تا به حال فکر کردهاید که تصویر در حال نمایش در نمایشگر چگونه تشکیل میشود؟ یا چگونه دادههای گوناگون، قطعه موسیقیای دیجیتال را خلق میکنند؟ هنگامی که سندی را از تلفن همراه خود به تلفن همراه دیگری با بلوتوث یا برنامههایی مانند share it و... ارسال میکنید، چه چیزی در حال انتقال است؟
علم رایانه و دنیای دیجیتال از یک ترتیب به وجود آمده است؛ ترتیب دو عدد در کنار هم، ترتیب صفرها و یکها به دنبال هم، که هر تغییر در این ترتیب مفهوم جدیدی را ایجاد میکند. به همین دلیل علم رایانه را باینری یا دودویی میگویند. هر چیزی در این علم مبنای دودویی دارد و شمارش در رایانه از صفر تا یک است! هر سندی که در رایانه، تلفن همراه، لوح نمایشگر، تلویزیونهای دیجیتال و هر وسیله الکترونیکی که استفاده میکنید ترکیبی از صفر و یکهاست. از یک سند موسیقی تا یک فیلم با کیفیت 4K، همه ترکیبی از توالی صفر و یکها هستند. رایانهها بر اساس پردازنده خود که 32 بیتی یا 64 بیتی میتوانند باشند سندها را پردازش میکنند. در یک رایانه 32 بیتی که هر سلول حافظه 32 بیت جا میتواند اشغال کند، یک سند مجموعهای از بستههای 32 بیتی است که هر بسته اطلاعات مربوط به قسمتی از آن فایل را دارد. این بسته 32 بیتی ترکیبی از 32 صفر و یک است، مانند 01011100100011101010110010100110 که ترکیبی ارزشمند به شمار میآید. فرض کنید تصویر خانهای را دارید که در رایانه 32 بیتی مجموعهای از بستههای 32 بیتی است، که هر قسمت آن ارائهدهنده اطلاعاتی خاص است؛ به عنوان مثال رقم اول از 32 رقم، نشاندهنده خاموش یا روشن بودن پیکسل نمایشگر است که صفر به معنی خاموش و یک به معنی روشن است. 4 رقم بعدی از 32 رقم، نشاندهنده مکان آن پیکسل در نمایشگر است.
5 رقم بعدی نشاندهنده رنگ آن پیکسل، 4 رقم بعدی نشاندهنده شدت نور آن پیکسل و... به این ترتیب مجموعه اعداد صفر و یک در کنار هم، خانهای را به تصویر میکشند.
تا اینجا باید متوجه شده باشید هنگامی که با تلفن همراه خود سندی را انتقال میدهید، دقیقاً چه چیزی در حال انتقال است؟ صفر و یکها به صورت امواج در تلفن همراهی به تلفنهمراهی دیگر انتقال مییابند و درک هر دو دستگاه از ترکیب این صفر و یکها یکسان است؛ به همین دلیل دقیقاً همان تصویری که در تلفن همراه فرستنده دیده میشود، در تلفن همراه گیرنده قابل مشاهده است.
دلیل اینکه مبنای محاسبات در رایانه بر اساس صفر و یک و پایه اعداد 2 است، وابستگی رایانه به جریان الکتریکی است. وجود جریان برای رایانه معنی یک و نبود جریان معنی صفر را میدهد. این بودن یا نبودن و تفاوتهایش با منطق دهدهی سبب سختی در درک نوع کارکرد رایانه میشود؛ اما باید گفت علم رایانه اولین و ارزشمندترین ترتیب با معنی را در اختیار ندارد! همه ما نام DNA را شنیدهایم؛ رشتهای که اطلاعات ژنتیکی را در خود جای میدهد و نسل به نسل برای تولید بشر منتقل میشود. اطلاعات در DNA به ترتیبی خاص و با استفاده از اتصالاتی ذخیره میشود و برای بقای بشر و ساخت سلولها به کار گرفته میشود. بر خلاف رایانه که مبنای ترتیبها در آن 2 است، در DNA مبنای ترتیب فراتر رفته و 4 است؛ به همین دلیل دادههای پیچیده ساخت یک انسان راحتتر در آن میتواند ذخیره شود. DNA به جریان الکتریکی وابسته نیست و وابستگی آن به مواد آلی است. حتما میتوان گفت ارزشمندترین ترتیب خلقت در جهان هستی دادههای ژنتیکی در DNA است که خداوند آنها را خلق کرده است.
