«محمود عزيزي» بازيگر پيشكسوت با تأكيد بر اينكه «ما چند نهاد مانند خانه سينما، خانه تئاتر، خانه موسيقي و تجسمي داريم كه غير قانوني هستند و بهصورت قانوني از آنها حمايت نميشود»، گفت: «اين نهادها تنها انجياوهايي هستند كه به عنوان يك سرگرمي براي اعضاي هنري خود عمل ميكنند، بودجهاي هم ميگيرند و گاه اتفاقهايي هم ميافتد؛ ولي واقعيت اين است كه دردسرساز شدهاند.»
محبوبه ابراهيمي/ دخالت در زندگي ديگران موضوع تازهاي نيست. هميشه آدمهايي هستند كه از اظهارنظر در زندگي اطرافيان لذت ميبرند؛ از رنگ لباس و نوع تغذيه و ظاهر ديگران گرفته تا چيدمان خانه و سبك زندگي و خصوصيترين مسائل زندگي آنها. تا جايي كه اظهارنظرهاي بيجا به بخشي از زندگي آنها تبديل شده و به عنوان عادتي در رفتارهايشان شناخته ميشود و به نظر ميرسد قادر به ترك آن نيستند؛ در حالي كه ديگران نه تنها از اين رفتار لذتي نميبرند، بلكه حتي از آن رنج برده و دلزده و اندوهگين ميشوند. در واقع اين رفتار آزاردهنده منشأ بسياري از درگيريها، اختلافات و حتي قطع روابط دوستانه ميشود. حتي ميتواند خطري تهديدكننده براي روابط خانوادگي باشد و به فروپاشي اين روابط خانوادگي منجر شود؛ براي نمونه از ديرباز يكي از عوامل اختلاف زوجها با خانواده همسرانشان، دخالتهاي نابجاي والدين بوده و حتي بسياري از كارشناسان مسائل اجتماعي، آن را يكي از عوامل طلاق زوجهاي جوان معرفي ميكنند. آمارهاي رسمي نيز اين مسئله را تأييد ميكنند كه مداخله نابجاي بزرگترها زمينه ناسازگاري و بحث و مشاجره همسران را فراهم ميكند و در نهايت به طلاق آنها منجر ميشود؛ اين عادت نادرست، همواره در روابط دوستانه و خانوادگي خود را نشان ميدهد و آثار و پيامدهايش را بر جا ميگذارد؛ البته برخي از اين افراد، نادرستي رفتار خود را هم نميپذيرند و مدعي هستند دلسوزي و تلاش براي بهبود زندگي ديگران، دليل اظهارنظرشان است؛ اما نبايد مرز ميان دلسوزي و دخالت را ناديده گرفت. دلسوزي زماني درست و مؤثر است كه خود فرد تقاضاي كمك دارد و براي يافتن سبك درست زندگي يا بهبود روش زيستن يا حل مشكلات، تقاضاي كمك و مشاوره دارد. دخالت در اين گونه مواقع، كاري شايسته و پسنديده است كه عمدتاً به بهبود وضعيت زندگي افراد منجر ميشود؛ اما مداخله نادرست و ناپسند، زماني رخ ميدهد كه بدون درخواست فرد و تنها از روي صلاحديد شخصي اتفاق ميافتد؛ زماني كه فرد بدون توجه به اينكه روش زندگي انسانها به دلايل مختلفي نظير تفاوت ديدگاهها، اختلافات فرهنگي، سلايق، علايق و هزاران عامل ديگر، داراي تفاوت است. به زعم خودش، راه درست زيستن را به آنها نشان ميدهد. دخالت دقيقاً در مواقعي رخ ميدهد كه فرد بدون توجه به تفاوتها تصور ميكند صاحب بهترين دانستهها، رفتار و كردار است و خود را مجاز و موظف ميداند كه شيوه خود را تعميم داده و به عنوان الگويي موفق به اطرافيان نشان دهد!
