حسن رحیم‌پور ازغدی درباره موضوع «تقابل انقلابی‌گری و اشرافی‌گری»، گفت: برای پرداختن به این بحث یکی از راه‌های بسیار خوب بازخوانی سخنان امام(ره) است. امام خمینی(ره) خیلی رک و صریح صحبت می‌کردند، حتی اسلام را تقسیم بر دو کرده بودند و از اسلام آمریکایی و اسلام ناب سخن می‌گفتند. ایشان فرمودند اسلامی را قبول داریم که پرچمدار مظلومان، مستضعفان، پابرهنگان و فقرای جهانی است، نه سرمایه‌داران اشرافی. 
 علی‎اصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/ مطابق با آنچه در مطالب گذشته بیان شد جریان فمینیسم در دوران پهلوی اول در سه حوزه آموزش زنان به سبک جدید، برخی مسائل حقوقی مربوط به خانواده و ایجاد تغییر در پوشش بانوان (حجاب) اقداماتی را انجام داد. این جریان روش‎های مختلفی برای تحقق این سه هدف در پیش گرفت که در ادامه به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود.
1ـ استفاده از شعر
یکی از روش‎های جریان فمینیسم در پیشبرد اهداف خود در حوزه زنان، استفاده از ادبیات فارسی، به ویژه قالب شعر است. از دیدگاه این جریان حجاب از جمله مصادیق فرودستی زنان شمرده می‏شود. از این رو، برای رفع حجاب، اشعار بسیاری در مذمت حجاب و مدح بی‎حجابی زنان سروده شده است. ایرج‌میرزا جلال‏الملک، ابوالقاسم لاهوتی، میرزاده عشقی و ملک‎الشعرای بهار، از جمله شعرایی هستند که در این‌باره شعر سروده‎اند.
 «خدایا، تا کی این مردان بخوابند / زنان تا کی گرفتار حجابند
چرا در پرده باشد طلعت یار / خدایا زین معما پرده بردار
مگر زن در میان ما بشر نیست / مگر در زن تمییز خیر و شر نیست
زنان را عصمت و عفت ضرور است / نه چادر لازم و نه چاقچور است.»(۱)
«ننگ باشد که تو در پرده و خلقی آزاد / شرم باشد که تو در خواب باشی و جهانی بیدار
حیف نبود قمری مثل تو محروم از نور / عیب نبود شجری چون تو تهیدست از بار
ترک چادر کن و مکتب برو و درس بخوان / شاخه جهل ندارد ثمری جز ادبار
دانش آموز و از احوال جهان آگه شو / و این نقاب سیه از روی مبارک بردار»(۲)
2ـ مقاله‌نویسی در مطبوعات
یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم در دوره رضاخان، چاپ مقالاتی با محتوای فمینیستی در روزنامه‎ها و نشریات آن دوره است. روشنفکران طرفدار آموزه‎های فمینیستی، مانند ابراهیم خواجه‌نوری، علی‎اکبر سیاسی و صدیقه دولت‎آبادی، در مقاله‎های متعددی موضوعاتی چون فرودستی زنان در ایران و نقش حجاب در فرودستی آنها را مطرح می‎کردند که در نشریاتی مانند عالم نسوان، دختران ایران، ایرانشهر، آینده، حبل‎المتین و... به چاپ می‎رسید. صدیقه دولت‎آبادی از جمله فمینیست‎های عصر پهلوی اول است که در مقاله‎ای در مجله ایرانشهر، وجود حجاب در زنان و عدم اختلاط زنان با مردان در ایران را یکی از عوامل رویگردانی مردان تحصیلکرده ایرانی از ازدواج با دختران ایرانی و ترجیح دختران اروپایی معرفی می‎کند: «بله! زن اروپایی حق دارد... به عنوان تفرّج به شهرهای دیگر برود و به عیّاشی با دیگران مشغول شود. اما زن ایرانی حق ندارد به خانه پدرش بی‏اجازه برود.
