(روزنامه صبح نو – 1395/06/21 – شماره 82 – صفحه 14)
این نشست با عنوان «گردهمایی اساتید و فعالین فرهنگ، ارتباطات و رسانه» توسط انجمن سواد رسانهای مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، روز 5 و 6 شهریور در دهکده وسف شهر قم برگزار شد. غیر از آقای فیاض، حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا هم از سخنرانان این گردهمایی بود. گفتوگوهای این دو استاد علوم انسانی شاید اصلیترین چالش این جلسه به شمار میآید. به ویژه آنجایی که فیاض انتقادات و حملات تندی را به فلسفه اسلامی و اصحاب این نحله فکری مانند علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی انجام میدهد.
ارتباطات بر فرهنگ غالب شده است
روال جلسه این گونه بود که ابتدا جمعه شب پنج شهریور دکتر فیاض به بیان دیدگاههای خودش درباره بحران «فروپاشی» پرداخت. جان کلام این بود که ما به صورت ساختاری در حال فروپاشی جهانی هستیم. چرا که اکنون فرهنگ از دین و زندگی پیشی گرفته و ما بیش از نیازمان محتوای فرهنگی تولید کردهایم و از طرفی ارتباطات بر فرهنگ غالب شده است. از انواع اشکال ارتباطات هم مبتذلترین شکل آن، یعنی ارتباطات جمعی و صنعتی بر ما چیره شده است. الان در دست هر ایرانی یک گوشی هوشمند پیشرفته است و دائماً در حال گشت و گذار در فضای وهمی اینترنت است. در حالی که در کشورهای پیشرفته هم این گونه نیست.
این مدل باعث میشود که ما از درون به نیهیلیسم برسیم و دین به صورت ساختاری کنار زده شود. فیاض به شواهد اجتماعی این فروپاشی اشاره کرد و گفت: «چرا در بین این نسل افسردگی، خودکشی، دیگرکشی و پرخاشگری اینقدر بالاست؟ چون آنها را بیش فعال کردهایم و فضای مجازی به این موضوع دامن زده است. جوانان فرصت درونگرایی ندارند.»
اما غیر از متن جلسه، حاشیهها بسیار قابل توجه بودند. آقای فیاض ذهن پر جولانی دارد و آنهایی که پای درس این استاد نشستهاند میدانند که ایشان در هر یک جملهای که بیان میکند چندین و چند شاهد و مثال میآورد و از این شاخه به آن شاخه میپرد. یکی از این شاخهها معمولاً فلسفه اسلامی و جریان نوصدرایی است. آقای فیاض با توجه به حضور آقای پارسانیا، لبه تیز سخنانش را به سمت جریان حکمت و فلسفه اسلامی گرفت و این اندیشه را در ارائه مبانی نظری برای مواجهه با بحران فروپاشی و ارتباطات عقیم و ناکارآمد دانست. او گفت: زمانی که علامه طباطبایی و هانری کربن با هم صحبت میکردند، علامه مواد خام میداد، اما این هانری کربن بود که آن را به صورت روشمند پردازش میکرد و در واقع علامه داشت از کربن یاد میگرفت. مشکل ما همین روششناسی است. ما معرفتشناسی داریم اما روششناسی نداریم و این بزرگترین مشکل حوزه است.
فیاض گفت: وقتی من بحثهای علامه را میخوانم فیوزم میپرد! چراکه ایشان و طرفدارانش مدافع این اعتقادند که هر چه غرب دارد یا از قبل داشتهایم و «آنچه خود داشته زبیگانه تمنا میکرد!» فیاض اینگونه ادامه داد: اگر واقعاً اینگونه باشد ما الان باید از غرب غربیتر باشیم! به همین دلیل است که بسیاری از فراماسونرها به دنبال بحثهای علامه راه افتادهاند.
منطق ارسطوییامالفساد است
فیاض منطق ارسطویی را «ام الفساد» دانست و این منطق را در مواجهه با بحث ارتباطات انسانی ناتوان خواند. زیرا اساس منطق ارسطویی ماده و صورت و فرم است، اما ارتباطات جدید همه فرمها را باطل کرده است؛ اما هنوز در حوزه و همچنین آثار آیتالله جوادی آملی منطق ارسطویی اساس و پایه است. با این منطق اگر وارد حوزه ارتباطات شویم خرد میشویم و از بین میرویم.
فیاض در ادامه بحث خودش درباره لزوم تعامل حوزه علمیه و رسانه به منظور طراحی یک مبنای نظری برای ارتباطات انسانی گفت: ما باید برای همه رسانهها یک علم بلاغت داشته باشیم. بلاغت تلویزیون، بلاغت اینترنت و... . برای علم بلاغت رسانههای تعاملی که مبنایش میانذهنیت است و نه سوژه و ابژه، باید مبانی نظری جدید را بخوانیم.
فیاض پرسشهایی را مطرح کرد و گفت: «حق» یعنی چه؟ و تفاوتش با حقیقت چیست؟ آیا بدون آخرت میتوان این دنیا را حق تصور کرد؟ به هیچ وجه! اولین منطق ما مرگآگاهی است. حکمت ما باید بر اساس مرگ باشد. چه کسی تاکنون در حوزه علمیه درباره مرگ تحقیق کرده است؟ چه کسی درباره برزخ مطالعه کرده است؟ رابطه مرگ و ظهور امام زمان چیست؟ ربط ظهور با رجعت و قیامت چیست؟ اگر این مباحث را جدی نگیریم به نیهیلیسم میرسیم. نیهیلیسم از باطل میآید. ما در نگاه اصالت وجودی فلسفه اسلامی باطلشناسی نداریم. زیرا همه چیز وجود و جامع است و مانع ندارد. اینها در مبانی نظری ما در حوزه علمیه و فلسفه اسلامی غایب است.
ملاصدرا دو گانهها را حل کرده است
سپس، سخنرانان دیگر به ایراد سخن پرداختند؛ اما صبح روز بعد بار دیگر آقایان فیاض و پارسانیا بر سر یک میز نشستند تا درباره مباحث شب قبل مناظره کنند. ابتدا پارسانیا شروع به سخن گفتن کرد تا پاسخ نقدهای فیاض را به فلسفه اسلامی بدهد.
دکتر پارسانیا نخستین ایراد را متوجه نوع ادبیاتی دانست که دکتر فیاض به کار میبرد. اینکه نام اشخاص برده میشود. پارسانیا نقص بعدی سخنان دکتر فیاض را استدلالهایی دانست که ایشان برای ادعاهایش مطرح میکند.
پارسانیا بر خلاف فیاض، بهترین بستر و ظرفیت برای بارور کردن مباحثی مثل اینکه رسانه زمام فرهنگ و ارتباطات و متافیزیک را در دست گرفته، همین حکمت و فلسفه و عرفان اسلامی دانست. او در جواب به فیاض درباره مراودات علامه طباطبایی و هانری کربن گفت: اگر بگوییم علامه در گفتوگو با هانری کربن در حال یادگیری بوده است، به معنایی درست است. زیرا او میخواست راهی را برای گفتوگو باز کند و ببیند کدام بخش از ظرفیت حکمت اسلامی را برای این گفتوگو میتواند فعال کند. علامه برای نوشتن اصول فلسفه و روش رئالیسم 200 جلد کتاب درباره مارکسیسم خوانده بود البته به زبان عربی، زیرا آنها در این بحثها پیشروتر بودند. علامه را به لحاظ نظری باید در حواشی اسفار دید؛ اما وقتی میخواهد با مارکسیسم دربیفتد مجبور است که از افق معرفتشناختی وارد شود. زیرا آنها سوبژکتیو به عالم نگاه میکنند و هستی در آنها غایب است.
اما یکی دیگر از بحثهایی که فیاض سابقاً در مناظره دانشکده علوم اجتماعی با پارسانیا مطرح کرده بود، این بود که از کنار حکمت اسلامی و ملاصدرا، بابیت و بهاییت درآمده است. فیاض در سخنرانی قم هم به این موضوع اشارهای کوچک داشت که پارسانیا اینگونه به این اشکال پاسخ داد: درباره این موضوعی که آقای فیاض در دانشگاه علوم اجتماعی تهران مطرح کرده بودند که از کنار حکمت و عرفان اسلامی، بابیت و بهاییت درآمد، همانجا هم عرض کردم که بله، تحلیلهای عوامانهای نسبت به این مسائل صورت گرفت، الان هم میراث عرفانی ما را آنها تحلیلهای سخیف میکنند؛ اما دلیل نمیشود که این میراث را نادیده بینگاریم. بیش از اینها از قرآن هم سوء استفاده میشود. حضرت امام رحمه الله علیه هم در مصاحبه با حسنین هیکل بعد از قرآن و احادیث، از کتاب اسفار به عنوان یک کتاب عقاید نام میبرند و بعد از آن جواهر.
دکتر پارسانیا در ادامه در دفاع از ظرفیت حکمت اسلامی برای پاسخگویی به مسائل جدید ارتباطی گفت: در بحث حق و حقیقت، اگر بین این دو یک جدایی بیندازیم، یعنی شیء آنطور که فی ذاته وجود دارد و آنطور که برای ما ظهور و بروز میکند، این بحث یک بحث «کانتی» است و نگاه سوبژکتیو معرفتی است. در حالی که در حکمت اسلامی و در بحث اتحاد عاقل و معقول این مباحث حل میشود. سوژه و ابژه در تاریخ فلسفه اسلامی در ابن سینا خودش را نشان میدهد. آنجایی که علم میشود یک کیف نفسانی؛ اما ملاصدرا آن را حل میکند و پروندهاش را میبندد. درست در همان زمانی که در فلسفه غرب و با دکارت این مشکل سر برمیآورد.
مناظره این دو استاد علوم اجتماعی و فلسفه با رد و بدل شدن سخنانی در ادامه همین بحث پیگیری شد. مساله اصلیای که برآیند این جلسه بود و هر دو استاد در آن با هم، همنظر بودند، موضوع سیطره رسانه بر تفکر و متافیزیک بود. سیطرهای که اولاً به دلیل اقتصاد نفتی و استعماری ما و ثانیاً به علت نیامدن دامنه مباحث نظری و تئوریک به عرصه اجتماع و رسانه، رخ داده است؛ اما اختلاف این دو استاد در این بحث بود که آقای فیاض فلسفه اسلامی را در این بحران مقصر میداند؛ اما حجت الاسلام پارسانیا دلیل اصلی را به نظام نامتوازن دانش در کشور برمیگرداند که مباحث فلسفی را به عرصه اجتماع و علوم اجتماعی و رسانه نکشانده است.
http://sobhe-no.ir/newspaper/82/14/2012
ش.د9501958