(روزنامه جوان ـ 1394/10/17 ـ شماره 4718 ـ صفحه 5)
عربستانيها بر اساس چنين هدفي تلاش كردهاند با لابيگري سفارت برخي از كشورهاي عربي در تهران را تعطيل كنند كه توفيق آنچناني هم نداشته و از سوي ديگر به واسطه روابط حسنه با امريكاييها توانستهاند متن گزارش شوراي امنيت را به گونهاي تنظيم كنند كه ايران مقصر درجه يك اختلافات دوجانبه معرفي شود. حجم فشار رسانهها و افكار عمومي بينالمللي به اندازهاي بوده كه عربستان همچنان در تلاش است با انجام اقداماتي مشابه مسير انتقادات را به سمت جمهوري اسلامي ايران منحرف كند تا آنجا كه سران اين رژيم خواهان قطع روابط تجاري با كشورمان هم شدهاند. اگر چه بايد تأكيد كرد كه عامل برخورد شتاب زده و توأم با عصبانيت مقامات عربستاني از ايران تنها به تعرض به سفارت محدود نميشود و دلايل متعدد ديگري نظير شكست در سوريه و عراق و يمن و دست برتر ايران در اين مناطق دارد اما نبايد از سطح مهمي از اهداف مقامات اين كشور غافل شد؛ سطحي كه با كمك ظريف امريكاييها در جريان است.
مقامات آلسعود كه نخستين حاميان مالي و معنوي گروههاي تروريستي در منطقه به شمار ميآيند در طول سالهاي گذشته در كنار كشورهاي غربي همواره تلاش داشتهاند جمهوري اسلامي ايران را محور شرارت معرفي كرده و با انتساب چالشهاي منطقهاي و بينالمللي به كشورمان ضمن تطهير چهره خود پروژه ايرانهراسي را به پيش ببرند. عادل الجبير وزير امور خارجه اين كشور در طول چند ماه اخير و در مصاحبههاي مكرر ضمن تأكيد براينكه ايران تماميت ارضي كشورها را به رسميت نشناخته و آتش جنگها و درگيريها در منطقه را مديريت كرده، حمايت كشورمان از دولتهاي قانوني سوريه و عراق را تعرض به بشريت تفسير كرده است آن هم در شرايطي كه عربستان در كشورهاي قطر و اردن وتركيه و با هماهنگي كشورهاي غربي ماههاست جنگ و غائله را مهمان خانههاي كشورهاي منطقه نمودهاند. در طول سالهايي كه پرونده هستهاي كشورمان در سطح بينالمللي مطرح بود آلسعود همراه و همگام با امريكا و ديگر كشورهاي غربي از خطر توليد بمب هستهاي توسط ايران و حمله به ساير كشورها ميگفتند و پيشرفت ايران در حوزه نظامي و هستهاي را خطري براي جامعه بشري عنوان ميكردند!
در موضوع حمله به سفارت عربستان هم مقامات اين كشور تلاش ميكنند موازي با اهداف ديگر خود ايرانهراسي را به پيش برده و حمله به سفارت را مصداقي براي رفتار خطرناك ايرانيها جلوه دهند.
ايرانهراسي؛ يكي از اهداف اصلي مقابله با ايران
پروژه «ايرانستيزي» به موازات ديگر سناريوهاي نظام سلطه براي تخريب وجهه جمهوري اسلامي طي سالهاي اخير ادامه داشته و به عنوان يكي از مهمترين برنامههاي آنها به فراخور زمان، دائم در دستور كار قرار گرفته و ريشه آن به جنگهاي صليبي برميگردد و پياده كردن اين پروژه ميتواند دلايل گوناگوني داشته باشد اما ميتوان شروع حركت جديآن را بعد از سال 57 به شمار آورد؛ آنجايي كه مردم ايران با انقلابي شكوهمند توانستند موقعيت نظام سلطه در منطقه استراتژيك غرب آسيا را - كه سالها بود در اين منطقه منافع خود را تأمين شده ميديدند – دچار تحولي جدي كرده و منافع چند صد ساله آنها را به شدت به خطر بيندازند.
غربيها به سركردگي ايالات متحده امريكا در همان نخستين روزهاي انقلاب با دهها طرح و سناريو تلاش داشتند از شكلگيري و بعد از آن تثبيت انقلاب جلوگيري كنند، شعلهور كردن دهها غائله و حادثه پيچيده براي منحرف كردن و زمينگير كردن انقلاب از جمله غائله آيتالله شريعتمداري به عنوان حزب خلق مسلمان، فتنه كردهاي غرب كشور، فعاليتهاي براندازانه سازمان مجاهدين و دهها برنامه ديگر با همين هدف محقق شد. اما جمهوري اسلامي ايران با فائق آمدن بر بسياري از چالشهاي دروني و موفقيت در جنگ نابرابر با عراق به سركردگي امريكا توانست ضمن تثبيت انقلاب در داخل، نداي جهاني شدن را سر داده و با نفوذ گفتمان خود در دل ميليونها انسان آزاديخواه موقعيت نظام سلطه را بيش از هر زمان ديگري در شرايط اضطرار قرار دهد، به همين دليل نظام سلطه به كمك برخي از كشورهاي منطقه تلاش كرد ضمن منزوي كردن جمهوري اسلامي ايران پروژههايي هماهنگ و تكميلكننده يكديگر؛ «ايرانهراسي»، «اسلامهراسي» و «شيعههراسي» را كه مشابهتهاي فراوان معنايي و مفهومي داشته و همپوشاني كاربردي فراواني با يكديگر دارند، عملياتي كند.