3ـ انتشار کتاب
یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم در ایران، انتشار کتاب‎هایی است که در راستای اهداف این جریان منتشر شده است. سیاه‏نمایی از وضعیت زنان در ایران، مذمّت حجاب و در مقابل، ترویج بی‎حجابی، از جمله مهم‌ترین مباحث مطرح در این کتاب‎هاست. کتاب «زن در جامعه» از جمله کتاب‎هاست که ضمن اطلاق نام حجاب دروغین بر حجاب اسلامی و تقلیل و فرو کاستن آن به حفظ عفت، از بی‎حجابی که وی آن را حجاب باطنی و راستین معرفی می‎نماید، حمایت می‎کند.(۴)
یکی دیگر از موضوعات کتاب‎های منتشر شده در دوران پهلوی، ترویج سبک زندگی زنان در غرب است که با عناوینی چون؛ آداب معاشرت و تعلیم و تربیت به چاپ می‎رسید. «آداب معاشرت برای بانوان»(1317) نوشته صدیقه دولت‎آبادی، «آداب معاشرت» نوشته نورالهدی منگنه، «هدف پرورش زنان»(1318)، «تعلیمات خانه‌داری در اروپا و آمریکا»(1313)، «تعلیم و تربیت دختران در ایران»(1329) تألیف بدرالملوک بامداد و «دستور زیبایی یا رموز آرایش»(1316) نوشته عبدالحسین کافی از جمله کتاب‎هایی است که جریان فمینیسم با هدف ترویج فرهنگ غرب منتشر کرده است.
4ـ تئاتر
استفاده از هنرهای نمایشی، به ویژه تئاتر یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم برای گسترش آموزه‎های فمینیستی، به ویژه بی‎حجابی در ایران است. در این راستا می‏توان به افتتاح تماشاخانه دائمی در تهران و اجرای برنامه‎های زنان به صورت بی‎حجاب در آن اشاره کرد.(۵) 
5ـ برگزاری جشن
برگزاری جشن‏های مختلط با حضور زنان به صورت بی‏حجاب یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم در ایران به شمار می‎آید. جشن مدرسه شاهپور در شیراز در فروردین 1314، جشن میدان جلالیه در تهران در همان سال که زنان و دختران بی‏حجاب به همراه مردان در آن جلسات حضور داشتند(۶)، از جمله مصادیق استفاده از روش برگزاری جشن در دوره پهلوی است.
6ـ بهره‌گیری از قدرت
 و خشونت رژیم
یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم در دوره رضاخان، بهره‌گیری از خشونت و قدرت حکومت برای مقابله با مخالفان برنامه‎های فمینیستی دولت در ایران است. برخورد شدید با ناهیان منکر، به ویژه اهانت رضاخان به حاج‌شیخ محمدتقی بافقی، واقعه مسجد گوهرشاد مشهد(۷) و ممانعت از حضور زنان باحجاب در جامعه و پیگرد و تعقیب آنان و کندن حجاب از سر آنان در ملأ عام، از جمله مصادیق استفاده از خشونت در پیشبرد کشف حجاب در ایران است. 
7ـ عادی‌سازی
یکی از روش‎های تحقق بی‎حجابی در جامعه ایران، ترویج بی‎تفاوتی در قبال بی‎حجابی برخی از زنان، به ویژه فعالان برجسته فمینیست در داخل کشور بود. برای نمونه، صدیقه دولت‎آبادی از سال 1307 بدون حجاب در مدارس نسوان کشور فعالیت می‎کرد و رژیم پهلوی نیز هیچ مخالفتی از خود نشان نداد.(۸) 
یکی دیگر از موارد عادی‌سازی، عدم عکس‎العمل رژیم پهلوی در مقابله با هنرپیشگان زن تماشاخانه دائمی تهران بود که به صورت بی‎حجاب در صحنه ایفای نقش می‎کردند.(۹) حضور بی‌حجاب زنان مسئولان و کارمندان دولتی شهر نیز یکی دیگر از مصادیق عادی‌سازی و تشویق دیگران به کشف حجاب است.