همانطور که گفته شد، در علم رایانه ترتیب صفر و یکها مفاهیم و ساختههای جدیدی ایجاد میکنند و این ساختهها در نهایتِ بلوغِ خود، نتیجهِ ترتیب DNA خواهند شد که از یک گیاه و حیوان گرفته تا انسان را شامل میشوند؛ بنابراین ترتیب صفر و یکهای خلقکننده در علوم رایانه در نهایت چیزی را به وجود خواهند آورد که از میلیونها سال قبل وجود داشته است!
هر بار كه به جبهه ميرفت نااميد از اينكه شهادت نصيبش نميشد، برميگشت. صادق هميشه ميگفت من مزدستان هستم. آنقدر در راه خدا كار ميكنم تا مزد بستانم. هر طوري شده بايد از خدا مزد بگيرم و هيچ مزدي از شهيد شدن در راه خدا و دين اسلام ارزشمندتر نيست.
به نقل از یکی از همرزمان شهید صادق مزدستان
صادق 27 دی ماه 1335 در قائمشهر متولد شد. تحصيلات خود را تا دیپلم ادامه داد و سال 1357 وارد مبارزات انقلابی شد. شبانهروز به فعاليت مشغول بود و پس از پيروزي انقلاب در مسجد مهديه عشقي (انجمن شهيد مسعود دهقان) مشغول شد. شبها به پاسداري و روزها هم به تبليغات و شعار نوشتن روي ديوارهاي خيابانها ميپرداخت. شهيد صادق مزدستان براي سركوبي ضد انقلابيون به كردستان رفت و پيوسته در درگيريهاي قائمشهر و ديگر شهرهاي مازندران عليه منافقان داخلي شركت میکرد، تا اينكه جنگ تحميلي عراق شروع شد و داوطلبانه و عاشقانه به فرمان امام امت لبيك گفت و به سوي جبهه اين سنگر حق عليه باطل شتافت. وی در گروه چريكي دكتر چمران وارد شد و در تمام عملياتها و حملات عليه مزدوران بعثي عراق شركت کرد. در اوایل جنگ در مالكيه و سوسنگرد، پس در عمليات فتحالمبين، بيتالمقدس و رمضان و عملياتهاي ديگر مانند عمليات محرم شركت داشت. وقتي صادق از فرماندهي گردان رسيد، گفت من لياقت فرماندهي اين بسيجيهاي جان بركف را ندارم؛ ولي از آنجا که فردي بسيار لايق بود و با دلاوريهاي مكرر و آشنایي فوقالعاده كه به خط مقدم جبهه داشت مسئوليت فرماندهي تيپ پياده 2 مكانيزه لشکر كربلا را به او سپردند؛ هر چند او به چيز ديگري ميانديشيد و آن شهادت بود و بس. او نه تنها در ميدان جنگ رزمندهاي رشيد و دلاور بود، بلكه در ميادين ورزشی نيز مبارز و بنيانگذار تيم فوتبال شهيد رجائي (انجمن اسلامي مسعود دهقان) و كاپيتان تيم بود. همچنین اولين كسي كه در زمين ورزش قائمشهر شعارهاي انقلابي را با صداي رسا سر داد شهيد صادق بود. يكي از ویژگیهای بارز وي كمك به درماندگان و مستضعفان بود. صادق مزدستان در 27 آذر ماه 1361 پاي سفره عقد نشست. صادق مزدستان حدود يك هفته پس از عقدش به دلیل مسئوليتي كه در تيپ كربلا داشت به جبهه رفت و در 9 دی ماه 1361 در شهر فكه عراق با تركش مين به آرزوي ديرين خود يعني شهادت در راه خدا و امام امت نائل شد.
