انتظار فرج جداي از نقش مهم آن در هويت‌بخشي به مسلمانان، خود مي‌تواند به عنوان عامل مستقلي در پويايي و حركت جامعه و تحقق امت اسلامي نقش داشته‌باشد. اهميت فرهنگ انتظار در تحقق امت اسلامي زماني آشكارتر مي‌شود كه بدانيم حكومت جمهوري اسلامي در ايران بر مبناي ديدگاه امام راجع به موضوع انتظار تشكيل شده‌است و اين حكومت مقدمه‌اي براي حكومت جهاني امام عصر(عج) است. انتظار در انديشه امام از نوع نگاه اجتماعي خاص ايشان به دين و ديدگاه متعهدانه‌اي كه نسبت به اداي تكليف الهي و عمل به وظيفه داشتند برمي‌خيزد و ايشان انتظار را به معني آمادگي فردي و اجتماعي براي برپايي دولت عدل منتظر تعبير مي‌نمايند و همه بايد در اين انتظار خدمت كنند. از نظر ايشان انتظار فرج« انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور ان‌شاء‌الله تهيه شود.»

رهبر كبير انقلاب در مورد تشكيل حكومت يا تأسيس نظام مبتني بر دين و احكام آن، از مهدويت و انتظار بهره مي‌گيرد و با طراحي اين پيش‌فرض ذهني كه آرمان توحيد همه پيامبران به دست حضرت مهدي تحقق خواهديافت، قرائتي جديد از دولت ديني و منتظر بيان مي‌دارد:‌«در برخي روايات هست كه يكي از اعمال مستحب اين است كه مؤمنين در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، نه اينكه اسلحه را تهيه كنند و بگذارند كنار و بنشينند. بايد اسلحه داشته باشند براي اينكه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است نهي از منكر است بر همه ما تكليف است. بايد مقابله كنيم با اين دستگاه‌هاي ظالم خصوصاً دستگاه‌هايي كه با اساس مخالفند.» لذا وظيفه پيشگيري از ستم‌پيشگي حاكمان خودكامه را تكليف عالمان دين شناس و منتظران حقيقي او مي‌دانند كه زمينه را براي ظهور حضرتشان مهيا مي‌كنند:‌«ما بايد فراهم كنيم كار را. . . مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت- سلام الله عليه- در هر صورت.» به همين خاطر ايشان از نظام جمهوري اسلامي تعبير به «امانت الهي» كه بايد به «صاحب امانت» يعني حضرت ولي عصر برسد، ياد مي‌كردند تا مبادا مسائل دنيوي ما را از وظيفه اصلي خويش باز بدارد و از چرايي و فلسفه تشكيل جمهوري اسلامي غافل شويم.

نتيجه‌گيري

با گذر بر ادبيات واژگاني مستعمل از سوي امام خميني(ره) مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه اصطلاح «امت» مقوله‌اي كليدي و محوري در انديشه سياسي بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران است؛ به‌گونه‌اي كه اگر از حيث تواتر كلمات كليدي در آثار و گفتار امام خميني(ره) قضاوت كنيم، مفهوم ملت را مفهومي حاشيه‌اي و در ارتباط با مفهوم امت مي‌يابيم. لذا امام خميني با وجود اعتقاد به آرمان حكومت جهاني اسلام، اصل استقلال حكومت‌ها، ملت‌ها و واحدهاي مستقل حكومتي را بنا به مقتضيات زمانه به رسميت شناخته و بر حفظ آنها تأكيد دارند. علاوه بر اين پذيرش قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران از سوي ايشان نيز مي‌تواند مؤيد ديگري در به رسميت شناختن اصل دولت- كشور و پديده ملت از سوي ايشان باشد.

منابع:

1- افتخاري، اصغر(1391). مفهوم‌شناسي سياسي در انديشه امام خميني(ره)، با همكاري جمعي از نويسندگان، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).

2- برزگر، ابراهيم(1379). صراط، ضابطه هويت در انديشه امام خميني، فصلنامه مطالعات ملي، شماره 5.

3- صادقي آزرگاني، محمدامين(1386). سيماي حضرت مهدي در انديشه امام خميني، قسمت دوم مجله حضور، شماره1.

4- موسوي‌خميني، سيد‌روح الله(امام)(1385). صحيفه امام، جلد21- 1، تهران: مؤسسه نشر و تنظيم آثار امام خميني(ره).

http://javanonline.ir/fa/news/767389

ش.د9405375

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات