منصوره خداوردی/«شما میخواهید با دنیا مذاکره کنید؟ شما بلد هستید که با دنیا مذاکره کنید و آیا زبان دنیا را میدانید؟» این عبارات، پرسشهایی است که فروردین ماه 1396، «حسن روحانی» در قامت کاندیدای ریاستجمهوری دوازدهم، در میان فریادها و هیاهوی هواداران انتخاباتیاش، خطاب به رقیبان بر زبان آورد! اکنون با گذشت بیش از دو سال از آن رقابتهای انتخاباتی و پیروزی کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان در آن انتخابات، وقت آن رسیده است این مسئله را بیان کنیم که زبان مذاکره با دنیا چگونه است؟ ادبیات و گفتمانی که باید برای تأمین منافع ملی ملت ایران و ایستادگی در مقابل زیادهخواهیها و زیادهطلبیهای دیگران به ویژه کشورهای غربی در روابط بینالملل پیش گرفت، چه مختصاتی دارد؟ امروز در نیمه راه دولت دوازدهم، زمان آن فرارسیده است که بپرسیم آیا دولت آقای روحانی بر زبان دنیا مسلط بوده است؟ کارنامه دولت او در روابط بینالملل چگونه است و هواداران انتخاباتی حسن روحانی نزدیک به 30 ماه پس از هیاهوها و حمایتها نظرشان در این باره چیست؟ پرسشهایی که پاسخ آنها را میتوان از دو مسیر به دست آورد؛
تجربه
نباید فراموش کنیم مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور، به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، افرادی «غیور»، «شجاع»، «متدین»، «امین» و «خستگیناپذیر» هستند و آنچه در ادامه خواهد آمد، نه در رَدّ تلاشهای آنها، بلکه در نقد رویکرد و راهبرد سیاست خارجی دولت «تدبیر و امید» است.
وقتی افکار عمومی، «وضع تحریمهای ضد ایرانی از سوی «باراک اوباما»ی دموکرات در دوران پسابرجام، آغاز سناریوی فشار حداکثری علیه تهران با امضای «دونالد ترامپِ» جمهوریخواه پای فرمان خروج ایالات متحده آمریکا از توافق جامع هستهای، فریب و تعلل تروئیکای اروپایی در انجام تعهدات خود در برجام با سرگرم کردن افکار عمومی به «اینستکس» و سنگاندازی در مسیر تأمین منافع کشورمان در برجام با موضوعاتی چون تصویب لوایح چهارگانه» و «تحقیر انگلیسیها در خلیجفارس و آزادی نفتکش متعلق به جمهوری اسلامی ایران پس از راهزنی دریایی استعمارگر پیر، نفوذ منطقهای محور مقاومت به مرکزیت جمهوری اسلامی ایران، پاسخ قاطع به تجاوز پهپاد جاسوسی آمریکا که کار سران کاخ سفید را به دروغ و هذیان کشاند، تغییر ادبیات و افزایش تلاش اروپاییها پس از تغییر رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال برجام با تدوین گامهای سهگانه برای کاهش تعهدات هستهای کشورمان و حتی پیش از اینها، نامه باراک اوباما به رهبر معظم انقلاب و اعلام پذیرش حقوق هستهای ایران در پی پیشرفتهای کشورمان در دانش هستهای» را در دو کفه ترازو قرار میدهند، نتیجه کاملاً واضح است؛ رجحان و برتری مطلق «دیپلماسی مقاومت» بر «دیپلماسی لبخند»! نتیجهای که نشان میدهد، برخلاف آنچه حسن روحانی میگفت، ادبیات حاکم بر روابط بینالملل، زبانی نیست که دولت وی برگزیده بود؛ بلکه در معادلات جهانی، طرفی پیروز خواهد بود که قدرت دیکته کردن نظر خود به طرف مقابل را داشته باشد!
اذعان
«دوستاني كه پيشنهاد مذاكره ميدادند و به آن اصرار داشتند، چرا ضمانت اجراي آن را مورد توجه خود قرار ندادند؟ اگر قرار بود كه وارد برجام شويم، بايد فرض ميكرديم كه چنانچه طرف مقابل به تعهدات خود عمل نكرد ما چه بايد انجام دهيم تا از ترس عمل ما، طرف مقابل به تعهداتش ملتزم باشد؟ به نظرم بسياري از افراد درك درستي از ماهيت روابط بينالملل و سياست واقعگرايانه ندارند و روابط بينالملل را به گفتوگو و صلحخواهي تقليل ميدهند، در حالي كه روابط بينالملل در اصل متكي به قدرت است و بس.» اگر این عبارات بدون نام گوینده آنها نقل شود، بیتردید هر شنوندهای خیال خواهد کرد این عبارات متعلق به منتقدان سرسخت دولت اعتدال است؛ اما نه، این جملات بخشی از یادداشت «عباس عبدی» از چهرههای شاخص اصلاحات در روزنامه «اعتماد» است! تا مشخص شود حتی نزدیکترین رسانهها و چهرهها به دولت نیز به اشتباه بودن ادبیات و راهبرد دولت در روابط بینالملل اذعان دارند! اعترافی که البته با ادبیاتی متفاوت در گفتارهای محمدجواد ظریف و حسن روحانی نیز قابل رصد است، آنجا که وزیر امور خارجه میگوید: «من اعتراف میکنم که اشتباه کردم و به حرف جان کری اعتماد کردم» یا آنجا که رئیسجمهور میگوید: «آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست؛ اما به برخی کشورهای شرق آسیا (کره شمالی) میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکرهای که به تأیید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید.»
مهدي سعيدي/ شش سال از آغاز به کار دولت اعتدال ميگذرد و فرصت براي ارزيابی عملکرد آن فرا رسیده است. در طول اين سالها، مشکلات اقتصادي به مهمترين مسائل دولت بدل شده است. هر چند در عرصههاي ديگري مانند فرهنگ، سياست داخلي و خارجي نيز مسائل و معضلات زیادی وجود داشت که انتظار ميرفت دولت براي حل آنان عملکرد شایستهای داشته باشد.
در اين ميان، تز کليدي دولت براي حل مشکلات معيشتي مردم هماني بود که در شعار انتخاباتي آقاي روحاني مطرح شد. وي تنها نامزدي بود که وعده ميداد با حل مسئله هستهاي از طريق مذاکره، وضعيت اقتصادي را بهبود خواهد بخشيد و معتقد بود: «خوب است که سانتريفيوژها بچرخند؛ اما چرخ زندگي مردم هم بايد بچرخد.» روحاني با اين شعار توانست اعتماد اکثريت مردم را در انتخابات سال 1392 کسب کند. مردم نیز منتظر شدند تا رئيسجمهور منتخب به وعده داده شده عمل کند.
هرچند روحاني تلاش کرد با طراحي برنامهاي مشخص در مسير حل مناقشات بينالمللي جمهوري اسلامي از طريق گفتوگو و مذاکره گام بردارد، آنچه حاصل شد، برجامي بود که امروز پس از شش سال تأثیری در حل مشکلات اقتصادي نداشته است! وضعيت کنوني کشور حکايت از آن دارد که رويکرد اتخاذ شده براي حل مشکلات کشور، پاسخگو نبوده و شعار انتخاباتي روحاني با توجه به راهبرد اتخاذ شده دولت اعتدال از همان ابتدا اشتباه بوده است. دشمن مکارتر از آن بود که بتوان به آن اعتماد کرد و طماعتر از آن که به قراردادی پایبند بماند!
ريشه اشتباه راهبردي دولت را بايد در بنيان آن یافت که به جاي تکيه بر داشتهها و تواناييهاي داخلي، تعامل با بیرون را راهحل مشکلات کشور میدانست. فرصت شش ساله از دست رفته اگر صرف تجهيز و ساماندهي و بسيج نيروهاي داخلي براي عبور از تحريمها ميشد و اگر توان دولت به جاي مشغول شدن به بازیهاي ديپلماتيک، به تقويت ساخت دروني کشور معطوف میشد، بدون شک شرايط کشور امروز در وضعيت مناسبتتري بود.
این روزها تقريباً فرد منصفي یافت نمیشود که به ناکام بودن راهبرد اتخاذي شش ساله دولت اعتقادي نداشته باشد؛ اما در اين ميان برخي تلاش میکنند تا آدرس غلط به افکار عمومي بدهند و با فرافکني پس از شش سال از جايگاه پاسخگويي بگريزند. اين افراد که بيش از منافع ملي نگران صندوقهاي رأي در اسفند 1398 و 1400 هستند، تلاش میکنند با فريب افکار عمومي عوامل ديگري را به عنوان علل وضعيت کنوني اقتصاد کشور معرفي کنند.
