نسیم اسدپور/ «بوی باران» سریالی 70 قسمتی است که بر روی آنتن رفت. این سریال با ژانری معمایی توانست پس از پخشِ چند قسمت ابتدایی، مخاطبان زیادی را پای تلویزیون بنشاند، البته حضور بازیگرانی سرشناس، مانند رضا کیانیان که مدتی است حضورش در قاب تلویزیون کمرنگ شده بود و هنرمندانی مانند رویا نونهالی، حمیرا ریاضی و نرگس محمدی در جذب مخاطبان نیز مؤثر بود.
اما از همان ابتدا به دلیل مسائلی، مانند تغییر نام سریال از «عروس تاریکی» به «بوی باران» و پس از آن، درج ناگهانی رده سنی و همچنین پیوستن ناگهانی محمد اصفهانی به عنوان خواننده تیتراژ پایانی، این سریال با حاشیههای زیادی روبهرو شد. اگرچه محمود معظمی، کارگردانِ این مجموعه تلویزیونی درباره این تغییر نام اثرش اینگونه توضیح میدهد که نام «بوی باران» با کلیت اثر سازگاری بیشتری داشت و عنوان سریال را از «عروس تاریکی» که ناظر بر بخش کوچکی از داستان میشد، به «بوی باران» که با حال و هوای داستان بیشتر تناسب دارد، تغییر دادیم.
رفتارهای ضد و نقیض
در قسمتهای ابتدایی، حضور شهاب، جوانی از خانواده متمکن که به اعتیاد دچار شده و در مهمانیهای آنچنانی شرکت میکند، چنگی به دل نمیزد؛ اما با شروع داستان اصلی، یعنی قتل دختری در شب عروسیاش و دستگیری خواستگار سابقش(پیمان) به عنوان متهم، رفته رفته ماجرا جذابتر میشود. اما با وجود همه نقدهای جدی بر فیلمنامه ساخته معظمی، این اثر توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند.
یکی از جدیترین نقدها به این سریال منفعل نشان دادن پلیس و دستگاه قضایی کشور است، از بازپرس بیخیالِ ماجرا گرفته تا وکیلی که برای گرفتنِ انتقام خواهرزادهاش، خواهر موکل خود را به خطر میاندازد و در نتیجه شاهد مرگ جوان بیگناهی هستیم که شخصیت تحسین شده داستان است. سهیل نخبهای است که با وجود مخالفتهای خانوادهاش با خواهرِ پیمان (ترانه)، ازدواج میکند و مسیر تلاش برای اثبات بیگناهی برادرزنش کشته میشود.
در اینجا مخاطب میپذیرد همه حرفهای مادر سهیل مبنی بر اینکه نباید با ترانه که خانوادهای بیسر و سامان دارد ازدواج کند، درست است. او حتی از ترانه خواسته بود دست از سر پسرش بردارد تا پسرش بتواند زندگی آرامی را سپری کند. مرگ سهیل موج انتقادها از سریال بوی باران را شدت داد و در این زمان بود که مخاطبان ریزش زیادی پیدا کردند. عجیبتر اظهارنظر «نعمتی» نویسنده فیلمنامه سریال درباره تأثیری است که مرگ سهیل بر ذائقه مخاطبان گذاشته است. وی میگوید: «من فکر نمیکردم مردم آنقدر درگیر سریال شوند مثلاً درگیر مرگ سهیل شدند و واکنشهای عمیقی نشان دادند»!
یکی دیگر از انتقادهای وارد بر سریال این است که چرا پیمان بیدلیل در زندان ماند و این در حالی است که پلیس فهمیده بود فرشته زنده است. شاید نویسنده بگوید این برای ردگمکنیِ باندِ قاچاقچیان بوده، در این صورت چرا بازپرس به ترانه که میدانست جان خودش را بابت نجات برادرش به خطر انداخته، چیزی نگفت؟ در واقع پلیس آنقدر دست دست کرد و کاری نکرد تا چندین نفر مانند سهیل و برهان کشته شدند. از طرفی قاچاقچیان را نیز نتوانست دستگیر کند؛ بلکه این مرجان دخترِ قاچاقچی بزرگ بود که پدر خود را لو داد.
