سلیمان غفاری/ این روزها چرخش ناگهانی (عقب‌نشینی) امارات به سوی ایران، پرسشی کانونی را در سطح منطقه و جهان ایجاد کرده است. از آن جهت این چرخش ناگهانی پرسش‌برانگیز شده است که کشور امارات و شخص ولی‌عهد ابوظبی روابط بسیار نزدیکی با دونالد ترامپ و دامادش «جرد کوشنر» دارند. همچنین طی دو سال اخیر یکی از پایه‌های اساسی فشار واشنگتن بر ایران بوده و تحریم‌ها را یک به یک اجرا کرده و خود یکی از مشوقان اصلی ترامپ برای خروج از برجام و در پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری بر ایران بوده است.
تحلیل‌ها و ژرف‌کاوی‌های تحولات منطقه‌ای، خروج امارات از برخی مناطق در یمن را ناشی از دو علت می‌داند:
الف‌ـ توصیه‌های بریتانیا وآمریکا به امارات که پای خود را به کلی از جنگ یمن بیرون بکشد و در این جنگی که از یک‌سو به یک جنگ فرسایشی و بدون امید پیروزی برای امارات تبدیل شده و از سوی دیگر به یک پرونده حقوق بشری و بین‌المللی تبدیل شده است، راه خود را از عربستان جدا کند.
ب‌ـ خروج امارات از یمن، با هدف خنثی‌سازی تهدیدات مستقیم و غیر مستقیمی است که این کشور به واسطه حضور اشغالگرانه در یمن با آنها مواجه است، چنانکه به عنوان دلیل نخست می‌توان به انفجارهای اخیر نفت‌کش‌ها و مورد هدف قرار گرفتن فرودگاه‌ها و انتشار تصاویر آنها در رسانه‌های جهانی اشاره کرد که موجب تشدید هراس امارات از افزایش این تهدیدات و حملات شده است.
دلیل دوم که سبب شد امارات به سمت گفت‌وگو با ایران حرکت کند، سرنگونی پهپاد آمریکایی «گلوبال هاوک» به دست نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و توقیف نفت‌کش بریتانیایی به دلیل رعایت نکردن مقرارت حقوق بین‌الملل است. در واقع، با این اقدامات نیروهای مسلح ایران، ابوظبی از توانمندی و قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران آگاه شده و ترجیح می‌دهد از ادامه رویکرد تنش‌زا با ایران خودداری کند و به حمایت‌های توخالی آمریکا عربستان علیه ایران دل نبندد.
معادلات سیاسی میان ایالات متحده و ایران در خلیج‌فارس، به سرعت در حال دگرگونی است. در این میان، بازیگران منطقه‌ای هر یک به شکل متفاوتی در این بازی شرکت دارند؛ در حالی که قدرت‌های اروپایی، نقش‌ها را تقسیم کرده‌اند و سعی دارند ایران را وادار به تغییر رفتار و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی کنند؛ اما عقب‌نشینی امارات، مثال محکمی برای بازی ایران اسلامی با فاکتوری به نام زمان است؛ زیرا پایداری ایران در ماه‌های آینده می‌تواند منجر به نوسان در تصمیم‌گیری در اروپا شده و آغازی بر اندیشیدن دولت‌های غربی به امنیت ملی خود، به دور از سرکشی‌های سران آمریکا و بریتانیا باشد. در این شرایط، ممکن است دومینو به نفع ایران و جبهه مقاومت اسلامی جابه‌جا و منتقل شود. این رفتار آمریکا در واقع برای مدیریت این تنش در شرایطی است که اوضاع داخلی این کشور به ویژه بحث انتخابات ریاست‌جمهوری در نوامبر 2020 از یک‌سو آمادگی لازم برای بالا رفتن تنش‌ها از این سطح را ندارد و از سوی دیگر نیز برای دادن امتیازی مستقیم به ایران اصلاً مناسب نیست. همچنین در سایه مخالفت و همراهی نکردن آن با مذاکره یک نوع عقب‌نشینی محسوب شده و بهای انتخاباتی دارد.