در همين راستا، مصطفي تاجزاده، عضو افراطي حزب منحله مشارکت و از عوامل فعال فتنه 88 که در به قدرت رسيدن دولت اعتدال نقشآفرين بوده مدعي است: «راهحل مشکلات اقتصادي، سياسي است. همچنان که در سال 1391 مشکلات اقتصادي کشور با يک تصميم سياسي مهار شد. راه نجات ميهن در عرصه بينالمللي مذاکره و تفاهم و در عرصه داخلي انتخابات آزاد است.»
واقعيت این است که چنين ادعاهايي از دوم خردادماه سال 1376 از سوی اين جريان مطرح بوده است. انتخابات آزاد و در نگاهی کلانتر تقدم توسعه سياسي بر توسعه اقتصادي يا برعکس، بحث دنبالهدار و بيسرانجامي است که اين جريان سالها اذهان عمومي کشور را به خود مشغول کرده و فرصتهاي زيادي را از بين برده است. اين جريان حتي در تحقق توسعه سياسي نيز تنها مدعي است و حرف تازهای براي گفتن ندارد و آنچه از توسعه سياسي و حل مشکلات اقتصادي کشور از طريق حل مشکلات سياسي نيز مطرح میکند، چيزي جز جاریسازی روند سکولاريزاسيون در نظام اسلامي يا به تعبير ديگر نرماليزاسيون جمهوري اسلامي نيست که غرب براي مهار ملت ايران طرحريزي کرده است. ايادي غربگراي داخل کشور سالهاست اين ادعاها را مطرح میکنند؛ بيتوجه به اين حقيقت که ملت ايران به دنبال راهکارهاي بومي پيشرفت است که باید آن را در قالب الگوي اسلاميـ ایراني پيشرفت دنبال کند.
اين جريان در آستانه انتخابات و در زمانهاي که ملت مطابق با ارزيابي کارنامهاي که جريانهاي سياسي از خود به جاي گذاشتهاند، به خوبي آگاه است که آنچه محصول عملکرد دولت اعتدال و فراکسيون اميد است، بر کاهش شديد آرای اردوگاه اصلاحطلب تأثیر خواهد گذاشت؛ بنابراین با تمسک به شگردهاي رسانهاي و از طريق فريب افکار عمومي، تلاش میکند حافظه تاريخي جامعه را مخدوش و مردم را در آستانه انتخابات دچار خطاي محاسباتي کند که اين امر با هوشمندي ملت ناکام خواهد ماند.
حسن خدادی/ مهمترین الگوی رفتاری جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی، ضدیت با استکبار جهانی و دفاع از مستضعفان عالم بوده است. در طول چهل سال گذشته، نماد اصلی استکبار جهانی که پس از جنگ جهانی اول و به ویژه با فروپاشی شوروی خود را به عنوان هژمون نظام بینالملل معرفی میکند، آمریکاست. چهار دهه تقابل نظام نوپای برآمده از انقلاب اسلامی و این به اصطلاح هژمون جهانی شاید برای نسلهای آینده باورکردنی نباشد. حتی نسلهای فعال نیز نسبت به افتخارات به دست آمده در دهه 1360 و 1370 نیز دچار سؤال و ابهاماتی هستند که باید پاسخ
داده شود.
در حال حاضر مشخص است نسل امروز انقلاب اسلامی به توانمندیهای جمهوری اسلامی ایران و شکست دشمن در تقابلهای سیاسی و نظامی واقف است و وظیفه دارد این آگاهی و بصیرت را به نسل بعدی نیز انتقال دهد. علاوه بر شواهد موجود مبنی بر شکست ابرقدرتی به نام آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران که در جنگ تحمیلی، کودتاها و ترورها، تحریمها و تهدیدات و... آشکار شده است. یکی دیگر از دلایل و نشانههای ناتوانی و شکست دشمن اعترافات آنهاست. اعترافات مقامات عالی آمریکا در سالهای گذشته مهمترین دلیل ناتوانی دشمن و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است که در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب(مدظلهالعالی) عالمانه بیان شده است. ایشان میفرمایند: «قدرتهای انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دستاندازی به استقلال دیگر کشورها و پایمال کردن منافع حیاتی آنها برای مقاصد شوم خود دانستهاند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراف به ناتوانی کردند. ملت ایران در فضای حیاتبخش انقلاب توانست نخست دستنشانده آمریکا و عنصر خائن به ملت را از کشور براند و پس از آن هم تا امروز از سلطه دوباره قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدت جلوگیری کند.»