8ـ استفاده از آموزش
 به سبک غربی
آموزش به سبک غربی در ایران از جمله روش‎های تاریخی جریان فمینیسم در ایران است. از این روش نیز در دوران پهلوی اول استفاده شد و در همین راستا در این دوره نیز مدارسی به سبک جدید، دانشگاه و دانشسرا برای زنان تأسیس شد. محتوای آموزشی و نیز معلمان روشنفکر غربگرا در این مدارس دانش‏آموزان را از فرهنگ اسلامی دور و در مقابل به فرهنگ غربی، به ویژه سبک زندگی زنان در غرب نزدیک می‎کردند. در واقع، استفاده از آموزش، نوعی ابزار نرم برای رسیدن به مقصود بود. 
9ـ گسترش پیشاهنگی دختران در مدارس دخترانه
 تأکید بر گسترش پیشاهنگی دختران در مدارس دخترانه یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم در دوران پهلوی اول به شمار می‎آید.(۱۰) در واقع، پیشاهنگی فرصتی برای جریان فمینیسم فراهم می‎کند تا فرهنگ غرب درباره زنان، به ویژه آموزه‎های فمینیستی را به دختران عضو انتقال دهد و دختران عضو پیشاهنگی را به عنوان الگو برای دیگر دختران معرفی کند. در یکی از اسناد محرمانه، پیشاهنگی دختران مدارس به منزله یکی از دستورالعمل‎های ابلاغی برای ایجاد رغبت در زنان به تجدد، به ویژه کشف حجاب معرفی شده است.
10ـ محروم کردن از خدمات اجتماعی دولتی
استفاده ابزاری از خدمات دولتی، یکی دیگر از روش‎های جریان فمینیسم در دوره رضاخان به منظور اجرای برنامه‎های خود است. در یکی از موارد به دستور رضاخان از ورود معلمان و دختران باحجاب به مدارس زنانه جلوگیری شد. «... و [رضاشاه] به حکمت، وزیر فرهنگ دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دختران باید بدون حجاب باشند و اگر زن یا دختری امتناع کرد، او را در مدارس راه ندهند.»(۱۱) در یکی دیگر از موارد، از سوار شدن زنان باحجاب به اتوبوس جلوگیری می‎کردند. «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمی‎دادند...»(۱۲)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

 فتح الله پریشان/همان‌طور که در شماره گذشته این ستون اشاره شد، خوانساری هر چند در مقام نظر و استدلال مستند مشهور عمربن‌حنظله را در اثبات ولایت مطلقه فقیه رد کرده، اما در مقام عمل، مفاد فتوای مشهور را پذیرفته و در موارد خاص، مانند تولیت سهمین، زکات و اجرای حدود بر اساس دیدگاه مشهور رفتار کرده است.
تنها تفاوت و اختلاف نظری که خوانساری با شهید ثانی دارد، این است که شهید ثانی به تبع شهید اول، ولایت و نیابت عامّه فقها در اموال امام را با استناد به ادله شرعی به نحو لزوم و وجوب می‌پذیرد؛ ولی خوانساری با خدشه در ادله شرعی نیابت عامّه فقها بر اموال و سایر حقوق امام را از ادله مزبور استفاده نکرده، بلکه بر اساس حکم عقل که همان اولویت قطعیّه است، به ولایت فقها در غیر منصب حکم و قضاوت به نحو جواز فتوا می‌دهد. وی با این عبارت که؛ «و لا ریب ان الأ حوط ان لا یتولّاه غیر الفقیه مع وجوده»؛ در تولیت فقیه بر سهمین شکی نیست و با وجود فقیه نوبت به دیگران نمی‌رسد؛ ولایت فقها بر حفظ و مصرف خمس را مقتضای احتیاط دانسته و آن را تجویز کرده است.(1)
بنابراین، با ملاحظه نظرات و دیدگاه‌های مرحوم خوانساری، مشخص می‌شود که وی برای فقیه جامع‌الشرایط شئون زیر را قائل است:
1ـ افتا: از مناصب قطعی و مسلّم فقها در عصر غیبت، منصب افتا در مسائل شرعی است. در این منصب بین فقهای شیعه ـ اعم از اصولی و اخباری ـ اتفاق‌نظر وجود دارد. عمده‌ترین دلیل فقها بر منصب افتا، اخبار و احادیث متعدد از ائمه(ع) است که دلالت بر وجوب پیروی قول علما و جواز افتا و لزوم تقلید از عالم دارد. همچنین حکم بدیهی عقل به لزوم رجوع جاهل به عالم است.(2) منصب افتا از عوامل اساسی توسعه دامنه اختیارات، قدرت و رهبری فقها در جامعه دینی است؛ چراکه گستره فتاوای فقها شامل تمام مسائل فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و... می‌شود.