در خاتمه می‌توان به این جمع‌بندی تحلیلی دست یافت. امارات با درک خطر خصومت با ایران و طولانی‌تر شدن جنگ یمن به سمت ایران آمد تا اعتبار و وحدت داخلی از دست رفته خود را بازگرداند. رویکرد آمریکا در برابر ایران هم در تغییر رفتار سعودی‌ها و اماراتی‌ها بی‌تأثیر نیست. آنها پی برده‌اند که آمریکا در برخورد نظامی با ایران هیچ اراده و توانی ندارد؛ پس چرا آنها با ایران دشمنی و خودشان را گرفتار کنند؟

نگاهی به ابعاد و زوایای توافق ترکیه و آمریکا در شمال سوریه

محمدحسن سجادی/ بحران سوریه، نگرانی از سرایت بحران یا منافع بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقهای در آن، از جمله بحرانهایی بود که موجب تنش در روابط برخی بازیگران و قبض و بسط‌های فراوان در روابط بازیگران ملی و فراملی شده است. در این میان، ایالات‌متحده و ترکیه نیز به عنوان دو کنشگر که پس از ایران و روسیه سهمی از ورود به بحران سوریه برای خود قائل بودند به‌نوعی دچار تنش شدند. با افزایش شکاف روابط ترکیه و ایالات‌متحده آمریکا به دنبال نزدیکی ترکیه به روسیه و تفاوت رویکردهای دو کشور به سوریه، اختلافات در مورد شرایط شمال سوریه نیز به موضوع مهمی تبدیل شده است که دو کشور تلاش داشتند به نوعی این مسئله را که نشان‌دهنده تضاد منافع دو کشور در شمال سوریه است حل کنند.

از اختلاف نظر جدی تا توافق ایجاد «منطقه امن» در شمال سوریه
ترکیه و اردوغان بارها موضع خود را در قبال حمله به نیروهای کردی شمال سوریه ابراز داشته‌اند. اردوغان در ششم آگوست 2019 نخستین مأموریت ترکیه را «پاکسازی شمال سوریه از تروریسم» خواند و عنوان کرد دور تازه عملیاتی را که ادامه «سپر فرات» (۲۰۱۶) و «شاخه زیتون» (۲۰۱۸) خواهد بود، در آینده نزدیک انجام خواهیم داد. البته این اظهار نظر اردوغان با واکنش‌هایی از سوی ایالات‌متحده روبه‌رو شد. این واکنش‌ها به این سبب بود که اختلاف نظر جدی میان دو کشور در مورد نیروهای کرد شمال سوریه وجود دارد. نیروهای کرد فعال در شمال سوریه تحت حمایت آمریکا هستند؛ اما آنکارا آنها را در ارتباط نزدیک با پ‌.ک.‌ک تعریف کرده است.
با توجه به چنین شرایطی، ایالات‌متحده به دنبال آن بود تا مانع حمله ترکیه شود که در نهایت منجر به مذاکرات دوجانبه و در نتیجه توافق بر سر ایجاد «منطقه امن» در شمال سوریه شد. در این خصوص وزارت دفاع ترکیه عنوان کرد «درباره تأسیس «مرکز عملیات مشترک» در ترکیه در کوتاه‌ترین زمان به‌منظور اجرای نخستین تدابیر برای ایجاد منطقه امن و ایجاد هماهنگی میان ترکیه و آمریکا در این راستا به توافق دست یافتیم».

نکات مهم توافق اخیر
به نظر می‌رسد چند نکته در مورد توافق اخیر قابل ذکر است.
1ـ توافقی در سایه بی‌اعتمادی و «تنش‌های انباشتی»
اینکه توافق اخیر تا چه زمانی بتواند پایدار باشد، به متغیرهای زیادی بستگی دارد که شامل حل اختلافات دو کشور در سایر حوزه‌ها نیز می‌شود. به عبارت دیگر متغیرهای زیادی برای تعمیق شکاف در فهم سیاسی دو کشور در سوریه می‌تواند تعیین‌کننده باشد. اختلاف بر سر زندانی کردن کشیش آمریکایی در ترکیه و تحریم وزیر دادگستری و وزیر کشور ترکیه از سوی آمریکا، در کنار افزایش مالیات کالاهای وارداتی از سوی آمریکا علیه ترکیه و اختلاف بر سر پرونده فتح‌الله گولن از جمله این اختلافات است که فهم مشترک آنکارا و واشنگتن از بحران سوریه را تحت تأثیر اختلافات دیگر قرار داده است. بر این اساس نوعی بی‌اعتمادی متقابل میان دو کشور در مورد سوریه نیز وجود دارد.