تلاش شده است در بوی باران خانواده در محوریت قرار بگیرد، اما در این فیلم تنها خانواده سهیل است که خانوادهای موفق و سالم نشان داده شده که اتفاقاً بزرگترین ضربه را نیز همین خانواده با مرگ فرزندشان میخورد، در صورتی که خانواده آسیبدیدهای مانند خانواده ترانه پس از مرگ ناراحتکننده سهیل با خوبی و خوشی به خانه بزرگتر نقل مکان میکنند.
نقد جدی دیگری که بر این سریال وارد است، رها کردن برخی موضوعات مهم داستان است، اینکه چطور ترانه برای برادر معتادش خود را به آب و آتش زده و وارد معرکه شده است، پس از اینکه همسرش را از دست میدهد، حتی به دنبال قاتل همسرش نمیگردد و فقط برای شادی روح سهیل، به دنبال کارهای خیر است، آن هم با کمک کسانی که به ذات پلیدشان پی نبرده است و ترانه این شخصیت زرنگِ ماجرا نشناخته به آنان اعتماد میکند.
استرسهای بیدلیل!
تنشها، استرسها و رها کردن اصل ماجرا در خلال ماجراهایی که شاید نبودشان، ضربهای به اصل داستان وارد نمیکند، از دیگر انتقادهای وارده بر این سریال است.
از نقاط ضعف دیگر این سریال شخصیتپردازی و توجیهات ضعیف است؛ برای نمونه وکیلِ پیمان تلاش میکند به خاطر خواهرزادهاش از شهاب و مادرش با کمک به ترانه انتقام بگیرد؛ این در حالی است که خواهرزادهاش تا قبل از تصادف، در مهمانی همراه پیمان بوده و با او مواد مصرف کرده است و در واقع مانند خود شهاب به هیچ گونه اخلاقیاتی پایبند نبوده است.
شخصیت شهاب نیز یک تناقض جدی دارد و آن هم موفقیت او در اداره کارخانه در زمان اعتیادش و قبل از آلوده شدن به پولشویی است.
با همه این انتقادها، بیانصافی است اگر بگوییم «بوی باران» هیچ نقطه قوتی نداشته است. ژانر معمایی آن به خودی خود تازگی و تنوع جدیدی در سریالهای تلویزیونی دارد، از طرفی برخی معضلات مانند مشکلاتی که تولیدکنندگان ایرانی با آنها دست و پنجه نرم میکنند، به خوبی به تصویر کشیده شده است.
نشان دادن افرادی مانند عموی مرجان که با قیافه ظاهرالصلاحشان در بین مسئولان نفوذ کرده و به دلیل منافع شخصیشان به نظام و مردم ضربه میزنند و از صداقت و درستی جوانانی، مانند سهیل و ترانه سوءاستفاده میکنند، از دیگر نقاطی است که غافلگیرکننده و با ظرافت به آنها توجه شده است.
اما با این حال باید گفت، این سریال تعریفی از تلخی و سیاهی جامعه است. «نعمتی» در این باره میگوید: «تلخی همیشه چیز بدی نیست. غصه مسئلهای غریزی نیست. ما جز سهیل هیچ ختمی را نشان ندادیم. مادربزرگ یا فریبا مُردند؛ اما مراسمی نشان ندادیم. در زیر تیغ یک نفر میمیرد و فقط یک قسمت ختم را نشان میدهند. خواهری تلاش میکند تا برادرش را نجات دهد و این تلاش برای خوبی است و یا سیاوش(رضا کیانیان) به کارتن خوابها کمک میکند. این سریال درباره آسیبهای اجتماعی است و قطعاً تلخیهایی هم دارد.» طبعاً نشان دادن معضلات جامعه امری ضروری است؛ اما آنچه بارها آن را مطرح کرده و دوباره بر آن تأکید میکنیم، این است که بیش از هر چیز جامعه کنونی کشورمان به طنز، کمدی و فضایی شاد و در واقع سریالی با بوی واقعی باران که بوی زندگی و طراوت است، نیاز دارد و در اینگونه قالبها نیز میتوان معضلات بزرگ جامعه را به تصویر کشید.