۲ـ قضا: چنانکه بیان شد، به نظر خوانساری قدر متیقن از مستندات ولایت‌فقیه قضاوت فقیه است. به تصریح وی دلالت قطعی مقبوله عمربن‌حنظله و روایت ابی‌خدیجه، نیابت فقهای جامع‌الشرایط در عصر غیبت از جانب امام(عج) در رفع خصومت‌ها و منازعات است. به اعتقاد وی اقامه حدود، که لازمه منصب قضاوت است، مخصوص کسی است که بتواند آن را اجرا کند و چنین کسی «یا امام است یا نایب خاص او یا نایب عام او که مجتهد باشد، بنا بر مشهور، هرگاه متمکّن باشد از آن.»(3)
3ـ نماز جمعه: نماز جمعه از جلوه‌های عبادی ـ سیاسی دین اسلام است که در آن شکوه اجتماع، وحدت و همدلی مسلمانان به نمایش گذاشته می‌شود. در این مراسم عبادی ـ سیاسی حاکم اسلامی و نمایندگان او «ائمه جمعه» مردم را ضمن توصیه به تقوا و پرهیزکاری، از مصالح دنیوی و اخروی و مسائل سیاسی ـ اجتماعی‌شان آگاه می‌سازند. در عصر حضور امام معصوم، نماز جمعه واجب عینی است و اقامه آن از وظایف امام یا نایب خاص اوست و در عصر غیبت نیز از جمله اختیارات فقهای جامع‌الشرایط است. در عصر غیبت در بین فقهای شیعه سه دیدگاه فقهی درباره حکم نماز جمعه وجود دارد؛ ۱ـ وجوب تخییری، ۲ـ حرمت نماز جمعه و ۳ـ وجوب عینی. جالب و قابل توجه آنکه در عصر جمال‌الدین خوانساری در حوزه اصفهان هر سه دیدگاه یادشده، طرفدارانی داشته است. عالمانی چون آقاحسین خوانساری و خود آقاجمال از طرفداران وجوب تخییری آن بودند و علامه مجلسی به وجوب عینی نماز جمعه قائل بود و برخی نیز مانند فاضل هندی بر حرمت نماز جمعه در عصر غیبت فتوا می‌داد.
4ـ تولیت سهم امام(ع): خوانساری به تبع مشهور ضمن تقسیم خمس به سهم امام(ع) و سهم سادات به اختلاف اقوال علما اشاره می‌کند و ضمن ردّ همه این اقوال، در مصرف سهم امام(عج) راه احوط «وجوبی» را این می‌داند که در زمان غیبت، حصّه امام(ع) به سایر شرکای خمس بر سبیل تتمّه داده شود، چنانکه در رساله خمس فتوای مشهور را در وجوب دفع سهم امام(ع) به فقیه جامع‌الشرایط «به اعتبار اینکه چنین کسی نایب عامّ آن حضرت(عج) است» و به حکم احادیثی که در باب «خمس» وارد شده و افضل و سنّت بودن پرداخت سهم سادات به فقیه «به اعتبار اینکه او بیناتر است به مواقع آن» و نیز استحباب تحویل زکات به فقیه مذکور و وجوب آن را در صورت طلب فقیه، نقل نموده و آن را رد نکرده است.(4)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

كتاب «مباني انديشه سياسي در اسلام»، اثر دكتر سیدصادق حقيقت است که چاپ اول آن را انتشارات سمت در سال ۱۳۸۷ و چاپ همراه با ویراست دوم آن را انتشارات دانشگاه مفید قم در سال ۱۳۹۲ انجام داده است. این کتاب در راستاي تقويت و گسترش زيرساخت‌هاي پژوهشي در عرصه علوم انساني با رويكرد اسلامي، براي دانشجويان رشته علوم سياسي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد به عنوان منبع اصلي درس مباني انديشه سياسي در اسلام به ارزش دو واحد تدوين شده است. البته، طبعاً مانند هر کتاب و پژوهشی در دو سطح شكلي و محتوايي قابل نقد و بررسي است. 