حمیدرضا حیدری/
برنامه تلویزیونی عصر جدید این هفته به ایستگاه پایانی خود رسید. هشتگ «عصر جدید» یکی از پرکاربردترین هشتگهای این هفته بود. اعلام برندگان در هفتهای که گذشت سبب شد تا کاربران بار دیگر به این برنامه تلویزیونی واکنش نشان دهند. یکی از کاربران در واکنش به اعلام «فاطمه عبادی» به عنوان برنده نوشت: «مردم به یک چهره عدالتخواه که از درد مردم میگفت رأی دادند، بانویی که دغدغه داشت؛ دغدغه کودکان کار، دغدغه خشک شدن خوزستان، دغدغه زندگی... این رأی معنادار بود.» البته فراتر از این تعریف و تمجیدها عدهای هم معتقد بودند که این برنامه کپی برداری از روی برنامه آمریکایی است و ساخت آن یعنی دامن زدن به فرهنگ غربی. عدهای دیگر هم آن را فرصتی برای ظهور استعدادهای جدید دانستند؛ اما هرچه بود میتوان آن را یکی از پرمخاطبترین برنامههای چند سال گذشته صدا و سیما دانست.
اولین روز شهریور مصادف است با سالروز تولد «بوعلی سینا» که به نام روز پزشک نامگذاری شده است. هر چند این روزها انحصارطلبی و فرار مالیاتی برخی پزشکان صدای مردم و حتی برخی مسئولان را درآورده است، کاربران فضای مجازی این روز را به پزشکان متعهد و انقلابی کشورمان تبریک گفتند. یکی از کاربران نوشت: «روز پزشک را به پزشکهای جهادی که بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر از خونه و زندگیشون دور شدن و در روستاهای مرزی درد خلقالله را مداوا میکنن تبریک میگم. خداقوت بهتون...»
هشتگ «رئیسی مچکریم» هم این هفته در فضای مجازی دست به دست شد. این روزها مردم و کاربران مجازی از اینکه مشاهده میکنند دستگاه قضایی با اقتدار در مقابل مفسدان اقتصادی ایستاده است خوشحالند و همین سبب شده تا کاربران فضای مجازی به این واسطه از او تشکر کنند. یکی از کاربران با اشاره به عدم مماشات چشمپوشی قوه قضائیه در دوره جدید از فساد مفسدان در هر رده و منصب و تفکر و لباسی نوشت: همه مردم، از هر طیف و با هنر نگاهی، از برخورد، با فساد راضی هستند رئیسی متشکریم.»
زندگینامه مستند «شهید حسن تاجوک»، فرمانده گردان مسلم ابن عقیل ملایر و فرمانده طرح و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان، با نام «عزیزکرده» حاصل ساعتها گفتوگو با 90 نفر از افراد خانواده و یاران و همرزمان آن شهید است که در نهایت به صورت کتابی در 368 صفحه به قلم مرضیه نظرلو نوشته شده و انتشارات صریر آن را منتشر کرده است. سه فصل ابتدایی کتاب به سرگذشت شهید حسن تاجوک از تولد تا آغاز جنگ اختصاص دارد. آنچه در این فصول بهطور ویژه جلب توجه میکند، روایتی است که کتاب از وقایع سالهای ابتدایی انقلاب تا آغاز جنگ در شهر محل تولد شهید تاجوک، یعنی ملایر ارائه میدهد. همچنین ابعاد زندگی شهید تاجوک در دوران پیش از جنگ نزدیک به 100 صفحه و روایت زندگی او در دوران جنگ حدود 230 صفحه از مطالب کتاب را به خود اختصاص داده است. کتاب «عزیزکرده» پس از مقدمه 12 فصل دارد و با 35 صفحه عکس و تصویر اسناد به پایان میرسد.
نکته: دانشمندی وصیت کرد که روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند: کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر بدهم. وقتی بزرگتر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگ است، بهتر است کشورم را تغییر بدهم. در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم، آن را هم بزرگ یافتم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانوادهام را تغییر بدهم؛ اما اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود میافتادم، آنگاه شاید میتوانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم.
نظر: این حکایت قصه برخی سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران، مدیران فرهنگی و... است که به جای تلاش برای تغییر خود، مدام در جستوجوی عیوب دیگران هستند. به عبارت دیگر، خار را در چشم ديگران ميبينند و تير را در چشم خودشان نميبينند؛ پس اگر مسئولان سعی کنند پیش از همه در پی اصلاح خود باشند، آنگاه تلاششان برای اصلاح جامعه، باورپذیر خواهد بود و حتی رقبایشان نیز از نیت خیر آنها برای اصلاح استقبال میکنند؛ برای نمونه رئیس جدید قوه قضائیه در جریان مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری، حاضر نشد برای رأی آوردن اخلاق را زیر پا بگذارد. این اقدام جوانمردانه او سبب شد اکنون که بر مسند ریاست قوه قضائیه نشسته، تلاشهای او برای اصلاح جامعه و مبارزه با فساد از سوی مردم و مسئولان باورپذیر باشد و حتی جناحهای گوناگون سیاسی نیز از اقدامات قاطع او حمایت کنند؛ زیرا او را فردی منصف میدانند.