محبوبه ابراهیمی/ همه ما خانواده را جمعی متشکل از والدین و فرزندان میدانیم که در زیر یک سقف با هم زندگی میکنند و به سبب همخونی و نسبتی که با یکدیگر دارند، اوقات مشترکی را در کنار هم سپری میکنند. گرچه این برداشت ما دور از واقعیت نیست و همه خانوادهها همین مشخصات ظاهری را دارند؛ اما اینها ویژگیهای کافی برای یک خانواده تمامعیار نیستند. دورهم بودن، داشتن سرپرست و سرپناه، حتی تأمین نیازهای مالی و خوراک و پوشاک اگرچه همگی در خانواده شکل میگیرند، اما خانواده سالم، فراتر از این نیازها، درصدد است سلامت اعضای خود را به طور کامل تأمین کند؛ چه سلامت روح و چه سلامت جسم. به روشنی پیداست که سلامتی جسم دغدغه بیشتر والدین است و پدر و مادر تلاش میکنند شرایطی نظیر تغذیه سالم، بهداشت خوراک، پوشاک، منزل و نیز اقدامات پیشگیرانه و درمانگر در برابر بیماریها را در صدر برنامههای خانواده قرار دهند. اما نکته مهم و مورد غفلت، توجه به بهداشت و سلامت روان فرزندان و اعضای خانواده است که شاید در برخی خانوادهها موضوعی جدی و مورد اهمیت به شمار نیاید؛ در حالی که نیازهای روحی و معنوی، نقش مهمی در شکلگیری شخصیت و سبک زندگی افراد دارند. تغذیه سالم، شرط لازم برای سلامت جسم است و بدون شک، سلامت روح نیز با تغذیه روحی مناسب گره خورده و در ارتباط تنگاتنگ است.
اگر لکهای بر لباس کودک بنشیند، پدر و حتی پیشتر از او، مادر به سرعت درصدد تعویض لباس و رفع لکه برمیآیند، درباره ذهن و روان کودک نیز باید به همین میزان حساس بوده و امنیت ورودیهای ذهن او را تأمین کنند و این اصلیترین ویژگی یک خانواده سالم است؛ یعنی پویایی بهداشت باطنی و روانی همپای سلامت و بهداشت ظاهری و جسمی افراد. در خانوادههای سالم، کودکان آغوشی امن و پناهگاهی مطمئن برای بیان حرفهایشان دارند؛ والدین از ابراز محبت و علاقه به آنها دریغ نمیورزند و فرصت کافی برای شنیدن احساسات و ناگفتههای درونی وجود دارد که ضمن دور کردن کودکان از آسیبها و استرسها و اضطرابهای بیهوده، آرامشی عمیق و بینظیر را برای آنها به ارمغان میآورد. غریزه عاطفی فرزندان در این خانوادهها سرکوب نمیشود و عواطف انسانی در بالاترین سطح در آنها رشد میکند. تحقیقات متعدد روانشناختی نشان داده است، فرزندان باهوشتر، موفقتر و با اعتماد به نفس بیشتر در این فضاها پرورش مییابند که آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیتهای بزرگسالی و حضور فعال در اجتماع را دارند؛ چرا که مدیریت بحرانها و مشکلات زندگی را در فضای خانه آموختهاند و از رویارویی با سختیها هیچ واهمه و ترسی ندارند. نکته قابل توجه این است که برای داشتن خانواده موفق و سالم، نباید همه توجه را بر روی فرزندان متمرکز کرد؛ چیزی که به اشتباه در میان خانوادهها رواج یافته و در واقع والدین، قربانی سلامت و آرامش فرزندان میشوند! بلکه نیازهای روحی همسران نیز در اولویت قرار دارد و آنها ضمن شناخت نیازهای طرف مقابل، درصدد ارضای کامل و درست این نیازها هستند. در واقع در خانواده سالم، همسر اولویت هر فرد بوده و لذا توجه به نیازهای او هرگز از درجه اعتبار و اهمیت ساقط نمیشود.