كتاب حاضر به دليل تمركز بر مباحث بنيادين انديشه سياسي اسلام و در نتيجه التزام به سرفصل‌ها و همچنين استناد به مباحث و مسائل روز و نوين از غناي لازم برخوردار است.
این کتاب با وام‌گيري از منابع متعدد فارسي، عربي و انگلیسی تلاش کرده نما و شمايي از رابطه دين و سياست در انديشه سياسي اسلام را با استناد به متون وحياني و ديدگاه‌هاي دانشمندان اسلامي و غربي ارائه دهد. بر اين اساس، كتاب شامل 12 فصل است كه عناوين آن عبارتند از: 
1ـ جايگاه سياست در طبقه‌بندي دانش اسلامي؛ 2ـ مقايسه فلسفه سياسي، شريعت‌نامه‌نويسي و اندرزنامه‌نويسي؛ ۳ـ ارتباط فلسفه سياسي و فقه سياسي؛ 4ـ مباني كلامي انديشه سياسي اسلامي؛ 5ـ فقه سياست خارجي؛ 6ـ اجتهاد، دستگاه تفسيرگر نصوص ديني 7ـ انديشه سياسي اسلامي و روش‌شناسي مدرن؛  ۸‌ـ مباني انديشه سياسي در قرآن و سنت؛ 9ـ نظريه‌هاي مشروعيت در انديشه سياسي شيعه؛ ۱۰ـ اسلام و عرف‌گرايي؛ 11ـ ارتباط دين و سياست در انديشه سياسي شيعه؛ 12ـ رويارويي انديشه سياسي اسلامي با تجدد.
اما درباره نقد این کتاب، اولین نکته پراکندگی مباحث و موضوعات کتاب است که به نظر می‌رسد به دلیل تألیف و گردآوري شدن بخش عمده آن باشد. در برخي موارد، سازماندهي مقدمه با فصول همخواني ندارد. طرح نظريه هرمنوتيك و گفتمان، به ویژه برای دانشجویان دوره لیسانس به فراگيري مقدمات و ممارست در مباحث فلسفه، زبان‌شناسي، زيبايي‌شناسي و روش‌شناسي نياز دارد. ضمن اینکه لازم است مرزبندی بین تفسیر و تأویل اسلامی با هرمنوتیک روشن‌تر تبیین شود.   

 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/جنگ نرم نوین مبتنی‌بر مخاطب‌شناسی به صورت حرفه‌ای و تخصصی با بهره‌گیری از علوم بین‌رشته‌ای است. فلسفه مخاطب‌شناسی به این دلیل است که بازیگران جنگ نرم با هدف قراردادن مخاطبان، مقاصد روانی و اهداف رفتاری متناسب با هر یک از آنها را انتظار دارند. علاوه بر این، این بحث در تعیین موضوع هجمه، انتخاب نوع روش و تاکتیک و سطح تأثیرگذاری نیز اهمیت زیادی دارد؛ چرا که برنامه‌هایی که دشمن برای  تصمیم‌گیران، تصمیم‌سازان و نخبگان در نظر گرفته است، به واقع درباره توده‌های مردم بی‌اثر یا دارای اثرگذاری کمتری است. منظور از مقاصد روانی، پاسخی قابل سنجش است که انتظار می‌رود مخاطبی که در معرض آماج جنگ نرم قرار گرفته نسبت به پیام‌های بازیگران جنگ نرم ابراز نماید. مقاصد روانی در جنگ نرم به تناسب مخاطبان آماج به دو صورت سلبی و ایجابی دنبال می‌شود. کلیدواژه‌هایی