گسترش گفتمان انقلاب در غرب
برنامههاي مورد اشاره زماني به شكل جديتر توسط غرب دنبال شد كه مقامات سياسي اين كشورها به اين نقطه رسيدند كه هر سال جمعيت قابل توجهي از شهروندان آنها به اسلام گرايش پيدا كرده و به جمهوري اسلامي ايران ابراز علاقه ميكنند، به عنوان نمونه در حالي كه مسلمانان امريكا كمتر از يك درصد جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهند، دستگاه عريض و طويل اسلامهراسي هميشه از گسترش اين دين و به تبع آن از آنچه حركتهاي بنيادگرايانه در امريكا ميخواند، ابراز نگراني كرده و به ظاهر در تلاش است جلوي گسترش و نفوذ اسلام در امريكا را بگيرد.
يكي از مهمترين عوامل گردهمايي 20 ميليون نفري در نجف و كربلا طي سالهاي اخير ظهور گفتمان انقلاب اسلامي و رويكرد مناسب كشورمان در قبال تحولات منطقه و ارتباطگيري با مردم سرزمينهاي اسلامي بوده كه ميتوان از آن به عنوان ديپلماسي عمومي موفق ياد كرد. در مسير پيادهروي اربعين هم ميتوان نمونههاي مناسبي براي موفق بودن ديپلماسي عمومي جمهوري اسلامي به وضوح ديد از جمله اينكه نظام سلطه و همپيمانان منطقهاي آنها در كنار تروريستهاي فعال در سوريه و ديگر كشورها، شكلگيري چنين گردهمايي عظيم انساني را تقويت تنها دولت شيعي دنيا دانسته و حضور مسلمانان ساير كشورها را لبيكي به جمهوري اسلامي ايران قلمداد ميكنند.
اين در حالي است كه جهان غرب با رسانههاي انبوه خود تلاش داشته وجهه جمهوري اسلامي ايران را تخطئه كرده و اين باور همگاني را نهادينه كند كه كارگزاران حاكميت ايران خشونت و درگيري با ساير مذاهب و قوميتها در جهان را تئوريزه ميكنند و ايران مساوي است با تروريسم و خشونتپروري. شركت كثير و چشمگير شيعيان در راهپيمايي روز اربعين را ميتوان پاسخ درخوري به پروژه «ايرانهراسي» دانست و آنها براي به حاشيه راندن اين گردهمايي بزرگ و همراستا با پروژههاي ايرانهراسي و اسلامهراسي با شكلدهي يك اتفاق در شهر سيدني استراليا تلاش كردند اين اتفاق عظيم اسلامي را تحتالشعاع قرار داده و وجهه شيعيان را همچنان تخريب نمايند.
بلافاصله پس از رسانهاي شدن خبر گروگانگيري در شهر سيدني استراليا، مهمترين نكته آنجا بود كه رسانههاي غربي تلاش كردند هويت ايراني هارون مونس را برجسته كنند؛ فردي كه رسماً خود را پيرو گروه تروريستي داعش معرفي كرده بود و بزرگترين آرزوي خود را برافراشتن پرچم داعش در خاك استراليا ميداند.
دولت جرج بوش پسر پس از حادثه مشكوك 11سپتامبر رسماً از جنگ صليبي عليه مسلمانان سخن گفت و سپس ايران را محور شرارت عنوان كرد. در اين راستا «اسلامهراسي» بيش از هر زمان ديگري مورد نياز نومحافظهكاران جنگطلب كاخ سفيد است. از آن به بعد روش و ابزارهاي گوناگوني براي پيشبرد اين هدف مورد توجه كارگزاران نظام سلطه قرار گرفت كه مهمترين آن «جنجال بيسابقه امريكا و غرب درخصوص فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران»، «ترويج خشونت با تشكيل گروههاي تروريستي با نام اسلام در منطقه و پوشش رسانهاي اقدامات غيرانساني اين گروههاي وابسته» و «طرح اتهامات بزرگ اما بياساس دخالت ايران در كشورهاي منطقه از جمله سوريه، بحرين و عراق» همگي دلالت بر آن دارد كه كشورهاي غربي همچنان توجه ويژهاي به پروژه ايرانهراسي و شيعههراسي دارند؛ موضوعي كه با گروگانگيري استراليا هم وارد مرحله جديدي شد و انتظار ميرود طي ماههاي آينده هم به روشهاي ديگري استمرار داشته باشد. استمرار آن هم تنها به اين دليل است كه قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران همچنان در حال افزايش است و اين خطرات فراواني را براي جهان غرب به دنبال دارد.
جلوي پيشرفت ايران را نميتوان گرفت
اگر چه مصاديق متفاوت ديگري هم براي پيشبرد سياست واحد امريكا و متحدان منطقه اياش در اين جهت ميتوان ياد كرد اما نبايد فراموش كرد كه به واسطه حجم انبوهي از تبليغات و فعاليتهاي اقتصادي و سياسي و نظامي عليه كشورمان اكنون جمهوري اسلامي ايران توانسته دست برتر در تحولات منطقهاي را داشته باشد و به عنوان بازيگري فعال در عرصه بينالمللي ايفاي نقش كند.
افزايش وزن ايران در منطقه و فضاي جهاني به حدي است كه كشورمان توانسته در حوزههاي مختلف نظامي، پزشكي، هستهاي و علمي به پيشرفتهاي چشمگيري برسد و دامنه قدرت خود را در ساير حوزهها برجسته سازد. بر اين اساس بايد گفت جوسازي و تلاشهاي مقامات آلسعود براي پيشبرد اهداف خود – نظير پروژه ايرانهراسي- بدون ترديد راه به جايي نخواهد برد و گذشت زمان تثبيت و ارتقاي جايگاه منطقهاي و بينالمللي ايران را به همراه خواهد داشت.
http://javanonline.ir/fa/news/764077
ش.د9405401