مسئله مهم دیگر این است که برخلاف خانوادههای ناکارآمد و ناسالم که ظاهراً اعضایش یکدیگر را تحمل میکنند و دائماً در تلاش برای کشف نقاط ضعف هم هستند تا با دستگذاشتن بر روی آنها و بزرگنماییشان، برگ برنده را صاحب شوند، در خانوادههای سالم، خبری از جدال نیست؛ بلکه رفاقت و صمیمیت، چاشنی روابط همسران و سایر اعضاست که به مهربانی و همدلی و یکپارچه بودن نهاد خانواده منتهی میشود. به گونهای که همدیگر را همانگونه که هستند میپذیرند و میکوشند گل لبخند را بر روی لبهای هم بنشانند و عمیقترین و حقیقیترین لذتها را تجربه کرده و نردبان ترقی و صعود هم باشند.
از موارد مهمی که در خانوادههای سالم جدی گرفته میشود، ارزشها و هنجارهایی است که همه افراد خانواده موظف به رعایت آن هستند. در این خانوادهها، اعضای خانواده مجاز به هرگونه رفتار و گفتاری نیستند و میدانند باید به هنجارها و قوانین احترام بگذارند. ساعت حضور افراد در خانواده، با نظم و ضابطهای خاص همراه است و فرزندان اجازه بیرون ماندن از خانه تا پاسی از شب را ندارند. در حقیقت خانواده سالم مرکز شناخت هنجارها و تمرین حرکت بر مدار قانون و احترام به ارزشها و آرمانهاست. این تمرین سبب میشود فرد در جامعه نیز هنجارها و ارزشها را جدی بگیرد و از این رهگذر، سطح وسیعی از انحرافات و آسیبهای اجتماعی در پرتو خانوادههای سالم، تقلیل و کاهش یابند. «روز خانواده» بهانه خوبی است تا بیش از پیش به مسئله خانواده توجه داشته باشیم و با نگاهی آسیبشناسانه به روابط خانوادگی و آنچه در خانههایمان میگذرد، اگر نقص و ایرادی وجود دارد، برطرف کنیم و به سوی خانواده پویا و صمیمی که زمینهساز پیشرفت تکتک اعضای آن است، گام برداریم.
ندا کرمانشاهی/آیا تا به حال شده است که ذهنتان به روزگار کودکی و نوجوانیتان سفر کند؟ به روزگاری که دلخوش به کوچکترین چیزها بودید و با اندک چیزی لبخند بر لبان شما یا اشک بر گونههایتان مهمان میشد؟ آیا بازیهای کودکانهتان را به یاد دارید؟ از بازیهای پر سر و صدای پسرانه در کوچه گرفته تا ظرافتهای خاله بازی دخترانه!
بازی نقش بسیار مهمی در تربیت کودک و نوجوان دارد. «اسپنسر، میگوید: «هدف عمده بازی، تخلیه نیروی اضافی بدن است که کودکان با لگد زدن، جیغ کشیدن، کشتی گرفتن و غیره انرژی اضافی را به مصرف میرسانند.»
بازی یکی از ارکان اصلی در شکلدهی شخصیت کودکان و یکی از جدیترین تفریحات برای نوجوانان است؛ تفریحی که در شکلگیری آینده آنها بیتأثیر نیست. تحرک، نشاط، شادابی، تعاون و تعامل از تأثیرات بازی بر رشد و پرورش شخصیت فرزندان است؛ اما متأسفانه امروز مانند بسیاری چیزهای دیگر بازیهای کودکانه نیز دستخوش تغییر شده است؛ به طوری که برخی بازیهای عمدتاً بیتحرک، جای شادیهای کودکانه را گرفته است؛ بازیهایی که نیازی به همبازی به معنای گذشته ندارد و در اتاقهای در بسته نیز میتوان آنها را انجام داد.