که در مقاصد روانی سلبی انتظار می‌رود عبارت است از: شک و تردید، یأس و ناامیدی، بدبینی و بی‌اعتمادی، نفرت و انزجار، انفعال، بي‌تفاوتی، سرخوردگي و افسردگي، پرخاشگری، تغییر محاسبات و... نسبت به ارزش‌های نظام سیاسی. نشانگان مقاصد روانی ایجابی نیز به صورت ابراز علاقه، محبت، پذیرش، اعتماد، خوش‌بینی، هم‌ذات‌پنداری، هم‌افقی، باورمندی به تغییر نسبت به ارزش‌های ضد نظام سیاسی بروز می‌کند.بر اثر تهاجمات روندی و پیچیده جنگ نرم، آسیب‌های روانی وارده چند صورت پیدا می‌کند؛ مخاطبانی که گرفتار حداقل آسيب‌های اعتقادی، فکري، عاطفی، روانی و احساسی می‌شوند، مخاطبانی که نيمي از عقايد، افکار، ايمان، روحیه و عواطف و ذهنیت‌های سیاسی آنها تخريب شده‌ است و مخاطبانی که اکثر عقايد و افکار و ايمان، روحیه، امید و عواطف آنها از بين رفته و گرایش به افکار غیرخودی‌ها را پیدا کرده‌اند.(بصیری، 1390: 125) همان‌طور که جدول نشان می‌دهد، بازیگران جنگ نرم مقاصد روانی زیادی را در عرصه سیاسی از طیف‌های مختلف مردم انتظار دارند، اما در عین حال، دشمن در این عرصه دو اولویت جدی را تعقیب می‌کند: از میان بردن یا تضعیف مشروعیت و مقبولیت نظام و ناکارآمدی آن در رابطه با مشروعیت و مقبولیت. مخاطبان جنگ نرم در همه سطوح آن مورد هدف قرار می‌گیرند. در سطوح حامیان، موافقان، بی‌تفاوت‌ها و ناراضیان به اجمال این انتظارات دنبال می‌شود: در قبال مشروعیت و مقبولیت نظام انتظار است که در مرحله اول شخصیت‌های نافذ و رهبران نظام، در ادامه مسیر رهبری جامعه بر مبنای آرمان‌ها و خطوط تعیین شده، متزلزل و دچار تردید شوند و  نخبگان در حمایت و  پشتیبانی از نظام سیاسی احساس بی‌تفاوتی کنند. نیروهای مسلح در دفاع از نظام سیاسی متزلزل شوند و در نهایت مردم نسبت به حاکمیت ‌اعتماد خود را از دست بدهند. در مرحله بعد احساس ناامیدی‌ها، بدبینی‌ها، بدگویی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها، به روحیه پرخاشگری، نافرمانی مدنی و باور به تغییر ساختاری  تبدیل شود. در زمینه ناکارآمدی نظام سیاسی نیز بازیگران انتظار دارند مخاطبان به شرایط روانی و ذهنی چون؛ پدید آمدن ذهنیت منفی از توانایی‌های نظام در مدیریت عمومی کشور، باور به ضعف و ناتوانی کارگزاران نظام در حل مشکلات، باور به اینکه ریشه اصلی ناکارآمدی به حاکمیت برمی‌گردد، برسند این احساس که در صورت به وجود نیامدن تغییر اساسی در ساختارها یا مدیران عالی، قادر به رفع این وضعیت و گذار به وضعیت بهتر نخواهد بود.