2ـ حمایت آمریکا از نیروهای YPG و ایجاد بحران جدید برای ترکیه
نکته دوم در مورد تداوم و تعمیق شکاف در روابط دو کشور، اختلاف نظر در کردهای شمال سوریه، حمایت آمریکا از نیروهای YPG و مرتبط دانستن این گروه با پ.‌ک.‌ک از سوی ترکیه است. از نظر ترکیه با تقویت نیروهای مدافع خلق در مرزهای ترکیه، آینده ترکیه و سوریه همچنان چالش‌برانگیز خواهد بود؛ به‌ ویژه اینکه اکنون با تقویت این نیروها، کانون بحران جدید برای ترکیه ایجاد شده است که می‌تواند در بلندمدت ادامه داشته باشد.
3ـ بهره‌برداری ترکیه از اهرم فشار روسی
موضوع دیگر، چرخش خریدهای تسلیحاتی ترکیه از واشنگتن به مسکو است. خرید سامانه اس 400 از روسیه ضمن اینکه ترکیه را به مسکو نزدیک کرده، تا حدود زیادی نگرانی آمریکا از تقویت جبهه مقابل آمریکا در غرب آسیا را موجب شده است. در این حالت، ترکیه اهرم‌ فشار قدرتمندی علیه آمریکا به دست آورده که این کشور را میان دو گزینه پذیرش منطقه حائل امن در شمال سوریه طبق برنامه ترکیه یا حمله ترکیه به شرق فرات مردد کرده است.
4ـ «آتش زیر خاکستر» به نام «منطقه امن»
اختلاف بر سر جزئیات طرح ایجاد منطقه حائل امن در شمال سوریه می‌تواند نبود تفاهم سیاسی و «آتش زیر خاکستر» را تقویت کند. از یک‌سو ترکیه ایجاد منطقه حائل 32 کیلومتری از مرزهای خود در عمق سوریه را در نظر گرفته و بر آن اصرار دارد. از سوی دیگر خروج کامل نیروهای کرد YPG از منطقه حائل، جمع‌آوری سلاح‌های سنگین آمریکایی از این مناطق و تخلیه پایگاه‌های نظامی YPG در منطقه حائل را در نظر دارد؛ در حالی که آمریکا تقریباً با تمامی این موارد مخالف است. آمریکا یک منطقه حائل با عمق 10 کیلومتری و بدون حضور انحصاری نیروهای ترک را در نظر دارد. با تمام این تفاسیر کنشگر سومی که در این باره اهمیت دارد YPG است. این نیروها اگرچه منطقه حائل را پذیرفته‌اند، طرح آنان منطقه‌ای در عمق پنج کیلومتر بدون در برگرفتن شهرهای مرزی و بدون حضور هیچ نیروی نظامی ترکیه است.
علاوه بر این هر دو کشور غیر از اختلافاتی که دارند، اهداف متفاوتی را نیز دنبال می‌کنند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

اهداف آمریکا و ترکیه از ایجاد «منطقه امن»
1ـ ترکیه به دنبال بسترسازی برای بازگرداندن پناهندگان سوری به منطقه امن در شرق فرات است. بر این اساس به نظر می‌رسد طرحی که ترکیه در عفرین به شکل گسترده‌ای اجرا کرده، برای شرق فرات نیز در اولویت سیاست‌های آنکارا قرار گرفته است.
2ـ هدف دیگر ترکیه تلاش برای حفظ خط قرمزهای خود در قبال سوریه به ویژه کردهای این کشور است.
3ـ علاوه بر این ترکیه نشان داده که تمایل دارد به عنوان بازیگر منطقه‌ای خارج از دایره ناتو و چتر آمریکا فعالیت داشته باشد که این موضوع به ویژه پس از تغییر رویکرد ترکیه به غرب آسیا پس از تحولات 2011 مشهودتر بوده است.