بیش از ده سال است که بازیهای رایانهای جای خود را در میان کودکان و نوجوانان باز کرده؛ به طوری که گاهی به عنوان معضل، گریبانگیر خانوادهها شده است؛ البته ناگفته نماند که مسئول رشد بیرویه استفاده این بازیها در میان نوجوانان و کودکان نیز همین خانوادهها هستند که به هر دلیل، از جمله مشغول کردن فرزندانشان، به آنها اجازه میدهند بدون هیچ گونه محدودیت زمانی پای سیستمها بنشینند و وارد دنیایی شوند که با دنیای کودکانه آنها و حتی با سبک زندگی ایرانی فاصله زیادی دارد.
تحرک نداشتن یکی دیگر از عوارض بد اینگونه بازیهاست؛ به طوری که تأثیرات بدی مانند افزایش وزن، تنبلی و بی انگیزگی در میان فرزندان این نسل دارد.
تنهایی و فاصله گرفتن از خانواده، گوشهگیر شدن، پرخاشگر شدن و حتی کندی ذهن میتواند از دیگر تأثیرات مخرب این بازیها باشد.
وقتی نوجوانی به این بازیها عادت میکند، خود را به جای قهرمان داستان میگذارد؛ قهرمانی که گاهی تنها به دلیل مهارت در برخی موارد مانند تیراندازی و کشت و کشتار و... مورد تحسین نوجوان قرار میگیرد که این میتواند صدمه بزرگی به روح و روان فرزندمان وارد کند. در حقیقت همذات پنداری با قهرمانهای پوشالی بزرگترین آسیب را میتواند به فرزندان و آینده کشورمان بزند.
نوجوان برای زندگی آینده خود به مهارتهایی بسیار فراتر از تکان دادن چند دکمه کیبورد نیاز دارد، از جمله مهمترین آنها موفقیت در ارتباط میان آدمهاست. نوجوان در این بازیها با دنیایی روبهروست که با واقعیت فاصله بسیار دارد. تغییر در نوع نگاه به زندگی از دیگر آثار مخرب این بازیهاست؛ بازیهای کودکانهای که به پسرها خشونت میآموزد و به دخترها، آرایش کردن و ست کردن لباس.
با وجود این نمیتوان گفت تمام بازیها بد است و هرگز نباید به فرزندان اجازه داد به سمت این بازیها بروند، بلکه باید نوع و زمان استفاده از بازیهای رایانهای را محدود و کنترل کرد تا هم خانوادهها خیالشان راحت باشد و هم فرزندان دچار عواقب بد اینگونه بازیها قرار نگیرند. این امر میسر نخواهد شد جز با بالا بردن سطح آگاهی از بازیهایی که به فرزندان خود میدهیم و به این ترتیب آنها را وارد دنیایی میکنیم که خودمان آن را به روی کودکان و نوجوان خود گشودهایم.
شهناز سلطانی/ یک ماه بیشتر از تعطیلات تابستانی دانشآموزان باقی نمانده است. تب و تاب این کلاس و آن کلاس رفتن کمی فروکش کرده و چیزی نمانده است تا شمارش معکوس برای شروع دوباره مدرسه آغاز شود. این یک ماه باقی مانده فرصت خوبی است تا بچهها در خانواده و در کنار پدر و مادر مهارتهای جدید بیاموزند و از کنار هم بودن بیشتر استفاده کنند و البته لذت ببرند.
تب فرونشسته کلاس
تا همین دو سه ماه پیش، یکی از بزرگترین دغدغههای والدین(و صد البته مادرها بیشتر) این بود که بچههایشان را کدام کلاس و آموزشگاه بفرستند تا به قول معروف اوقات فراغتشان غنیتر! شود. کلاس ورزشی بهتر است یا هنری، کارهای گروهی را یاد بگیرند یا فردی و...! خلاصه با جمعبندی بچهها و والدین بچهها راهی کلاسهای مختلف شدند. این یک ماه شهریور که هنوز بوی پاییز نگرفته، دیگر از آن همه شور و اشتیاق والدین و بچهها و آموزشگاهها و ورزشگاهها برای جذب حداکثری دانشآموزان خبری نیست و گویا همه یا اکثریت رضایت دادهاند که تا این حد کلاس رفتن و کلاس گذاشتن کافی است تا سال بعد و تابستان بعدی؛ اما این یک ماه چه میشود کرد که از آن شکل غنی کردن اوقات فراغت چیزی کم نداشته باشد.