دخالت، ورود به حريم شخصي افراد است و پيامدهاي منفي و ويرانگري به همراه دارد؛ توليد احساسات منفي در ديگران و فاصله گرفتن آنها از فرد دخالتگر يكي از عمدهترين اين آسيبهاست. در متون ديني ما اين رذيله اخلاقي نهي شده و پيامدهاي منفي مانند از دست دادن دوستان براي آن ذكر شده است؛ البته اسلام دعوت به خوبيها و نهي از بديها را پسنديده و مطلوب ميداند و به عنوان تعهدي اجتماعي بر آن تأكيد دارد؛ اما دخالتهاي شخصي در زندگي افراد را ناپسنديده و مذموم ميداند. اين تأكيدات نشانگر آن است كه بايد از دخالت در حريم زندگي افراد بپرهيزيم و آرامش رواني ديگران و محبوبيت و دوستيهاي خود را پايمال اين رفتار آزاردهنده و پرخطر قرار ندهيم. لازم است افراد با شناخت مرز باريك دلسوزي و دخالت، از وارد شدن به حريم ديگران فاصله بگيرند و بازخوردهاي منفي آن را از خود دور كنند. تداوم و جديت در اين تلاش سبب ميشود به خوبي بياموزند كه همواره روي خط زندگي خود حركت كنند و در تمام شئون زندگي از مداخله و اظهارنظرهاي بيجا بپرهيزند؛ حتي در زندگي زناشويي خود از سركشي به امور شخصي همسر اجتناب كنند و حريم او را محترم بشمارند. در اجتماع نيز، با سبك زندگي اطرافيان اعلام مخالفت نكنند و به قول معروف مسئول رفتارها و عملكرد خود باشند. از سوي ديگر، افرادي كه در معرض آسيبهاي اين خصلت منفي هستند و همواره از دخالت اطرافيان رنج ميبرند نيز بايد براي در امان ماندن از اين رفتار پرخطر تلاش كنند. يكي از بهترين راهحلهاي رهايي از اين معضل، كسب مهارت كنترل گفتوگو با اطرافيان است؛ براي نمونه وقتي فرد در گفتوگوهايش همواره از زندگي ابراز نارضايتي ميكند يا از رفتارهاي همسر و فرزندان گله دارد و از بيماريها و دردهاي جسمي شكايت ميكند، اين تصور را در ديگران ايجاد ميكند كه به مشورت آنها احتياج دارد و در نتيجه زمينه دخالت را براي آنها فراهم ميكند؛ در حالي كه حس رضايتمندي يكي از عواملي است كه مانع مداخلهگري و اظهارنظرهاي غيرمنطقي و بيجا ميشود. براي داشتن زندگي آرام و دلنشين، به خودمان اجازه دخالت در زندگي ديگران را ندهيم و زندگيمان را نيز از تيررس اظهارنظرهاي بيجا برهانيم.
ليلا وطنخواه / پرسش: سلام متأسفانه نميتوانم عصبانيت و خشم خود را كنترل كنم؛ لطفاً مرا راهنمايي كنيد.
پاسخ: خشم و عصبانيت نوعي احساس و هيجان روحي است كه اغلب بر اثر واكنش شخص نسبت به رفتار ناشايست ديگران بروز ميكند و فرد را در موقعيتهاي گوناگون درگير خود خواهد كرد.
در صورتي كه عكسالعملتان به چنين شرايطي با عصبانيت يا خشم شديد باشد، پيام احساستان هيچگاه به طرف مقابل نخواهد رسيد.
ولي به جاي سركوب كردن آن، بايد به فكر شيوههاي كنترلش باشيم؛ مديريت خشم از آنچه فكرش را ميكنيد، سادهتر است. برخلاف تصور عمومي خشم احساسي عادي و سالم است؛ اما وقتي ناسالم ميشود كه مدام بروز پيدا كرده يا كنترل اوضاع از دستانمان خارج شود. با توجه به اينكه خشم و عصبانيت، پيامدهاى بسيار خطرناكى دارد، بايد بياموزيم در اين مواقع چطور برخورد كنيم:
1ـ بيان كردن: بيان احساس خشم به صورت تأكيدي و نه تهاجمي، سالمترين راه بيان عصبانيت است. بيان يك موضوع با تأكيد به معناي محترم شمردن خود و ديگران است.
2ـ كنترل خشم: كنترل خشم يعني جلوي آن را گرفته و به رفتاري سازندهتر تبديل كنيم. خطر اين مرحله اين است كه اگر اجازه بيان خارجي به خشم داده نشود، خشم به درونمان متوجه شده و ممكن است سبب آسيب جسمي و روحي شود.
3ـ آرامسازي: آرامسازي يعني نه فقط رفتار خارجي خود را كنترل كرده، حتي واكنشهاي دروني خود را نيز كنترل كنيم و گامهايي در جهت پايين آوردن شدت خشم برداشته، خود را آرام كنيم تا احساسات فروكش كنند.
طرح پرسش: 3000990033