4ـ برای ایالات متحده نیز حفظ دستاوردهای حداقلی در سوریه و تمرکز بر تربیت نیروهای همسو با سرمایه‌گذاری بر نیروهای کرد مدنظر قرار می‌گیرد؛ موضوعی که در آینده می‌تواند اهرم فشاری علیه دولت ترکیه و سوریه باشد.
5ـ نکته دیگر اینکه ایالات متحده تلاش دارد با حفظ نیروهای مورد حمایت خود در سوریه بخشی از بحران سوریه را کنترل کند تا در زمانی که شرایط داخلی این کشور برای ایالات متحده مطلوب نبود از این موضوع برای تغییر نظم داخلی سوریه استفاده کند. به عبارت دیگر وجود نیرویی معترض همواره به ایالات متحده این امکان را می‌دهد که دولت سوریه را تحت فشار قرار دهد یا آن را به بحران دیگری بکشاند.

جمع‌بندی
در نهایت باید عنوان کرد دامنه اختلافات طرفین منجر به کوتاه مدت بودن توافق می‌شود و این مسئله به تداوم تنش در شمال سوریه می‌انجامد. درواقع شمال سوریه قربانی نوسان روابط ترکیه و ایالات متحده خواهد بود. نکته دیگر اینکه اختلاف ریشه‌ای بر سر تروریست بودن یا نبودن کردهای شمال سوریه میان دو کشور موضوعی نیست که با توافق حل شود و حداقل برای ترکیه پیشینه تاریخی طولانی دارد.
در کنار این اختلافات، هر دو کشور با توجه به جایگاه ایران و روسیه در سوریه تلاش می‌‌کنند تا حداقل دستاوردهای خود را در سوریه حفظ کنند. با وجود این نزدیکی ترکیه به روسیه و ایران پیش‌بینی می‌شود ایالات‌متحده در سوریه بیش از این محدودتر شود و در تنگنا قرار بگیرد.

 

محمد صادق مصطفوی/ ایالات متحده در پی آنچه افزایش تنش در خلیج‌فارس می‌نامد و شکست‌های متوالی خود مانند انهدام پهپاد متجاوز فوق پیشرفته ارتش این کشور در خلیج‌فارس، یا توقیف نفت‌کش متخلف انگلیسی تلاش دارد با تشکیل «ائتلاف دریایی» در جغرافیای خلیج‌فارس رفتار دولت‌های حاضر در این منطقه، به ویژه ایران را در کنترل خود در آورد؛ هدفی که ذیل عنوان «محافظت از دریانوردی آزاد در خلیج‌فارس» پنهان شده است و ماهیتی نظامی‌ـ امنیتی دارد؛ در حالی که تاکنون همه کشورها از پیوستن به این ائتلاف خودداری کرده‌اند؛ اما اعلام حضور رژیم صهیونیستی در ائتلاف مذکور، یکی از نکات بحث‌برانگیز در این زمینه است. اهداف رژیم صهیونیستی از این اقدام را می‌توان به شرح زیر ارزیابی کرد:
1ـ اهداف اصلی تل آویو از حضور در این ائتلاف کمک به سایر اعضا برای مهار فعالیت‌های منطقه‌ای ایران است؛ زیرا علاوه بر سوریه، یمن، عراق، لبنان و... اکنون سران رژیم صهیونیستی نگران تسلط کامل ایران بر آبراهه راهبردی خلیج‌فارس هستند؛ تسلطی که رگ حیات انرژی جهان را در دستان ایران قرار خواهد داد.
2ـ توسعه روابط خارجی با کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس و رسمیت بخشیدن به این ارتباط، همچنین ارتقای امنیت رژیم صهیونیستی از طریق بسط روابط امنیتی و نظامی با کشورهای عربی منطقه از دیگر برنامه‌هایی است که سران صهیونیستی با عضویت در این ائتلاف در پی آن هستند.
3ـ عضویت رژیم صهیونیستی در ائتلاف مذکور می‌تواند زمینه‌ای برای کسب جایگاه نیابت ایالات متحده در منطقه و تعریف نقش کلیدی برای این رژیم در تأمین امنیت کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس در برابر آنچه تهدید ایران نامیده می‌شود، باشد.