نظام آموزشی ما با برنامه آموزشی فشردهای که دارد و کتابهای پرتعداد و پرحجمش که همیشه صدای معلمها و دانشآموزان و والدین را درآورده، در طول سال تحصیلی فرصتی باقی نمیگذارد تا بچهها از درس و مشق فاصله بگیرند و به چیز دیگری، مانند یادگیری مهارتهایی در خانه و در کنار پدر و مادر و خواهر و برادر و... فکر کنند. بنابراین در چنین فرصت مغتنمی بهتر است برنامهریزی تازهای انجام دهیم تا در پایان تابستان در تواناییهای بچهها تفاوت احساس کنیم.
سفر با کمک بچهها
سفر همیشه برای بچهها آموزنده و جذاب است؛ اما این بار با کمک بچهها بار سفر ببندید از ابتدا تا انتها. شرایطی را که میتوانید با آن به سفر بروید، برای بچهها شرح دهید. برای نمونه از بچهها بخواهید طبق شرایط شما، از جمله توان مالی و زمانتان گزینههای پیشنهادی ارائه کنند و شما هم از بین آنها یکی را انتخاب کنید. از آنها بخواهید فهرستی از مکانهای گردشگری مقصد تهیه کنند و آنها را در جمع کردن اسباب سفر فعالانه شریک کنید. به ویژه اینکه به آنها اعتماد کنید و اجازه بدهید وسایل خودشان را خودشان جمع کنند. در طول سفر از کمک گرفتن از آنها دریغ نکنید؛ زیرا با این کار ما به بچهها مسئولیت میدهیم و به آنها میآموزیم که میتوانند پا به پای ما والدین در زندگی مشارکت داشته باشند؛ اما هرکس به اندازه تواناییهای خودش و سن و سالش مشارکت میکند. آنها این مهم را درک میکنند که در نظر والدین خود جایگاه بااهمیتی دارند.
مشارکت در کارهای خانه
اتاق تکانی کرده و بچهها را برای سال تحصیلی جدید آماده کنیم. تا حد امکان کارهای اتاق بچهها را به خودشان بسپاریم، مگر در مواقعی که واقعاً از عهده آنها خارج است و به کمک ما نیاز دارند. وسواس به خرج ندهیم و به آنها اعتماد کنیم. شاید به اندازه ما تمیز و مرتب نکنند؛ اما به اندازه خودشان تلاش کردهاند. این تلاش را باارزش تلقی کنیم. برای آنها ابزارهای تشویقی کوچک تعیین کنیم تا انگیزه بیشتری برای فعالیت و کار داشته باشند. مرتب کردن لباسها و کمدها و قفسه کتابها و اسباببازیها را به آنها بیاموزیم و اجازه دهیم آموختههایشان را پیاده کنند. قطعاً هر بار بهتر از دفعه قبل عمل میکنند. این فرصت و زمان را از آنها دریغ نکنیم. آنها از اینکه توانستهاند کار خودشان را انجام دهند و موجب رضایت و کمک به ما شدهاند، بیشک احساس خوشایندی خواهند داشت.
کارهای کوچک اما مهم
گاهی شستن ظرفها را به بچهها بسپارید؛ به ویژه اوقاتی که ظرفها کم هستند و زیاد هم کثیف نیستند که به مهارت نیاز داشته باشند. خرید نان و مرتب کردن خانه از همین دست کارهاست که میتوان مسئولیت آنها را به بچهها واگذار کرد. این کارها از فرط انجام و تکرار برای ما شاید کار مهمی نباشد، ولی برای بچهها تجربه مهمی است. با این کار مشارکت آنها را طلب کردهایم و مسئولیت به آنها دادهایم و رضایت درونی برای آنها خریدهایم. همین کارهای به نظر کوچک و کماهمیت اگر به درستی انجام شود، در واقع بخشی از کارهای ما انجام میشود و این کمی از بار سنگین مسئولیت ما را میکاهد و در جای خودش مفید است.