با پایان رقابت‌های مقدماتی درون‌حزبی در آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری 2016، هم اکنون مهم‌ترین بحثی که در کمپین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات وجود دارد، انتخاب معاون برای نامزد ریاست جمهوری است. به ویژه در رسانه‌های آمریکا این سؤال زیاد مطرح می‌شود که ترامپ با شخصیت جنجالی که دارد، باید چه کسی را به عنوان معاونش انتخاب کند تا مردم در انتخابات نهایی در کنار خودش به وی هم رأی بدهند؟ معرفی ترامپ به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه آمریکا مهم‌ترین روندی که در جریان رقابت‌ها وجود دارد، انتخاب معاون برای وی است. در قانون انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نام معاون رئیس‌جمهور هم به همراه نامزد ریاست جمهوری بر روی برگه انتخاباتی نوشته می‌شود و مردم به وی هم رأی می‌دهند. در واقع، این دو نفر یک تیم را تشکیل می‌دهند که رأی‌دهندگان به هر دو رأی خواهند داد.معاون همیشه مکمل نامزد اصلی است. به این صورت که شخصی در سمت معاون انتخاب می‌شود که بتواند به مزیت‌های نامزد اصلی بیفزاید و نقاط ضعف وی را جبران کند. برای نمونه اگر نامزد ریاست، شخص مسنی است، سعی می‌شود معاون وی فردی جوان باشد، یا اگر نامزد اصلی فردی بی‌تجربه است، معاون وی باید فردی باتجربه باشد. همچنین اگر نامزد متعلق به یک جناح از حزب باشد، سعی می‌کند معاونش را از جناح دیگر حزب انتخاب کند تا اتحاد میان حزب افزایش یابد و همه اعضای حزب با تفکرات مختلف مجاب شوند که به وی رأی دهند.برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 2008، جان مک‌کین نامزد جمهوریخواه، سارا پیلین را در سمت معاون انتخاب کرد. هدف مک‌کین از این انتخاب توجه به دو مؤلفه جنس و سن پیلین بود. مک‌کین قصد داشت با این انتخاب نقطه ضعف حزبش در ناتوانی جذب آرای زنان را جبران کند و با توجه به اینکه خودش مسن بود بتواند با شاخصه جوان بودن پیلین این نقیصه را رفع کند. علاوه بر این پیلین متعلق به جناح محافظه‌کار حزب جمهوریخواه بود و مک‌کین به دنبال جلب حمایت این جناح از حزب هم بود.باراک اوباما هم در سال 2008 جو بایدن را با توجه به سه شاخصه سن، تجربه و نژاد انتخاب کرد؛ زیرا اوبامای جوان، با اقلیت نژادی سیاه و از نظر سیاسی کم‌تجربه، در کنار بایدن با سابقه 30 سال سناتوری، مسن و سفیدپوست، کامل جلوه می‌کرد. اوباما متعلق به جناح لیبرال حزب دموکرات بود و با انتخاب بایدن که محافظه‌کارتر بود به دنبال جلب حمایت جناح مقابل و اتحاد حزب بود.
با همه این تفاسیر، چه فردی باید در سمت معاون ترامپ ثروتمند مسن فاقد تجربه سیاسی ضد زنان و اقلیت‌های نژادی و دینی معرفی شود تا ضمن جبران نقاط ضعف وی، موجب اتحاد در حزب جمهوریخواه و توسعه پایگاه رأی وی در انتخابات نهایی شود؟ از میان افرادی که در جایگاه نفرات احتمالی معاونت ترامپ معرفی شده‌اند، می‌توان به سناتور باب کورکر، سناتور جف سیشنز، پل لپیج، نوت گینگریچ، راب پورتمن اشاره کرد.

فقه سياسي به مثابه یکی از شاخه‌های معرفت و اندیشه سیاسی از دو كلمه فقه و سياسي تشكيل شده است. فقه در لغت به معناي فهميدن و درك كردن است و در اصطلاح عبارت است از: «علم به احكام شرعي فرعي كه از ادلّه تفصيلي آن به دست مي‌آيد.» امّا سياست در لغت به معناي تأديب، تربيت و سرپرستي امور است و در اصطلاح شيوه و تدبيري است كه براي اداره امور جامعه به كار گرفته مي‌شود. با توجه به تعاریف فوق، فقه سیاسی بخشي از علم فقه است که متكفّل بيان قوانين، احكام و قواعد سياسي مي‌باشد. در واقع، «فقه سياسي عبارت است از پاسخ‌ها و مسائلي كه دين اسلام نسبت به مسائل حقوق اساسي و مفاهيم سياسي و حقوق بين‌الملل ارائه مي‌دهد.» بر اين اساس مي‌توان گفت حكومت اسلامي به كمك فقه سياسي و قواعد آن مي‌تواند تمام مسائل مستحدثه را با توجه به مقتضيات زمان و مكان حل كند.