4ـ مقامات صهیونیست پیشینه‌ای طولانی در زمینه‌سازی برای منازعه میان واشنگتن و تهران دارند؛ از این رو یکی از راهبردهای مهم آنها از حضور در این ائتلاف، تحریک کاخ سفید و حتی دیگر بازیگران عرب منطقه برای افزایش منازعه و تنش با تهران است.
5ـ مشکلات درون کابینه رژیم صهیونیستی و منازعات میان جریان‌های داخلی سبب شده تا نتانیاهو با هدف منحرف کردن افکار عمومی تلاش کند خطر ایران را بیش از پیش بزرگ جلوه دهد و به بهانه ایجاد امنیت به دنبال کسب آرا باشد؛ از این رو شاهد تبلیغات گسترده وی درباره عضویت در ائتلاف دریایی مذکور در رسانه‌های رژیم صهیونیستی هستیم.
6ـ مقامات تل‌آویو از کاهش تنش‌ها میان ایران و برخی کشورهای عربی که در حال حاضر مطرح است نگرانند؛ زیرا در این صورت منافع و امنیت این رژیم با خطرهای بیشتری نسبت به گذشته روبه‌رو خواهد شد؛ از این رو رژیم صهیونیستی با حضور در این ائتلاف تلاش می‌کند تا به حکام این کشورها به ویژه پادشاهان عربستان و امارات این موضوع را القا کند که در برابر تهران ایستادگی کنند.
رژیم صهیونیستی در سال های گذشته و به ویژه به دنبال تحولات سوریه، لبنان و فلسطین و عمق راهبردی که ایران و تفکر مقاومت در این کشورها به دست آورده است، بیش از گذشته احساس ناامنی و انزوای امنیتی می‌کند؛ از این ‌رو در تلاش است تا با شرکت در فعالیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی که اعلام حضور در ائتلاف به اصطلاح بین‌المللی آمریکا در خلیج‌فارس یکی از اینهاست، این وضعیت را جبران نماید؛ حال آنکه با توجه به توان نظامی و امنیتی ایران و جبهه مقاومت در صورت هرگونه اشتباه از سوی این رژیم، تبعات جبران‌ناپذیری برای تل‌آویو پیش خواهد آمد.

 

محمدرضا مرادی/ کشتی نفت‌کش ایرانی گریس‌ـ‌1 حامل دو میلیون بشکه نفت خام بالاخره پس از یک‌ونیم ماه توقیف غیر قانونی، با حکم دادگاه جبل‌الطارق آزاد شد. این مسئله شکستی برای انگلیس و آمریکا به شمار می‌رود.
دولت‌ آمریکا در راستای سیاست فشار حداکثری به ایران به دنبال به ‌صفر رساندن فروش نفت ایران است که در این مسیر مقابله با نفت‌کش‌های حامل نفت ایران یکی از روش‌های اجرای این سیاست محسوب می‌شود؛ به همین دلیل دولت انگلیس به نیابت از آمریکا و با استفاده از نفود خود در جبل‌الطارق، نفت‌کش ایران را به بهانه‌های واهی توقیف کرد؛ مسئله‌ای که کاملاً برخلاف موازین حقوقی در عرصه بین‌الملل است؛ اما ایران برخلاف اقدام غیر حقوقی لندن، نفت‌کش انگلیسی را که به هشدارهای محیط ‌زیستی ایران بی‌توجه بود، در خلیج‌فارس توقیف کرد.
این مسئله سبب شد تا انگلیس از طریق واسطه‌های زیادی خواستار رفع توقیف نفت‌کش خود شود؛ اما ایران با اقتدار تمام در برابر فشارهای همه‌جانبه انگلیس و آمریکا ایستاد و در نهایت این دو کشور را وادار به عقب‌نشینی کرد. توقیف نفت‌کش انگلیس سبب شد تا اقتدار دریایی ایران برای کشورهای غربی اثبات شود. در واقع غربی‌ها تصور این اقدام قاطع از سوی ایران را نداشتند و غافلگیر شدند. توقیف نفت‌کش ایرانی با تحریک دولت‌ ترامپ و به دلایل غیر قانع‌کننده، اشتباه بزرگ دولت انگلیس بود. به گزارش روزنامه رأی‌الیوم، ایرانی‌ها از حق مشروع خود در برخورداری از زندگی کریمانه و ابزارهای قدرت برای دفاع از خود در برابر این تجاوزگری استکباری آشکار آمریکا دست برنخواهند داشت.