آموزش خرید روزانه
برای خریدهای روزانه بچهها را با خودمان همراه کنیم. بخشی از خریدها را به آنها واگذار کنیم، البته اگر سن بچهها کم است، خودمان در کنارشان بوده یا از دور نظارهگرشان باشیم. پس از خرید هم حمل بخشی از خریدها را به آنها واگذار کنیم. این کار حداقل دو حسن دارد؛ بچهها یاد میگیرند یک زندگی با چه برنامهریزی و دقتی مدیریت میشود و چه قدر هزینه بابت امور جاری زندگی صرف میشود.
گلیمشان را از آب بیرون بکشند
درست است که واگذاری بخشی از کارها به بچهها مستلزم صرف انرژی و زمان است و اگر بخواهیم خودمان این کارها را انجام دهیم، در زمان کمتر و با انرژی کمتری انجام میدهیم؛ اما واقعیت این است که ما در نقش والدین باید صبور باشیم و با حوصله به بچهها مهارتهای زندگی را بیاموزیم تا در آینده نه فقط کمک حال ما باشند که خودشان را برای زندگی جدید آماده کنند. ما همیشه و در همه حال و در همه سنین در کنار بچهها نیستیم. آنها باید بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. این فرصت تابستانه مهیاست تا ما بچهها را فارغ از این کلاس و آن کلاس و تبلت و دنیای مجازی به دنیای واقعی بیاوریم و برای فردای بهتر و زندگی بهتر کمی آماده کنیم.
پرسش: مشکل من با همسرم این است که نمیتوانم با او حرف بزنم. چگونه با هم حرف بزنیم؟
پاسخ: «گفتوگو» یکی از راهکارهای حل مشکلات و اختلافات در زندگی مشترک است؛ اما در گفتوگو چه نکاتی را باید رعایت کنیم؟
در گفتوگو زوجین، همه کلام بدون سرزنش و با بیان احساس خواهد بود، چنانچه گفتوگوگر، طبق قانون گفتوگو و رعایت مفاد آن به شرح ذیل پیش برود به هدف مطلوب نزدیک میشود؛
1ـ تشویق و بیان نکات مثبت میتواند به طور آشکار یا در جمع خانوادگی صورت گیرد و تذکر نکات منفى و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایى صورت گیرد.
2ـ اگر رفتار خاصى در دل هفته براى شما مبهم است، سادهترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمتآمیز و خوشبینانه موضوع را روشن کنید.
3ـ خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید. خشونت را با سکوت پاسخ گویید، اجازه دهید صحبت ایشان تمام شود و در موقعیت مناسب در حین گفتوگو درباره مسئله مورد نظر به بحث منطقی و گفتوگو بپردازید.
سعى کنید در برنامهریزى براى فعالیتهاى اجتماعى، اوقات فراغت، دید و بازدیدهاى خانوادگى و... با یکدیگر مشورت کرده و از تکروی و یکجانبهنگرى دوری کنید.
4ـ از هر فرصتى برای گفتوگو با همسر و اعضاى خانواده استفاده کنید. زنها از صحبت کردن با همسرشان بیشتر لذت مىبرند. بنابراین، مردان باید فعالانه به سخنان همسرانشان گوش کنند.
5ـ اگر هر یک از زوجین در شرایط خاصى نمىتواند به سخنان همسرش گوش کند، باید صادقانه این موضوع را به وى بگوید و از او خواهش کند صحبت کردن درباره آن موضوع را به فرصتى دیگر واگذارد.
6ـ گاهى زوجین در فضایى محرمانه، محبتآمیز و صمیمانه نظیر منزل یا فضایی سرسبز و تفریحی رفتار و روابط یکدیگر را ارزیابی کنند و از هم بپرسند، چه باید کرد تا روابطمان بهتر و بانشاطتر شود؟
7ـ همیشه در رویارویی با مشکلات خانوادگى، خود را در موقعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسئولیت خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روى آورید.