سعید جلیلی: امام خمینی(ره) در آخرین پیامشان از یک طرف میگویند که از فرزندان عزیز بسیجیام میخواهم مواظب نفوذ ایادی شرق و غرب باشند و از یک طرف هم میگویند این تفکر بسیجی است که اگر بر سر ملتی سایه افکند، چشم طمع جهانخواران از او قطع خواهد
شد.
سیدعزتالله ضرغامی: در اقتصاد، در مقام حرف و شعار، آخر سوسیالیسم هستیم و در مقام عمل و اقدام گرفتار کاپیتالیسم افسار گسیخته، آن هم از جنس دلالی شدهایم. از حداقل مواهب سوسیالیسم و کاپیتالیسم هم اجمالاً بیبهرهایم! تنها ره رهایی توزیع عادلانه ثروت است.
محمد ایمانی: از سنگ صدا در میآید؛ اما از انگلیسیها نه! بریتانیای صغیر با همه وقاحتش، به چنان خفت و سرشکستگی بیسابقهای دچار شده که حتی پس از رفع توقیف نفتکش ایرانی رویش نمیشود علناً بگوید نفتکش ما را هم آزاد کنید! یعنی وضعیت پرونده به حدی تحقیرآمیز و اعتبارسوز است که انگلیسیها ترجیح میدهند حتی کلمهای در این باره حرف نزنند؛ نفتکش دیدی، ندیدی!
غدیر نه برای یک زمان و مکان خاص، بلکه برای همه زمانها و مکانهاست. خطبه پیامبر(ص) که تمام شد، خداوند مژدگانی اتمام رسالت آقا رسولالله(ص) را با آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» فرستاد و این یعنی اتمام حجت خداوند برای تمام دورانها و زمانها و این یعنی غدیر فریادی است به وسعت تمام تاریخ و قاعده و برنامهای است برای همه تا روز قیامت و نشانی راه مستقیمی است که از زبان پیامبر(ص) جاری شد آنجا که فرمود: «من کنت مولا فهذا علی مولا.»
مولای من
در روز غدیر بسان تمام کسانی که در غدیر دست بیعت با علی(ع) دادند و فریاد یاعلی سر دادند، با شما بیعت کردیم؛ ولی ترسمان این است که نوای یا علی(ع) و مهدی(عج)مان به با علی(ع) و با مهدی(عج) ختم نشود؛ چرا که از یا علی تا با علی به اندازه خود علی(ع) فاصله است، مولای من دستمان را بگیر تا همچون «سلمان»ها تا آخر مسیر بمانیم، وگرنه «مسلمان«ها در همان غدیر ماندند.
آقا جان
خوشا به حال آنانکه در غدیر خود را به علی(ع) رساندند و همراه شدند، آنان هستند که در گذر زمان از غدیر به مباهله هجرت میکنند و هر روز پیامبر(ص) را در آغوش میکشند؛ چرا که شناخت علی(ع) شناخت جان پیامبر(ع) است و تنها آنان هستند که از دل غدیر خود را به عاشورای حسین(ع) میرسانند و در دوران غیبت تا لبخند رضایت امام زمانشان(عج) را نگیرند، لحظهای آرام نمیگیرند.
نفتکش از ما گرفتی
نفتکش پس میدهی
ناخداجانم فدای بادبان و لنگرت
هفت ناو چاق را خورده است ناو لاغرت
خنجر از رو بستهای روباه ای روباه پیر
پیش از این در پشت پنهان مینمودی خنجرت
کشتی ما را هواپیماربایی میکنی؟!
مردهشور کشتی و ناو هواپیمابرت
نفتکش از ما گرفتی، نفتکش پس میدهی
لنگری انداختی حالا که خوردی کنگرت
کشتیِ در تنگه هرمز به ترمز آمده
هر طرف دریاست، میریزی چه خاکی بر سرت؟
روبهی؟ زاغی؟ پرستویی؟ گرازی؟ گاندویی؟
هرچه هستی زودتر برگرد سوی کشورت
کاش سربازان آمریکا سوارت میشدند
تا صفایی تازه میدادند در سرتاسرت
ای سگ زرد شغال خوک خرس کرگدن!