یکی از مهم‌ترین پیامدهای راهبردی آزادسازی کشتی گریس‌ـ1 به طور حتم ضربه به تلاش‌های آمریکا برای تشکیل ائتلاف دریایی ضد ایرانی در منطقه خلیج‌فارس است. در شرایط کنونی بسیاری از متحدان آمریکا با این ائتلاف مخالفت کرده و آن را عامل تشدید تنش در منطقه می‌دانند. در شرایط کنونی، پیروزی ایران در ماجرای توقیف نفت‌کش سبب شد تا کشورهای گوناگون به این نتیجه برسند که ایران در برابر دفاع از منافع و امنیت خود و منطقه با اقتدار تمام عمل می‌کند؛ به همین دلیل این مسئله ضربه‌ای دیگر به طرح آمریکا در خلیج‌فارس است.
مسئله دیگر به شکست آمریکا در عرصه بین‌الملل مربوط است. به تازگی نشریه «فارن‌افرز» در پرونده‌ای با قلم استادان روابط بین‌الملل مانند فرید زکریا، به بررسی نشانه‌های افول هژمونی آمریکا پرداخت. در این پرونده به صراحت پایان ابرقدرتی آمریکا اعلام شد؛ به این معنا که به تدریج کشورهای اروپایی و متحدان واشنگتن نیز به دستورات و خواسته‌های آمریکا توجهی نمی‌کنند. نمونه این مسئله از سوی دولت جبل‌الطارق رخ داد. پس از اینکه قاضی دادگاه عالی جبل‌الطارق حکم پایان توقیف نفت‌کش‌ گریس‌را صادر کرد، وزارت دادگستری آمریکا نامه‌ای به مقامات قضایی جبل‌الطارق ارسال کرده و از آنها خواسته بود توقیف نفت‌کش گریس‌ را تمدید کنند؛ اما دادگاه عالی جبل‌الطارق با بی‌اعتنایی به فشارها و درخواست رسمی ‌آمریکا برای تمدید توقیف نفت‌کش گریس، حکم آزادی آن را صادر کرد. این مسئله شکستی راهبردی برای آمریکا به شمار می‌رود.
در نهایت باید تأکید کرد که ماجرای توقیف نفت‌کش ایران از سوی انگلیس و اقدام ایران در توقیف کشتی انگلیسی و در نهایت عقب‌نشینی لندن در برابر تهران نشان داد مهم‌ترین ابزار مقابله با زیاده‌خواهی‌های کشورهای غربی، زبان اقتدار و قدرت است؛ زیرا منطق حاکم بر عرصه بین‌الملل زبان قدرت بوده و کشورها در صورتی که از خود عجز و ضعف نشان دهند باید شاهد فشارهای بیشتر از سوی کشورهای غربی باشند. بسیاری از کارشناسان معتقدند در ماجرای توقیف نفت‌کش انگلیس از سوی ایران، نیروهای سپاه پاسداران به حاکمیت انگلیس بر دریاها خاتمه دادند و این بزرگ‌ترین شکست برای انگلیس به شمار می‌رود.

 

نوید کمالی/ در پی حوادث اخیر عراق که طی آن برخی پایگاه‌های نظامی وابسته به نیروهای جبهه مقاومت هدف حمله قرار گرفتند، بحث شناسایی منبع اصلی طراحی و اجرا این حملات به یکی از مهم‌ترین محورهای خبری و تحلیلی رسانه‌های جهان بدل شده است؛ زیرا این حملات علاوه بر ایجاد تلفات انسانی و تهدید امنیت روانی منطقه، خطر شروع دور جدیدی از تنش‌آفرینی در غرب ‌آسیا را با هدف بر هم زدن ثبات داخلی عراق و مقابله با آنچه نفوذ جمهوری اسلامی ایران خوانده می‌شود بیش از پیش گوشزد می‌کند.