یکی از مهمترین مقامات آمریکا در این زمینه، کاندولیزا رایس، مشاور پیشین امنیت ملی و وزیر امور خارجه ایالات متحده در دولت بوش پسر است. بخشی از اعترافات وی چنین است: «ایران در سیاست خود بر پایه اعتقادات مذهبی حرکت میکند. اشتباه آمریکا این است که ایرانِ سیاسی را جدای از ایران مذهبی میبیند. به نظر من، این دو از هم جداناپذیر هستند. ... من همیشه در مصاحبههای خود گفتهام که هیچ کشوری برای آمریکا دردسرسازتر از ایران نبوده است؛ بنابراین، تعریف استراتژیهای مختلف برای مبارزه با آن تا زمانی که این نگرانی از طرف ایران برای آمریکا وجود دارد، همواره ادامه خواهد داشت. امروزه «اسلام لیبرال» نمیتواند راهحلی برای تغییرات بنیادین در ایران باشد، چرا که ایران در منطقه و در کشورهایی مانند لبنان، سوریه و عراق به شدت فعال است و بیشترین طرحهای خود را نیز از طریق اعتقادات و تعریفهای مذهبی و دینی [الهامبخشی] پیش میبرد؛ بنابراین، من بعید میدانم که دیگر «اسلام لیبرال» راهحلی برای روابط ایران و آمریکا باشد. همانطور که قبلاً هم گفته بودم ایران تنها کشوری است که در سیاست خارجی خود بر پایه «رئالیسم» حرکت میکند و هرگز از رقیبان و دشمنان خود تصاویری فرضی و خیالی نمیسازد.... سیاستمداران ایرانی باهوشتر از آن هستند که دستگاه بوش، چه پدر و چه پسر، فکر میکردند.» خانم رایس قبلاً نیز اعتراف کرده بود که آمریکا با ساماندهی مهمترین راهبردهای خود، در طول شش ماه برنامهای علیه جمهوری اسلامی ایران طراحی کرده؛ اما آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی)، رهبر جمهوری اسلامی ایران در یک سخنرانی آن را نابود میکند.
یکی دیگر از افراد مشهور آمریکا که به شکست در مقابل جمهوری اسلامی ایران اعتراف کرده، «برژينسكي» مشاور پيشين امنيت ملي آمريكاست که میگوید: «تلاشهاي پياپي آمريكا براي تحريم عليه ايران بينتيجه بوده است، آمريكا بايد به تعامل با ايران بينديشد.»
یکی دیگر از حوزههای مهمی که آمریکاییها به شکست در آن اعتراف کردهاند نفوذ و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران است؛ برای مثال «ولید فارِس» مشاور سیاست خارجی سابق دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در صفحه رسمی توئیتر خود با بازنشر سرمقاله القدس العربی با عنوان «انتخاب رؤسای سهگانه در عراق؛ بُرد سه بر صفر ایران بر آمریکا» نوشت: «همانطور که من در طول چند هفته گذشته استدلال و بحث کردم و به خاطر آن هدف انتقاد یک چهارم افراد رادیکال قرار گرفتم، هر سه موقعیت اصلی دولت عراق در حال حاضر در اردوگاه طرفدار ایران است. این چیزی است که روزنامه عربی «القدس» آن را تأیید کرده است. یک کسی در دی سی (واشنگتن) باید به آن پاسخ دهد.» پیش از این نیز «مارکو روبیو»، سناتور جمهوریخواه آمریکا و از مخالفان سرسخت ایران در پیامی توئیتری اعلام کرد اینکه گفته میشود در انتخاب رئیسجمهور و نخستوزیر جدید عراق، نه ایران برنده شده و نه آمریکا، اشتباه است؛ برنده واقعی ایران است.
بنابراین میتوان گفت نشانههای موفقیت انقلاب اسلامی در گام اول علاوه بر دستاوردهای کمی و کیفی که در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی به طور کلی تشریح شده است، اعترافات آشکار دشمنانی است که چهار دهه برای سرنگونی و نابودی آن تلاش کردهاند.