خود که تعریفی نخواهی داشت، اما دخترت!
اینکه شکل آدمیزادان دوران نیستی
ماجرا را در میان بگذار شب با مادرت
ای عقاب آمریکایی که پهپاد منی
باز پیدایت شد این اطراف، تیرم در پرت
چه خبر داری که ما پهپادهامان تا کجاست
دبّ اکبر را بریزم روی دبّ اصغرت؟
خواب قایقهای ایران را ببینی بعد از این
از خلیجفارس میترسند زین پس لشکرت
ای سپاه، ای نیروی دریایی، ای کل قوا
آفرین بر غیرت فرمانده و فرمانبرت
جریان تحولات انقلاب اسلامی همواره گرفتار دشمنیها بوده و هست؛ به ویژه گروههای آتشافروز در داخل کشور که با دشمنان خارج همصدایی داشتهاند؛ مانند گروهکهای تجزیهطلب، کودتاچیان، تروریستها، آشوبگران، فتنهجویان و غیره که جنایت آنها در تاریخ معاصر ایران به ثبت رسیده و درباره آنها بحث و گفتوگوهای زیادی هم صورت گرفته است.
در این میان جریانی وجود داشت که بدترین ضربهها را به بدنه انقلاب اسلامی وارد کرد که البته کاری از پیش نبردند که جا دارد درباره آن بیشتر و عمیقتر بحث شود و آن عوامل نفوذی دشمنان است. اینها هم مانند تجزیهطلبها، کودتاچیان و تروریستها آتشافروزی کردند و شخصیتهای متعدد، مؤثر و متعهد را از نظام جمهوری اسلامی گرفتند. بارزترین نمونه آن انفجار ساختمان نخستوزیری در هشتم شهریور 1360 بود. که به دنبال آن دو چهره محبوب، دوستداشتنی، آگاه، همرزم، همراه، دانشمند، معلم، انقلابی، مظلوم، دلسوز، خدمتگزار و بیادعا، در آتشافروزی نفوذی از گروهک منافقین مشهور به کشمیری «سوزانده» شدند؛ شهید محمدعلی رجایی، رئیسجمهور و شهید محمدجواد باهنر نخستوزیر که هر دو سالها با یکدیگر در عرصههای آموزش، تعلیم و تربیت و فعالیتهای فرهنگی و علمی مشغول بوده و در اثر خدماتی که به ملت کرده بودند، در رأس دستگاههای اجرایی قرار گرفتند و هدفشان خدمترسانی به محرومان و مظلومان بود.
حضرت امام خمینی(ره) درباره شهید رجایی جملهای مهم ذکر کردند. به این مضمون که «قدرت، پست و مقام در روحیه رجایی اثر نکرده بود» که این حکایت از پاکی و درست کاری او دارد. همانطور که خود شهید رجایی در یکی از سخنرانیهای عمومی در میان مردم اعلام کرد: «هرگاه بخواهید خدمتی به من بکنید، بیایید در گوش من این جمله را زمزمه کنید؛ تو محمدعلی رجایی، فرزند عبدالمصد همان دست فروش قابلمه فروش و دوره گرد بودی و...» شهید رجایی با بیان این پیام در مقام ریاستجمهوری در واقع به همه مقامات درس داد که مبادا به واسطه پست، مقام و مسئولیتها خدمترسانی به مردم محروم فراموش شود؛ در حالیکه او در مقام نخستوزیری و در تشکیل کابینه و دولت با سعهصدر با رئیسجمهور وقت کار خود را پیش برد.
آغاز دولت او با جنگ تحمیلی همزمان شد. دولت او با وجود مشکلات، خدماتی ارائه داد که هنوز آثار و برکات آن نزد محرومان و فقرا باقی مانده است. او پس از اینکه رئیسجمهور شد، نخستوزیری را تعیین کرد و کابینه تشکیل داد، پس از یک هفته از شروع کار دولت شهید باهنر به همراه ایشان در جلسه شورای امنیت در ساختمان نخستوزیر در اثر آتش نفوذیها سوخت و به شهادت رسید.