تاکنون رسانه‌های عربی انفجارهای اخیر را در نتیجه حمله هوایی یا موشکی و برخی حتی ناشی از خرابکاری در داخل پایگاه‌ها دانسته‌اند، اما به طور مشخص طی روزهای گذشته شاهد تلاش کم‌سابقه رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی برای معرفی رژیم صهیونیستی به عنوان عامل اصلی طراحی و اجرای این حملات علیه پایگاه‌های گروه‌های مقاومت عراقی با محوریت حشدالشعبی هستیم؛ به طوری که این رسانه‌ها در راستای اثبات ادعای خود به اظهارات بنیامین نتانیاهو در اوکراین اشاره می‌کنند که درباره حملات مشکوک اخیر و پاسخ به پرسشی درباره دامنه اقدامات این رژیم علیه ایران مدعی شده: «ایران در هیچ‌ جایی مصون نیست» و در ادامه هم تأکید کرده: «ما هر کجا که لازم باشد علیه آنها وارد عمل خواهیم شد و وارد عمل هم شده‌ایم».
البته وی به طور مشخص از عراق نام نبرده؛ اما با توجه به تحرکات اخیر رژیم و نگرانی آنها از آنچه لبنانی شدن عراق خوانده می‌شود، این رسانه‌ها تأکید دارند که رژیم صهیونیستی با بهره‌گیری از جنگنده‌های ۳۵-F رادارگریز خود دست به حملات پیشگیرانه زده تا از این طریق مانع تبدیل شدن پایگاه‌های نیروهای مقاومت به زرادخانه تسلیحات نقطه‌زن ضد این رژیم شود!
با این‌ حال اگر به زوایای کمتر دیده شده این تحولات نگاهی دقیق داشته باشیم، واضح خواهد بود که هدف از تأکید بر نقش رژیم صهیونیستی، پنهان کردن رد پای عامل اصلی وقوع این حملات یعنی آمریکاست؛ زیرا کاخ ‌سفید هر چند پیگیر مهار ایران و متحدانش است، مایل نیست منافع و پایگاه‌هایش در جغرافیای عراق در خطر قرار گیرد.
از سوی دیگر، پس از جنجال‌های استقرار سامانه راداری و پدافندی S400 در سوریه و ترکیه و ماجرای شناسایی و سرنگونی پهپاد «گلوبال هاوک» ‌از سوی ایران که از فناوری رادارگریزی مشابهی با ۳۵-F استفاده می‌کند، بدون‌شک غیر منطقی است در این برهه زمانی آمریکا اجازه استفاده رژیم صهیونیستی از این جنگنده را در خارج از سرزمین‌های اشغالی صادر کند؛ زیرا در شرایط فعلی وقوع هرگونه حادثه‌ای برای تجهیزات نظامی ساخت آمریکا می‌تواند بازار صادرات تسلیحات آمریکا را با چالش جدی روبه‌رو کند و موجب کاهش اعتبار فناوری‌های نظامی این کشور در مقابل نمونه‌های شرقی شود که این مسئله در جنگ تجاری آمریکا، روسیه و چین قابل توجه است.
پهپادهای حمله‌کننده به پایگاه‌های مقاومت نه از خارج عراق، بلکه از نقطه‌ای در داخل خاک این کشور پرواز کرده‌اند؛ بنابراین با توجه به گزاره‌های موجود به نظر می‌رسد اتاق عملیات روانی کاخ سفید تلاش می‌کند در راستای جلوگیری از هدف قرار گرفتن منافع این کشور در خاک عراق، ‌به ویژه پایگاه‌های نظامی با هماهنگی نتانیاهو این رژیم را عامل این حملات معرفی کند!
البته استقبال نتانیاهو از این طرح آمریکایی ناشی از پیش‌رو بودن انتخابات پارلمانی و نیاز او به چهره‌ای کاریزماست؛ زیرا سرنوشت معامله قرن ترامپ به نتیجه انتخابات رژیم صهیونیستی گره خورده و شکست نتانیاهو در این انتخابات در واقع به عنوان شکست ترامپ در انتخابات 2020 تفسیر می‌شود.
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت جنجال‌سازی‌های اخیر رسانه‌های غربی‌ـ عبری درباره نقش رژیم ‌صهیونیستی در واقع بازی رسانه‌ای برای ایجاد انحراف نسبت به تلاش آمریکا در راستای تضعیف و حذف تدریجی گروه‌های مقاومت از معادلات امنیتی و سیاسی عراق است.